شناسه خبر : 44134 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خشم و سکوت

چرا قربانیان در برابر آزار جنسی سکوت می‌کنند؟

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه 

74خشونت علیه زنان پیوسته در طول تاریخ و هر نقطه از جهان وجود داشته است؛ در این میان، آزار جنسی یکی از متداول‌ترین نوع خشونت علیه زنان است که بسیاری از دختران و زنان از اوایل نوجوانی آن را تجربه می‌کنند و در ادامه زندگی خود بارها و بارها با این اتفاق ناگوار مواجه می‌شوند. باید به این موضوع اذعان کرد که در سنین بزرگسالی، تجربه آزار جنسی نه‌تنها رایج است، بلکه به‌طور گسترده پذیرفته شده و از سمت بسیاری از قربانیان بدون هیچ شکایتی تحمل می‌شود که با زیان‌های جبران‌ناپذیر فیزیکی، روانی و عاطفی برای خود فرد و نزدیکان آنها همراه است و چه‌بسا موجب از بین رفتن موقعیت سابق اجتماعی، شغلی، خانوادگی و... در قربانی می‌شود. با آنکه وجود آزار جنسی در جهان مساله‌ای غیرقابل انکار است اما در برخی جوامع مردسالار، «آزار جنسی زنان» به‌ اندازه‌ای نهادینه شده است که اکثریت مطلق زنان آن جامعه در طول زندگی‌شان قربانی آزار جنسی شده‌اند.

در همین راستا گروهی از محققان در حوزه روانشناسی به بررسی ریشه‌های به وجود آمدن این شرایط می‌پردازند. کریستیا اسپیرز براون و شارلا بیفلد در قالب پژوهشی که با عنوان «گسترش ارتکاب و تحمل آزار جنسی» در ژورنال APS Observer به چاپ رسید با استفاده از نظریه بیواکولوژیکی آزار جنسی دختران به دنبال یافتن توضیحی برای علت این امر هستند. به‌طور خاص، آنها در مقاله خود بحث می‌کنند که ارتکاب و تحمل آزار جنسی بر اساس اجتماعی شدن جنسیتی، رسانه، تعامل با همسالان و محیط مدرسه باعث تشویق انفعال در دختران و پرخاشگری و تسلط در پسران می‌شود. در این مقاله همچنین توضیح داده می‌شود که چگونه این فرآیند در دوران نوزادی آغاز و در طول رشد ادامه می‌یابد و در نهایت محیطی را ایجاد می‌کند که در آن آزار جنسی دختران و زنان به وجود می‌آید. در پایان مقاله نیز پیامدهای مهم برای جلوگیری از آزار جنسی مورد بحث قرار گرفته است. در ادامه خلاصه‌ای از این مقاله ارائه خواهد شد.

آزار جنسی چیست؟

بحث‌های عمومی در سال‌های اخیر (مانند جنبش #MeToo) نشان داده است که آزار و اذیت جنسی و تجاوز جنسی علیه زنان و دختران بیشتر از حد تصور جامعه رواج دارد. در پی اتهامات آزارهای جنسی و تجاوز علیه هاروی وینستین کارگردان هالیوودی، صدها تن از زنان سراسر جهان متحد شده و اقدام به اشتراک‌گذاری داستان‌های خود در فیس‌بوک و توئیتر و اینستاگرام با هشتگ «#MeToo» کردند که باعث شد بسیاری از مردم سکوت خود را در مورد یکی از آزاردهنده‌ترین اقدامات زن‌ستیزانه بشکنند.

آزار جنسی و تعرض جنسی، یکی از جرائمی است که نظم عمومی را خدشه‌دار می‌کند و قربانیان آن به لحاظ روحی تا سالیان سال گرفتاری و درگیری عاطفی دارند. با توجه به این موضوع نیاز است تا تعریف درستی از مفهوم آزار جنسی ارائه شود. واژه آزار جنسی که در این مقاله به‌طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته است به معنای توجه جنسی ناخواسته تعریف می‌شود که شامل لمس یا نظرات جنسی ناخواسته، نظر دادن درباره اعضای بدن فرد و ارسال متن‌ها و شوخی‌های جنسی ناخواسته با فرد است. البته باید توجه داشت که انواع شدیدتر آزار جنسی نیز وجود دارد که آن را با عنوان تعرض و تجاوز می‌شناسیم. خود واژه تجاوز (rape) از فعل لاتین rapere ریشه گرفته است که به معنای گرفتن یا ستاندن به زور است. تاریخچه تجاوز و تغییرات معنایی و قانونی مرتبط با آن واقعاً پیچیده است. در تاریخ باستان، تجاوز بیش از آنکه به عنوان یک نوع اذیت و آزار علیه زن تلقی شود یک جرم مالکیتی جدی، علیه مردی محسوب می‌شد که زن مورد تجاوز قرارگرفته، مانند یک «کالا» به او تعلق داشت. در این رابطه ملکی، مالک مذکور معمولاً پدر یا شوهر زن بود. از سال ۱۹۷۰، در میزان درک تجاوز جنسی، تغییرات بسیاری روی داد که بخش زیادی از آن به دلیل جنبش‌های فمینیستی و بازخوردهای عمومی تجاوز به عنوان یک جرم از سر قدرت و کنترل بوده است. در برخی کشورها، پس از جنبش رهایی زنان در سال ۱۹۷۰، اولین مراکز بحران تجاوز جنسی ایجاد شد. اما نویسندگان این مقاله در بررسی خود تمرکز خود را بر روی تعریف کلی آزار جنسی معطوف کرده‌اند.

