تجربه تابآوری
گفتوگو با سعید اسلامیبیدگلی درباره درسآموختههای 12 روز جنگ
مدتزمان زیادی از شرایط آتشبس در کشورمان نگذشته است. با اینکه در طول جنگ قفسه فروشگاهها خالی نشد و صف فروشی نیز بهوجود نیامد، اما هنوز همه در شوک ناشی از جنگ قرار دارند. بازارها، چهرهای ناآرام، پرالتهاب و ناپایدار نشان دادند. دولت برای پشتیبانی از بازارها، بستههای حمایتی ارائه داد. سیگنالهای دوگانه، متشکل از حمایت از بازار و ناپایدار بودن آتشبس است. همین دوگانه باعث شد هر نوع فعالیت اقتصادی با تعلل و تامل انجام شود. شرایط نه آنچنان وخیم است که همه چیز را گذاشت و رفت و نه آنچنان باثبات و آرام که بتوان به فعالیتهای پیشین ادامه داد. به گواه کارشناسان، اقتصاد ایران در زمان جنگ توانست تصویر مطلوبی نشان دهد.

مدتزمان زیادی از شرایط آتشبس در کشورمان نگذشته است. با اینکه در طول جنگ قفسه فروشگاهها خالی نشد و صف فروشی نیز بهوجود نیامد، اما هنوز همه در شوک ناشی از جنگ قرار دارند. بازارها، چهرهای ناآرام، پرالتهاب و ناپایدار نشان دادند. دولت برای پشتیبانی از بازارها، بستههای حمایتی ارائه داد. سیگنالهای دوگانه، متشکل از حمایت از بازار و ناپایدار بودن آتشبس است. همین دوگانه باعث شد هر نوع فعالیت اقتصادی با تعلل و تامل انجام شود. شرایط نه آنچنان وخیم است که همه چیز را گذاشت و رفت و نه آنچنان باثبات و آرام که بتوان به فعالیتهای پیشین ادامه داد. به گواه کارشناسان، اقتصاد ایران در زمان جنگ توانست تصویر مطلوبی نشان دهد. بازارهای مالی به فعالیتهایشان ادامه دادند و رفتارهای هیجانی در کمترین سطح قرار گرفت. سعید اسلامیبیدگلی، تحلیلگر اقتصادی، بر این باور است که اقتصاد ایران مواجهه قابل قبولی با جنگ داشت اما اگر قرار باشد اقتصاد ایران همیشه در شرایط جنگ و برهه حساس کنونی باشد، نمیتوان به رشد اقتصاد دست یافت.
♦♦♦
بهنظر شما چگونه باید عملکرد اقتصاد ایران در 12 روز جنگ را ارزیابی کنیم؟
از آنجا که مدت زمان زیادی از توقف جنگ نگذشته و هنوز آمار و ارقام دقیقی هم منتشر نشده است، برخی از تحلیلهایی که من و سایر همکاران، فعالان و پژوهشگران حوزه اقتصاد ارائه میدهیم چندان دقیق نیست و احتمال دارد پس از مدتی، این تحلیلها نقض شوند. تحلیلگران مشاهداتشان را صرفاً از اتفاقات 12 روز جنگ و زمان اندکی که از ترک مخاصمه گذشته، بیان میکنند. آنطور که به نظر میرسد، انسجام در ساختارهای اقتصادی، لجستیک و اجتماعی کشورمان بیشتر از آنچه تصور میکردیم بود و در طول این 12 روز اقتصاد دچار آشفتگی جدی نشد. پیش از شروع جنگ تصور میشد چنانچه درگیری رخ دهد کشورمان در حوزه اقتصاد دچار بحران جدی میشود، اما چنین نشد. در طول جنگ، بازارهای مالی فعال بودند و اقتصاد در بخش اوراق با درآمد ثابت، فعالیت جدی داشت. بازارهای دیگر و بخش سهامی هم پس از ترک مخاصمه، دوباره فعالیتشان را از سرگرفتند. نظام بانکی هم عملکرد نامربوطی نشان نداد.
