شناسه خبر : 50037 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

افسانه واقعی

چرا 40سالگی را اوج بهره‌وری می‌دانند؟

افسانه نیست، مسیر موفقیت از 40سالگی هموار می‌شود. دوران جوانی، هر چقدر پرشور باشد، هر چقدر با قوای جسمی و بدنی همراه باشد و هر چقدر انسان را وادار کند برای آینده بجنگد، در نهایت او را به مسیری می‌رساند که در اوج پختگی، درهای جدیدی روبه‌رویش گشوده می‌شود.

 

سعید ابوالقاسمی / نویسنده نشریه 

افسانه نیست، مسیر موفقیت از 40سالگی هموار می‌شود. دوران جوانی، هر چقدر پرشور باشد، هر چقدر با قوای جسمی و بدنی همراه باشد و هر چقدر انسان را وادار کند برای آینده بجنگد، در نهایت او را به مسیری می‌رساند که در اوج پختگی، درهای جدیدی روبه‌رویش گشوده می‌شود. انسان‌ها از دوران گذشته، همواره این پرسش را در ذهن داشته‌اند که روند شکوفایی‌شان از چه زمانی آغاز می‌شود؟ پژوهش‌‌های مدرن هم 40سالگی را با بلوغ، خلاقیت و موفقیت مرتبط می‌دانند. کارل گوستاو یونگ، روان‌پزشک سوئیسی نیز بر این باور است که زندگی واقعی از 40سالگی آغاز می‌شود. جمله‌ای که هم با عمق فلسفی و هم با جذابیت تجربی همراه است. جذابیت 40سالگی فقط یک نقطه عطف روایتی نیست؛ مجموعه‌ای رو‌به‌رشد از پژوهش‌ها نیز به آن پرداخته و به این سن به‌عنوان نقطه‌ای شیرین برای خروج خلاقانه جریان‌های فکری اشاره می‌کند. مطالعاتی که کسب‌وکارهای برندگان جایزه نوبل را تجزیه‌وتحلیل کرده‌اند، الگویی جذاب به نمایش می‌گذارند. بسیاری از برندگان نوبل، در اواخر دهه ۳۰ تا اوایل دهه ۴۰ زندگی خودشان به نتایج پیشگامانه دست می‌یابند. پژوهش‌های دیوید گالنسون در مورد بهره‌وری خلاقانه نیز نشان می‌دهد نوآوران مفهومی، آنها که ایده‌های انقلابی تولید می‌کنند، بسیاری اوقات در حدود 40سالگی به دوران اوج خودشان می‌رسند و دانش انباشته‌شده را با جسارت به چالش کشیدن عرف‌ها ترکیب می‌کنند. ماکس پلانک، فیزیکدان آلمانی 42ساله بود که نظریه کوانتومی را تدوین کرد. نظریه‌ای که شکل علم مدرن را تغییر داد و جایزه نوبل فیزیک را برای او به ارمغان آورد. ماری‌ کوری، شیمیدان لهستانی-فرانسوی نیز در اوایل دهه 40 زندگی خودش، پژوهش‌‌های رادیواکتیویته انجام داد و دومین نوبل را در سال 1911 به‌دست آورد. توماس ادیسون هم ۴۰ساله بود که ساخت لامپ رشته‌ای را تکمیل کرد و لحظه‌ای تعیین‌کننده را در تاریخ فناوری رقم زد. حتی در سال‌های گذشته هم نمونه‌هایی از 40ساله‌های موفق به چشم می‌خورند. جف بزوس، 41ساله بود که آمازون را به اوج رساند و میراث خودش را به‌عنوان آینده‌نگر فناوری تثبیت کرد. با بررسی این مدل‌ها و نمونه‌های واقعی به این نتیجه می‌رسیم که 40سالگی فقط عدد نیست؛ بلکه، دوران اوج شکوفایی است. با این حال، پرسش مهمی که مطرح می‌شود این است که چه اتفاقی می‌افتد که 40سالگی، پتانسیل موفقیت را در افراد آزاد می‌کند؟

