خشاب نااطمینانی
آیا آتش جنگ بین ایران و اسرائیل مجدداً شعلهور میشود؟
احتمال وقوع مجدد جنگ را باید به فهرست بلندبالای نااطمینانیهای جامعه ایران، اضافه کرد. اگرچه آتشبس اعلامشده میان ایران و اسرائیل بهظاهر به تنشها پایان داده، اما در نگاه بسیاری از تحلیلگران سیاسی، این آتشبس نهتنها پایدار نیست، بلکه بیش از هر چیز یک توقف تاکتیکی در مسیر رویارویی است. گزارشها نشان میدهند که هر دو طرف در حال بازسازی توان نظامی خود هستند؛ ایران علاوه بر گسترش توان موشکی و پهپادی خود در تدارک برطرف کردن ضعفهای پدافندی است و اسرائیل با بهرهگیری از حمایت نظامی مستقیم ایالاتمتحده و برخی از کشورهای اروپایی، به تقویت و بهروزرسانی تجهیزات نظامیاش میپردازد. در چنین شرایطی، چشمانداز یک توافق پایدار بیش از پیش تیرهوتار به نظر میرسد. عامل دیگری که بر این وضعیت سایه افکنده، شکاف عمیق در اعتماد میان تهران و غرب، بهویژه واشنگتن، است. مذاکرات هستهای، نهتنها پیشرفت محسوسی نداشته، بلکه در سایه فضای جنگی اخیر، عملاً متوقف شده است. کارشناسان میگویند؛ بدون یک مسیر دیپلماتیک روشن و تضمینشده، بازگشت به درگیری نظامی محتمل است و ممکن است در دستور کار گروههای تندرو در هر دو طرف قرار گیرد.
این در حالی است که در داخل کشور، سایه جنگ و تشدید تحریمها باعث افزایش نااطمینانیهای اقتصادی و سیاسی شده است. نرخ بالای تورم، نوسانات شدید بازار ارز، بیکاری گسترده و نگرانی از انزوای بیشتر بینالمللی، همگی به سنگینی فضای روانی دامن زدهاند. برای مردمی که از تحریمها، گرانیها و بحرانهای مکرر خسته شدهاند، بازگشت به یک درگیری پرهزینه دیگر، کابوسی است که هیچکس خواهان آن نیست. در همین راستا در گزارش پیشرو تلاش میکنیم ضمن بررسی پایداری آتشبس، به این پرسشهای اساسی نیز پاسخ دهیم که آیا مسیر دیپلماسی میان ایران و آمریکا دوباره گشوده خواهد شد؟ آیا میتوان به توافقی موثر و بازدارنده امید بست؟ توافقی که نهتنها تنشها را مهار کند، بلکه مانعی برای اقدام نظامی احتمالی اسرائیل علیه ایران نیز باشد. در نهایت، نقش و موضع سایر بازیگران کلیدی این بحران، از جمله اتحادیه اروپا، کشورهای عربی و حتی چین و روسیه، را مورد بررسی قرار میدهیم.