مقاله به دنبال چیست؟

نگاه به آمار آزار و اذیت جنسی در جهان نشان از یک واقعیت تلخ تعجب‌برانگیز دارد. طبق بررسی‌های پژوهش لیپر و براون (2008)، تا پایان دبیرستان 90 درصد از دختران نوجوان حداقل یک‌بار آزار جنسی را تجربه کرده‌اند و تا پایان دانشگاه، از هر پنج زن، یک زن قربانی تجاوز جنسی شده است. پژوهش لیچتی و کمپبل (2012) نیز در همین راستا نشان می‌دهد که آزار جنسی در میان نوجوانان آنقدر رایج است که تقریباً همه دانش‌آموزان (96 درصد) در نمونه‌ای از دانش‌آموزان راهنمایی گزارش کردند که شاهد آزار جنسی در مدرسه بوده‌اند که شایع‌ترین آزار جنسی، مربوط به مواردی بوده است که دختران از سمت پسران هم‌سن خود مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند. اگرچه ممکن است این پسرها از ناخواسته بودن توجه یا رفتار جنسی خود غافل باشند و ممکن است از عواقب آزار جنسی برای دختران بی‌اطلاع باشند. اما آزار جنسی آنها اغلب برای دختران نتایج اجتماعی، عاطفی و تحصیلی بسیار مضر دارد و طبق نتایج پژوهش هند و سانچز (2000)، آزار جنسی دختران به ارزیابی منفی بدن، افسردگی، اختلال در غذا خوردن، سوءمصرف مواد، رفتارهای بیرونی و افکار خودکشی منجر می‌شود. با وجود توجه اخیر عمومی بر آزار جنسی زنان و پیامدهای منفی طولانی‌مدت آزار جنسی بر سلامت جسمی، روانی و عاطفی، هنوز پذیرش فرهنگی قابل توجهی از آزار و اذیت جنسی و تجاوز به دختران و زنان وجود ندارد. به عنوان مثال، بسیاری از دختران احساس می‌کنند که گزارش آزار جنسی در مدرسه بی‌فایده است زیرا معلمان در پاسخ به این گزارش‌ها هیچ کاری انجام نمی‌دهند و اکثریت دختران همچنین اظهار دارند که آنها آزار جنسی را گزارش نمی‌کنند زیرا نگران‌اند که مردم آنها را دوست نداشته باشند. اما دلیل آن چیست؟ مقاله حاضر، برخی از دلایلی را که چرا آزار و اذیت جنسی دختران و زنان بسیار رایج و از نظر فرهنگی پذیرفته‌شده است بررسی می‌کند. به‌طور ویژه، آنها به نظریه محیطی در مورد آزار جنسی دختران اشاره می‌کنند؛ چیزی که در پژوهش براون و همکاران (2020) برای اولین‌بار مطرح شد. طبق این نظریه استدلال می‌کنند که نرخ بالای ارتکاب و تحمل آزار و اذیت جنسی (و گاه تجاوز جنسی) علیه دختران و زنان تا حدی یک پیامد ناشی از زمینه‌های اجتماعی-فرهنگی است که از دوران نوزادی شروع می‌شود. در جاهای دیگر مقاله آنها توضیح می‌دهند که چگونه زمینه‌های مربوط به محیط خانواده، همسالان، مدارس و همچنین رسانه‌های در دسترس جوانان در این امر نقش دارند. اما تمرکز اصلی این مقاله بیشتر بر این موضوع معطوف است که چگونه پایه آزار جنسی دختران از سوی پسران در هر مرحله از رشد کودک و نوجوان، به ویژه دوران نوزادی و اوایل کودکی (از تولد تا پنج‌سالگی)، دوران اواسط و اواخر کودکی (6 تا 11سالگی) و نوجوانی (12 تا 18سالگی) پایه‌ریزی و تقویت می‌شود.

