کشور روزهای دشوار
تنهایی در روزهای سخت اقتصادی و اجتماعی با ما چه میکند؟
در شرایطی که جامعه ایران در سالهای اخیر با نااطمینانیهای اقتصادی و مشکلات بینالمللی و منطقهای دستبهگریبان است، بسیاری از شهروندان بدون حامی عاطفی یا مادی زندگی میکنند. از سویی رکود و تورم بالا -که حتی نرخ تورم نقطهای را به بیش از ۴۰ درصد رسانده است- توان خانوارها را ضعیف کرده و از سوی دیگر، حمایتهای اجتماعی و بیمهای ناکافی، گروههای ضعیفتر را در انزوا قرار میدهد. این ناامنی اقتصادی و اجتماعی، بستر افزایش فشارهای روانی بر افرادی را فراهم میکند که حامی و مراقبی ندارند. تنهایی طولانیمدت میتواند موجب افزایش کورتیزول و سایر هورمونهای استرس شود و آشفتگیهای روانی مانند اضطراب و افسردگی را تشدید کند. مطالعات نشان میدهند افرادی که احساس انزوا میکنند، دو برابر دیگران در معرض افسردگی قرار دارند و اغلب دچار اضطراب و حتی تمایلات خودکشی میشوند. در واقع، فقدان حمایت اجتماعی خطر ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی، سکته، دیابت نوع ۲، زوال عقل و مرگ زودرس را بالا میبرد، بهطوریکه متخصصان میگویند تنهایی با اثرگذاری منفی بر سلامت همچون سیگار کشیدن است. درنتیجه این فشارها، فرد تنها ممکن است اعتمادبهنفس و انگیزه خود را برای حل مسائل اقتصادی و اجتماعی از دست بدهد، احساس ناامیدی شدید پیدا کند و امید به آینده را کاهش دهد.
با روح و جسم ما چه میکند؟
تنهایی مزمن باعث احساس انزوا و بیکسی شده و ریسک ابتلا به اختلالات روانی را تشدید میکند. افراد تنها احتمال تجربه افسردگی حاد و اختلالات اضطرابی در آنها بیش از دو برابر است. به اضافه اینکه انزوای طولانیمدت با اختلال در چرخه خواب همراه است. پژوهشها حاکی است تنهایی خوابپریشی و خستگی روزانه را در فرد افزایش میدهد. کمبود خواب و استراحت ناکافی به نوبه خود سطح استرس را بالا برده و تمرکز فکری را کاهش میدهد. فرد تنها با شکستها و مشکلات اقتصادی روبهرو میشود، اما چون پشتیبانی ندارد، احساس میکند «تنها» از پس مشکلات برنمیآید. این وضعیت میتواند انگیزه او را برای تلاش در زندگی و حتی مراقبت از خود (مانند تغذیه سالم و ورزش) کاهش دهد؛ وضعیتی که بهمرور به فرسودگی روحی منجر میشود. همزمان تنهایی مزمن، سازوکارهای خودپاداشی بدن را تحریک میکند. احساس طردشدگی اجتماعی مقاومت عروقی (نشانگر فشار خون بالا و استرس) را افزایش و عملکرد سیستم ایمنی را تغییر میدهد. این امر به ضعف مقابله بدن در برابر بیماریها منجر میشود. به دنبال استرس و سبک زندگی ناسالم، افراد تنها بیشتر در معرض بیماریهای قلبی-عروقی، فشار خون بالا و دیابت قرار میگیرند. این امر مخصوصاً در سالخوردگانی که حمایت کمتری دارند، بحرانی است. فقدان انگیزه برای مراقبت از خود، میتواند به تغذیه نامناسب و کاهش فعالیت بدنی منجر شود. بهعنوان مثال، سالمندانی که تنها زندگی میکنند، میزان مصرف میوه و سبزیجاتشان کمتر است که خود عامل خطرساز بسیاری از بیماریهای مزمن است. درنتیجه، سالخوردگان تنها نرخ بالاتری از مرگومیر و بیماریهای مزمن را تجربه میکنند. درعینحال تنهایی مزمن واکنشهای ایمنی بدن را مختل میکند. احساس تنهایی عملکرد سیستم ایمنی را تضعیف و پاسخ به استرس را بدتر میکند. درنتیجه فرد تنها دیرتر از درمانهای پزشکی نتیجه میگیرد و در برابر بیماریهای عفونی آسیبپذیرتر میشود.
