شناسه خبر : 50337 لینک کوتاه

تغییر دکترین

چرا اسرائیل به قطر حمله کرد؟

 

محمدحسین باقی / نویسنده نشریه 

27اسرائیل روز سه‌شنبه (18 شهریورماه) به مقر رهبران ارشد حماس در دوحه حمله کرد. قطر این حمله را به‌عنوان نقض قوانین بین‌المللی و حاکمیت خود محکوم کرد. این حمله در زمانی رخ داد که قطر، یکی از میانجیگران اصلی میان اسرائیل و ایالات‌متحده از یک‌سو و حماس از سوی دیگر، در تلاش برای برقراری آتش‌بس در غزه بود. این اولین‌باری است که اسرائیل به قطر حمله می‌کند. این حمله در منطقه «وست بِی لاگون» در دوحه، محل استقرار بسیاری از سفارتخانه‌های خارجی، مدارس، سوپرمارکت‌ها و مجتمع‌هایی که قطری‌ها و همچنین ساکنانی از سراسر جهان در آن زندگی می‌کنند، رخ داد. این حمله در حالی انجام شد که مذاکره‌کنندگان حماس در حال بررسی آخرین پیشنهاد آتش‌بس ارائه‌شده از سوی ایالات‌متحده بودند. دفتر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، اعلام کرد: «اقدام علیه رهبران ارشد حماس، یک عملیات کاملاً مستقل اسرائیلی بود. اسرائیل آن را آغاز کرد، اسرائیل آن را انجام داد و اسرائیل مسئولیت کامل آن را بر عهده می‌گیرد.» سفیر اسرائیل در ایالات‌متحده اعلام کرد که تلاش‌های بیشتری برای حذف رهبران حماس در قطر یا جاهای دیگر انجام خواهد شد. گفته شده یکی از علت‌های ناکامی این عملیات این بود که حدود 10 دقیقه قبل از حمله، سیستم‌های اطلاعاتی ترکیه و مصر، دولت قطر را مطلع کرده بودند.

مصطفی برغوثی، دبیرکل ابتکار ملی فلسطین، گفت که حمله اسرائیل به دوحه «نقطه عطفی است که پیامدهای خطرناکی» برای خاورمیانه خواهد داشت. برغوثی گفت: «این عملیات علیه قطر است که رهبری تلاش‌های میانجیگری را بر عهده دارد و علیه رهبری حماس است که در حال بررسی پیشنهاد آمریکاست. آیا بی‌شرمی بدتری وجود دارد؟» این حمله موجب شکل‌گیری اجماع عربی در حمایت از قطر شد.

انگیزه اسرائیل از حمله به قطر

از شروع جنگ غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، بسیاری از رهبران حماس در داخل غزه و خارج از آن از سوی اسرائیل ترور شده‌اند. اما قطر، جایی که برخی از رهبران ارشد حماس در آن زندگی می‌کنند، مدت‌ها «منطقه ممنوعه» تلقی می‌شد. «آدام راسگون» و «ایزابل کرشنر» در گزارشی برای نیویورک‌تایمز نوشتند، این کشور ثروتمند خلیج فارس میزبان بزرگ‌ترین تاسیسات نظامی ایالات‌متحده در خاورمیانه بوده و روابط غیررسمی خود را با اسرائیل حفظ کرده است. همچنین برای پایان دادن به جنگ غزه میان اسرائیل و حماس میانجیگری کرده است. بنابراین، وقتی اسرائیل تمام این ملاحظات را کنار گذاشت و جنگنده‌های خود را برای ترور رهبری حماس در دوحه فرستاد، تکان‌دهنده بود.

بنیامین نتانیاهو این حمله را بخشی از «ماموریت اسرائیل» برای انتقام از حمله اکتبر ۲۰۲۳ و «اطمینان از تکرار نشدن آن» معرفی کرد. «یعکوف آمیدرور»، سرلشکر بازنشسته‌ای که در سمت مشاور امنیت ملی نتانیاهو خدمت می‌کرد، گفت که اسرائیل در گذشته اقدامات خود را محدود کرده بود تا از تحریک درگیری‌ها یا برهم زدن روابط حساس با کشورهایی مانند قطر جلوگیری کند. از زمان حمله اکتبر سال ۲۰۲۳، اسرائیل علیه دشمنان خود به شیوه‌ای تهاجمی‌تر از قبل اقدام نظامی کرده است. اما دنبال کردن این استراتژی می‌تواند پیامدهای قابل‌توجه و ناخواسته‌ای را در این برهه حساس در خاورمیانه داشته باشد، از جمله تضعیف تلاش اسرائیل برای گسترش روابط خود با کشورهای عربی خلیج فارس.

