جنگ در سایه
بررسی احتمال جنگ مجدد ایران و اسرائیل در گفتوگو با کوروش احمدی

حمله نظامی اسرائیل به ایران در 23 خرداد با ترور فرماندهان نظامی آغاز شد و البته تنها چند ساعت بعد پاسخ گسترده ایران را در پی داشت که شامل تهاجم صدها پهپاد و موشک بالستیک به سمت اسرائیل بود. در ادامه، تاسیسات نظامی و هستهای و مراکز غیرنظامی و شهروندان ایرانی هدف قرار گرفتند. ایران پاسخ محکمی داد اما ایالاتمتحده با حمله به تاسیسات هستهای فردو قم و اصفهان جنگ را وارد مرحلهای دیگر کرد؛ حملهای که با واکنش سریع تهران و هدف قرار گرفتن پایگاه آمریکایی العدید در قطر همراه شد. بعد از پاسخ بازدارنده ایران، پیشنهاد آتشبس مطرح شد که تا اکنون برقرار است اما نشانهها از تداوم بیثباتی حکایت دارد. به گزارش منابع «میدل ایست آی»، ایران با خرید سامانههای موشکی زمینبههوای چینی، بازسازی سریع پدافندهای آسیبدیدهاش را آغاز کرده است. در آنسو، اسرائیل حضور نظامی خود را در مرزها تقویت کرده و گشتهای هوایی بر فراز لبنان را افزایش داده است. گرچه درگیریها فعلاً متوقف شدهاند، اما تحلیلگران بر این باورند که بحران هستهای و تنشهای ژئوپولیتیک حلنشده، میتواند زمینهساز دور تازهای از رویارویی باشد. در همین زمینه کوروش احمدی، دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل، معتقد است که پایداری آتشبس بستگی به نحوه پیشرفت مذاکرات احتمالی و مواضع طرفین دارد. اگر مواضع طرفین، یعنی ایران از یکسو و آمریکا و اسرائیل از سوی دیگر، مانند قبل از جنگ باقی بماند و هیچیک از آنها تغییر یا انعطافی در مواضع خود نشان ندهند، احتمال وقوع دوباره جنگ وجود خواهد داشت. اما اگر ایران و آمریکا به توافق برسند که مذاکرات را آغاز کنند و هر دو طرف در جریان مذاکرات حاضر به ایجاد تحول در مواضع خود شوند، در این صورت امکان اجتناب از جنگ وجود خواهد داشت.
♦♦♦
جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل به آتشبسی شکننده انجامید، اما تحلیلگران هشدار میدهند که این تنها یک وقفه موقت است. حملات آمریکا به تاسیسات هستهای ایران و پاسخ موشکی تهران به پایگاه العدید، منطقه را به آستانه جنگ تمامعیار کشاند. اکنون این سوال مطرح است که آیا این آتشبس پایدار خواهد بود یا دنیا باید منتظر دور جدیدی از درگیریها باشد؟
این موضوع بستگی به نحوه پیشرفت مذاکرات احتمالی و مواضع طرفین دارد. اگر مواضع طرفین، یعنی ایران از یکسو و آمریکا و اسرائیل از سوی دیگر، مانند قبل از جنگ باقی بماند و هیچیک از آنها تغییر یا انعطافی در مواضع خود نشان ندهند، احتمال وقوع دوباره جنگ وجود خواهد داشت. اما اگر ایران و آمریکا به توافق برسند که مذاکرات را آغاز کنند و هر دو طرف در جریان مذاکرات حاضر به ایجاد تحول در مواضع خود شوند و انعطافپذیری نشان دهند، در این صورت امکان اجتناب از جنگ وجود خواهد داشت. پس از جنگ ۱۲روزه، شاهد مطرح شدن برخی مطالبات حداکثری از جانب اسرائیل هستیم. برای مثال، اخیراً بنیامین نتانیاهو اعلام کرده که برنامه موشکی ایران باید مورد مذاکره قرار گیرد و موشکهای ایران نباید بردی بالای ۴۸۰ کیلومتر داشته باشند. همچنین، او از مهلت ۶۰روزهای صحبت کرده تا از طریق مذاکرات توافقی حاصل شود. این موارد نشان میدهد که نتانیاهو قصد شرارت بیشتر و ایجاد اختلال در مذاکرات احتمالی میان ایران و آمریکا دارد. بهطور طبیعی، ایران هیچگاه مهلت ۶۰روزهای را که از جانب نتانیاهو تعیین شده نخواهد پذیرفت و سقف ۴۸۰ کیلومتر برای موشکهای ایران نیز پیشنهادی است که بههیچوجه برای ایران قابل قبول نیست. ما در واقع با دو مسئله اصلی مواجه هستیم: نخست، اینکه طرفین، یعنی ایران و آمریکا، باید در مواضع خود تعدیل ایجاد کرده و حاضر به مذاکره و رسیدن به توافق شوند. دوم، اسرائیل و شخص نتانیاهو باید از خرابکاری در این فرآیند خودداری کنند. البته این آمریکاست که باید مانع از خرابکاری نتانیاهو شود. برای این منظور، برقراری تماس و مذاکره میان ایران و آمریکا و برداشتن قدمهایی به جلو بسیار مفید خواهد بود. این میتواند به آمریکا کمک کند تا به نوعی اسرائیل را مهار کند. اگر این شرایط محقق شود و ما به پیشرفتی در جهت دستیابی به یک توافق مکتوب برسیم، میتوانیم با اطمینان بگوییم که جنگ از سر گرفته نخواهد شد. اما اگر این اتفاق نیفتد، احتمال برخورد مجدد همچنان وجود خواهد داشت.