صحبتهای شما به این معناست که بازارهای مالی عملکرد مطلوبی داشتند؟ مشتریان بانک در زمان جنگ و حتی آتشبس گزارشهایی درباره اختلال در روند خدمترسانی بانکها ثبت کردهاند.
درست است که ساختار نظام پرداخت دچار نقصهای جدی شد، اما ممکن بود که شرایط بسیار بدتر شود. در مجموع نمیتوان به اقتصاد ایران در بخش پولی و مالی نمره مردودی داد اما باید متوجه باشیم در آینده تاثیرات این جنگ از ابعاد گوناگون نمایان میشود. روند سیاستگذاری حتماً از جنگ گذشته اثر میپذیرد و باید منتظر ماند و تاثیرات اجتماعی جنگ را مشاهده کرد. به همین دلیل، احتمالاً بودجه امسال و سال آینده از مقوله جنگ متاثر میشود. همه این صحبتها در شرایطی مطرح است که کشور دوباره درگیر جنگ نشود.
اگر به اقتصاد ایران نمره مردودی ندهیم، میتوان مدعی این گزاره بود که اقتصاد ایران در زمان جنگ عملکرد قابل قبولی داشته است؟
تمام تلاش من این است که بدانیم در زمان جنگ چه نقطهضعفهای جدی در نظام اقتصادی ایجاد شده است. فکر میکنم یکی از دلایلی که ایران در بخش اقتصاد دچار مشکل نشد، این بود که دوره جنگ، کوتاهمدت بود. یکی دیگر از دلایل مهم آن است که تخاصم به نقاط نظامی و امنیتی محدود شده بود و مراکز زیرساختی و اقتصادی بهشکل مستمر و پیدرپی، مورد هدف قرار نگرفت. به همین علت هم هست که میگویم ایران توانست آسیبهای اقتصادی را کنترل کند و خسارتها به حوزه اقتصادی سرایت نکند. برای اینکه نگوییم اقتصاد بهطور کلی از هر آسیبی مصون بود، باید بخشی از اتفاقهای منفی را هم برشمریم. همزمان با جنگ، چند بانک در داخل با مشکل پرداخت، بسته شدن حسابها یا حتی نشت اطلاعات و دادهها مواجه شد. اگر ایران نظام پولی و مالی سالم داشته باشد، هر کدام از این اتفاقها میتواند باعث ایجاد تنش جدی شود اما در ایران، رفتهرفته به برخی از تنشها عادت کردهایم. اگرچه بازار سرمایه به سمت تعطیلی نرفت و نهادهای مالی فعالیت داشتند، اما کمبود قوانین، مقررات و دستورالعملهای مربوط به شرایط بحرانی کاملاً نمایان بود. همانطور که اشاره کردم بحران به خروج سرمایه منتج نشد و بازارهای مالی چند روز بعد از آتشبس خودشان را بازیابی کردند. البته تمام سهمها با کاهش قیمت مواجه شد، اما این امر کاملاً قابلپیشبینی بود. بنابراین این جمله که اقتصاد ایران عملکرد قابل قبولی داشت، گزاره نادرستی نیست؛ اما بهنظرم خوب است که در این میان به نقطهضعفها نیز اشاره کنیم.