«آدی روتم»، افسر بازنشسته اطلاعاتی اسرائیل، که تا دسامبر ۲۰۲۴ در تیم مذاکره‌کننده جنگ غزه خدمت می‌کرد، گفت: «نتانیاهو می‌گوید که نابودی حماس اولین و مهم‌ترین هدف اوست.» بااین‌حال، تحلیلگران می‌گویند، کاملاً روشن است که تنها راهی که اسرائیل می‌تواند همه گروگان‌ها را بازگرداند، از طریق توافق با حماس است. اما حماس آزادی همه گروگان‌های باقی‌مانده را به موافقت با پایان دائمی جنگ مشروط کرده که نتانیاهو آن را رد کرده است. کارشناسانی که با روندهای منطقه‌ای آشنا هستند، می‌گویند که حملات در قطر همچنین با هدف ایجاد تغییر در مذاکرات طولانی‌مدت متوقف‌شده با حماس برای آتش‌بس و آزادی گروگان‌ها انجام شد. کارشناسان گفتند که ایده حمله در واقع تلاش برای تغییر تمرکز تصمیم‌گیری از رهبری حماس در قطر به سایر چهره‌های این جنبش، از جمله فرماندهان باقی‌مانده در غزه بود.

ایهود یاری، پژوهشگر موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، گفت که هدف سیاسی حمله به قطر «تغییر ساختار مذاکرات» در کنار هدف حذف مقامات مهمی بود که مدت‌هاست در تیررس اسرائیل بودند. او گفت: «مشخص بود که همه چیز به بن‌بست رسیده است. بنابراین آنها نیاز داشتند که روند مذاکرات را تغییر دهند.» وی افزود که این به معنای تلاش برای تغییر جهت مذاکرات از قطر و تقویت نقش مصر، یکی دیگر از کشورهای میانجی، بود.

مقامات قطری و مصری بر این باورند که فرماندهان حماس در غزه «بیشترین حق رای را در تصمیم‌گیری‌ها» در مورد جنگ دارند. گزارشگران نیویورک‌تایمز بر این باورند که حماس نشان داده که ترور رهبرانش مواضع این گروه را نرم‌تر نمی‌کند و باعث تسلیم این گروه نخواهد شد. «ابراهیم مدهون»، تحلیلگر سیاسی نزدیک به حماس، گفت؛ «کسی که فکر می‌کند ترور می‌تواند حماس را مرعوب کند و آن را به سمت تغییر مسیر سوق دهد، دچار توهم است. این جنبش بر اساس فرهنگ فداکاری بنا شده است و رهبری آن می‌داند که قرار گرفتن در موقعیت تصمیم‌گیری همیشه فرد را در معرض شهادت قرار می‌دهد».

مرزهای سایکس-پیکو بی‌معنی است

چند هفته پیش از حمله اسرائیل به پایتخت قطر، «تام باراک»، فرستاده ویژه ایالات‌متحده در امور سوریه و لبنان، در مصاحبه‌ای با «ماریو نوفل» گفته بود که تل‌آویو معتقد است مرزهای سایکس-پیکو بی‌معنی هستند: «از نظر اسرائیل، این خطوطی که از طریق سایکس-پیکو ایجاد شده‌اند، بی‌معنی هستند. آنها هر کجا که بخواهند، هر زمان که بخواهند می‌روند و هر کاری که بخواهند برای محافظت از اسرائیلی‌ها و مرزهایشان انجام می‌دهند.» پس از حمله به دوحه، تل‌آویو نشان داد که باراک درست می‌گفت. هر کاری که بخواهد، هر کجا که بخواهد انجام خواهد داد. میدان نبردش دیگر محدود به سرزمین‌هایی نیست که در آن چکمه و تانک در زمین دارد؛ هر مکانی که نیروی هوایی‌اش بتواند به آن برسد، یک هدف بالقوه است. به این ترتیب، اسرائیل حریم هوایی خود را فراتر از مرزهای نزدیک خود گسترش داد، از حلقه کشورهایی که با فلسطین تاریخی در نقشه سایکس-پیکو مرز مشترک دارند، فراتر رفت، به عمق جهان عرب و فراتر از آن حمله کرد و پیام ژئواستراتژیک جدید و گسترده‌ای را ارسال کرد.

