شناسه خبر : 49668 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ضد خود

آیا گازرسانی به دوردست‌ها اشتباه بود؟

 

هدا احمدی / نویسنده نشریه 

دولت‌ها در ایران در سال‌های گذشته تلاش زیادی برای محرومیت‌زدایی از روستاها کردند؛ برای دوردست‌ترین نقاط کشور، آب، برق و گاز با قیمت ارزان فرستادند و برای شمار زیادی از روستاها راه و جاده و خانه بهداشت ساختند. نتیجه چه شد؟ امروز به خاطر ناترازی‌های موجود، لوله‌ها بدون آب است و خانه‌ها بدون روشنایی.

گاهی دولت‌ها با نیت خیر و به منظور افزایش رفاه بخش‌های فقیر جامعه، سیاست‌هایی در پیش می‌گیرند که در کوتاه‌مدت به سود فرودستان جامعه تمام می‌شود اما در بلندمدت، رفاه آنها را سوخت می‌کند. سیاست‌های خیرخواهانه دولت‌ها برای محرومیت‌زدایی، همانند اعطای منابع رایگان و ارزان آب، برق، گاز و احداث راه‌ها و تاسیس خانه‌های بهداشت برای روستاهای دورافتاده، در راستای بهبود رفاه اقشار محروم اجرا شده‌اند، اما متاثر از ناترازی‌های اقتصادی و سوءمدیریت، در بلندمدت نتایج معکوس داشته‌اند. به‌طور مثال، تامین برق و گاز در روستاها با قیمت یارانه‌ای، بدون برنامه‌ریزی در پایداری منابع، به ناترازی انرژی منجر شده است. شبکه‌های برق و آب‌رسانی که با هزینه‌های سنگین ساخته شدند، به دلیل کمبود سرمایه‌گذاری در نگهداری و تولید، با قطعی‌های مکرر و خالی ماندن لوله‌ها مواجه‌اند. داده‌های وزارت نیرو نشان می‌دهد در سال ۱۴۰۳، حدود ۸۰ درصد روستاهای کشورمان به شبکه آب متصل بودند. ناترازی آب باعث شد بسیاری از این مناطق با جیره‌بندی یا قطعی مواجه شوند. مشابه آن، یارانه‌های انرژی، همانند گازوئیل ارزان، مصرف غیربهینه را تشویق کرد و به کسری بودجه دولت و کاهش منابع برای توسعه زیرساخت‌ها منجر شد.

نمونه دیگر، سیاست‌های یارانه‌ای در حوزه کشاورزی است. دولت‌ها برای حمایت از کشاورزان کم‌درآمد، نهاده‌هایی همانند کود و بذر را با قیمت یارانه‌ای عرضه کردند، اما این سیاست به سوءاستفاده دلالان و قاچاق نهاده‌ها به خارج از کشور منجر شد. نتیجه آن، کمبود نهاده برای کشاورزان واقعی و کاهش تولید محصول‌های کشاورزی بود که به افزایش قیمت مواد غذایی و فشار بر همان اقشار محروم دامن زد. برای مثال، در سال ۱۴۰۱، حذف ارز ترجیحی برای نهاده‌های کشاورزی باعث شوک قیمتی شد، زیرا زیرساخت‌های جبرانی برای حمایت از کشاورزان (در مقیاس خُرد) فراهم نبود.

سیاست‌های مسکن مهر نیز مثال بارزی است. این طرح با هدف خانه‌دار کردن اقشار کم‌درآمد اجرا شد، اما مکان‌یابی نامناسب، کیفیت پایین ساخت و نبود زیرساخت‌های کافی (مثل حمل‌ونقل و خدمات عمومی) باعث شد بسیاری از این واحدها خالی بمانند یا ساکنان آنها با مشکلات معیشتی جدید مواجه شوند. گزارش‌های مرکز آمار نشان می‌دهد برخی پروژه‌های مسکن مهر در مناطق دورافتاده، به دلیل نبود اشتغال و امکانات، به افزایش حاشیه‌نشینی انجامید. برخی از اقتصاددانان می‌گویند، در حوزه یارانه‌های نقدی، پرداخت‌های مستقیم همانند یارانه 5 /45هزارتومانی (از سال ۱۳۸۹) برای جبران اصلاح قیمت سوخت، در کوتاه‌مدت قدرت خرید فقرا را افزایش داد، اما در بلندمدت، به دلیل تورم مزمن و ثابت ماندن مبلغ یارانه، ارزش واقعی آن کاهش یافت و به تشدید نابرابری نتیجه داد. این سیاست، به جای سرمایه‌گذاری در تولید و اشتغال، منابع را به مصارف غیرمولد هدایت کرد. هر چند برخی دیگر از اقتصاددانان درباره سیاست‌های پرداخت‌های مستقیم همچون اعطای یارانه ممکن است نظر دیگری داشته باشند.