شما در بخشی از صحبتهایتان فرمودید عملکرد قابل قبول اقتصاد ایران ناشی از کوتاه بودن دوره جنگ و هدف قرار نگرفتن تاسیسات بود. آیا میتوانیم اثری از سیاستگذاریهای پیشین دولت بر این عملکرد بیابیم؟
چنانچه مدتزمان جنگ طولانیتر میشد، شاید شاهد برخی از رفتارهای پسندیده اجتماعی که امروز به آنها میبالیم، نبودیم. بهنظرم در صورت طولانی شدن زمان جنگ، تنش و رفتارهای هیجانی در بازارهای مالی افزایش مییافت و آن زمان، تازه میتوانستیم متوجه شویم که میزان تابآوری اقتصاد برآمده از سیاستگذاریهای پیشین، چقدر است. آنچه سبب میشود عملکرد اقتصادی را قابل قبول بدانم آن است که در زمان جنگ، نظام لجستیک بهدرستی کار کرد. با وجود اینکه نظام پرداخت دچار نقص شد اما این نقص، باعث فروپاشی کل نظام اقتصادی کشورمان نشد. همچنین، بازارهای مالی هم تابآوری داشتند.
اگر در فرض بدبینانه تصور کنیم جنگ ادامهدار میشد، چه توصیههایی برای رفع این موارد به سیاستگذار میکنید؟
اگر قرار باشد فضا ادامهدار شود، باید نهادهای مالی قدرتمند در ساختار وجود داشته باشد. بسیار ضروری است که سیاستگذار زیرساختهای حقوقی و قانونی لازم برای شرایط بحرانی تعبیه کند. امیدوارم ایران هرگز دوباره درگیر شرایط جنگی نشود اما باید بهصراحت بیان کرد که نقص نظام قانون و مقررات در 12 روز جنگ عیان بود. بنگاهها دستورالعملی برای شرایط بحران نداشتند و البته این عادت مألوف که دولت و حاکمیت در شرایط بحرانی از بازارهای مالی حمایت میکند، باعث شد بعضی از قوانین و رویهها، از قبل تمرین شده باشد. همه این موارد باعث شد بازارهای مالی آسیب شدیدی از بحران نبینند. اقتصاد ایران به واسطه بحرانهای قبلی، تمرین فعالیت در زمان بحران را انجام داده بود و به همین دلیل هم سیاستگذاران توانستند بعضی از رویههای ضروری را سریع اجرا کنند. احتمالاً همین امر هم سبب شد که در زمان جنگ 12روزه به مشکل اقتصادی جدی برنخورد. علاوه بر این، عملکرد خوب نظام لجستیک کمک کرد بحرانها رخ ندهند.
بهنظرتان خصیصه دولتی، انحصاری و بسته تا چه اندازه بر عملکرد اقتصاد در جنگ 12روزه اثر گذاشت؟
نقش دولت در شرایط بحرانی پررنگ است. در همه کشورهای دنیا دولتها خودشان را ملزم میدانند هنگام بحران یا زمانی که امکان فروپاشی بازارها و بهویژه بازارهای مالی وجود دارد، مداخله کنند؛ ولی اقتصاد ایران، عملاً به دولت وابسته بود، چرا که بسیاری از نهادها به دولت وابستهاند. بنابراین حتماً عملکرد دولت در بازارها تاثیر میگذارد. ضروری است دولت در بلندمدت به سمت آرامش در نظام سیاسی و بینالمللی حرکت کند، چرا که اقتصاد همچنان با بهرهوری پایین فعالیت میکند و به بحرانها عادت کرده است.
شما در بخشی از صحبتهایتان به این مقوله اشاره کردید که مردم در هنگام بحران صف فروش تشکیل نداده و واکنشهای هیجانی نداشتند. به نظرتان دلیل این مواجهه، کوتاه بودن زمان جنگ بود؟
حتماً کوتاه بودن مدت جنگ یکی از علتهای تشکیل نشدن صف فروش است، اما اگر به فضای همبستگی و موضوعهای فرهنگی ایران توجه نکنیم، بیانصافی کردهایم. اگر جنگ طولانیتر میشد، ممکن بود برخی از رفتارها تغییر کند، چرا که احتمال داشت بخش بزرگی از خانوارها امکان تامین منابع و مایحتاج خودشان را از دست بدهند. همبستگی که در کشورمان وجود داشت، ستودنی است اما وقتی شرایط جنگی به طول میانجامد، این احتمال وجود دارد که برخی از رفتارها، تغییر کند.