«مصطفی فحص» در یادداشتی برای الشرق‌الاوسط نوشت، از 7 اکتبر 2023، مقام‌های سیاسی و فرماندهان نظامی اسرائیل به دنبال تحمیل شرایط ژئوپولیتیک جدید بر منطقه بوده‌اند. هدف -با انگیزه‌های ایدئولوژیک، جمعیتی و سرزمینی- همانا گسترش مرزهای اسرائیل از نظر جغرافیایی و نظامی است. در جبهه ایدئولوژیک، مقام‌های سیاسی حاکم در مورد عزم خود برای بازپس‌گیری کنترل کرانه باختری و نوار غزه آشکارا صحبت می‌کنند، زیرا آنها «سرزمین‌های کتاب مقدس» (یهودا و سامره) هستند. یعنی، آشکارا به دنبال اعمال مجدد کنترل جغرافیایی بر کل فلسطین تاریخی و سرزمین‌های واقع در مرزهای خود هستند که استراتژیک تلقی می‌شوند: از جنوب لبنان تا ارتفاعات جولان اشغالی سوریه.

در ۴ فوریه سال ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، اظهارات مبهمی در مورد وسعت اسرائیل مطرح کرد. اظهارات او چند ماه پس از آن مطرح شد که بنیامین نتانیاهو در یک کنفرانس مطبوعاتی در ۳ سپتامبر ۲۰۲۴، نقشه‌ای از اسرائیل ارائه داد که شامل کرانه باختری و نوار غزه می‌شد. سپس، در ۱۴ آگوست امسال، نتانیاهو نقشه‌ای از «اسرائیل بزرگ» ارائه داد که تمام هنجارهای روابط بین‌الملل را نادیده می‌گیرد. نتانیاهو از طریق مواضع سیاسی و اقدامات نظامی خود (و حتی بمباران کشوری که نقش میانجی را ایفا می‌کرد)، به دنبال معاف کردن کشورش از تعهدات تحت قوانین بین‌المللی و رعایت قطعنامه‌های سازمان ملل است، که از زمان تاسیس خود هرگز به آنها متعهد نبوده است؛ به‌ویژه آنهایی که به راه‌حل دو دولتی مرتبط هستند. اسرائیل حتی به مرزهایی که توافق سایکس-پیکو قبل از تاسیس این رژیم ترسیم کرده بود، احترام نگذاشته است.

نیروهای سیاسی حاکم در اسرائیل اصرار دارند که با تشکیل یک کشور فلسطینی مخالفت کنند. این رژیم قصد دارد کرانه باختری را ضمیمه کند و جولان اشغالی سوریه را هم بخشی از خاک خود می‌داند. اسرائیل از عقب‌نشینی از پنج موضعی که در جنوب لبنان اشغال کرده، خودداری می‌کند و مانع بازگشت ساکنان به روستاهایشان در مرز جنوبی لبنان می‌شود. ظاهراً هیچ علاقه‌ای به نقشه راه ایالات‌متحده و لبنان برای خلع‌سلاح حزب‌الله و اجرای توافق آتش‌بس ندارد. تمام اقدامات اسرائیل نشان می‌دهد که در حال پیشبرد پروژه گسترش مرزهای خود به قیمت جغرافیای فلسطین، لبنان و سوریه است.

گسترش جغرافیایی -«اسرائیل گسترش‌یافته»- با گسترش عملیات نظامی مداوم اسرائیل در غزه و حملات آن در سوریه و لبنان گره خورده است؛ جایی که ترس فزاینده‌ای وجود دارد که اسرائیل ممکن است دوباره تصمیم بگیرد به بهانه نابودی تسلیحات حزب‌الله و اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل، جنگ دیگری را آغاز کند. این امر مستلزم گسترش عملیات نظامی در جنوب و شمال رودخانه لیتانی و احتمالاً امتناع از عقب‌نشینی از سرزمین‌ها به بهانه حفاظت از امنیت اسرائیل، حتی اگر به قیمت حاکمیت لبنان و سوریه تمام شود، خواهد بود. بر این اساس، تل‌آویو با حمله به دوحه و سایر اقدامات خود اعلام کرده که به قطعنامه‌های سازمان ملل و قوانین بین‌المللی یا توافق سایکس-پیکو پایبند نخواهد بود. این رژیم قلدرمآبانه در حال ترسیم مجدد نقشه منطقه‌ای، از نظر جغرافیایی و استراتژیک، مطابق با نیازهای امنیتی خود، حتی به قیمت زیر سوال بردن ثبات  بین‌المللی است.