خرد یونگ

کارل گوستاو یونگ، روا‌ن‌پزشک مطرح سوئیسی و بنیان‌گذار روانشناسی تحلیلی، زندگی را به دو نیمه 40ساله تقسیم می‌کند. به باور او، 40 سال نخست یا نیمه اول زندگی، بر دستاوردهای بیرونی همانند کسب‌وکار و خانواده متمرکز است. نیمه دوم زندگی نیز که از 40سالگی آغاز می‌شود، درون‌نگری و خودشناسی را در خود جای داده است. به باور او، مسیر افراد در 40سالگی از «انتظارات اجتماعی» به «هدف درونی» تغییر می‌کند. این تغییر مسیر، به دوران گذاری تعبیر می‌شود که خلاقیت و خرد را به دنبال دارد. بینش یونگ در مورد گذار میانسالی که «بحران میانسالی» نامیده می‌شود، بیشتر توضیح می‌دهد که چرا ۴۰سالگی اوج بهره‌وری است. یونگ این دوره را یک بحران صرف می‌داند. نوعی رویارویی ضروری با جنبه‌های سرکوب‌شده که فرد را با چالش‌های جدیدی روبه‌رو می‌کند. او در کتاب «تیپ‌های شخصیتی» تاکید کرد این رویارویی شخصیتی، موجب پرورش اصالت می‌شود و شرایطی ایجاد می‌کند که افراد پتانسیل‌های واقعی را در معرض اجرا قرار دهند. به اعتقاد یونگ، موفقیت افراد ناشی از همسو کردن جاه‌طلبی با حس عمیق هدف است که از ویژگی‌های بارز فرآیندهای فردیابی به‌شمار می‌رود. این تغییر روان‌شناختی است که هنرمندان، مخترعان و افراد را به نقطه اوج موفقیت می‌رساند. هانا آرنت یکی دیگر از مثال‌هایی محسوب می‌شود که نشان می‌دهد نظریه یونگ دقیق و صحیح بوده است. او کتاب «وضع بشر» را در 42سالگی منتشر کرد و تحلیل دقیق را با بینش وجودی در هم آمیخت و تعادل خودآگاه و ناخودآگاه را که یونگ با 40سالگی مرتبط می‌دانست، منعکس کرد. در واقع یونگ نشان داد 40سالگی فقط مربوط به مهارت‌های فنی نیست، بلکه مربوط به نوعی بلوغ روانی است که امکان مشارکت‌های دگرگون‌کننده را فراهم می‌کند. ایده‌ها و نظریه‌های یونگ، در علم مدرن نیز مورد توجه قرار گرفته و به نقطه آغازین مطالعات و پژوهش‌های دیگر تبدیل شده است. پژوهش‌های علوم اعصاب جدید نشان داده‌اند مغز در 40سالگی به اوج تفکر یکپارچه می‌رسد و دقت تحلیل جوانی را با عمق تجربه ترکیب می‌کند. یونگ هم این موضوع را پیش‌بینی کرده بود و استدلال می‌کرد «میانسالی» ترکیبی از قوای عقلانی و شهودی را به همراه دارد و امکان حل مسائل پیچیده را فراهم می‌آورد. فلسفه یونگ با دیدگاه‌های فرهنگی، از ۴۰سالگی به‌عنوان «سن کمال»، «زمان خرد» و «رضایت» نام می‌برد. تمرکز او بر تاب‌آوری همچنین توضیح می‌دهد که چرا ۴۰سالگی پربار است. «در این سن، افراد شکست‌ها و چالش‌ها را پشت سر گذاشته‌ و قدرت لازم برای دنبال کردن ایده‌های جسورانه را در خودشان ایجاد کرده‌اند.» یکی از جذاب‌ترین مثال‌ها، فریدا کالو (Magdalena Carmen Frida Kahlo y Calderón)، نقاش مکزیکی و یکی از زنان نامدار تاریخ هنر معاصر است. آثار نمادین او در دهه 40 زندگی‌اش، نوعی مواجهه یونگی با مبارزات شخصی را منعکس می‌کند که باعث خلاقیت عمیق می‌شود. فلسفه یونگ، وسواس مدرن نسبت به جوانی را به چالش می‌کشد و بر این باور است که 40سالگی، عمقی فراتر از سال‌های قبل ارائه می‌دهد. مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۵ در مجله منابع انسانی منتشر شد که این موضوع را تایید می‌کند و نشان می‌دهد تاثیرگذارترین فعالیت‌های دانشمندان در حدود 40سالگی و با انگیزه تجربه و تامل انجام می‌شود. مفهوم یونگ از «بعدازظهر زندگی» نشان می‌دهد این بهره‌وری زودگذر نیست، بلکه بنیادی است و زمینه را برای تاثیر پایدار فراهم می‌کند. این دیدگاه، ارزش میانسالی را تایید و ارزیابی مجدد 40سالگی را به‌عنوان دروازه‌ای به سوی عظمت، نه زوال، تشویق می‌کند. در نتیجه، تفکر یونگ مشخص می‌کند که چرا 40سالگی اوج بهره‌وری است. نظریه‌های او در مورد فردیت و گذار میانسالی، موج‌های خلاقانه و فکری برندگان جایزه نوبل، مخترعان، متفکران و هنرمندان را توضیح می‌دهد. یونگ با ادغام علم، فرهنگ و روانشناسی، پاسخی قانع‌کننده به این پرسش ارائه می‌دهد که چرا 40سالگی تخیل ما را مجذوب خودش می‌کند؟