از دست رفتن شبکه ارتباطی
فقدان شبکه حمایتی اجتماعی افراد را از فرصتهای شغلی، آموزشی و حتی خدمات عمومی محروم میکند. افراد تنها اغلب به دلیل جدایی از جمع و فقدان اطلاعات شبکهای، از مشاغل یا طرحهای کمکمعیشت بیاطلاع هستند. انزوای اجتماعی هزینههای بزرگی بر اقتصاد تحمیل کرده و زمینه نارضایتی و ناآرامیهای اجتماعی را فراهم میآورد. به بیان دیگر، تنهایی نهتنها سلامت فردی را تهدید میکند، بلکه ثبات اجتماعی و اقتصادی کل جامعه را نیز به خطر میاندازد. به اضافه اینکه در شرایط سخت اقتصادی، افراد تنها درآمد و پسانداز محدودی دارند. نبود شبکه حمایتی باعث میشود آنان نتوانند حتی نیازهای اولیه نظیر مسکن و دارو را تامین کنند. افراد با درآمد پایین بسیار بیشتر تنهایی را تجربه میکنند و این مسئله تبعات جسمی و روحی منفی شدیدی برجای میگذارد. به عبارت دیگر فقر و تنهایی با هم میآمیزند: تنها ماندن، به تنگدستی بیشتر و مشکلات سلامتی اضافه میکند و فقر نیز تنهایی را تشدید میکند. این الگو در ایران به چشم میخورد: سالمندان کمدرآمد و زنان سرپرست خانوار که اغلب ناچارند بار سنگین زندگی را به دوش بکشند، به دلیل انزوای اجتماعی فرصتهای شغلی و دسترسی به حمایتها را از دست میدهند و در چرخه معیوب فقر گرفتار میشوند.
سرنوشت سالخوردگان و زنان سرپرست خانوار
با افزایش امید به زندگی و کوچکتر شدن خانوادهها، تعداد سالمندان تنها در ایران روبه رشد است. بین ۱۲ تا ۱۵ درصد سالمندان کشور تنها زندگی میکنند. سطح تنهایی و انزوای اجتماعی در میان این گروه حتی به ۳۰ تا ۴۷ درصد هم میرسد. درحالیکه در کشورهای پیشرفته ساختارهای حمایتی اجتماعی (باشگاههای سالمندان، برنامههای میاننسلی، کلینیکهای تخصصی) فعال است، در ایران فقدان سازوکارهای لازم مشکل را تشدید کرده است. سالمندان تنها اغلب فاقد مراقبت شبانهروزی، امنیت مالی یا پشتیبانی روحی هستند؛ وضعیتی که هم خطرات روانی (افسردگی، فراموشی) و هم بیماریهای جسمی (فشارخون، دیابت و رنج دیگر) را در آنها افزایش میدهد.
براساس آمار رسمی، بیش از شش میلیون زن سرپرست خانوار در ایران وجود دارد که تقریباً نیمی از آنها بیمه اجتماعی ندارند. این زنان، اعم از بیوه، مطلقه یا همسران معتاد و زندانی، بار مالی و عاطفی خانواده را بهتنهایی بر دوش میکشند. نبود درآمد پایدار، مشکلات تامین مسکن و دارو و فقدان حامی مرد برای کارهای سخت، آنها را در معرض آسیبهای سلامت جسمی (به دلیل خستگی مفرط و شرایط کار سخت) و روانی (فشار مضاعف اقتصادی و اجتماعی) قرار داده است. افزون بر این، ساختارهای قانونی و فرهنگی کنونی، اجازه دسترسی همسان به فرصتهای اشتغال، آموزش و حمایت نمیدهد. کمبود حمایت اجتماعی موثر در این زنان، اعتمادبهنفس و احساس امنیت را کاهش داده و آنان را به انزوای بیشتر سوق میدهد.
