خوداشتغالی دیجیتال
کارآفرینان چگونه میتوانند محرک رشد اقتصاد باشند؟
کارآفرینان همیشه بهعنوان موتور رشد اقتصادی شناخته میشوند و بسیاری از تحولات اقتصادی مدرن نتیجه خلاقیت و نوآوری همین افراد است. در سالهای گذشته با گسترش اینترنت، پلتفرمهای آنلاین و آنچه به آن «اقتصاد گیگ» گفته میشود، شکل تازهای از خوداشتغالی بهسرعت رشد کرده است. این نوع فعالیتها معمولاً شامل کسبوکارهای کوچک و فردی است که بر پایه مهارتها یا خدمات شخصی صاحبان آن کسبوکارها شکل میگیرد. پژوهشگران با استفاده از پایگاه داده طولی و گسترده که اطلاعات مربوط به دهها میلیون صاحب کسبوکار بدون کارمند را ثبت میکند، توانستهاند تصویری دقیق و روشن از این بخش مهم و پنهان اقتصاد ارائه دهند. این دادهها به ما نشان میدهد چگونه افراد میان انتخاب کارمندی و خوداشتغالی در جستوجویند، چگونه کسبوکارهای کوچک وارد بازار میشوند یا از آن خارج میشوند و چگونه صاحبان این مشاغل تصمیم میگیرند شکل قانونی فعالیتشان را تغییر دهند. اگر بخواهیم مثال ساده بیاوریم، تصور کنید فردی در یک شرکت آیتی کار میکند اما در کنار آن بهصورت فریلنسر پروژه طراحی سایت هم میگیرد. یا یک راننده که ابتدا در تاکسی اوبر کار میکند و بعد از مدتی تصمیم میگیرد وارد شغل اداری شود. یا فردی که یک سال فروش اینترنتی کوچک راه میاندازد اما چون موفق نمیشود، سال بعد دوباره به شغل کارمندی بازمیگردد.
اهمیت چنین پژوهشی از آنجاست که میتواند به سیاستگذاران، اقتصاددانان و کارآفرینان کمک کند بهتر بفهمند چه عواملی باعث ورود یا خروج افراد به این نوع کسبوکارها میشود و چه الگوهایی در پس این تغییرها وجود دارد. بهطور مثال اگر بخش زیادی از افراد بعد از خوداشتغالی دوباره به کارمندی برمیگردند، میتواند نشانه این باشد که کسبوکار این دسته از فعالیتها پایدار یا سودآور نیست. یا اگر بسیاری از کسبوکارهای فردی در طول زمان تغییر شکل قانونی دهند و به شرکتهای رسمی تبدیل شوند، این موضوع نشاندهنده رشد و بلوغ آنهاست؟ از طرف دیگر، این دادهها میتواند نشان دهد که افراد چه زمانی و با چه انگیزههایی تصمیم میگیرند مسیر شغلیشان را تغییر دهند. آیا به خاطر درآمد بیشتر است؟ یا به خاطر انعطافپذیری و کنترل بر زمان کار؟ یا به دلیل فشارهای اقتصادی و نبود فرصت شغلی در بخش رسمی؟ هر کدام از این عوامل تصویر متفاوتی از وضع اقتصاد و نیروی کار ارائه میدهد.
نکته جالب این است که اقتصاد گیگ و کسبوکارهای بدون کارمند تنها محدود به مشاغل سنتی یا کارهای خدمات کوچک نیست، بلکه طیف وسیعی از فعالیتها را شامل میشود. همین گستردگی باعث شده این نوع فعالیتها بخش مهمی از اقتصاد مدرن را تشکیل دهند، بهویژه در کشورهایی که بازار کار انعطافپذیر است و افراد راحتتر میتوانند بین کارمندی و خوداشتغالی جابهجا شوند. بنابراین درک تحولات برای آینده سیاستهای اقتصادی و اجتماعی حیاتی است. اگر بدانیم چه عواملی به موفقیت یا شکست کسبوکارهای کوچک میانجامد، میتوانیم سیاستهایی طراحی کنیم که به پایداری بیشتر آنها کمک یا دستکم مسیر بازگشت افراد به کارمندی را هموار کند. مقاله پیشرو میخواهد پرده از بخشی از اقتصاد بردارد که در آمارهای رسمی کمتر دیدهشده اما در واقعیت روزمره زندگی بسیاری از افراد نقش پررنگ دارد.
