بازگشت دلواپسان
آیا مخالفان توافق، قدرت به هم زدن بازی را دارند؟
طی چند هفته گذشته اتفاقات مهمی رخ داد که هر کدام از این اتفاقات میتوانند مسیر مذاکرات ایران و غرب را تغییر دهند. همزمان با توافق ایران و آژانس بینالمللی انرژی هستهای با میانجیگری مصر، سه کشور اروپایی رفتار سختگیرانهای در پیش گرفتهاند، آمریکا تمایلی به مذاکره ندارد و اسرائیل در تدارک تشدید فشار بیشتر است، دلواپسان در داخل همراستا با فشارهای جهانی مخالفت خود را اعلام کرده و در تلاش برای بر هم زدن توافق احتمالی هستند. آنها مقابل ساختمان شورای عالی امنیت ملی تجمع کردند و علیه بازگشت بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران شعار سر دادند. رخدادی که یادآور مخالفت آنها با برجام همراستا با فشارهای اسرائیل و خروج یکجانبه آمریکا از این توافق است. در همین شرایط مسئولیت شورای عالی امنیت ملی به علی لاریجانی سپرده شد. عباس عراقچی هم در این زمینه گفته که «مسئولیت پرونده هستهای ایران همیشه با شورای عالی امنیت ملی بوده است. تصمیمگیری در این شورا انجام میشود و اجرا بر عهده وزارت امور خارجه است».
تجمع دلواپسان بازتابی از فشارهای فزاینده مخالفان هر نوع توافق بر دولت پزشکیان و شورای عالی امنیت ملی است. مخالفان که خواستار جلوگیری کامل از ورود بازرسان هستند، استدلال میکنند که هرگونه همکاری مجدد با آژانس، نقض قانون مصوب مجلس است و میتواند به تضعیف امنیت ملی منجر شود.
دلواپسان داخلی؛ کاسه داغتر از آش
اوایل دوران ریاستجمهوری حسن روحانی و تلاش او برای تنشزدایی با غرب به رهبری آمریکا فیل مخالفان توافق یاد هندوستان کرد. در آن مقطع، جریان سیاسیای که از ورود به مجلس بازمانده بود، با پرچم «دلواپسی» وارد میدان شد و مشکلات بسیاری برای دولت بهوجود آورد. این جریان از همان ابتدا مذاکره با آمریکا را خیانت به کشور دانسته و به تیم مذاکرهکننده هستهای وقت، برچسبهایی چون خائن، سازشگر و غربگرا زد. آنها بر این باور بودند که دولت روحانی دستاوردهای دوره احمدینژاد را نابود کرده و قراردادی ننگین شبیه ترکمانچای امضا خواهد کرد. نمایندگان این جریان در مجلس بارها روحانی، ظریف، عراقچی و دیگر اعضای تیم مذاکرهکننده را برای پاسخگویی درباره مذاکرات هستهای فراخوانده و از هیچ تلاشی برای کارشکنی در مسیر مذاکرات دریغ نکردند. در راس این جریان، علیرضا زاکانی قرار داشت؛ کسی که با پشتوانه تلاشهای گسترده همفکرانش ریاست کمیسیون ویژه برجام را بهدست آورد و تمام توان خود را برای متوقف کردن مذاکرات هستهای و تخریب برجام به کار گرفت.
به گزارش روزنامه شرق، این گروه از ابتدای توافق برجام، بهجای سیاستورزی در منطقه، رویکرد نظامیگری و تنشزایی میان برخی همسایگان را در پیش گرفتند؛ بهطوری که از یک طرف سعودیها شیخ نمر را ناجوانمردانه گردن زدند و آنگاه که حکومت عربستان در کانون مذمت جهانیان قرار گرفت، ناگاه سفارت عربستان در تهران به آتش کشیده شد تا عربستان از فشار جهانی رها شود و حربه برندهای به دست بیگانگان داده شود تا چهرهای بیثباتکننده از ایران در عرصه بینالملل به تصویر بکشند. اما آیا این رویدادها اتفاقی بود؟ جواب منفی است، چراکه دلواپسان در دوران پسابرجام، از رفتوآمد هیاتهای خارجی و اروپایی به ایران گرفته تا امضای قراردادهایی مانند خرید هواپیماهای مسافری و قرارداد توتال، چنان واکنشهای تند و هیجانزدهای نشان میدادند که گویی دولت منتخب مردم قصد دارد منابع کشور را به حراج بگذارد و به سراغ طرحهایی غیرضروری یا تجملی برود.