دوران نوزادی و اوایل کودکی

در دوران نوزادی و اوایل کودکی، کودکان به شدت تحت تاثیر والدین خود و هنجارهای فرهنگی گسترده‌ای هستند که مسیرهای متفاوتی را برای پسران و دختران جنسیتی شکل می‌دهد. مطالعه هاید و همکاران (2019) نشان می‌دهد که از بدو تولد، والدین و جامعه معمولاً بر ویژگی‌های جسمی و روانی فرزندانشان که مربوط به جنسیت آنهاست بیش از اندازه تمرکز می‌کنند؛ به‌طور خاص، والدین اغلب این موضوع ویژگی‌های جنسیتی را با اختصاص نام‌های جنسیتی به مدل مو، لباس، رنگ اتاق خواب، دکوراسیون و اسباب‌بازی‌ها تقویت می‌کنند. به‌طور مثال والدین در صحبت‌های عادی خود با فرزندان‌شان تاکید زیادی بر جنسیت کودک دارند و از جملاتی مانند «چه دختر باهوشی هستی!» یا «تفنگ‌بازی که بازی پسرهاست» استفاده می‌کنند.

با توجه به میزان استفاده از جنسیت به عنوان یک مقوله کاربردی، تعجب‌آور نیست که بچه‌ها به پیام‌های جنسیتی توجه بیشتری کنند. در دوران پیش‌دبستانی، اکثر کودکان می‌توانند جنسیت خود را شناسایی کنند و به اطلاعات مربوط به جنسیت خود توجه کنند و بهتر به خاطر بسپارند که درنتیجه باعث شناخت کلیشه‌های قوی جنستی در کودک می‌شود. در دوران پیش‌دبستانی، بسیاری از کودکان این کلیشه‌ها را تایید می‌کنند و از همان ابتدای کار به این باورها می‌رسند که دختران بیشتر از پسرها غمگین و شاد هستند و پسرها بیشتر از دختران عصبانی هستند.

علاوه بر توجه کودکان به تفاوت‌های جنسیتی، نقش والدین در اجتماعی کردن پسران و دختران در ابراز عواطف و رفتارها بسیار پررنگ است، به‌طوری که به شیوه‌هایی باعث ایجاد زمینه‌های رفتارهای آزاردهنده و پرخاشگرانه نسبت به دختران در پسران و زمینه‌های ناراحتی در مواجهه با آن رفتار در دختران می‌شوند. تحقیقات قبلی نشان می‌دهد که والدین معمولاً توجه بیشتری به «احساسات مطیعانه» دخترانشان (مانند غم و اندوه و اضطراب) نسبت به همین احساسات در پسرانشان نشان می‌دهند و این توجه والدین باعث می‌شود که دختران بیشتر ابراز احساسات «تسلیم‌کننده» را در سنین مدرسه از خود نشان دهند. در مقابل، والدین در مواجهه با پسران خود نسبت به دخترانشان انتظار قاطعیت، خشم و پرخاشگری و تحمل بیشتری دارند. طبق یافته‌های پژوهش ایزنبرگ و همکاران (1998) پیامدهای پاسخ به خشم پسران نسبت به دختران یک پیامد مرتبط است که این دو گرایش اجتماعی شدن دختران «تسلیم در مقابل پسران» قاطع را به وجود می‌آورد.

اواسط و اواخر کودکی

در زمانی که کودکان وارد اواخر کودکی خود می‌شوند، تمایل دارند در گروه‌های همجنس و همسن جمع شوند و بازی کنند و دختران نیز در گروه‌های تمام‌دختر بازی می‌کنند. سطوح بالای تفکیک همتایان دو پیامد مهم دارد. اول، از آنجا که کودکان بیشتر زمان بازی خود را صرف تعامل با همجنس خود می‌کنند، طبق کلیشه‌های جنسیتی اجتماعی می‌شوند و تفاوت‌های جنسیتی را که قبلاً کوچک‌تر بوده تشدید می‌کنند، از طرفی تحقیقات روهلف و همکاران (2016) نشان داده است که گروه‌های همجنس به ویژه در ایجاد پرخاشگری و رفتارهای بزهکارانه در میان پسران تاثیرگذار هستند. به عبارت دیگر، همان‌طور که پسرها در دوران کودکی عمدتاً با پسران دیگر بازی می‌کنند، به همان اندازه پرخاشگر می‌شوند. دوم، از آنجا که پسران و دختران از هم جدا هستند، احتمال کمتری برای ایجاد روابط دوستانه نزدیک با یکدیگر دارند و ممکن است در ایجاد الگوهای تعامل مثبت قبل از نوجوانی شکست بخورند.