مقاله به دنبال چیست؟
این مقاله به موضوعی میپردازد که در سالهای گذشته اهمیت زیادی یافته اما در آمارهای رسمی اقتصاد کمتر دیدهشده است. کسبوکارهای بدون کارمند یا خوداشتغالی نوعی فعالیت هستند که افراد به جای استخدام شدن در شرکت یا سازمان، برای خودشان کار میکنند. نمونه ساده آن را میتوان در رانندههای تاکسی اوبر یا اسنپ دید که از طریق پلتفرمهای آنلاین درآمد دارند، یا فردی که فروش اینترنتی راه انداخته، یا حتی کسی که مغازه کوچکی دارد ولی هیچ کارمندی در آن مشغول به کار نیست. این افراد نه کارمند محسوب میشوند و نه دقیقاً کارمند یک شرکت بزرگ. ویژگی جالب این نوع فعالیتها این است که هم شغل محسوب میشوند و هم کسبوکار، هرچند این کسبوکارها شکل ساده و غیررسمی دارد.
با وجود اینکه میلیونها نفر در آمریکا به این شیوه مشغول فعالیتاند، دادههای رسمی بازار کار و آمارهای مربوط به کارآفرینی تصویر دقیقی از آنها ارائه نمیدهد. برای مثال وقتی درباره پویایی بازار کار یا نرخ ایجاد و تعطیلی کسبوکارها صحبت میکنیم، معمولاً این دسته از فعالان اقتصادی به حساب نمیآیند. همین موضوع باعث ایجاد شکاف بزرگی در شناخت وضعیت واقعی بازار کار شده است. اگر بخواهیم بدانیم چند درصد افراد برای مدت طولانی خارج از چهارچوب شغلهای حقوقبگیری فعالیت میکنند یا اینکه چند نفر در طول زمان بین کارمندی و خوداشتغالی جابهجا میشوند، آمارهای موجود پاسخ دقیقی به ما نمیدهند. حتی اطلاعات روشنی از کسانی که همزمان کارمند هستند و در کنار آن بهصورت پارهوقت در اقتصاد گیگ یا اقتصاد پلتفرمی فعالیت میکنند، وجود ندارد. این مقاله توضیح میدهد که اداره آمار آمریکا با استفاده از دادههای مالیاتی توانسته پایگاه داده طولی و جامع ایجاد کند که برای نخستینبار این نوع کسبوکارها را پوشش میدهد. دادههای مالیاتی منبع ارزشمندی هستند، چون تقریباً همه افرادی که به شکل خوداشتغالی فعالیت میکنند مجبورند درآمدشان را در اظهارنامه مالیاتی ثبت کنند.
نویسندگان مقاله با استفاده از این دادهها سه نوع آمار جدید منتشر کردهاند. در بخش نخست، آنها بررسی میکنند که چه تعداد افراد میان خوداشتغالی و مشاغل حقوقبگیری جابهجا میشوند. برای مثال ممکن است فردی در یک سال بهعنوان کارمند شرکتی مشغول باشد و سال بعد تصمیم بگیرد بهصورت مستقل کار کند. یا برعکس، کسی که مدتی راننده تاکسی اینترنتی بود، بعد از مدتی وارد شغل ثابت با حقوق مشخص شود. حتی برخی افراد هر دو کار را همزمان انجام میدهند، یعنی هم در شرکت مشغول به کارند و هم در اوقات فراغت بهعنوان راننده، فریلنسر یا صاحب کسبوکار کوچک فعالیت میکنند. بخش دوم، به آمار ورود و خروج این نوع کسبوکارها مربوط میشود. درست همانند شرکتهای بزرگ، کسبوکارهای بدون کارمند هم ممکن است هر سال وارد بازار یا از آن خارج شوند. برای نمونه، فردی در سالی، مغازه کوچکی راه میاندازد یا فعالیت فریلنسری را آغاز میکند، اما سال بعد آن کار را رها میکند. علاوه بر این، بعضی از کسبوکارها شکل قانونی خودشان را تغییر میدهند، مثل وقتی که مغازه شخصی ساده به مرور به یک شرکت ثبتشده تبدیل میشود. این تغییرها برای شناخت مسیر رشد یا شکست کسبوکارهای کوچک اهمیت دارند. سومین بخش به وضع مالکیت مربوط میشود. در این بخش، نویسندگان بررسی میکنند هر سال چه تعداد افراد بهعنوان مالک کسبوکار جدید وارد میشوند و چه تعداد فعالیتشان را متوقف میکنند. این آمار نشان میدهد خوداشتغالی تا چه اندازه پایدار یا ناپایدار است. پژوهشهای گذشته نشان میدهد حدود نیمی از این مشاغل تا سال بعد دوام نمیآورند و تعطیل میشوند. همین آمار بیانگر آن است که خوداشتغالی بخش پویا و ناپایدار اقتصاد است.