علاوه بر مخالفان داخلی برجام، همزمان و پیوسته این توافقنامه از سوی اسرائیل و عربستان نیز با هجمه مواجه شد تا اینکه با آمدن ترامپ، خواب این سهگانه تعبیر شد؛ ولی این صدای شادی مخالفان داخلی بود که بلندتر از همه طنین افکند و درحالیکه اکثر شهروندان آمریکایی مخالف نقض برجام بودند، این پرچم آمریکا و نه حتی مثلاً تصویر ترامپ بود که از سوی دلواپسان در صحن مجلس و در سکوت هیاترئیسه وقت به آتش کشیده شد. اما واقعاً چرا کاسبان تحریم در ایران بیشتر از جنگافروزان در آمریکا از خروج ترامپ از برجام به وجد و سماع درآمدند؟ گروهی برجام و گروهی پرچم آمریکا را آتش زدند و دستهای هم زمزمه استیضاح و عزل روحانی را سر دادند! اگر بر فرض بپذیریم که برجام از نگاه منافع مملکت توافق بدی بود و بهتر از آن قابل اجرا بود، در این گزاره نباید کسی تردیدی داشته باشد که ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل در سال 1384 بدترین اتفاقی بود که میتوانست رقم بخورد. بنابراین محل منازعه منطقاً این خواهد بود که کدام مسیر برای رهایی مردم ایران از چنگال شورای امنیت میتوانست بهترین گزینه باشد؟ اگر گزینه بهتری متصور بود، چرا دلواپسان نتوانستند به اجرا درآورند تا جبران بیکفایتی خویش را در انداختن ایران در تله شورای امنیت جبران کرده باشند؟
افراطیون همچنان مشغول کارند!
بار دیگر گشایشی دیپلماتیک رخ داد، اما دلواپسیهای تندروها نیز همزمان با آن آغاز شد. پس از توافق ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تجمعی کوچک در تهران برگزار شد و شرکتکنندگان علیه آنچه «بازگشت بازرسان آژانس به تهران» میخواندند، شعار سر دادند. هنوز روشن نیست که این تجمع، که مقابل دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی برگزار شد، مجوز قانونی داشته است یا خیر. هرچند اصل ۲۷ قانون اساسی بر آزادی تجمعات تاکید دارد، اما در عمل این اصل با استانداردی دوگانه اجرا میشود؛ بهطوریکه برخی تجمعات ممنوع و برخی دیگر، برای افراد خاص، آزاد تلقی میشوند.
این تنها واکنش اعتراضی تندروهای مخالف روندهای دیپلماتیک نبود. روحالله متفکرآزاد، نماینده اصولگرا و از اعضای هیاترئیسه مجلس، از درخواست شماری از نمایندگان برای برگزاری یک نشست فوقالعاده خبر داد. هدف این نشست بررسی گزارش مربوط به توافق اخیر ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قاهره اعلام شده است. متفکرآزاد تاکید کرد که این «جلسه فوقالعاده» در «صحن مجلس» و با حضور دبیر شورایعالی امنیت ملی و وزیر امور خارجه برگزار خواهد شد. آزاد همچنین گفت: «مجلس از خطوط قرمز کوتاه نخواهد آمد.» چند ساعت پس از انتشار این خبر، ابراهیم عزیزی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، نیز از دستور رئیس مجلس برای برگزاری یک «نشست اضطراری در کمیسیون» خبر داد. او توضیح داد: «در این جلسه، همه جوانب مفاد توافق با آژانس بررسی و مطابقت آن با قوانین مجلس در حضور وزیر خارجه مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.» ابراهیم عزیزی تنها سیدعباس عراقچی را بهعنوان مهمان این نشست کمیسیونی معرفی کرد.
