بیخانمانها
کودکان از اخراج پدران چه آسیبی میبینند؟
در جوامع مدرن، خانه نهتنها محلی برای سکونت، بلکه بنیانی برای ثبات روانی، اجتماعی و آموزشی کودکان بهشمار میآید. تجربه کودکی در یک محیط پایدار خانوادگی نقشی بسزا در شکلگیری شخصیت، اعتمادبهنفس و تواناییهای تحصیلی دارد. در مقابل، بیثباتی در محل زندگی میتواند پیامدهای شدیدی برای رشد کودک به همراه داشته باشد؛ از کاهش عملکرد تحصیلی گرفته تا اختلال در روابط اجتماعی و افزایش احتمال ترک تحصیل. تصور کنید کودکی را که شبهنگام به جای آماده شدن برای امتحان فردا، باید وسایلش را جمع کند، چون خانوادهاش به خاطر ناتوانی در پرداخت اجاره، از خانه بیرون رانده شدهاند. یا دختری که به دلیل تغییر محل زندگی و مدرسه، پیوندهای دوستیاش را از دست داده و دچار افسردگی و انزوا شده است. این سناریوها صرفاً داستان نیستند، بلکه بازتاب واقعیت زندگی میلیونها کودک در سراسر جهاناند که به دلایل گوناگون از جمله بیرون کردن از منزل، طلاق والدین یا تغییر ترکیب خانوار، با بیثباتی شدید در محیط خانه روبهرو هستند.
اخراج به معنای بیرون کردن از منزل، به فرآیند قانونی اطلاق میشود که طی آن صاحبخانه یا مالک ملک، مستاجر را مجبور به ترک محل سکونت خود میکند. معمولاً زمانی این اتفاق میافتد که مستاجر نتواند اجارهبهای ملک را پرداخت کند، یا نقض دیگری از قرارداد اجارهنامه انجام دهد، همانند آسیب به ملک یا رفتارهای غیرقانونی. در سالهای گذشته، بیرون کردن از منزل به پدیده شایع میان خانوادههای کمدرآمد آمریکایی تبدیل شده است. براساس برآوردها، سالانه 7 /2 میلیون خانوار اجارهنشین در ایالاتمتحده با بیرون کردن قانونی مواجهاند که بیش از 9 /2 میلیون کودک را تحت تاثیر قرار میدهد. این آمار بهتنهایی گویای عمق بحران است، آنچه مسئله را پیچیدهتر میکند، اثرات پنهان و بلندمدتی است که میتواند بر زندگی تحصیلی و خانوادگی کودکان نقش داشته باشد. مطالعات جدید نشان میدهند چگونه واقعه ظاهراً اقتصادی، میتواند پیامدهایی اجتماعی، آموزشی و روانی برای نسل آینده به دنبال داشته باشد. یکی از مهمترین چالشها در بررسی اثرات بیرون کردن بر کودکان، نبود دادههای دقیق در مورد حضور و وضع کودکان در خانوادههایی است که تحت فرآیند بیرون کردن از منزل قرار میگیرند. علاوه بر این، خانوادههایی که در معرض بیرون کردن هستند، معمولاً با مسائل دیگری مانند بیکاری، بیماری یا فقر شدید نیز مواجهاند که این عوامل میتوانند بر عملکرد تحصیلی کودکان اثرگذار باشند. مقالهای که در این گزارش بررسی میشود، با بهرهگیری از دادههای گسترده اداری از دو شهر بزرگ آمریکا (شیکاگو و نیویورک) توانسته است به شکل نوآورانه و با استفاده از طراحی تجربی مبتنی بر تصادفیسازی غیرمستقیم (از طریق تفاوت در تمایل قضات به صدور حکم بیرون کردن)، اثرات علّی بیرون کردن از منزل بر کودکان را ارزیابی کند.