در این دوره سنی نه‌تنها کودکان عمدتاً در گروه‌های تفکیک‌شده جنسیتی تعامل دارند، بلکه به‌طور فزاینده‌ای بر روی انطباق با هنجارهای جنسیتی متمرکز هستند. انطباق با هنجارهای جنسیتی پیامدهای مهمی برای پذیرش همسالان و موقعیت اجتماعی دارد، زیرا کودکانی که محبوب هستند، کمتر مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند و طرد می‌شوند. پذیرفته شدن از سوی گروه همسالان و محبوبیت برای دختران و پسران ویژگی‌های متفاوتی را می‌طلبد. برای دختران، از اواسط کودکی، محبوبیت برابر است با زیبا بودن و با افزایش سن، تغییری از ارزش دادن به ظاهر جذاب به ارزش قائل شدن به ظاهر جنسی ایجاد می‌شود. برای پسران، پذیرفته شدن به‌وسیله گروه همسالان و محبوب بودن به معنای مسلط بودن، قاطعیت جنسی و پرخاشگری است. هنگامی که پسران از دخترانی که مورد آزار جنسی قرار می‌گیرند دفاع می‌کنند، اغلب به آنها برچسب همجنسگرا بودن زده می‌شود. هنجارهای جنسیتی مخصوصاً برای پسران سفت و سخت است و پسرانی که این شکل غالب و پرخاشگرانه مردانگی را تجسم نمی‌کنند، اغلب بی‌ارزش خطاب می‌شوند و مورد تمسخر قرار می‌گیرند.

البته باید توجه داشت که رسانه نیز تاثیر بسزایی در این میان دارد. انتظارات مبنی بر اینکه دختران باید ظاهر جذاب جنسی داشته باشند و پسرها باید پرخاشگر باشند نیز از طریق رسانه‌ها و اسباب‌بازی‌های کودکان تقویت می‌شود. در حالی که رسانه‌های دخترانه بر تصاویر جنسی تمرکز می‌کنند، رسانه‌هایی که برای پسران عرضه می‌شوند (از جمله برنامه‌های ورزشی که به شدت از سوی پسران دیده می‌شود) پرخاشگری، خشونت و رفتارهای ضداجتماعی را ترویج می‌کنند و پسران با ویژگی‌های زنانه را اغلب مضحک نشان می‌دهند. الگوهای مشابهی نیز در اسباب‌بازی‌هایی که برای پسران و دختران به بازار عرضه می‌شوند، دیده می‌شود. به‌طور خاص، تحقیقات نشان می‌دهد که اسباب‌بازی‌هایی با اجزای تهاجمی مانند اکشن‌فیگورها و اسلحه‌های اسباب‌بازی، برای پسران به بازار عرضه می‌شوند، در حالی که اسباب‌بازی‌هایی که برای دختران به بازار عرضه می‌شوند بر زیبایی بزرگسالان (معمولاً جنسی) تمرکز می‌کنند (مانند آرایش و جواهرات).

نوجوانی

هر چقدر تمایلات جنسی در نوجوانی برجسته‌تر می‌شود، رسانه‌های جنسی غیرعادی به‌طور منظم مصرف می‌شوند و کلیشه‌های جنسیتی شدیدتر می‌شوند. در دوران نوجوانی، اکثریت نوجوانان کلیشه‌های جنسیتی را تایید می‌کنند، که در آن از دختران انتظار می‌رود جذابیت جنسی خود را برای توجه و تایید پسران در اولویت قرار دهند و از پسران انتظار می‌رود که به شدت بر روی تعقیب جنسی دختران متمرکز شوند.

موضوع مهم دیگر عدم دخالت مدارس در این موضوع است. با وجود فراوانی آزار جنسی در مدارس، مدارس به ندرت سیاست‌هایی در مورد آزار جنسی دارند و معلمان اغلب این رفتار را نادیده می‌گیرند. مدارس به ندرت در مورد نحوه واکنش به آزار جنسی کلاس‌های آموزشی دارند. علاوه بر این، بسیاری از شواهد نشان از عدم مداخله مدارس در موضوع آزار جنسی دارد. بسیاری از دختران گزارش کرده‌اند که حتی در شرایطی که معلمان شاهد آزار جنسی بوده‌اند، به ندرت مداخله کرده‌اند. حتی در این میان تعداد کمی از دانش‌آموزانی که آزار جنسی در مدرسه را گزارش کرده بودند، بیان داشتند که یا هیچ حمایتی از معلمان دریافت نکرده‌اند یا معلمان با آنها بدرفتاری کرده‌اند و آنها را به خاطر آزار و اذیت مقصر می‌دانستند. 

دراین پرونده بخوانید ...