درنهایت، اعضای کمیسیون امنیت ملی در جلسهای با حضور سیدعباس عراقچی، ابهامات خود را مطرح کردند. پس از پایان این جلسه برخی نمایندگان مواردی را بیان کردند از جمله اینکه این توافق ممکن است همان اشتباهات برجام را تکرار کند و همچنین اینکه وزیر خارجه، محتوای متفاوتی نسبت به آنچه در برنامه «گفتوگوی ویژه خبری» بیان کرده بودند، ارائه ندادند و متن توافق نیز در اختیار نمایندگان حاضر قرار نگرفته است. اما برخی دیگر از نمایندگان روایت متفاوتی ارائه کردند و گفتند که وزیر خارجه توضیحات مفصل خود را بر مبنای متن توافق ارائه و تاکید کرده است که قانون مجلس در فرآیند تدوین توافق رعایت شده و تمام مراحل با اجازه شورای عالی امنیت ملی اجرایی خواهد شد.
تداوم تحریمها به سود تندروهاست
صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، در رابطه با اقدامات اخیر دلواپسان به تجارت فردا میگوید؛ ای کاش تندروها برای یکبار هم که شده در این ۴۶ سال در قبال تفکرات، سیاستها و عملکردشان پاسخگو بودند. نزدیک به سه دهه است که کشور برای برنامه هستهای هزینه پرداخته، اما این برنامه چه دستاورد ملموسی به همراه داشته؟ یا چه تاثیری بر اقتصاد کشور گذاشته است؟ واقعیت این است که برنامه هستهای عملاً به ابزاری در دست تندروها و انقلابیون برای چانهزنی با غرب تبدیل شده است. این افراد هر بار که تلاشی برای حلوفصل این بحران و کاهش هزینههای آن صورت گرفته، کوشیدهاند آن را تخریب کنند؛ همانطور که برجام را نیز بهشدت تضعیف کردند و درنهایت به نابودی کشاندند.
برجام که پس از دو سال مذاکره به امضا رسید، موجی از امید در دل همه ایجاد کرد. در همان زمان صدها شرکت بزرگ و کوچک از کشورهای غربی، از جمله ژاپن، کره جنوبی، فرانسه، آلمان و انگلستان، به ایران آمدند؛ با این تصور که این توافق سرآغاز گشایش و تنشزدایی میان ایران و غرب خواهد بود. اما تندروها خیلی زود نشان دادند که آمریکاستیزی و شعارهای ضدغربی همچنان ادامه دارد. این رفتارها آشکار ساخت که برجام هیچ تغییری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایجاد نکرده و خوشبینیها درباره تاثیر آن بر سیاستهای انقلابی ایران بیاساس بوده است.
به یاد دارم در ۱۳ آبان ۱۳۹۴، تمام تلاشها صرف برگزاری هرچه باشکوهتر این روز شد. کلاسها و مدارس تعطیل شدند و جمعیت زیادی به سمت سفارت آمریکا حرکت کردند تا نشان دهند برجام هیچ تغییری در وضعیت موجود ایجاد نکرده و شعار مرگ بر آمریکا همچنان ادامه دارد. در آن زمان تندروها هر کاری که خواستند انجام دادند. حتی امروز هم که قدرتشان کاهش یافته تلاش میکنند با روشهای مختلف مانع حرکت کشور به سوی تنشزدایی با غرب شوند و همان مسیر خصومت و رویارویی را ادامه دهند. دلیل این رفتار روشن است: حرکت به سمت تنشزدایی، توسعه اقتصادی و گشایش سیاسی، به معنای پایان حیات سیاسی تندروها خواهد بود. از همینرو، تداوم تحریمها و شرایط شبهجنگی عملاً به سود تندروهاست.
بااینحال، اینبار مخالفتهایشان بینتیجه خواهد بود، زیرا آمریکا مصمم است قاطعانه مانع هستهای شدن ایران شود. دیگر مثل گذشته نیست که آژانس بازرس بفرستد، اسرائیلیها ادعا کنند ایران در حال انجام فعالیتهای مشکوک است و آمریکاییها هم پای میز مذاکره بیایند. اینبار اوضاع متفاوت است.