اگر همه چیز را منوط به این همبستگی بدانیم، پس سهم دولت در کجا پدیدار میشود؟ اگر دولت اقدام قابل تاملی داشت، دیگر لازم نبود همهچیز را منوط به همبستگی کنیم، چرا که معمولاً احساس همبستگی اجتماعی بر اثر مسئولیتپذیری سیاستگذار در برابر شهروندان بهوجود میآید.
دولت در آن روزها تلاش کرد شوک جدی به برخی از بازارها مثل بازار طلا و ارز وارد نیاید، چرا که شوک، باعث هجوم به سمت بازارها میشود. اینکه من به نقش دولت اشاره میکنم به آن دلیل است که این نهاد توانست حداقل بار روانی و هیجانی برخی از بازارهای سرمایهگذاری را کنترل کند. در حوزه مواد غذایی و مایحتاج مردم هم اختلالی بهوجود نیامد؛ البته مقداری سرمایه از بازارهای مالی و شبکه پولی خارج شد که طبیعی بود. ناگزیریم توضیح دهیم متصل نبودن اقتصاد به بازارهای مالی جهان، امکان خروج را هم از سرمایهگذاران گرفت. سرمایهگذارانی که در سطح کلان فعالیت میکردند، آلترناتیوی نداشتند و چنانچه پولشان را از بازار سرمایه خارج میکردند، نمیتوانستند آن را در فراسوی مرزها سرمایهگذاری کنند. نظام بانکی هم با همان ریسکهای بازار سرمایه مواجه بود. به همین دلیل میتوان استدلال کرد جزیرهای بودن ساختار اقتصاد، ممکن است در زمان بحران یاریدهنده تلقی شود.
بعد از اتمام جنگ اقتصاددانانی که با دخالت دولت در اقتصاد موافق بودند، استدلال کردند که اگر دخالتهای دولت نبود، نظام اقتصادی از هم فرومیپاشید. آیا متصل نبودن به شبکه جهانی و جزیرهای بودن اقتصاد باعث شد ما در زمان جنگ آسیب کمتری ببینیم؟
اتفاقاً دولت باید سیاستهای خودش را به سمت غیردولتی شدن اقتصاد پیش ببرد، چراکه اگر ایران بتواند خود را به اقتصاد بینالمللی متصل کند، ابزاری برای حفظ امنیت خودش فراهم کرده است. ممکن است در زمانی که بحران امنیتی تا این اندازه شدید است، اقتصاد دولتی مفید باشد، اما در بلندمدت، دولتی بودن اقتصاد تنها باعث فروپاشی نظامهای بازار میشود. جدا بودن اقتصاد ایران از نظام اقتصاد بینالملل، کمک میکند بحرانهای بینالملل کمتر بتوانند اقتصاد را تحت تاثیر قرار دهند. باید متوجه بود که این امر، امتیاز مثبت نیست و صرفاً در زمان بحران بهکار میآید. اگر سیاستگذاران تصمیم بگیرند همیشه در شرایط جنگی باقی بمانند و در تمام مدت، لباس جنگی به تن کنند، اقتصاد دولتی راهگشاست، اما دولت میداند که شرایط جنگی برای هیچیک از شهروندان مطلوب نیست. نظام سیاستگذاری باید چنان فضا را باثبات و امن کند که سرمایهگذار نگران بحرانهایی همچون جنگ و تبعات آن نشود. جان کلام این است که باید در شرایط جنگی، زره جنگی پوشید اما همزمان ضروری است که سیاستگذاران بدانند نمیتوان همیشه و همواره در شرایط جنگی ماند. اقتصاددانان در تمام این سالها توصیه میکردند سیاستگذار مجاری اقتصاد را آزاد و باز نگه دارد که جریان اقتصاد به طور طبیعی شکل گیرد. تعامل با نظام بینالملل، بخشی از امنیت کشورمان را تامین میکند. نباید امنیت را صرفاً به تجهیزات نظامی و ادوات جنگی تقلیل داد. بسیاری از کشورها امنیت خودشان را با روابط اقتصادی مستحکم میکنند. ممکن است همیشه در شرایط جنگی بودن تابآوری اقتصاد را افزایش دهد، اما تمام سیاستها، صرفاً در کوتاهمدت موفق عمل میکنند و برای برنامهریزی بلندمدت حتماً باید برنامههای عقلانیتری داشت، چرا که شهروندان نمیتوانند برای همیشه در شرایط جنگی زندگی کنند. صرف تابآوری، باعث رشد اقتصاد نمیشود.