احمدرضا فتوت، روانشناس، معتقد است؛ انسان موجودی بایوسایکوسوشال است، به این معنا که انسان همزمان یک موجود زیستی، روانی و اجتماعی است. ماهیت انسانی بهگونهای است که باید بهصورت اجتماعی زندگی کند، اما این به این معنا نیست که اگر کسی مدتی را در تنهایی سپری کرد، سلامت روانش به خطر میافتد. درصورتیکه افراد برای دوره تنهایی خود برنامهریزی کرده و هدفمند عمل کنند، میتوانند به پیشرفت خود ادامه دهند و کمتر آسیب خواهند دید. این افراد در مسیر رسیدن به هدفهای خود نیاز به تنهایی دارند تا بتوانند به سرمنزل مقصود خود برسند. اما زمانی که فرد برای دوره تنهایی خود برنامهای ندارد یا احساس میکند که طرد شده است و کسی او را قبول نمیکند، ممکن است سلامت روان او در معرض خطر قرار گیرد. حس مهم بودن در انسان در مکانهایی خود را نشان میدهد که در جمع حضور دارد، در فضای خانواده، در فضای کسبوکار و در جامعه، جایی که میتواند کاری انجام دهد که از نظر دیگران حائز اهمیت باشد. این احساس مهم بودن میتواند به واسطه تشویق و تمجید از سوی دیگران تقویت شود. اگر فرد در اطراف خود افرادی نداشته باشد که بازخورد مثبت به او بدهند، ممکن است احساس تنهایی کند. در این میان، برخی افراد خود بهتنهایی مشوق عملکرد خود هستند و از اینرو خود برانگیخته میشوند و احساس قدرت و رضایت میکنند. بااینحال، بهطور کلی انسان به بودن در جمع نیاز دارد.
پناه به تنهایی از ترس شماتت
فتوت در پاسخ به این پرسش که چگونه شرایط اقتصادی و اجتماعی سخت تنهایی ما را بیشتر میکند، میگوید: معمولاً زمانی که افراد احساس ورشکستگی میکنند (که ورشکستگی میتواند مالی یا عاطفی باشد)، ناخودآگاه به سمت تنهایی کشیده میشوند. این افراد به جای مواجهه با مشکلات، ترجیح میدهند که در خلوت خود بمانند. در چنین شرایطی، سلامت روان افراد بیشتر در معرض آسیب قرار میگیرد، چراکه توصیه ما همیشه این بوده که افراد در این شرایط، هرچند سخت باشد، باید از جمعها فاصله نگیرند و سعی کنند در جمعها حضور پیدا کنند. برخی افراد ممکن است از حضور در جمعها نگرانیهایی داشته باشند؛ مانند ترس از سوالها و شماتتها یا احساس شرمندگی بابت وضعیت عاطفی یا اقتصادی خود. این نگرانیها میتواند باعث شود که فرد به جای حضور در جمع، به تنهایی پناه ببرد.
اما مهم است که بدانیم این تنهایی نمیتواند دائمی باشد. چراکه انسان درنهایت به جمع بازخواهد گشت و باید در جمع باشد تا از آسیبهای روانی و جسمی جلوگیری کند. حالا اگر بخواهیم از عوارض تنهایی صحبت کنیم، باید گفت این عوارض تنها محدود به مشکلات روانی نیست. عوارض جسمی نیز در این شرایط بروز میکنند. برای مثال، فردی که مدت طولانی تنهاست و از جمع دور است، ممکن است بهتدریج دچار مشکلات جسمی مانند کمبود اشتها، کاهش فعالیت بدنی و اختلالات خواب شود. حتی ممکن است این فرد در تصمیمگیریهای آیندهاش، به دلیل تجربههای گذشته، از ریسکهای جدید بترسد و از تجربههای جدید اجتناب کند.