مقاله میخواهد بگوید با کمک دادههای مالیاتی و ایجاد پایگاه داده جامع، میتوانیم بهتر ببینیم که افراد چه نقشی در بازار کار و اقتصاد کارآفرینی دارند. اهمیت این مقاله در این است که شکاف بزرگی در شناخت ما از بازار کار و اقتصاد کارآفرینی را پر میکند. این پژوهش نشان میدهد بخش بزرگی از فعالیتهای اقتصادی نه در قالب کارمندی سنتی قرار میگیرد و نه در قالب شرکتهای بزرگ، بلکه در فضای بینابینی از خوداشتغالی و کسبوکارهای فردی جریان دارند. با توجه به رشد سریع اقتصاد گیگ و پلتفرمهای آنلاین، توجه به این بخش برای درک پویایی و سلامت اقتصاد بیش از هر زمان دیگری ضروری است.
یافتههای مقاله
یافتههای این مقاله نشان میدهد خوداشتغالی و کار مستقل سهم بیشتری از آنچه در آمارهای سنتی بازار کار دیده میشود، دارد و پویایی آنها متفاوت از شغلهای حقوقبگیری است. پژوهشگران با ترکیب دادههای مالیاتی از اظهارنامههای مالیاتی افراد و شرکتها و اتصال آنها به سوابق درآمدی و شغلی کارگران، توانستهاند پایگاه دادهای ایجاد کنند که هم فعالیت کسبوکارها و هم سابقه کاری افراد را پوشش دهد. این پایگاهها شامل دو بخش اصلیاند: نخست، «پایگاه طولی کسبوکارهای بدون کارمند» یا LBD-NE که تغییرات قانونی و فعالیت این کسبوکارها را دنبال میکند، و دوم «چهارچوب شغلهای خوداشتغالی» یا SEJ که افراد را به کسبوکارهایی که مالک آن هستند، متصل میکند. ترکیب دادهای امکان بررسی همزمان پویایی کسبوکارها و صاحبان آنها را فراهم میکند.
نتایج مقاله نشان میدهد در سال ۲۰۱۹ حدود ۳۳ میلیون نفر، معادل 3 /17 درصد کل نیروی کار، با نوعی از فعالیت خوداشتغالی مشغول بودهاند. این رقم بیشتر از میزانی است که آمارهای پیمایشهای خانوار نشان میدهد. برای مثال، اداره آمار کار آمریکا در همان سال تعداد خوداشتغالها را حدود ۱۵ میلیون نفر گزارش کرده بود، درحالیکه دادههای مالیاتی عددی بیش از دو برابر را نشان میدهد. این تفاوت به ما میگوید بخش بزرگی از فعالیتهای اقتصادی در روشهای سنتی اندازهگیری دیده نمیشود و تنها با دادههای اداری میتوان تصویر واقعی بهدست آورد. یکی از یافتههای مهم پژوهش این است، تعداد کارگرانی که همزمان هم شغل حقوقبگیر دارند و هم به شکل خوداشتغالی فعالیت میکنند در حال افزایشاند. در سال ۲۰۱۹، حدود 5 /9 درصد از کل نیروی کار آمریکا در این دسته قرار داشتند. این گروه حتی از کسانی که تمام درآمدشان فقط از خوداشتغالی بهدست میآید (حدود 8 /7 درصد) بیشتر است. این موضوع نشان میدهد بسیاری از افراد خوداشتغالی را بهعنوان فعالیت جانبی و مکمل درآمد اصلی در نظر میگیرند. برای مثال فردی ممکن است در روز کارمند یک شرکت یا سازمان و در شب بهعنوان راننده تاکسی اوبر باشد یا اینکه بهصورت فریلنسر فعالیت کند. همچنین تفاوتهای سنی قابلتوجهی در خوداشتغالی وجود دارد. افراد جوانتر، بهویژه زیر ۳۵ سال، کمتر به سمت خوداشتغالی میروند و اگر هم بروند معمولاً آن را در کنار شغل حقوقبگیری انجام میدهند. در مقابل، افراد بالای ۵۵ سال بیشترین سهم از خوداشتغالی را دارند و احتمال بیشتری دارد که تنها با کار مستقل زندگیشان را اداره کنند. یافتهها نشان میدهد خوداشتغالی برای جوانها فعالیت موقتی یا جانبی است، اما برای افراد مسن میتواند شغل اصلی باشد. یکی دیگر از یافتهها این است که پایداری مشاغل خوداشتغالی کمتر از مشاغل حقوقبگیری است. برای مثال، از میان کسانی که در سال ۲۰۱۸ تنها از طریق خوداشتغالی درآمد داشتند، تنها حدود 5 /73 درصد در سال ۲۰۱۹ نیز همچنان فقط از همین راه امرارمعاش کردند. نزدیک به یکچهارم باقیمانده یا اصلاً درآمدی نداشتند (5 /16 درصد) یا به سمت شغلهای حقوقبگیری رفتند. در مقایسه، از میان کسانی که در سال ۲۰۱۸ شغل حقوقبگیری داشتند، حدود ۹۰ درصد در سال بعد نیز توانستند در همان وضع بمانند. آمار به خوبی نشان میدهد خوداشتغالی بهطور کلی بیثباتتر از کارمندی است و احتمال خروج از بازار کار یا تغییر وضع در آن بیشتر است.