آیا میتوان گفت تجربه جنگ تحمیلی ایران و عراق بر رفتار مردم در جنگ 12روزه تاثیر گذاشته بود؟
شباهتها و تفاوتهای اساسی میان جنگ هشتساله و جنگ 12روزه وجود داشت؛ سرمایه اجتماعی حاکمیت در زمان جنگ هشتساله بیشتر از زمان حال بود و انسجامی که در جنگ اسرائیل بین طبقات مختلف اجتماعی ایجاد شد، برای بسیاری از افراد غیرقابل پیشبینی بود. حتی سیاستگذاران هم از این انسجام غافلگیر شدند؛ این امر را میتوان از وجدی که آنها هنگام توصیف مواجهه مردم با شرایط جنگی دارند، دریافت. بههرحال اگر جنگ طولانیتر میشد، بخش دیگری از سرمایه اجتماعی از بین میرفت. ایران به طور مرتب دچار برخی از بحرانها بوده است و همین امر، همه ما، اعم از سیاستگذار، فعالان اقتصادی و مردم را در تصمیمگیری در زمان بحران چابک کرده است. سیاستگذار باید توجه داشته باشد که فرصت مغتنمشماری سرمایههای اجتماعی، همیشگی نیست و بهزودی مردم دوباره با زیستی مواجه میشوند که در آن، برق ندارند و گاز نیست؛ تورم در سطح بالا قرار دارد و دسترسی به منابع مالی کم است. همه اینها باعث میشود سرمایه اجتماعی مجدد از دست برود.
بهعنوان آخرین پرسش، فکر میکنید مهمترین درسآموخته جنگ 12روزه برای مردم و سیاستگذاران چیست؟
در وهله نخست ضروری است توجه به مردم بینهایت نجیب، در اولویت سیاستگذاران قرار بگیرد. در بخش اقتصاد، سیاستگذار باید مشکلاتی را که در 12 روز جنگ بهوجود آمد، رفعورجوع کند. اگر حملات سایبری به بانکها، ادامهدار و شدید بود، ممکن بود مشکلات زیادی در کشورمان بهوجود بیاید. اقتصاد در بازارهای مالی نیز با کمبود زیرساختهای قانونی و حقوقی در شرایط بحرانی مواجه است. بازارها نیاز دارند که سازمان بورس و اوراق بهادار به عنوان متولی بازار سرمایه، تلاش کند زیرساختها و دستورالعملهایی برای شرایط بحران ایجاد کند. همه باید امیدوار باشیم هدف اصلی سیاستگذار، بازگشت آرامش به نظام سیاسی و امنیتی کشورمان باشد زیرا در شرایط جنگی ممکن است بتوان تابآوری را افزایش داد اما اقتصاد رشد را تجربه نمیکند. به مردم توصیه میکنم که در سال جاری و سال آینده، هدفشان مدیریت ریسک باشد؛ نه کسب بازدهی بیشتر. بنابراین تنوعبخشی به سبد سرمایه باید در سرمایهگذاریها مورد توجه قرار بگیرد.