شکنندگی آتشبس
اعلام آتشبس از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا میان ایران و اسرائیل سه روز پس از حملات هوایی سنگین آمریکا به تاسیسات اتمی ایران، بسیاری از ناظران و کارشناسان را در حیرت فرو برد. چرا که این اعلام ناگهانی بدون گذراندن مراحل معمول برای یک آتشبس بود. همین مسئله باعث شده تا بسیاری نسبت به پایدار بودن آن تردید داشته باشند. به گزارش تابناک، اندیشکده اروپایی «خیریون» در مقالهای به این موضوع اشاره کرده است که آتشبس فعلی بیشتر به تعلیق موقت درگیریها شباهت دارد تا صلحی پایدار. تا زمانی که عوامل اصلی تنش، مانند برنامه هستهای و سیاست منطقهای ایران، و مسئله فلسطین حلوفصل نشوند، خطر ازسرگیری درگیریها در هر لحظه وجود دارد. سینا عضدی، استاد روابط بینالملل دانشگاه جرج واشنگتن، بر این باور است که نگرانی اصلی این است که اکنون در اسرائیل این تصور نادرست شکل گرفته باشد که آنها در این جنگ به موفقیت دست یافتهاند و ایران تضعیف شده است. در چنین شرایطی ممکن است تصمیم بگیرند بار دیگر اقدامی را آغاز کنند تا به هدف اصلی خود یعنی تضعیف ایران و تبدیل آن به وضعیتی مشابه سوریه برسند. این مسئلهای است که باید در ایران مورد توجه جدی قرار گیرد، چرا که نگاه ایران به ماجرا لزوماً با برداشت اسرائیلیها یکسان نیست. احتمال اینکه اسرائیلیها تصور کنند فرصت مناسبی برای حمله دوباره دارند و بتوانند فشار بیشتری بر ایران وارد کنند، زیاد است. در ادامه، سینا عضدی در پاسخ به این پرسش که نوع درگیری احتمالی چگونه میتواند باشد، آیا مشابه جنگ ۱۲روزه بهصورت مستقیم خواهد بود یا به شکل سلسلهای از حملات پنهان؟، گفت: احتمال اینکه این درگیریها به شکل غیرمستقیم باشد زیاد است. این نوع اقدامات برای اسرائیل مطلوبترین گزینه است، چرا که در پشت پردهای از ابهام پنهان میشوند و بدون مسئولیتپذیری مستقیم، به منافع ایران آسیب میزنند. در این شرایط، ایران نمیتواند مستقیم پاسخ دهد، زیرا چنین واکنشی به معنای نقض آتشبس خواهد بود. به نظر من، اسرائیل ممکن است بخواهد همین مسیر را ادامه دهد. به این معنا که ایران را بهتدریج تضعیف کند، مانع بازگشت حس امنیت پیش از جنگ شود و دولت را در تامین امنیت کشور و مردم، ناتوان جلوه دهد. این خود بخشی مهم از جنگ روانی و تبلیغاتی آنهاست.
تداوم دیپلماسی
با وجود اینکه چشمانداز دستیابی به یک توافق در شرایط کنونی تیرهوتار به نظر میرسد، اما هنوز نشانههایی از امید به بازگشت دیپلماسی در میان تحلیلگران و ناظران بینالمللی وجود دارد. اظهارات اخیر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان مبنی بر اینکه ایران همچنان آماده مذاکره با آمریکا در مورد مسئله هستهای است، در کنار سخنان دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، که از تمایل خود برای رفع تحریمها و پرهیز از تقابل نظامی با ایران سخن گفت، موجی از گمانهزنیها درباره احتمال شکلگیری مجدد گفتوگوها را بهوجود آورده است. این نشانهها اگرچه شکننده و محتاطانهاند، اما از تداوم گزینه دیپلماسی در میان سناریوهای پیشروی دو کشور حکایت دارند.
سینا عضدی معتقد است؛ صد درصد امکان مذاکره وجود دارد؛ اینطور نیست که چنین گزینهای منتفی باشد، اما مسیر آن بسیار دشوار خواهد بود. یکی از دلایل اصلی این دشواری، تضعیف موقعیت افرادی در ایران است که تلاش کردهاند نظام را برای مذاکره با آمریکا قانع کنند. در حالی که این افراد در حال پیگیری مذاکرات بودند، آمریکا به ایران حمله کرد و عملاً چراغ سبز به اسرائیل نشان داد. این مسئله جایگاه این افراد را بهشدت تضعیف کرده است. دلیل دیگر، موضوع مذاکرات است. اگر آمریکا همچنان بر موضع «غنیسازی صفر» پافشاری کند و حاضر نباشد حق غنیسازی ایران را به رسمیت بشناسد، مذاکرات به احتمال زیاد به نتیجهای نخواهد رسید و شکست خواهد خورد. در آن صورت، احتمال ازسرگیری درگیریها دوباره افزایش خواهد یافت. یک نکته بسیار مهم وجود دارد که بهنظر من مسئولان در ایران باید به آن توجه جدی داشته باشند. اینکه هدف اسرائیل، آمریکا و بهطور کلی غرب، کیشومات کردن ایران در عرصه دیپلماتیک است. در حال حاضر، از یکسو اسرائیل حمله کرده و صدراعظم آلمان صراحتاً در این زمینه گفته است که اسرائیلیها «کار کثیف ما را انجام میدهند». از سوی دیگر، آمریکا نیز اقداماتی انجام داده که به تضعیف برنامه اتمی ایران منجر شده است. مسئله بعدی و بسیار مهمتر این است که اروپاییها، که از این حملات حمایت کردهاند، میتوانند تا پیش از ماه اکتبر، مکانیسم ماشه را فعال کنند. اگر تا آن زمان توافقی شکل نگیرد که هم جلوی اقدامات اسرائیل را بگیرد و هم منافع ایران را در نظر داشته باشد، غرب عملاً در حال حرکت به سمتی است که ایران را در صحنه شطرنج دیپلماسی به بنبست بکشاند. اگر توافقی میان ایران و آمریکا حاصل شود، آقای ترامپ جلوی اسرائیل را خواهد گرفت تا این توافق را بر هم نزند. نه به این دلیل که لزوماً علاقهای به ایران دارد، بلکه به این خاطر که میخواهد نام خود را در تاریخ سیاست خارجی آمریکا ثبت کند؛ بهعنوان کسی که مسئله ایران را بهصورت صلحآمیز حل کرده است. برای رسیدن به این هدف، او احتمالاً تلاش خواهد کرد اسرائیل را مهار کند اما این مشروط به آن است که واقعاً توافقی شکل بگیرد.