حمله در قبال وفاداری

وقتی دونالد ترامپ در ماه می از قطر بازدید کرد، قول داد که از این امیرنشین کوچک و ثروتمند و حاکمانش دفاع کند. ترامپ در سفر رسمی خود، جایی که با او مانند یک عضو خانواده سلطنتی رفتار شد و در کاخ‌های طلاکاری‌شده مورد احترام قرار گرفت، اعلام کرد: «ما از این کشور محافظت خواهیم کرد. این مکانی بسیار ویژه‌ است، با یک خانواده سلطنتی ویژه... آنها افراد بزرگی هستند و قرار است ایالات‌متحده از آنها محافظت کند.» طی دو دهه، قطر میلیاردها دلار برای ارتقای بزرگ‌ترین پایگاه نظامی ایالات‌متحده در خاورمیانه هزینه کرد و میلیاردها دلار دیگر نیز برای خرید هواپیماهای جنگی و سایر سلاح‌های آمریکایی هزینه کرد. در ماه می، همزمان با آماده شدن رئیس‌جمهور برای بازدید، دولت قطر یک جت بوئینگ لوکس، «کاخی در آسمان» به ارزش ۴۰۰ میلیون دلار، اهدا کرد که اکنون در حال بازسازی است تا ترامپ بتواند از آن به‌عنوان هواپیمای ریاست‌جمهوری استفاده کند. «محمد بازی»، استاد روزنامه‌نگاری در دانشگاه نیویورک، در یادداشتی در گاردین نوشت، اما هیچ یک از این موارد، از جمله وعده‌های سرسام‌آور ترامپ برای حفاظت، مانع از حمله اسرائیل به قطر نشد. اینکه اسرائیل در تلاش برای کشتن مذاکره‌کنندگان -و از بین بردن نقش قطر به‌عنوان میانجی بین حماس و قدرت‌های غربی- بود، جای تعجب ندارد. نزدیک به دو سال است که بنیامین نتانیاهو، با افزودن خواسته‌های جدید یا تغییر نظر خود، پیوسته مانع مذاکرات آتش‌بس شده و توافقات بالقوه را از بین برده است. وقتی این کار جواب نداد، نتانیاهو در تلاشی آشکار برای متوقف کردن مذاکرات، به ترور رهبران حماس متوسل شد. اسرائیل به رهبری نتانیاهو، اکنون به «رژیمی یاغی» تبدیل شده که بزرگ‌ترین خطر را برای ثبات خاورمیانه ایجاد می‌کند.

اسرائیل با حمایت سیاسی بی‌قیدوشرط و عرضه نامحدود سلاح‌های آمریکایی (که از زمان دولت بایدن آغاز شد و در زمان ترامپ گسترش یافت)، می‌تواند تقریباً هر کسی و هر جایی در منطقه را با مصونیت از مجازات بمباران کند. در طول چند ماه گذشته، اسرائیل اهدافی را در ایران، لبنان، سوریه، یمن -و اکنون قطر- هدف قرار داد که پیامد چندانی جز محکومیت نه‌چندان جدی از سوی برخی قدرت‌های غربی نداشته است.

به نظر می‌رسد نتانیاهو در از بین بردن جدیدترین دور مذاکرات و نقش قطر به‌عنوان میانجی موفق بوده است. از زمان هرج‌ومرج منطقه‌ای که با حمله ایالات‌متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ آغاز شد، خانواده حاکم قطر سعی کرد خود را یک میانجی جهانی معرفی کند و از ثروت عظیم گاز طبیعی برای متمایز کردن خود به‌عنوان یک امیرنشین کوچک که قادر به باز نگه داشتن کانال‌ها بین دشمنان است، استفاده کند. در طول این سال‌ها، دوحه میزبان مذاکرات صلح بین رهبران ایالات‌متحده و طالبان و مذاکرات برای تبادل زندانیان میان ایران و واشنگتن بوده است. اما این سیاست خارجی، قطر را به سمت درگیری با دو همسایه بزرگ‌تر و قدرتمندتر خود -عربستان و امارات- سوق داد که دوحه را به تامین مالی تروریسم و نزدیکی بیش‌ازحد به ایران متهم می‌کردند. در سال ۲۰۱۷، این دو کشور محاصره‌ای علیه قطر انجام دادند. ترامپ در ابتدا در دوره اول ریاست‌جمهوری خود از این محاصره حمایت و ادعا کرد که قطر «از نظر تاریخی تامین‌کننده مالی تروریسم در سطح بسیار بالایی بوده است».