این نمونه‌ها نشان می‌دهد سیاست‌های خیرخواهانه، بدون توجه به پایداری مالی، زیرساخت‌های اجرایی و اثرات بلندمدت، می‌تواند رفاه ظاهری کوتاه‌مدت ایجاد کند، اما به دلیل ناترازی‌ها و سوءمدیریت، اقشار محروم را با چالش‌های بیشتری مواجه می‌کند. اصلاح این روند نیازمند طراحی سیاست‌های هدفمند، جبرانی و مبتنی بر داده است که از تجربه‌های گذشته درس بگیرد. هاشم اورعی، رئیس اتحادیه انجمن‌های علمی انرژی ایران و استادتمام دانشگاه صنعتی شریف، درباره امکان جایگزینی برق با گاز در منازل گفته است: «موضوع این است که ما سرمایه‌گذاری‌هایی که نباید انجام می‌دادیم، انجام دادیم و به اقصی نقاط کشورمان، گازرسانی کردیم و ظرف چند دهه گذشته سرمایه‌گذاری عظیمی انجام شد. اشتباهی که نباید مرتکب می‌شدیم و تغییری که یک‌شبه حاصل نمی‌شود.»

خطای راهبردی

سیاست گازرسانی به مناطق دورافتاده ایران در دهه‌های گذشته با هدف محرومیت‌زدایی و بهبود کیفیت زندگی روستاییان انجام شد. این سیاست در زمان خودش منطقی به نظر می‌رسید، زیرا گاز به‌عنوان منبع ارزان و در دسترس، می‌توانست در گرمایش و پخت‌وپز هزینه‌های زندگی را کاهش دهد و وابستگی به سوخت‌های سنتی همانند نفت سفید یا هیزم را کم کند. این سیاست ایجاد زیرساخت‌های گازرسانی، اشتغال‌زایی و توسعه محلی را به همراه داشت. با این حال، وضع کنونی ناترازی‌های انرژی، نشان‌دهنده چالش‌های این سیاست‌هاست.

نخستین مسئله، هزینه‌های کلان زیرساختی است. گازرسانی به مناطق دورافتاده نیازمند احداث خطوط لوله گسترده، ایستگاه‌های تقویت فشار و نگهداری مداوم است که سرمایه‌گذاری هنگفت می‌طلبد. این منابع مالی می‌توانست در توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر یا بهینه‌سازی شبکه برق سرمایه‌گذاری شود که پایداری بیشتری در بلندمدت دارد. دومین مشکل، ناترازی تولید و مصرف گاز است. ایران با وجود ذخایر عظیم گازی، به دلیل مصرف بالای داخلی و صادرات، در فصول سرد با کمبود گاز مواجه می‌شود. این امر باعث قطعی گاز در برخی مناطق، به‌ویژه روستاهای دورافتاده شده و هدف اولیه محرومیت‌زدایی را تضعیف کرده است.

از سوی دیگر، گازرسانی به جای برقی‌سازی، وابستگی به سوخت‌های فسیلی را تداوم بخشیده و کشور را از مسیر توسعه انرژی‌های پاک دور کرده است. در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته، برق به‌عنوان حامل اصلی انرژی در منازل ترویج شده، زیرا امکان تولید آن از منابع متنوع (خورشیدی، بادی، هسته‌ای) وجود دارد و انعطاف‌پذیری بیشتری در مدیریت انرژی فراهم می‌کند. در ایران، زیرساخت‌های برق‌رسانی به دلیل تمرکز بر گازرسانی، کمتر توسعه ‌یافته و شبکه برق همچنان با ناترازی و قطعی مواجه است.

با این حال، نمی‌توان سیاست گازرسانی را کاملاً اشتباه دانست. در زمان اجرای این سیاست، زیرساخت‌های برق‌رسانی به مناطق دورافتاده محدود بود و گاز به‌عنوان گزینه‌ای سریع و ارزان انتخاب شد. همچنین، در بسیاری از روستاها، گازرسانی کیفیت زندگی را بهبود داد و دسترسی به انرژی پاک از سوخت‌های سنتی را فراهم کرد. این سیاست در بلندمدت به دلیل عدم توازن در سرمایه‌گذاری میان حامل‌های انرژی و نادیده گرفتن پتانسیل انرژی‌های تجدیدپذیر، کارایی‌اش را از دست داده است. برای اصلاح مسیر، باید به سمت تنوع‌بخشی منابع انرژی حرکت کرد. سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر، به‌ویژه انرژی‌های خورشیدی و بادی که در بسیاری از مناطق دورافتاده ایران پتانسیل بالایی دارد، می‌تواند وابستگی به گاز را کاهش دهد. بهینه‌سازی شبکه برق و افزایش ظرفیت تولید، امکان جایگزینی تدریجی گاز با برق را در منازل فراهم می‌کند. تغییر، نیازمند برنامه‌ریزی بلندمدت و اصلاح سیاست‌های انرژی است. با توجه به ناترازی‌های کنونی، به نظر می‌رسد ادامه مسیر فعلی ممکن نباشد.