در همین راستا به نظر من، آقای پزشکیان باید محکم و قاطع در برابر تندروها بایستد. اخیراً شاهد برکناری خانم نادره رضایی، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سردار حسین علایی، که تمام عمرش را در خدمت جبهه و جنگ گذرانده، توسط تندروها بودیم و آقای پزشکیان در این رابطه کوتاه آمد. بدترین کاری که ممکن است آقای پزشکیان انجام دهد، کوتاه آمدن در برابر تندروهاست. ایشان باید به مردم مراجعه کند و از آنها کمک بگیرد تا در برابر فشار تندروها ایستادگی کند.
دلواپسان مسئول تحریم و جنگ هستند
حشمتالله فلاحتپیشه، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، نیز در رابطه با اقدامات اخیر دلواپسان به تجارت فردا میگوید که اگر این تجمعات طبیعی و خودجوش باشند، باید از آنها استقبال کرد؛ زیرا نشانهای از وجود آزادی در کشور است. برخی از افرادی که در این تجمعات شرکت میکنند و شعارهای اصولگرایان را سر میدهند، انسانهای دلسوزی هستند و دغدغههای واقعی دارند. اما دو نکته مهم وجود دارد. نخست آنکه بخشی از این دغدغهها ناشی از اطلاعات غلط و دروغهایی است که به آنها گفته میشود. برای مثال، زمانی که در مجلس کنوانسیونهای مرتبط با FATF تصویب میشد، اطلاعات نادرستی مطرح شد و گروهی از جمعیتهایی که مقابل مجلس تجمع کرده بودند، علیه FATF شعار دادند؛ درحالیکه در پشت پرده، منافع برخی کاسبان تحریم قرار داشت.
واقعیت این است که کنوانسیونهای مرتبط با FATF و حضور ایران در این سازوکارها صرفاً با هدف مقابله با پولشویی است. کسانی که تخلف مالی میکنند، اگر نقلوانتقال پول شفاف شود، نمیتوانند از منابع کشور سوءاستفاده کنند، زیرا FATF و کنوانسیونهای مرتبط مانع این سوءاستفادهها میشوند. ما شاهد بودیم که برخی افراد با هزینهکرد و فعالیتهای رسانهای، پیامکها و حتی تظاهرات، اعتراضهایی را شکل میدادند. حالا، پس از اینکه به گفته رئیس مجلس، سالانه حدود ۳۰ درصد از ارزش پول ملی کشور به دلیل قرار گرفتن در لیست سیاه FATF و تحریمهای مرتبط از دست رفته، بسیاری از مسئولان به این نتیجه رسیدهاند که تاخیر در تصویب FATF به منافع ملی کشور ضربه زده است.
هماکنون شورای عالی امنیت ملی مسئول تعیین سیاستهای کلان کشور است و این شورا تصمیم گرفته با آژانس همکاری کند. در چنین شرایطی، همچنان شاهد بروز مخالفتهایی هستیم. به نظر من باید بین این گروههای مخالف تفکیک قائل شد. گروه اول، کسانی هستند که دلسوز اصول کشور و پایبند به ارزشهای ملیاند؛ این افراد صادق بوده و باید احترامشان نگه داشته شود و حتی امکان اعتراض به آنها نیز فراهم شود. اما گروه دوم کسانی هستند که پشت صحنه فعالاند. این افراد با هدف فرار از پاسخگویی، فضا را بیش از پیش افراطی میکنند. آنها مسئول جنگی هستند که ایران گرفتار آن شد و مسئول تحریمهایی که بر مردم تحمیل شده است. شعارهایشان هرگز عملی نشده و تنها ملت تاوان داده است. اکنون هم تحریمهای جدید در راه است. بااینحال، شورای عالی امنیت ملی اکنون تصمیم به همکاری گرفته است و این تصمیم درستی است، چرا که ایران باید از دام یک جنگ احتمالی بگریزد. اکنون تنها چیزی که باید در اولویت قرار گیرد، جلوگیری از ورود کشور به جنگ و تحریمهای جدید است.