قطر از محاصره‌ای که در ژانویه ۲۰۲۱ لغو شد، جان سالم به‌در برد، که تا حدودی به لطف میانجیگری جرد کوشنر، داماد ترامپ و مشاور ارشد کاخ سفید در دوره اول ریاست‌جمهوری او، بود. قطر همچنین تلاش‌های منطقه‌ای خود را به‌عنوان یک مذاکره‌کننده دو برابر کرد. قطر علاوه بر سرمایه‌گذاری هشت میلیارد‌دلاری برای ارتقای پایگاه هوایی العدید در خارج از پایتخت، که بیش از ۱۰ هزار سرباز را در خود جای داده و بزرگ‌ترین تاسیسات نظامی ایالات‌متحده در خاورمیانه است، سعی کرد خود را از راه‌هایی دیگر، به‌ویژه با میزبانی از گروه‌های غیردولتی که قدرت‌های غربی آنها را با برچسب تروریست معرفی می‌کنند، برای واشنگتن «کشوری ضروری» جلوه دهد.

قطر از سال ۲۰۱۲، زمانی که حماس در نظام بشار اسد از سوریه بیرون رانده شد، میزبان چندین تن از رهبران سیاسی ارشد حماس بوده است. مقامات قطری اصرار دارند که به رهبران حماس اجازه داده‌اند در دوحه مستقر شوند و دفاتر خود را افتتاح کنند، تنها به این دلیل که به گفته آنها، دولت باراک اوباما از این امیرنشین خواسته بود کانالی غیرمستقیم ایجاد کند که به ایالات‌متحده امکان برقراری ارتباط با حماس را بدهد.

با وجود سابقه قطر در تلاش برای فراتر رفتن از وزن خود در دیپلماسی بین‌المللی، مذاکرات اسرائیل و حماس پرمخاطره‌ترین کاری بود که امیر قطر، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی ۴۵ساله، انجام داده است. رهبران قطر نزدیک به دو سال انرژی و سرمایه سیاسی قابل‌توجهی را برای مذاکره در مورد آتش‌بس و آزادی گروگان‌های اسرائیلی در غزه صرف کردند، اما در عوض با حمله اسرائیل به کشورشان جبران شد. رهبران قطر همچنین درس سختی آموختند: وعده‌های ترامپ برای حفاظت، به‌ویژه در مورد اسرائیل، تا حد زیادی بی‌ارزش هستند. حتی اهدای یک جت لوکس گران‌قیمت از سوی قطر به ترامپ -که احتمالاً گران‌ترین هدیه از یک دولت خارجی در تاریخ ایالات‌متحده است- نیز تفاوتی ایجاد نکرد.

پس از حمله روز سه‌شنبه، ترامپ گفت که در یک تماس تلفنی به حاکم قطر اطمینان داده که «چنین چیزی دیگر در خاک آنها اتفاق نخواهد افتاد». اما مقامات اسرائیلی به‌سرعت اعلام کردند که در هدف قرار دادن دوباره رهبران حماس در قطر تردید نخواهند کرد. همان‌طور که «یِشیل لیتر»، سفیر اسرائیل در ایالات‌متحده، به فاکس‌نیوز گفت؛ «اگر این‌بار آنها را نزدیم، دفعه بعد آنها را خواهیم زد». سفیر اسرائیل در سازمان ملل متحد حتی صریح‌تر گفت؛ «هیچ مصونیتی برای تروریست‌ها وجود نخواهد داشت نه در غزه، نه در لبنان و نه در قطر». تا زمانی که روسای‌جمهور ایالات‌متحده نتوانند مقام‌های سرکش اسرائیل را از اقدامات گستاخانه‌تر و غیرقانونی‌تر بازدارند، احساس مصونیت این رژیم همچنان رو‌به افزایش خواهد بود.