مقاله چه میگوید؟
مقاله «اثرات اخراج بر کودکان» به یکی از مهمترین و نگرانکنندهترین عوامل تداوم فقر در نسلهای مختلف میپردازد: اثر بیرون کردن از خانه (Eviction) بر کودکان. این پژوهش تلاش دارد روشن کند چگونه بیرون کردن از خانه میتواند بر زندگی تحصیلی و محیط خانوادگی کودکان تاثیر بگذارد و بهطور کلی، چگونه میتواند یکی از مَجراهای اصلی انتقال فقر از والدین به فرزندان باشد. این مسئله از آن جهت اهمیت دارد که همواره در سیاستگذاریهای اجتماعی، یکی از دلایل اصلی حمایت از مستاجران، نگرانی نسبت به تاثیرات منفی بیرون کردن از خانه بر کودکان عنوان شده است. برای بررسی دقیق این موضوع، پژوهشگران دادههای جدید را از طریق پیوند سوابق دادگاههای تخلیه در دو شهر مهم آمریکا (شیکاگو و نیویورک) با دادههای اداری مربوط به مدارس دولتی و همچنین دادههای سرشماری محدود شده، گردآوری کردهاند. تلفیق دادهای به آنها امکان داده با دقت بیسابقهای تاثیرات فردی بیرون کردن از خانه بر کودکان را مطالعه کنند. نکته مهمی که این پژوهش را از مطالعات مشابه متمایز میکند، استفاده از طراحی تحقیق تجربی مبتنی بر تخصیص تصادفی پروندههای تخلیه به قضاتی است که در میزان سختگیری و مدارا تفاوت دارند. این رویکرد به پژوهشگران امکان میدهد که آثار واقعی بیرون کردن از خانه را از سایر عوامل اقتصادی و اجتماعی همبسته که ممکن است در زندگی خانوار وجود داشته باشد، تفکیک کنند.
نتایج پژوهش نشان میدهد بیرون کردن از خانه به طرز قابل توجهی تحرک محل سکونت کودکان را افزایش میدهد. همچنین احتمال بیخانمانی یا زندگی مشترک با پدربزرگ و مادربزرگ یا سایر بزرگسالان در چنین خانوادههایی بیشتر میشود. جابهجاییها و بیثباتی در محل زندگی نهتنها محیط خانوادگی کودک را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه نحوه تعامل کودک با مدرسه را نیز مختل میکند.
بخش دیگری از مقاله نشان میدهد نرخ فارغالتحصیلی از دبیرستان در میان کودکانی که تجربه بیرون کردن از خانه را دارند، کاهش مییابد. در تحلیلهای نهایی، پژوهشگران نتیجه میگیرند اثرات مخرب بیرون کردن از خانه بر کودکان عمدتاً از طریق بیثباتی محیط خانوادگی و اختلال در تعامل با مدرسه رُخ میدهد، نه از طریق افت کیفیت مدرسه یا محله جدید. همچنین وجود شبکههای حمایتی خانوادگی مثل امکان زندگی با بستگان میتواند بخشی از این اثرات را کاهش دهد. بهطور کلی این مطالعه تصویری دقیق و نگرانکننده از اثرات اجتماعی-تحصیلی سیاستهای مسکن و بیثباتی محل سکونت ارائه میدهد و نقش سیاستگذاران را در طراحی حمایتهای اجتماعی از خانوادههای در معرض بیرون کردن برجسته میکند. با در نظر گرفتن نتایج چنین پژوهشهایی، میتوان استدلال کرد حفاظت از حق مسکن نهتنها سیاست رفاهی، بلکه مداخله بنیادین در کاهش چرخه بیننسلی فقر و ارتقای عدالت آموزشی است.
یافتههای پژوهش
مقاله پیشرو برای نخستینبار، تحلیلی جامع از اثرات علیِ بیرون کردن بر محیط زندگی کودکان، وابستگی و مشارکت مدرسهای، پیشرفت تحصیلی و احتمال فارغالتحصیلی از دبیرستان ارائه میدهد. نویسندگان با استفاده از دادههای اداری مرتبط از دو شهر بزرگ آمریکا (شیکاگو و نیویورک) و طراحی پژوهشی دقیق مبتنی بر انتساب تصادفی پروندهها به قضاتی با تمایل متفاوت به صدور حکم بیرون کردن، تلاش کردهاند تاثیرات خالص و علی بیرون کردن را شناسایی کنند. در این طراحی، از آنجا که تخصیص پروندهها به قاضیها بهطور تصادفی صورت میگیرد، میتوان پروندههای «در حاشیه تصمیمگیری» را بهعنوان نمونههایی برای برآورد اثر واقعی بیرون کردن در نظر گرفت.