شبکه الجزیره در گزارشی به این نکته اشاره کرده است که سناریوی وقوع جنگ میان ایران و اسرائیل، محتملترین و نزدیکترین سناریو در ماههای آینده و شاید حتی در همین تابستان، بهشمار میآید. این جنگ ممکن است بهصورت سلسلهای از حملات مخفی اسرائیل در داخل ایران آغاز شود، شامل ترورها یا انفجارها در مناطق حساس و نه لزوماً به شکل درگیریهای مستقیم. نظر شما درباره این ارزیابی چیست؟ آیا به نظر شما چنین سناریویی ممکن است به وقوع بپیوندد؟
در صورت ناتوانی در حل مشکل از طرق دیپلماتیک دو سناریو قابل تصور است: یکی اینکه یک جنگ تمامعیار به شکلی مشابه جنگ ۱۲روزه رخ دهد. سناریوی دیگر این است که جنگ به نوعی وارد منطقه خاکستری شود؛ یعنی جنگی با شدت کم و به صورت مستمر و طولانیمدت ادامه یابد. در این حالت، طرف اسرائیلی سعی خواهد کرد از طریق کانالهای امنیتی و اطلاعاتی، ضرباتی به شکل ترور، انفجار و اقدامات مشابه در داخل ایران وارد کند، با یا بدون وارد کردن هواپیماهایش به قلمرو ایران. در این صورت، پرسش اصلی این خواهد بود که واکنش ایران به چنین جنگی با شدت کم، یا به عبارتی جنگ در سایه یا جنگ در منطقه خاکستری چه خواهد بود؟ پاسخ ایران به جنگ با شدت کم به این بستگی دارد که شرایط منطقهای و بینالمللی و نقش آمریکا در این جنگ چگونه باشد. این عوامل سیاسی میتوانند تاثیر زیادی بر واکنش ایران داشته باشند. علاوه بر این، عوامل نظامی نیز مهم هستند؛ بهویژه شدت جنگ در سایه و نحوه اجرای آن. به عبارت دیگر، این جنگ میتواند به گونهای انجام شود که امضای طرف اسرائیلی در آن قابل انکار باشد. اگر این جنگ به شکلی واضح و غیرقابل انکار صورت گیرد که مسئولیت آن بهطور مستقیم بر عهده اسرائیل باشد، مطمئناً پاسخ ایران متفاوت خواهد بود. بهطور کلی میتوان گفت که مولفههای متعددی وجود دارند که میتوانند باعث شوند یک جنگ در سایه به یک جنگ تمامعیار تبدیل شود. البته همیشه جنگهای با شدت کم ممکن است به ناگاه از کنترل خارج شوند و به یک جنگ تمامعیار تبدیل شوند. بنابراین، تاکید بر راهحلهای دیپلماتیک و تمرکز بر دیپلماسی بهعنوان یک ابزار راهبردی، ضروری است. در این راستا، باید تمامی اقدامات و برنامهها را در چهارچوب دیپلماسی قرار داد. تنها در این صورت است که میتوان از دیپلماسی نتایج مطلوبی کسب کرد.