اسرائیل فقط تسلیم دشمنانش را می‌خواهد

28«رامی خوری»، استاد دانشگاه آمریکایی بیروت، در الجزیره نوشت، حمله اسرائیل به دوحه، فقط یک حمله دیگر در منطقه‌ای نبود که تجاوز اسرائیل به امری عادی تبدیل شده است. موقعیت مکانی -دوحه، پایتخت متحد اصلی ایالات‌متحده- آن را شگفت‌انگیز کرده بود. بااین‌حال، این حمله در نیت و تاثیر خود، الگوی آشنای اسرائیل در استفاده از ترور و نیروی نظامی برای منحرف کردن مذاکرات و مسدود کردن هرگونه مسیری برای همزیستی مسالمت‌آمیز را تکرار کرد. اسرائیل مدت‌هاست که قوانین بین‌المللی را نادیده گرفته و به اهدافی در سراسر منطقه حمله کرده است. این رژیم، رهبران (بخوانید دشمنان) فلسطینی را، همیشه به نام حفاظت از امنیت خویش، مورد حمله قرار داده  است. در سال ۱۹۴۸، اعضای «گروه استرن» اسرائیل، اولین میانجی سازمان ملل یعنی «کنت فولک برنادوت» را ترور کردند.  از آن زمان، اسرائیل ده‌ها نفر از رهبران فلسطینی، لبنانی و... را که با اشغال، سیاست‌های آپارتاید و تجاوز نظامی‌اش مخالف بودند، کشته است. اما چنین ترورهایی به‌جای تضعیف دشمنانش، تنها مقاومت در برابر حکومت و اقدامات اسرائیل را تقویت کرده است. حمله دوحه ادامه این تاریخ است. در طول ۲۲ ماه گذشته، اسرائیل هرگونه بحث جدی در مورد آتش‌بس را متوقف کرده است، درحالی‌که همچنان به گرسنگی دادن به فلسطینی‌ها در غزه و از هم پاشیدن جامعه آنها ادامه می‌دهد. اسرائیل با حمله به رهبران حماس در همان کشوری که میانجی مذاکرات است، نشان داد که به صلح علاقه‌ای ندارد، بلکه فقط تسلیم دشمنانش را می‌خواهد. این موضوع یک پرسش جالب را مطرح می‌کند: چرا اسرائیل تصمیم گرفت چنین عملیاتی را در قطر انجام دهد؛ کشوری که نه‌تنها میانجی مذاکرات است، بلکه میزبان پایگاه نظامی فرماندهی مرکزی ایالات‌متحده -بزرگ‌ترین پایگاه در منطقه- نیز هست؟ نحوه واکنش قطر و شرکایش در شورای همکاری خلیج فارس احتمالاً می‌تواند روابط با واشنگتن را برای سال‌ها تغییر دهد، به‌خصوص اگر مشخص شود که ایالات‌متحده از این حمله مطلع بوده یا حتی آن را تسهیل کرده است.

چنین سناریویی، نقش ایالات‌متحده در حمله مشترک اسرائیل و ایالات‌متحده به ایران در اوایل سال جاری را منعکس می‌کند، که زمانی رخ داد که دونالد ترامپ از پیشرفت به سوی توافق با تهران صحبت می‌کرد درحالی‌که برای حمله به آن آماده می‌شد. شاید مهم‌ترین پیامد این حمله، تاثیر آن بر روابط اسرائیل و ایالات‌متحده و جایگاه ایالات‌متحده در منطقه و فراتر از آن باشد. تقریباً تمام جهان این حمله را محکوم کردند، از جمله کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب، و همچنین ایران، سازمان ملل، بسیاری از اروپایی‌ها و حتی پاپ.

دونالد ترامپ اگرچه انتقاد ملایمی کرد، اما همچنان از هدف اسرائیل برای نابودی حماس حمایت کرد. بااین‌حال، اسرائیل معمولاً چنین محکومیت‌هایی را در مورد نظامی‌گری تهاجمی خود در لبنان، سوریه، عراق، یمن و ایران به هیچ می‌گیرد؛ تنها یک استثنا وجود دارد. اگر واشنگتن درنهایت به این نتیجه برسد که نظامیگری اسرائیل به یک «بار» استراتژیک یا مانعی برای پیروزی‌های انتخاباتی جمهوری‌خواهان در سال‌های آینده تبدیل شده یا خواهد شد، ترامپ می‌تواند اسرائیل را مجبور به پایان دادن به جنگ خود در غزه و پذیرش آتش‌بس بلندمدت کند. او همچنان تنها چهره در جهان است که قدرت تغییر سیاست اسرائیل را دارد.