یافتههای پژوهش نشان میدهد در سال ۲۰۱۹ بیش از ۳۱ میلیون کسبوکار بدون کارمند در آمریکا فعال بودهاند. بیشتر کسبوکارها، چیزی معادل ۶۸ درصد، توسط افراد حقیقی و بهنام خودشان اداره میشدند. همان چیزی که به آن «مالکیت فردی» گفته میشود. بخش دیگری از کسبوکارها رسمی بودند. بهطور مثال حدود ۱۷ درصد مالکان فردی شماره شناسایی کارفرما (EIN) گرفته بودند و فعالیت خودشان را بهصورت رسمی ثبت کرده بودند. بعد از آن، حدود هشت درصد این کسبوکارها در قالب «شراکت» اداره میشدند؛ یعنی چند نفر با هم کسبوکار مشترک داشتند؟ حدود پنج درصد هم به شکل «شرکت S» فعالیت میکردند. این نوع شرکتها برای کسبوکارهای کوچک طراحی شده و به صاحبانش اجازه میدهد سود و زیان را مستقیماً در اظهارنامه مالیاتی شخصی ثبت کنند. در مقابل، «شرکت C» که سهم آن تنها حدود دو درصد است، ساختار بزرگ و رسمی دارد و مثل شخص حقوقی مستقل مالیات میدهد.
پژوهشها نشان میدهد پایداری کسبوکارها متناسب با شکل قانونی آنها متفاوت است. بهطور مثال بیش از یکسوم کسبوکارهای فردی بدون EIN که در سال ۲۰۱۸ فعال بودند، در سال بعد یا غیرفعال شدند یا از بازار خارج شدند. نرخ خروج برای مالکان فردی با EIN؛ 26 درصد، شرکتهای C؛ 23 درصد، شرکتهای S؛ 20 درصد و شراکتها؛ 12 درصد است. به زبان ساده، هرچه شکل قانونی و رسمی کسبوکارها پیچیده باشد، احتمال اینکه در بازار بمانند، بیشتر است. این پژوهش همچنین به تغییر شکل قانونی کسبوکارها هم نگاهی انداخته است. برخلاف تصور، تغییر از یک ساختار به ساختار دیگر بهندرت اتفاق میافتد. فقط حدود دو درصد از مالکان فردی تصمیم گرفتهاند شماره EIN بگیرند و همچنان بهصورت فردی فعالیت کنند. تعداد کمی هم از مالکان فردی وارد قالبهای رسمیتر مثل شراکت یا شرکت S شدهاند. بهطور مثال در سال ۲۰۱۹ تنها حدود ۵۰ هزار نفر (2 /0 درصد) چنین تغییری داشتهاند. حتی میان شراکتها نیز تغییر به شرکت S بهندرت اتفاق افتاد، اما مسیر برعکس به دلیل محدودیتهای قانونی اصلاً ممکن نیست. میان شرکتهای C و S هم تغییر بیشتر از سمت C به S رخ میدهد. یعنی برخی شرکتهای بزرگ تصمیم میگیرند به ساختار کوچک و انعطافپذیر تبدیل شوند، اما عکس آن کمتر پیش میآید.