سیدعباس عراقچی در گفتوگو با روزنامه لوموند اعلام کرد که ایران آماده گفتوگو با آمریکا درباره مسئله هستهای است، اما این امر مشروط به ارائه ضمانتهایی از سوی واشنگتن در برابر هرگونه حمله، پایبندی به احترام متقابل و به رسمیت شناختن اشتباهات است. در همین حال، دونالد ترامپ نیز ابراز امیدواری کرد که جنگ بین اسرائیل و ایران به پایان برسد و تحریمها در زمان مناسب لغو شوند. با توجه به این اظهارات، آیا امکان ازسرگیری مذاکرات میان ایران و آمریکا وجود دارد؟
بله. به نظر میرسد که در حال حاضر، آقای عراقچی بهطور مداوم با آقای ویتکاف در تماس است و صحبت از این است که مذاکرات ظرف یکی، دو هفته آینده آغاز شود. در ارتباط با بحث تضمین و اعتماد، باید بگویم که من به هیچ عنوان با این بحث موافق نیستم. در شرایط عادی، بین کشورهایی که دشمنی ندارند و روابط خوبی دارند، هیچ تضمینی و اعتباری قابل تصور نیست، چه برسد به دو کشوری که با یکدیگر دشمن هستند و درگیر منازعات مسلحانه نیز شدهاند. طبیعی است که دو کشوری که با یکدیگر درگیری نظامی دارند و دشمن هم هستند، سعی میکنند یکدیگر را فریب دهند. بنابراین، صحبت از اعتماد و تضمین در رابطه میان دو کشوری که روابط خوبی ندارند، قابل تصور نیست. در مورد ایران و آمریکا، این دو کشور باید بنشینند و با هم گفتوگو کنند، حرفهای همدیگر را بشنوند و با دقت سبک و سنگین کنند. سپس، با توجه به شرایط بسیار مهم کنونی، تصمیم بگیرند که میخواهند به چه شکلی پیش بروند.
شکلگیری مجدد مذاکرات دیپلماتیک میان ایران و آمریکا چه تاثیری بر احتمال جنگ مجدد میان ایران و اسرائیل خواهد داشت؟ آیا در کوتاهمدت این مذاکرات میتواند به کاهش تنشها و ایجاد ثبات در منطقه کمک کند، یا اینکه حتماً باید توافقی حاصل شود؟
مذاکره بهعنوان ابزاری برای رسیدن به توافق مدنظر است، نه بهعنوان اقدامی در خود و برای خود. اگر مذاکرات موفقیتآمیز نباشد و به نتیجه نرسد، به عبارتی اگر به توافق مکتوبی دست نیابد، در واقع میتوان آن را یک مذاکره شکستخورده تلقی کرد. شکست مذاکرات، بهویژه در وضعیت فعلی میتواند شرایطی ایجاد کند که به درگیری مسلحانه و جنگ بینجامد. بنابراین، دستیابی به توافق حائز اهمیت است و ایران و آمریکا باید به یک توافق مشترک برسند تا بتوانیم امیدوار باشیم که جنگ دوباره آغاز نشود.
موضوع مهم دیگر احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه است که بهطور قابل توجهی میتواند بر وضعیت سیاسی و اقتصادی ایران تاثیر بگذارد. با گذشت نزدیک به 20 روز از آتشبس، تروئیکای اروپایی در پی فعال کردن مکانیسم ماشه است؛ این در حالی است که هماکنون ایران تحت شدیدترین تحریمهای بینالمللی قرار دارد و عملاً هیچ ابرقدرت یا قدرت بزرگی از ایران حمایت نمیکند. در چنین شرایطی ایران باید چه اقداماتی انجام دهد تا مانع از فعال شدن این مکانیسم و پیامدهای منفی آن شود؟
فعال شدن مکانیسم ماشه تنها در یک صورت امکانپذیر است و آن هم این است که مذاکراتی که به توافق بین ایران و آمریکا منجر میشود، شکل نگیرد. به عبارت دیگر، اگر توافقی که بتواند جایگزین توافق برجام شود، حاصل نشود و مذاکرات میان ایران و آمریکا به نتیجه نرسد، این مکانیسم حتماً فعال خواهد شد. اروپاییها نیز قطعاً صبر خواهند کرد تا ببینند مذاکرات میان ایران و آمریکا به کجا خواهد کشید و آیا به توافق منجر خواهد شد یا خیر. تنها یک توافق بین ایران و آمریکا، یا حتی توافقی که ممکن است با مشارکت کشورهای غربی، به ویژه اروپاییها، شکل بگیرد، میتواند مانع از فعال شدن این مکانیسم شود. در این مرحله، مهم نیست که آیا اروپاییها در مذاکرات شرکت میکنند یا خیر؛ آنچه اهمیت دارد این است که یک توافق حداقل بین ایران و آمریکا میتواند جلوی فعال شدن آن را بگیرد. اما اگر توافقی میان ایران و آمریکا یا ایران و کشورهای غربی حاصل نشود، بهطور حتم اروپاییها اقدام به فعالسازی مکانیسم ماشه خواهند کرد.