عوارض تنهایی نهتنها به جنبههای روحی و روانی بلکه به بخشهای جسمی و اجتماعی فرد نیز آسیب میزنند. اگر فرد به لحاظ اجتماعی آسیب ببیند، این آسیب به بخش روانی و زیستی او نیز منتقل میشود. درنهایت، زمانی که فرد به دلیل مشکلات اجتماعی یا عاطفی به تنهایی پناه میبرد، باید در نظر بگیرد که این انتخاب میتواند سلامت روان، جسم و تصمیمات آینده او را به خطر بیندازد.
فشار بیشتر بر زنان
این روانشناس در پاسخ به این پرسش که چرا زنان سرپرست خانوار در مواجهه با تنهایی، فشارهای روانی و مالی بیشتری تحمل میکنند؟ نیز تاکید میکند: اگر به ساختار فرهنگی و جنسیتی نگاه کنیم، در بسیاری از جوامع (ازجمله ایران) این تعریف وجود دارد که بار اقتصادی خانواده بر دوش مردان است. زنانی که در خارج از خانه شاغل هستند یا کسبوکار خود را دارند، بهویژه اگر از سنین نوجوانی یا جوانی وارد بازار کار شدهاند، تجربههای اجتماعی بیشتری دارند. این افراد، اگر به دلیل ورشکستگی اقتصادی یا دلایل دیگر به تنهایی پناه ببرند، آسیب بیشتری میبینند. برعکس، زنانی که از ابتدا وارد فضای کسبوکار نشدهاند، معمولاً وظایف خانهداری را پذیرفتهاند و چهارچوب زندگیشان بیشتر حول محور خانه میچرخد. وقتی این فرد که قبلاً در فضای اجتماعی خارج از خانه فعالیت میکرده، بهطور ناگهانی وارد فضای خانه میشود، آسیبهای روانی و اجتماعی بیشتری را تجربه میکند.
این وضعیت مشابه دوران بازنشستگی است. در این دوران، زمانی که فرد از فعالیتهای اجتماعی و شغلی خود بازنشسته میشود و در خانه میماند، با وضعیت «آشیانه خالی» مواجه میشود. در این شرایط، زنان بهویژه اگر سرپرست خانوار باشند، فشار بیشتری احساس میکنند. مردان ممکن است به فعالیتهای اجتماعی و دوستیهای خود در پارکها یا اجتماعات دیگر ادامه دهند، اما زنان کمتر این روند را دنبال میکنند و بیشتر در معرض احساس تنهایی قرار میگیرند.
از نظر فرهنگی، در بسیاری از جوامع، مسئولیت تامین مالی خانواده بیشتر بر دوش مردان است و زنان احساس فشار بیشتری دارند زمانی که این مسئولیت بر عهده آنهاست. زنانی که همزمان مسئولیتهای خانهداری و تامین مالی خانواده را بر عهده دارند، درصورتیکه پشتیبانی عاطفی نداشته باشند، بیشتر دچار استرس و اضطراب میشوند. در این شرایط، زن سرپرست خانوار بیشتر از سایرین آسیب میبیند.