بازیگران راهبردی
بررسی نقش و موضع سایر بازیگران موثر، از جمله اتحادیه اروپا، کشورهای عربی، همچنین چین و روسیه، در این بحران از اهمیت بالایی برخوردار است. هر یک از این بازیگران با منافع، نگرانیها و ملاحظات خاص خود، در روند تحولات اخیر نقشآفرینی کردهاند. نحوه مداخله یا بیطرفی آنها میتواند نقشی تعیینکننده در تشدید یا مهار تنشهای میان ایران و اسرائیل ایفا کند.
اتحادیه اروپا
با گذشت نزدیک به بیست روز از آتشبس، تروئیکای اروپایی در پی فعال کردن مکانیسم ماشه است، این در حالی است که هماکنون ایران تحت شدیدترین تحریمهای بینالمللی قرار دارد و عملاً هیچ ابرقدرت یا قدرت بزرگی از ایران حمایت نمیکند. در همین باره سینا عضدی بر این باور است که مسئله «مکانیسم ماشه» باید یکی از اولویتهای اصلی سیاست خارجی ایران باشد. کشورهای اروپایی در این زمینه جدی هستند، بلوف نمیزنند، و اگر توافقی حاصل نشود و برنامه هستهای ایران به سطح مشخصی بازنگردد، آنها این مکانیسم را فعال خواهند کرد. هیچکس در تهران نباید در هدف اروپاییها تردید داشته باشد؛ آنها بهاحتمال زیاد این اقدام را تا پیش از ماه اکتبر انجام خواهند داد. همانطور که گفتم، اگر توافقی صورت نگیرد، فعال شدن مکانیسم ماشه تقریباً قطعی است- و این مسئله خطرات بسیار جدی برای ایران به همراه خواهد داشت. راه جلوگیری از آن، دستیابی به توافقی با آمریکاست، توافقی که کشورهای اروپایی نیز قطعاً از آن تبعیت خواهند کرد. حتی اگر در ابتدا همراهی نکنند، آمریکا میتواند آنها را وادار به پذیرش آن کند. نکته اصلی همین است که هیچکس در تهران نباید خطر فعال شدن مکانیسم ماشه را دستکم بگیرد.