روانشناسی میانسالی

89خلاقیت منبع قدرتمندی برای عبور از آشفتگی‌های میانسالی است. چرا که این دوره زمانی برای بسیاری از بزرگسالان، دورانی از خلاقیت بیشتر است و مغزهای میانسالی در ایجاد ارتباط، تشخیص الگوها و حل مشکلات، مهارت دارند. آن داگلاس، نویسنده کتاب «پیمایش در میانسال‌های آشفته؛ راهنمایی صادقانه و دلگرم‌کننده برای زنان میانسال» و خالق مجموعه کتاب‌های پرفروش «مادر همه» که بیش از نیم‌میلیون نسخه از آن به فروش رسیده، تعبیرهایی جالب درباره خلاقیت و موفقیت در 40سالگی دارد. به اعتقاد او، میانسالی برای بسیاری از افرادی که در زمینه‌های خلاقانه کار می‌کنند، دوران اوج بهره‌وری است. زمانی که به میانسالی می‌رسیم، مغزهای ما، دانش و تجربه زیادی را جمع‌آوری کرده‌اند که نتیجه دهه‌ها زندگی است. اما مشکل آنجاست که انسان‌ها تمایل دارند نبوغ و قدرت‌های خلاقانه مغزهای میانسالی خودشان را دست‌کم بگیرند. مغز میانسالی، مغزی است که در حل مشکلات، عالی عمل می‌کند. همان‌طور که آن داگلاس در کتاب «پیمایش در میانسال‌های آشفته» اشاره کرده، «حتی فیل‌های وحشی هم دریافته‌اند که در مواقع سختی باید به مادران مسن مراجعه کرد. آنها موجوداتی هستند که به اندازه کافی عمر کرده‌اند که بدانند در مواقع خشکسالی، کجا غذا و آب پیدا کنند و یاد گرفته‌اند که چگونه الگوها را تشخیص دهند. بنابراین می‌توانند مشکلات احتمالی را پیش‌بینی کنند. همین است که فیل‌های میانسال را به منبعی ارزشمند تبدیل می‌کند؛ البته، لازم نیست فیل باشید که مشکلات را به‌صورت عالی حل کنید. فقط باید یک فرد میانسال باشید». به اعتقاد این نویسنده و روانشناس، دوره میانسالی تنها دوره‌ای نیست که افراد خلاق بهترین عملکردشان را به نمایش می‌گذارند؛ اما سال‌های میانسالی دوره‌ای است که خروجی‌ها و برون‌دادهای خلاقانه‌ای از سوی افراد ایجاد می‌شود. او به گفت‌وگو با 118 زن میانسال اشاره می‌کند: «خلاقیت میانسالی محدود به نویسندگان، هنرمندان و دیگر انواع خلاقیت نیست؛ منبعی است که در دسترس همه قرار دارد؛ بسیاری از مصاحبه‌شوندگان در مورد اینکه مغزشان اکنون که در میانسالی هستند چقدر شلوغ و سرزنده است، صحبت کردند؛ یکی از این بانوان هم گفت که کنجکاو است ببیند آیا برایش اتفاق عصبی رخ می‌دهد یا نه؟ چرا که 40سالگی مثل طوفان است و برای همه افرادی که می‌شناخته، رخ داده است.» آن داگلاس، موفقیت در 40سالگی را نتیجه نوعی خودشناسی، خودپذیری و اعتمادبه‌نفس تعبیر می‌کند: «شاید این حد انرژی در 40سالگی، از خودشناسی و خودپذیری که با میانسالی همراه است، تغذیه می‌شود. این واقعیت که به نقطه‌ای از زندگی رسیده‌اید که خودتان را خوب می‌شناسید و به خودتان بیشتر اعتماد دارید، در میانسالی رخ می‌دهد. ممکن است این موفقیت در 40سالگی، نتیجه افزایش اعتمادبه‌نفس باشد. تمایل به ریسک‌های خلاقانه به روشی که در جوانی یا زمانی که بیشتر نگران نظر دیگران بودید، غیرممکن به نظر می‌رسید. جست‌وجوی هویت از ویژگی‌های بارز میانسالی است. آن‌هم به این دلیل که مغز شما خلاقیت را به‌عنوان منبعی برای پردازش هر چیزی که فکر و احساس می‌کنید، در نظر می‌گیرد.» این روانشناس، «شادی خلاقانه» را برای میانسالان توصیه می‌کند و از آنها می‌خواهد به‌صورت جدی به نشانه‌های خلاقیت میانسالی توجه کنند: «هر آنچه انرژی خلاقانه را در میانسالان تقویت می‌کند، می‌تواند قدرتمند به نظر برسد. انگار که سوار بر موجی از شادی خلاقانه هستید.» او به راهکارهای ویژه‌ای برای استفاده از قدرت خلاقیت میانسالی هم اشاره می‌کند: «میانسالان باید همواره به خود بگویند که فرد خلاقی هستند. همه افراد خلاق هستند. میانسالان، خلاق‌تر هستند. خلاقیت متعلق به همه است و همه ما آن را به شکل‌های متفاوتی ابراز می‌کنیم. همه ما به نوعی غرایز خلاقانه داریم و همه می‌توانیم برای لذت بردن، آنها را به روش‌های مختلف پرورش دهیم. همچنین به ذهن خودتان فرصتی برای جست‌وجوی بیشتر بدهید. حال خودتان را خوب نگه دارید و بیش از حد فکر نکنید. غرق در کار شوید. اینها، روش‌هایی است که سبب می‌شود به خلاقیت میانسالی دست یابید و به موفقیت در 40سالگی نزدیک شوید.»