گازرسانی به دورافتاده‌ها در زمان خودش گام مثبتی بود، اما تمرکز بیش از حد روی این سیاست، بدون توجه به تنوع انرژی و پایداری بلندمدت، به مشکلات کنونی دامن زده است. تغییر مسیر یک‌شبه ممکن نیست. با بازنگری در اولویت‌های سرمایه‌گذاری، می‌توان به سمت نظام انرژی کارآمد و پایدار حرکت کرد.

وارونگی سیاست‌ها

مهدی پازوکی، اقتصاددان، در ارزیابی سیاست‌های حمایتی دولت از اقشار کم‌درآمد، تاکید می‌کند که بسیاری از سیاست‌های حمایتی در اجرا به ضد خودشان تبدیل شده‌اند. پازوکی به‌ویژه در مورد توسعه روستاها بر این باور است که تمرکز بیش از حد بر رفاه و خدمات مصرفی، بدون توجه به تولید، باعث مهاجرت گسترده روستاییان و تضعیف بنیان‌های اقتصادی در داخل شده است.

پازوکی می‌گوید: توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روستاها تنها زمانی ممکن است که سیاست «تقویت تولید» در کانون سیاست‌گذاری قرار گیرد. به باور او، اگر حمایت‌های دولتی به جای تولید، بر مصرف متمرکز باشد، نه‌تنها کمکی به بهبود وضع زندگی روستاییان نمی‌کند، بلکه عاملی برای تخریب روستا می‌شود.

یکی از نقدهای اساسی پازوکی به عملکرد نهادهای دولتی پس از انقلاب اسلامی، تمرکز آنان بر پروژه‌هایی همچون جدول‌کشی و آسفالت‌سازی در روستاهاست. او تاکید می‌کند، زیرساخت‌های رفاهی زمانی معنا پیدا می‌کند که اقتصاد روستا زنده باشد و تولید رونق داشته باشد. «ما باید توسعه را از تولید آغاز کنیم، نه از جدول‌کشی خیابان‌ها.» این جمله‌ای است که دکتر پازوکی بارها در سخنانش تکرار کرده است. به باور وی وقتی درآمد سرانه بالا برود، روستاییان می‌توانند هزینه آسفالت خیابان یا ساخت مراکز بهداشتی را پرداخت کنند. در بسیاری از روستاها، صدها میلیون تومان برای پروژه‌های سطحی هزینه شده است؛ پروژه‌هایی که نه‌تنها کمکی به تولید نکرده‌اند، بلکه روستاییان را وابسته و ناامید از آینده کرده‌اند.

پازوکی برای اثبات سخنانش، به نمونه موفق روستای گلزار در شهرستان پاکدشت، در ۳۵کیلومتری تهران، اشاره می‌کند: این روستا که پیشتر «آلوک» نام داشت، امروز با نام «گلزار» شناخته می‌شود؛ زیرا به یکی از قطب‌های تولید و صادرات گل در ایران تبدیل شده است. «در گلزار، نه دولت خانه ساخته، نه جدول کشیده. آنچه هست، حاصل دست روستاییان است. چون درآمد دارند، چون تولید می‌کنند، خودشان خانه‌هایشان را ساخته‌اند، خیابان‌ها را آسفالت کرده‌اند و حتی به امور خیریه هم کمک می‌کنند.»

پازوکی توضیح می‌دهد در این روستا، اهالی توانسته‌اند محصول‌هایشان را به اروپا (حتی به هلند) صادر کنند. در نتیجه، سطح زندگی بالا رفته، مهاجرت معکوس اتفاق افتاده و به‌جای وابستگی به دولت، خودکفایی شکل گرفته است. در گلزار، خبری از دستور یا بخشنامه دولت برای نوع کشت یا محدودیت در انتخاب محصول نیست؛ کشاورزان با توجه به شرایط بازار تصمیم می‌گیرند.

این اقتصاددان می‌گوید، اگر روستا آزاد باشد که براساس سازوکار بازار تصمیم بگیرد، موفق خواهد شد. برخلاف تصور غالب، نیاز نیست که دولت تمام خدمات را بر عهده بگیرد. تنها باید فضای لازم برای تولید و رقابت فراهم شود.