ارتباط تنهایی طولانیمدت و استرس
فتوت در واکنش به این پرسش که چه ارتباطی میان تنهایی طولانیمدت و افزایش هورمونهای استرس مانند کورتیزول وجود دارد، توضیح میدهد: به این صورت است که تنهایی بهطور معمول به دلیل استرس انتخاب میشود. در این حالت، فرد از جمعها و فضاهایی که باعث استرس میشود دوری میکند و این تنهایی خود به تشدید استرس میانجامد. این وضعیت به دور باطلی تبدیل میشود که افسردگی را تشدید میکند. یکی از نشانههای استرس مزمن، افزایش سطح هورمون کورتیزول است که میتواند به مشکلات جسمی و روانی دیگری نیز منجر شود. درنتیجه، فرد با تشدید تنهایی و استرس مواجه میشود که بهطور مستقیم بر سلامت روان و جسم او تاثیر میگذارد.
وقتی فرد دچار استرس، اضطراب و افسردگی میشود، این احساسات باعث کاهش اعتمادبهنفس و تشدید استرس میشود. این فرآیند بهطور مداوم باعث افزایش افسردگی و کاهش بیشتر اعتمادبهنفس میشود و درنهایت به یک سیکل معیوب منتهی میشود. به عبارت دیگر، هرچه فرد بیشتر درگیر این حالتها باشد، بیشتر در دایرهای از افسردگی و کاهش اعتمادبهنفس گرفتار میشود. درنهایت، این تنهایی و احساس ناامیدی ممکن است به جایی برسد که فرد احساس کند زندگی برایش هیچ معنایی ندارد و قادر به مدیریت شرایط خود نیست.
این احساسات از فرد جدا میشود و فرد ممکن است درنهایت به اقداماتی نظیر خودکشی فکر کند. این یک نتیجه دردناک و نگرانکننده از انزوا و فشار روانی است که ممکن است در فرد ایجاد شود. به همین دلیل، همیشه توصیه میشود افراد دچار افسردگی و استرس به دنبال فعالیتهای جمعی و اجتماعی بروند، چراکه این فعالیتها میتوانند به شکستن این حلقه معیوب کمک کنند.
ورزشهای گروهی و فعالیتهای اجتماعی مانند شنا یا حضور در باشگاه میتوانند بهطور مستقیم بر روحیه فرد تاثیر بگذارند. حتی اگر فرد بهطور مستقل در استخر شنا کند یا در باشگاه ورزش کند، هنوز در یک محیط اجتماعی حضور دارد که میتواند حلقه انزوای او را بشکند. این نوع فعالیتها به فرد کمک میکند از دایره تنهایی و افسردگی خارج شود و انرژی مثبت جدیدی را در زندگی خود تجربه کند.
افرادی که دچار استرس یا افسردگی هستند، معمولاً درگیر «حلقه امن» خود میشوند، جایی که احساسات منفی آنها بهطور مداوم تقویت میشود. این احساسات وقتی ادامه پیدا میکنند، هرچه بیشتر فرد را کوچکتر و منزویتر میکنند. ازاینرو اقدام به تغییر این روند با ورود به فضاهای اجتماعی و فعال شدن در جمع، میتواند بهشدت مفید باشد و فرد را از انزوای طولانیمدت و کاهش اعتمادبهنفس نجات دهد.
درنهایت اینکه؛ تنهایی در روزهای دشوار، عمق معضلات فردی و جمعی را افزایش میدهد. آثار همهجانبه آن در سلامت روانی و جسمی سبب شکنندگی بیشتر این اقشار در برابر بحرانها میشود. با وجود این شواهد، ساختارهای حمایتی موجود ناکافی و پراکنده است. برای مثال، سیاستهای اجتماعی غالباً بر کمکهای کوتاهمدت معیشتی یا درمانهای سطحی تمرکز دارند و ابعاد معنوی و اجتماعی سلامت را مغفول میگذارند؛ درحالیکه تجربیات جهانی نشان میدهد شبکههای اجتماعی قوی میتوانند بار فقر و نابرابری را سبک کنند. در عمل، فقدان نهادهای محلی و برنامههای جامعهمحور باعث شده سالمندان و زنان آسیبدیده «از پیش دیده و شنیده نشوند» و تنهایی این گروهها عمیقتر شود.