اما تاکنون، ترامپ هیچ نشانه‌ای از اینکه معتقد باشد فشار بر اسرائیل برای پایان دادن به نظامیگری‌اش به منافع او یا منافع ایالات‌متحده خدمت می‌کند، نشان نداده است. به همین دلیل است که پاسخ به حمله قطر مهم است زیرا می‌تواند پویایی جدیدی در منطقه ایجاد کند. اگر رهبران عرب به این نتیجه برسند که نمی‌توانند به ایالات‌متحده برای حفاظت از منافع و امنیت خود اعتماد کنند، می‌توانند به یک ائتلاف جهانی گسترده‌تر برای مهار نظامی‌گری اسرائیل که توسط ایالات‌متحده پشتیبانی می‌شود، بپیوندند. درعین‌حال، دوباره تاکید کنند که قوانین بین‌المللی، معاهدات و کنوانسیون‌های سازمان ملل باید برای محافظت از کشورهای ضعیف‌تر در برابر متجاوزان قوی‌تر اعمال شود. در حال حاضر هیچ نشانه‌ای از چنین تغییری وجود ندارد، اما یکی از نشانه‌ها در نحوه تحول سیاست ایالات‌متحده اواخر روز سه‌شنبه آشکار شد؛ زمانی که ترامپ پس از «قول» به امیر قطر مبنی بر اینکه اسرائیل دیگر هرگز به قطر حمله نخواهد کرد، به وزیر امور خارجه خود دستور داد توافقنامه همکاری دفاعی با قطر را تکمیل کند. اگر واشنگتن می‌خواهد روابط دفاعی خود را تعمیق بخشد و فروش اسلحه به شرکای عرب را گسترش دهد، باید وعده‌های خود در مورد حفاظت را معتبر جلوه دهد.

واکنش قطر به حمله اسرائیل همچنین می‌تواند تعیین کند که آیا «توافق‌نامه‌های ابراهیم» بین اسرائیل و چهار کشور عربی گسترش می‌یابد و کشورهای دیگر را نیز دربر می‌گیرد یا خیر. امارات متحده عربی هفته گذشته به اسرائیل هشدار داد که اگر بخش‌های بزرگی از کرانه باختری را ضمیمه کند، عادی‌سازی روابط خود تحت توافق‌نامه‌های ابراهیم را متوقف یا از آن خارج خواهد شد. بنابراین، نحوه برخورد واشنگتن با حملات فزاینده اسرائیل علیه کشورهای عربی، از جمله شرکای نزدیک مانند قطر، می‌تواند آینده روابط ایالات‌متحده و شورای همکاری خلیج فارس را شکل دهد.

اعلان جنگ نتانیاهو به جهان

«بلن فرناندز»، ستون‌نویس الجزیره، هم در روایت خود از حمله اسرائیل به قطر نوشت، مطمئناً، اسرائیل هرگز طرفدار آتش‌بس نبوده است؛ حتی آتش‌بس‌هایی که از سوی هژمون جهانی حاکم و وفادارترین حامی اسرائیل پیشنهاد شده است. گذشته از همه اینها، موجودیت اسرائیل مبتنی بر نابودی فلسطینی‌ها و درگیر شدن در جنگ بی‌وقفه است. هر کسی که ذره‌ای عقل سلیم داشته باشد، می‌داند که اسرائیل یک «رژیم سرکش» است و حمله بی‌سابقه به قطر، چشم‌های بین‌المللی را در مورد میزان خارج از کنترل بودن واقعی اسرائیل باز کرده است. حتی مدافعان بی‌ملاحظگی و نسل‌کشی اسرائیل هم خط قرمز جدیدی ترسیم کرده‌اند و آن این است که اسرائیلی‌ها نمی‌توانند به‌راحتی مردم و مکان‌ها را هرطور که صلاح می‌دانند بمباران کنند. پس از حمله به دوحه، کارولین لیویت، سخنگوی کاخ سفید، اعلام کرد که «بمباران یکجانبه در داخل قطر، یک کشور مستقل و متحد نزدیک ایالات‌متحده که بسیار سخت تلاش می‌کند و شجاعانه با ما برای میانجیگری صلح ریسک می‌کند، اهداف اسرائیل یا آمریکا را پیش نمی‌برد». برای اینکه عجله نکنیم و هرگونه منطق یا دلیلی را به کاخ سفید فعلی نسبت ندهیم، لیویت در ادامه سلب مسئولیت را اضافه کرد؛ «بااین‌حال، حذف حماس، یک هدف ارزشمند است.»

از سوی دیگر، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده، به قطری‌ها «اطمینان» داده که «چنین چیزی دیگر در خاک آنها اتفاق نخواهد افتاد». اما کاملاً روشن شده که ترامپ کنترل بر آنچه اسرائیل در خاک دیگران انجام می‌دهد را از دست داده است. به‌عنوان گواهی بر این واقعیت، اسرائیل کاتز، وزیر جنگ اسرائیل، هشدار داد که «دست بلند اسرائیل علیه دشمنانش در هر کجا اقدام خواهد کرد. جایی وجود ندارد که آنها بتوانند در آن پنهان شوند». نتانیاهو هم در قالب کلمات دیگری تهدید خود را تکرار کرد. به نوشته فرناندز، کشوری که انحصار تروریسم منطقه‌ای را در اختیار دارد -و تقریباً هشت دهه پاکسازی قومی، سلب مالکیت و قتل‌عام فلسطینیان را در کارنامه دارد- آزادانه تصمیم گرفته که دیگری را «تروریست» بنامد و سپس به او حمله کند. با توجه به تعریف کاملاً دروغین اسرائیل از «تروریسم»، فقط قطر نیست که باید نگران باشد. همان‌طور که نتانیاهو گفت، «همه ملت‌هایی که به تروریست‌ها پناه می‌دهند» واجد شرایط نسخه «عدالت» 