تجربه 40سالگی

هوش مصنوعی که این روزها تا حد زیادی ‌ترند شده و در فهرست اصلی‌ترین فعالیت‌هایی قرار گرفته که انسان مدرن با آن سروکار دارد، سن و سال را هم به چالش کشیده و میانسالان را به‌صورت جدی درگیر کرده است. شغل یکی از مهم‌ترین جنبه‌های زندگی هر فرد است و عنصر کلیدی رشد شخصی، ارتباطات اجتماعی و حس هویت فرد به‌شمار می‌رود. افراد در طول زندگی خودشان، از دوران نوجوانی که گرایش‌های شغلی در آنها شکل می‌گیرد، شغل خودشان را پله‌به‌پله می‌سازند. با این حال، با افزایش سن، تلاش برای موفقیت شغلی به دلیل تغییرات شناختی و شخصیتی و تغییر در اولویت‌های زندگی، اهمیت کمتری دارد. در طول بزرگسالی، ارزش‌ها و اهداف زندگی فرد از حالت بلندپروازانه به عملی و واقع‌بینانه تغییر می‌کند. تا ۳۵سالگی، اکثر افراد انتخاب شغلی خودشان را انجام داده‌اند و شغل پایداری پیدا کرده‌اند که آنها را راضی می‌کند. برای برخی افراد، این به معنای کار کردن در یک سازمان برای دهه‌هاست. برای برخی دیگر، به معنای تثبیت موقعیت خودشان در جایگاه شغلی خاص است، در حالی که به یک کارفرما پایبند نیستند. افراد با دستیابی به موقعیت اجتماعی خاص و سطح رضایت شغلی، شروع به توجه بیشتر به جنبه‌های دیگر زندگی، همانند تشکیل خانواده و بزرگ کردن فرزندان می‌کنند. جوانان همواره فعال و جاه‌طلب هستند و نوجوانی زمان برنامه‌ریزی و تعیین اهداف برای آینده است. زمانی که یک مسیر واقع‌بینانه برای توسعه شغلی مشخص می‌شود، تنها کاری که فرد باید انجام دهد این است که آن را دنبال کند. تلاش برای موفقیت شغلی که مشخصه یک فرد در دهه 20 زندگی‌اش است، جای خودش را به توسعه مداوم و رشد حرفه‌ای می‌دهد. نظریه شغل توسعه‌ای که از سوی دونالد سوپر معرفی شده، پیشرفتی را در پنج مرحله شغلی در نتیجه سازگاری فرد با نقش شغلی پیشنهاد می‌کند: «اجرا، استقرار، حفظ، کاهش سرعت و بازنشستگی.» در طول سال‌های کاری، افراد از یک مرحله ‌به ‌مرحله دیگر حرکت می‌کنند و از مراحل اجرا و استقرار در نوجوانی شروع می‌کنند و به مرحله حفظ که مشخصه میانسالی است، می‌رسند. در طول حفظ، فرد، انتخاب شغلی خودش را تایید و در نردبان شغلی پیشرفت می‌کند. تغییر از توسعه شغلی سریع به توسعه شغلی مداوم، مشخصه اکثر افراد میانسال است. 

دراین پرونده بخوانید ...