مقاله با توصیف گستردگی اختلالهای محیط خانوادگی در میان خانوادههای کمدرآمد از جمله بیرون کردن، سلب مالکیت، طلاق، یا تغییرات دیگر در ترکیب خانوار آغاز میشود. سالانه حدود 7 /2 میلیون خانواده مستاجر در آمریکا با ثبت پرونده بیرون کردن مواجه میشوند و در این خانوادهها حدود 9 /2 میلیون کودک زندگی میکنند. همچنین، در سال تحصیلی ۲۰۲1-۲020، حدود یک میلیون دانشآموز بیخانمان در مدارس عمومی شناسایی شدند. این ارقام نگرانیهایی را درباره تاثیرات منفی بالقوه بیرون کردن بر کودکان برانگیخته و باعث سیاستگذاریهایی در سطح ایالتها و شهرها برای حمایت از ثبات خانوادگی و جلوگیری از بیرون کردن شدهاند.
با این حال، مطالعات پیشین برای شناسایی رابطه علی میان بیرون کردن و پیامدهای کودکان با دو چالش عمده مواجه بودهاند: نخست، دادههای بیرون کردن معمولاً اطلاعاتی درباره حضور کودکان در خانوار ندارند. دوم، خانوادههایی که در معرض بیرون کردن قرار دارند، اغلب دچار مشکلات اقتصادی همزمانی مانند بیکاری یا بیماری میشوند. این امر مقایسه میان کودکان بیرون راندهشده و غیربیرون راندهشده را دچار سوگیری میکند. برای رفع این چالشها، نویسندگان از دادههای پیوندخورده میان پروندههای دادگاه بیرون کردن، سوابق آموزشی مدارس، سیستم خدمات بیخانمانی و دادههای سرشماری استفاده کردهاند. آنها توانستهاند سابقه مدرسه رفتن، غیبت، تکرار پایه، تغییر مدرسه، نمرات آزمون، تعداد واحدهای گذراندهشده و نهایتاً فارغالتحصیلی از دبیرستان را بررسی کنند. همچنین از طریق دادههای سرشماری، به اطلاعاتی درباره ساختار خانوار، احتمال زندگی در خانه چندنسلی، زندگی با مادر یا پدر، نرخ فقر محله و جابهجایی جغرافیایی کودکان دست یافتهاند.
نتایج توصیفی اولیه نشان میدهد بیش از نیمی از پروندههای بیرون کردن در شهرستان کوک (دومین شهرستان پرجمعیت، پس از شهرستان لسآنجلس کالیفرنیا در ایالت ایلینوی آمریکا) شامل خانوارهایی با کودک هستند. ساختار خانوارهای درگیر در این پروندهها نیز متنوع است: ۴۵ درصد تحت سرپرستی مادر مجرد، ۲5 درصد با والدین متاهل و ۲0 درصد از سوی پدربزرگ یا مادربزرگ اداره میشوند. حدود یکششم این کودکان پیش از بیرون کردن در خانههایی زندگی میکنند که با خانوادههای دیگر ادغام شدهاند (دوبلشده).
در مقایسه بین کودکان بیرونشده و بیروننشده در بازههای زمانی پیش و پس از ثبت پرونده، مشخص شد کودکان بیرونشده پیش از بیرون کردن نیز از نظر نمره؛ پایینتر، نرخ جابهجایی؛ بیشتر و غیبت؛ بالاتر، نسبت به همتایان خود در وضع نابرابری قرار دارند. پس از بیرون کردن، شکاف میان این دو گروه از نظر بیخانمانی، جابهجایی و ناپایداری محیط زندگی به شکل قابل توجهی افزایش مییابد. در نیویورک، این شکاف در غیبت از مدرسه و تغییر مدرسه نیز افزایش مییابد.