اسرائیل هستند. اسرائیل تنها در ۷۲ ساعت به حداقل شش کشور حمله نظامی انجام داد. علاوه بر فلسطین و قطر، «خاک» لبنان، سوریه، تونس و یمن نیز مورد حمله قرار گرفتند. اسرائیل در حال حاضر ممکن است به مصونیت کامل خود از مجازات و توانایی‌اش در ایجاد ویرانی‌های ویرانگر به دلخواه خود افتخار کند. اما باید دید این «دست دراز» چه مانورهای شیطانی دیگری  در آستین دارد.

نتیجه‌گیری

حملات هوایی اسرائیل به دوحه، نشان‌دهنده تغییری چشمگیر در دکترین نظامی این رژیم بود؛ پیامی روشن مبنی بر تمایل اسرائیل به عملیات فراتر از مرزهایش و بی‌اعتنایی آشکار به هنجارهای بین‌المللی. تحلیلگران این عملیات را نشانه تبدیل اسرائیل به «پلیس بدون مرز» می‌دانند؛ رژیمی که بدون وجود سازوکار پاسخگویی مشخص، از زور نظامی در هر فضای هوایی استفاده می‌کند. «یورونیوز» در تحلیلی در این رابطه نوشت، به گفته کارشناسان، نفوذ به حریم هوایی یک کشور حوزه خلیج فارس برای هدف قرار دادن ساختمان‌های مسکونی درحالی‌که همان کشور میانجی‌گر مذاکرات آتش‌بس است، نشان می‌دهد که دکترین «بدون مرز و محدودیت» اسرائیل چگونه در عمل اجرا می‌شود. اسرائیل در این عملیات عملاً روند دیپلماتیک را هدف گرفت و پیامی روشن فرستاد: هیچ سرزمین بی‌طرف یا مصونیت دیپلماتیک را به رسمیت نمی‌شناسد.

سرلشکر سمیر فرج، کارشناس راهبردی، این دکترین قدرت نامحدود را مستقیماً به محاسبات سیاسی داخلی نتانیاهو و راهبرد منطقه‌ای او پیوند می‌زند؛ «نتانیاهو می‌کوشد جنگ را طولانی کرده و مانع هر مسیر آتش‌بسی شود تا بقای سیاسی خود را حفظ کند». فرج اقدامات اسرائیل را بخشی از الگویی دانست که با «حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا» ممکن شده و به اسرائیل اجازه می‌دهد همچنان قطعنامه‌های بین‌المللی را نقض کند. نتانیاهو تشدید تنش‌های منطقه‌ای را به سود خود می‌بیند، زیرا اسرائیل را در وضعیتی از امنیت شدید نگه می‌دارد که ادامه رهبری او را به‌رغم چالش‌های داخلی توجیه می‌کند.

عزیز المصری، کارشناس امور فلسطین و اسرائیل، می‌گوید: حمله به دوحه در خدمت جاه‌طلبی‌های گسترده‌تر منطقه‌ای اسرائیل است. نتانیاهو از طریق این عملیات قصد داشت چیزی را اعلام کند که آن را «خاورمیانه جدید اسرائیلی» می‌نامد؛ جایی که در آن «هر طرف یا دولتی که تهدیدی برای اسرائیل باشد، بدون هیچ ملاحظه‌ای نسبت به مخالفت‌های بین‌المللی، هدف قرار می‌گیرد». این چشم‌انداز اسرائیل را  قدرت برتر منطقه‌ای معرفی می‌کند که می‌‌تواند به‌طور یکجانبه فراتر از مرزهای کشورها عملیات نظامی انجام دهد؛ نظمی جدید در منطقه که نه بر اجماع دیپلماتیک یا حقوق بین‌الملل، بلکه بر برتری نظامی اسرائیل استوار است. کارشناسان می‌گویند این عملیات نشان می‌دهد که اسرائیل هیچ محدودیت واقعی برای عملیات نظامی خود در منطقه قائل نیست. 

دراین پرونده بخوانید ...