بازاندیشی سیاست

یکی دیگر از مصداق‌هایی که پازوکی در نقد سیاست‌های حمایتی دولت بیان می‌کند، پروژه گازرسانی به مناطق دورافتاده روستایی است. او بر این باور است که سیاست گازررسانی در بسیاری از موارد، بدون در نظر گرفتن جنبه‌های اقتصادی و بهره‌وری اجرایی شده است. «در کشورهای توسعه‌یافته همانند بریتانیا یا ژاپن، بسیاری از مناطق روستایی اصلاً گاز ندارند. چون برایشان صرفه اقتصادی ندارد. آنها از برق یا دیگر انرژی‌های جایگزین استفاده می‌کنند، چون ساخت نیروگاه و استفاده از برق مقرون‌به‌صرفه‌تر از کشیدن خط لوله گاز به مناطق کم‌جمعیت است.»

پازوکی تاکید می‌کند که اگر گازرسانی به روستاها با هدف تقویت تولید باشد -به‌طور مثال برای راه‌اندازی گلخانه‌ها یا کارگاه‌های کوچک- قطعاً اقدامی صحیح و منطقی است. اما اگر سرمایه‌گذاری صرفاً برای گرم‌ کردن خانه‌ها و ایجاد رفاه سطحی باشد، می‌تواند نه‌تنها ناکارآمد، بلکه پرهزینه و زیان‌بار باشد. او می‌افزاید، حتی برق هم اگر به جای روشنی خانه‌ها، برای پمپاژ آب یا راه‌اندازی تجهیزات کشاورزی استفاده شود، ارزش ‌افزوده ایجاد می‌کند.

پازوکی بر اصل بنیادین تاکید دارد: «اقتصاد فرمان نمی‌پذیرد». از نظر او، یکی از اشتباه‌های تاریخی، نظام سیاست‌گذاری در ایران، ورود سازوکارهای دستوری به اقتصاد و تحمیل الگوهای رفتاری به جامعه بوده است. به‌ویژه در حوزه توسعه روستایی، نهادهایی مثل جهاد سازندگی، با نیت خیر و رویکرد نادرست، باعث گسترش مصرف‌گرایی در روستاها شدند. او می‌گوید: فرد روستایی وقتی درآمد ندارد، دیگر به فرمان عمل نمی‌کند؛ مهاجرت می‌کند. کار درستی هم می‌کند. چون اقتصاد یعنی حساب سود و زیان. وقتی تولیدی ندارد و درآمدی نیست، دلیلی برای ماندن در روستا باقی نمی‌ماند.

پازوکی در این‌باره عنوان می‌کند، توسعه روستاها نباید به شکل دستوری و با دخالت مستقیم دولت در انتخاب نوع محصول یا نحوه زندگی باشد. باید اجازه داد نظام بازار، سازوکارهای عرضه و تقاضا و توانمندی روستاییان مسیر توسعه را تعیین کند.

27

سیاست‌های نادرست

آمارها نیز روایت پازوکی را تایید می‌کنند. در سال‌های ابتدایی انقلاب، ۵۰ درصد جمعیت ایران در روستاها زندگی می‌کردند. اما امروز این نسبت به کمتر از ۲۵ درصد رسیده است. بخش قابل ‌توجهی از جمعیت شهری فعلی، مهاجرانی هستند که به دلیل نبود درآمد در روستا، به شهرها کوچ کرده‌اند. پازوکی می‌گوید: «بسیاری از ساکنان پاکدشت امروز، مهاجرانی از شهرهای استان مرکزی همچون خمین، آشتیان، گلپایگان و کمیجان هستند؛ کسانی که از سر ناچاری، زندگی روستایی را رها کرده و به حاشیه شهر آمده‌اند. اینها مهاجرت کردند. چون در روستا نه شغل بود، نه درآمد. این همان نقطه‌ای است که سیاست‌های حمایتی، اگر به اشتباه طراحی یا اجرا شود، به ضد خودش تبدیل می‌شود.»

پازوکی نتیجه می‌گیرد، اگر قرار است یارانه‌ای به روستا تعلق گیرد، باید آن یارانه در خدمت تولید باشد. یعنی اگر قرار است برق یا گاز به روستا برسد، نخست باید دید که آیا تولیدی در آن منطقه شکل می‌گیرد یا نه؟ او می‌گوید: «وقتی تولید در روستا رونق بگیرد، خودبه‌خود درآمد مردم بالا می‌رود، خدمات رفاهی شکل می‌گیرد و دیگر نیازی به مداخله دولت نیست. اما اگر این حمایت‌ها صرفاً مصرفی باشد، روستاها نابود می‌شود، مردم مهاجرت می‌کنند و بار اقتصادی‌اش به دوش شهر و دولت می‌افتد.» به اعتقاد او، تنها راه توسعه پایدار در روستاها، آزادسازی اقتصادی، احترام به منطق بازار و حمایت هدفمند از تولید است. فرد روستایی نیاز به فرمان ندارد؛ نیاز به ابزار تولید دارد. وقتی تولید باشد، ماندگاری هم هست. 

دراین پرونده بخوانید ...