در بخش تحلیل علی، با بهرهگیری از روش متغیر ابزاری (IV)، چهار حوزه مورد بررسی قرار میگیرد. نخست، در حوزه محیط خانوادگی، بیرون کردن موجب افزایش ۱۳ واحددرصدی در نرخ جابهجایی در همان سال میشود که تقریباً دو برابر متوسط گروه غیربیرون شده است. این اثرات تا دو سال بعد نیز باقی میماند. اگرچه بیرون کردن باعث جابهجایی بیشتر میشود، اما تاثیر محسوس بر میزان فقر محله ندارد. همچنین، نرخ بیخانمانی کودکان در اثر بیرون کردن به میزان قابل توجهی افزایش مییابد. در شیکاگو، بیرون کردن باعث افزایش ثبت کودکان بهعنوان ساکن در مسکن ناپایدار نیز میشود، هرچند برخی از این برآوردها دقت آماری کمتری دارند. با این حال، شواهدی مبنی بر تغییر در زندگی با والدین وجود ندارد.
در بعد آموزشی، بیرون کردن به افزایش غیبت از مدرسه میانجامد. غیبت در سال تحصیلی کامل پس از بیرون کردن، بهطور متوسط 4 /2 درصد (معادل حدود 3 /4 روز مدرسه) افزایش مییابد. نرخ غیبت مزمن نیز بیشتر میشود و این اثرات تا دو سال ادامه دارد. تغییر مدرسه نیز بهویژه در شیکاگو افزایش مییابد. احتمال تکرار پایه تا دو سال پس از بیرون کردن، 3 /5 درصد افزایش مییابد. با این حال، تاثیر بیرون کردن بر نمرات استانداردشده در مقاطع ابتدایی و راهنمایی قابل توجه نیست و تخمینها اثرات منفی یا مثبت قابل توجهی را رد نمیکند، اگرچه بیرون کردن به افزایش احتمال شرکت نکردن در آزمونها منجر میشود. در دبیرستان، بیرون کردن باعث کاهش چشمگیر در تعداد واحدهای گذراندهشده در سال اول و دوم میشود (4 /14 درصد کاهش) و در شیکاگو این کاهش با افت معدل همراه است، هرچند کاهش معدل از نظر آماری معنادار نیست. در نهایت، بیرون کردن باعث کاهش نرخ فارغالتحصیلی از دبیرستان میشود: 5 /12 درصد کاهش نسبت به میانگین 6 /67درصدی گروه کنترل. این اثر عمدتاً در نیویورک معنادار است، اما در هر دو شهر برآوردها مشابهاند. حتی با در نظر گرفتن مهاجرت کودکان به خارج از ناحیه آموزشی، نتایج همچنان نشاندهنده اثر منفی بیرون کردن بر احتمال فارغالتحصیلی است.
پرده پایانی
این مقاله به بررسی یکی از مهمترین مسائل اجتماعی در ایالات متحده که کمتر مورد توجه قرار گرفته میپردازد: تاثیر بیرون کردن از منزل بر زندگی کودکان. نویسندگان با بهرهگیری از دادههای اداری گسترده در شهرهای شیکاگو و نیویورک و با استفاده از یک طراحی تجربی خلاقانه، سعی کردهاند اثرات علی بیرون کردن بر ابعاد مختلف زندگی کودکان از جمله بیخانمانی، جابهجاییهای مکرر، عملکرد تحصیلی، ساختار خانوار و ویژگیهای محلهای را بررسی کنند. بسیاری از مطالعات پیشین نتوانستهاند بهطور دقیق تاثیر بیرون کردن را از دیگر عوامل زمینهای همانند «فقر» یا «بیکاری» تفکیک کنند، این پژوهش از روشهایی بهره گرفته که امکان شناسایی دقیق این رابطه را فراهم میآورد.
نتایج مقاله نشان میدهد بیرون کردن از منزل پیامدهای گسترده و پایداری بر زندگی کودکان دارد. کودکانی که خانوادهشان با حکم بیرون کردن مواجه شدهاند، به احتمال بیشتری دچار بیخانمانی، افت تحصیلی و ترک تحصیل میشوند و در محلههایی فقیر و پرجمعیت ساکن میشوند. یافتههای این پژوهش اهمیت اتخاذ سیاستهایی برای جلوگیری از بیرون کردن و حمایت از خانوادههای آسیبپذیر را برجسته میکند. بهطور کلی، مقاله تاکید میکند بیرون کردن صرفاً یک مسئله مسکن نیست، بلکه پدیدهای پیچیده با پیامدهایی عمیق برای نسل آینده و سلامت اجتماعی جوامع است.