یکی از نکات مهم جنگ 12روزه تهران و تلآویو کنشگری مهم اعراب بود. کشورهای عربی که سالها به ایران بهعنوان تهدید اصلی مینگریستند، اکنون در حال بازنگری در این سیاست هستند. این تغییر نگرش ناشی از مشاهده توسعهطلبی افسارگسیخته اسرائیل و پیامدهای منفی آن برای امنیت منطقه است. در همین راستا، به نظر شما آیا این کشورها میتوانند از وقوع درگیری مجدد میان ایران و اسرائیل جلوگیری کنند؟
آنطور که به نظر میرسد کشورهای عربی خاورمیانه موافق جنگ نیستند و دلیلی هم برای حمایت از شروع مجدد آن ندارند. با اینکه وضعیت فعلی و هر اقدامی که موجب تضعیف ایران تا حد معینی بشود به نفع آنهاست، اما این کشورها تضعیف ایران را بیش از یک حدی به سود خود نمیدانند. چرا که فکر میکنند اگر ایران بیش از یک حدی تضعیف شود، اسرائیل به قدرتی تبدیل خواهد شد که میتواند برای سایر کشورهای منطقه نیز مزاحمت ایجاد کند. بنابراین، به نظر میرسد سیاست اکثر کشورهای عربی و غیرعربی منطقه این است که ایران از یک حدی بیشتر تضعیف نشود و اسرائیل نتواند نفوذش را گسترش دهد. آنها تمایل دارند که درگیری و جنگ بیشتری میان ایران و اسرائیل شکل نگیرد و خطر گسترش جنگ به قلمرو آنها پیش نیاید و منطقه بتواند با تعادل فعلی رو به جلو حرکت کند.
چرا چین و روسیه با وجود محکومیت حملات اسرائیل و آمریکا به ایران، تنها به صدور بیانیههای سیاسی بسنده کرده و از حمایت عملی خودداری کردند؟ آیا این کشورها در صورت وقوع درگیری مجدد، همچنان موضع منفعلانهای در پیش خواهند گرفت؟
به نظر میرسد چین و روسیه در این زمینه موضعی خنثی اتخاذ کردهاند. هرچند حملات اسرائیل و آمریکا به ایران را محکوم کردهاند، اما فراتر از آن هیچ اقدام عملی انجام ندادهاند. هر دو کشور روابط نسبتاً نزدیکی با اسرائیل دارند و چین بهویژه همکاریهای اقتصادی و تکنولوژیک هم با این رژیم برقرار کرده، بنابراین نمیخواهند روابطشان دچار اختلال شود. به همین دلیل، در زمینههای دفاعی و ارائه کمکهایی که ممکن است برای ایران در ارتباط با جنگ گشایشی ایجاد کند، اقدامی نخواهند کرد. تا به حال نیز همین رویکرد را دنبال کردهاند؛ هرچند به صورت لفظی محکومیتهایی ابراز کرده و برخی حمایتهای شفاهی از ایران داشتهاند، اما همواره مراقب بودهاند که در این قضیه خاص باعث ناراحتی اسرائیل و آمریکا نشوند که یک نمونه آن تکذیب فوری فروش هواپیماهای J10 به ایران است. بنابراین، اگر قرار بر جنگ باشد، نمیتوان روی حمایت ملموسی از جانب روسیه و چین حساب کرد.
در نهایت، چه راهکارهایی باید در پیش گرفته شود تا از درگیری مجدد با اسرائیل جلوگیری شود؟
تنها راه پیشرو، مذاکره و تمرکز بر دیپلماسی است. دیپلماسی باید بهعنوان یک رویکرد استراتژیک در دستور کار قرار گیرد. مقامات ایرانی باید اطمینان حاصل کنند که هیچ راهی جز مذاکره و پیگیری مسیرهای دیپلماتیک وجود ندارد. جنگ هرگز راهحل مناسبی نیست و ممکن است در نهایت پای آمریکا و اروپا نیز به درگیریها باز شود. بنابراین، تنها از طریق دیپلماسی و با سرعت عمل میتوان به نتیجه رسید. لازم است مذاکرات بدون فوت وقت و در سریعترین زمان ممکن از سر گرفته شود تا به یک توافق مکتوب میان ایران و آمریکا دست یابیم.