کشورهای عربی
یکی از نکات قابل توجه در این جنگ نقشآفرینی معنادار کشورهای عربی بود. دولتهایی که تا پیش از این، ایران را تهدید اصلی منطقهای میدانستند، اکنون در حال تجدیدنظر در رویکرد خود هستند. این تغییر رویکرد عمدتاً تحت تاثیر مشاهده رفتارهای تهاجمی اسرائیل و پیامدهای بیثباتکننده آن برای امنیت کل منطقه صورت گرفته است. در همین زمینه سینا عضدی معتقد است، نقشی که کشورهای عربی در این بحران داشتند بسیار بااهمیت است. آنها بیش از هر چیز در انتقال پیام میان طرفهای درگیر نقش داشتند. همانطور که در جریان جنگ ۱۲روزه، قطر نقش واسطه را ایفا و پیامها را منتقل میکرد، در موارد دیگر نیز چنین نقشی را ایفا کرده است. مثلاً زمانی که ایران به پایگاه آمریکا در قطر حمله کرد، هرچند قطریها شاکی شدند، اما در نهایت ماجرا بهنحوی مدیریت و رفعورجوع شد. با توجه به روابط خوب برخی از کشورهای عربی با ایران، میتوان از آنها بهعنوان میانجیهای قابل اعتماد استفاده کرد؛ بهویژه قطر و عمان که تاکنون روابط بهتری نسبت به دیگر کشورهای عربی با ایران داشتهاند. اما در سطحی فراتر، نکته کلیدی به نظر من این است که ایران باید بهطور جدی در مسیر بهبود روابط با کشورهای عربی گام بردارد. این روند البته آغاز شده، اما باید با شتاب و عمق بیشتری ادامه پیدا کند. بهویژه بهبود روابط با عربستان سعودی اهمیت زیادی دارد. حتی میتوان در آینده نزدیک به امضای یک پیمان عدم تخاصم یا پیمان دوستی میان ایران و عربستان امیدوار بود. چنین توافقی میتواند نقش مهمی در کاهش تنشها و افزایش ثبات در منطقه خاورمیانه ایفا کند.
چین و روسیه
چین و روسیه با وجود محکومیت حملات اسرائیل و آمریکا به ایران، تنها به صدور بیانیههای سیاسی بسنده کرده و از حمایت عملی خودداری کردند. سینا عضدی در این مورد بر این باور است که ایران نباید روی چین و روسیه حساب ویژهای باز کند. این کشورها تاکنون صرفاً به صدور چند بیانیه بسنده کردهاند، اما هیچ اقدام عملی موثری برای حمایت از ایران انجام ندادهاند؛ نه در رساندن سلاح، نه در اعمال فشار بر اسرائیل. در حالی که مثلاً روسیه میتوانست در این زمینه نقشی ایفا کند، اما چنین نکرد. بنابراین، ایران نباید به این کشورها دل ببندد. حتی اگر چینیها گاهی مواضع مثبتی در ظاهر اتخاذ کنند، نباید آن را مبنای یک راهبرد دیپلماتیک بلندمدت قرار داد. چین و روسیه نمیتوانند آنچه ایران واقعاً به آن نیاز دارد (یعنی دسترسی به فناوری پیشرفته و سرمایهگذاری گسترده) را فراهم کنند. این ظرفیت بیشتر در دست کشورهای اروپایی است. در نتیجه، تکیه بر چین و روسیه، بهویژه در شرایط حساس کنونی، بهنظر من یک خطای راهبردی است.
راهکار
سینا عضدی در ارتباط با اینکه چه راهکارهایی باید در پیش گرفته شود تا از درگیری مجدد با اسرائیل جلوگیری شود؟، معتقد است که در مورد سیاست ایران نسبت به اسرائیل، باید نگاهی به رفتار دیگر کشورهای منطقه داشت. بسیاری از این کشورها، اگرچه اسرائیل را به رسمیت نشناختهاند، اما در عین حال وارد تقابل مستقیم با آمریکا بر سر این موضوع نیز نشدهاند. درست است که مسئله فلسطین یک موضوع انسانی و حقوق بشری است و دفاع از مظلوم وظیفهای اخلاقی بهشمار میرود، اما این دفاع نباید به بهای منافع ملی ایران تمام شود. ایران نباید منافع خود را فدای شعارهایی کند که نتیجهای جز تشدید تحریمها ندارد. بنابراین بهنظر من، باید از برخی شعارها و اقدامات نمادینی که هیچ سود عملی برای کشور ندارند و صرفاً هزینهساز هستند پرهیز شود. برای مثال، نصب ساعتی با عنوان «شمارش معکوس محو اسرائیل» در وسط یک میدان، نهتنها هیچ نفعی ندارد، بلکه فقط بهانه به دست دشمنان ایران میدهد. سیاست درست آن است که به منافع ایران لطمهای وارد نشود. همانطور که آقای ظریف نیز اشاره کردهاند، نباید در دام تصویری که اسرائیل از ایران بهعنوان یک تهدید امنیتی ساخته، گرفتار شویم و خودمان این تصویر را تقویت کنیم. این نکته بهنظر من، از مهمترین اصولی است که باید در سیاست ایران در قبال اسرائیل مدنظر قرار گیرد.