شناسه خبر : 50036 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پوتینومیکس

چرا باید کتاب اقتصاد پوتین را خواند؟

وقتی ولادیمیر پوتین برای نخستین‌بار در سال ۱۹۹۹ قدرت را به دست گرفت، چهره‌ای کمتر شناخته‌شده بود که بر کشوری حکومت می‌کرد که بیش از یک دهه و نیم بود که با بحران در حال دست و پنجه نرم کردن بود. در سال‌های پس از آن، او روسیه را به‌عنوان یک قدرت بزرگ دوباره تثبیت کرده است. او چگونه این کار را انجام داد؟ چه اصولی سیاست‌های اقتصادی پوتین را هدایت کرده‌اند؟ چه الگوهایی را می‌توان تشخیص داد؟

 

ایما موسی‌زاده  / نویسنده نشریه

86وقتی ولادیمیر پوتین برای نخستین‌بار در سال ۱۹۹۹ قدرت را به دست گرفت، چهره‌ای کمتر شناخته‌شده بود که بر کشوری حکومت می‌کرد که بیش از یک دهه و نیم بود که با بحران در حال دست و پنجه نرم کردن بود. در سال‌های پس از آن، او روسیه را به‌عنوان یک قدرت بزرگ دوباره تثبیت کرده است. او چگونه این کار را انجام داد؟ چه اصولی سیاست‌های اقتصادی پوتین را هدایت کرده‌اند؟ چه الگوهایی را می‌توان تشخیص داد؟ کتاب کریس میلر، روایتی بسیار خواندنی از مدیریت اقتصاد روسیه به وسیله افسر سابق کاگ‌ب، زمینه مهمی را برای این نتیجه پیش‌بینی‌ناپذیر فراهم می‌کند. میلر با تمرکز بر انتخاب‌های سیاسی که به «روسیه احیاشده» منجر شد، تصویری نسبتاً مثبت از حاکمیت اقتصادی تحت رهبری پوتین ارائه می‌دهد که ممکن است خوانندگانی را که این کشور را به‌عنوان یک کشور فاسد نفتی می‌شناسند، شگفت‌زده کند. اما میلر ضمن تمرکز بر سیاست‌هایی که ثبات و رشد را برای کشور به ارمغان آورده‌اند، به‌ویژه در سال‌های قبل از بحران مالی جهانی، نکته‌ای مهم را مطرح می‌کند: اولویت دادن پوتین به کنترل سیاسی بالاتر از هر چیز دیگری، ناگزیر به این معنی است که به مهم‌ترین مشکلات اقتصادی و اجتماعی روسیه توجه کافی نمی‌شود.

«پوتینومیکس: قدرت و ثروت در روسیه در حال ظهور» که محمدجواد قربانی با نام «اقتصاد پوتین» ترجمه کرده و انتشارات دنیای اقتصاد آن را چاپ کرده، کتابی کم‌حجم، اما تحسین‌برانگیز است که اقتصاد روسیه را به دور از کلیشه‌های رایج ارزیابی می‌کند. مانند بیشتر ارزیابی‌ها، نقاط مرجع اهمیت دارند. روسیه را در زمان پوتین با چه چیزی مقایسه می‌کنیم؟ میلر در مقدمه خود با شیطنت ونزوئلا، یکی دیگر از کشورهای غنی از منابع با درآمد متوسط را مطرح می‌کند که در سال ۱۹۹۹ آماده بود تا از افزایش طولانی‌مدت قیمت جهانی کالاها بهره‌مند شود. با این معیار، عملکرد اقتصاد روسیه در دو دهه گذشته فوق‌العاده به نظر می‌رسد. ضعیف‌ترین بخش این کتاب قوی، عنوان اصلی آن است. «پوتینومیکس»، کتابی به این معنا که ساده‌انگارانه تمام سیاست‌های روسیه به قدرت مطلق و هوی و هوس‌های شخصی رئیس‌جمهور آن نسبت داده شود، نیست. بلکه، کتاب استدلال می‌کند که نخبگان سیاسی روسیه -چرخ پیچیده‌ای که پوتین مرکز آن است و این کتاب معمولاً از آن به‌ نام «کرملین» یاد می‌کند- یک سیاست اقتصادی واحد، مداوم، پیوسته و آگاهانه را دنبال کرده‌اند که نتیجه نهایی آن، اقتصاد روسیه را شکل داده است.

نویسنده کتاب کریس میلر در دانشکده فلچر دانشگاه تافتس، تاریخ بین‌الملل تدریس می‌کند. مرتب در نشریاتی مانند وال‌استریت ژورنال و نیویورک‌تایمز به او استناد می‌شود و برای نشریاتی مانند فارن افرز و فارن پالیسی می‌نویسد. میلر مدرک لیسانس خود را از دانشگاه هاروارد و کارشناسی ارشد و دکترا را از دانشگاه ییل در رشته تاریخ دریافت کرده است. میلر در این کتاب از طیف گسترده‌ای از منابع انگلیسی و روسی، از جمله مصاحبه‌های اصلی، گفت‌وگوهای پیش‌زمینه، آمار و بررسی کامل تحقیقات موجود، بهره می‌برد. استدلال‌ها و آمارهایی را که وی استفاده می‌کند در حدی قابل درک برای غیر‌اقتصاددانان نگه می‌دارد و تا حد زیادی میان ادعاهای کلی خود و شواهدی که عرضه می‌کند، تناسبی محکم برقرار می‌کند. استدلال میلر صریح، زیبا و مختصر است: کرملین با پوتینومیکس، سه هدف را دنبال می‌کند. این سه هدف به ترتیب اولویت عبارت‌اند از: حفظ قدرت، گسترش نفوذ روسیه در خارج از کشور و توسعه اقتصاد روسیه در داخل. پوتینومیکس با حفظ سه‌گانه‌گرایی خود، یک استراتژی سه‌جانبه برای دستیابی به این اهداف تعیین کرده است: اول، تقویت اقتدار مرکزی برای تضمین توانایی نخبگان در پیگیری منافع خود؛ دوم، جلوگیری از نارضایتی عمومی با پایین نگه داشتن نرخ بیکاری و ارائه مستمری کافی؛ سوم، تکیه بر کسب‌وکار خصوصی برای بهره‌وری و رشد. باز هم، این سه اقدام بر اساس اولویت رتبه‌بندی شده‌اند و در صورت تعارض، رژیم ابتدا به دنبال تضمین امنیت خود و ارزش دادن به راضی نگه داشتن مردم بر بهره‌وری اقتصادی خواهد بود.

87

فصل اول بر دهه 1990 روسیه تمرکز دارد. میلر با شروع از بحران مالی روسیه در سال 1998، روشن می‌کند که چگونه مبارزات قدرت رئیس‌جمهور یلتسین هم محرک و هم پیامد گذار اقتصادی گسترده از اقتصاد دستوری اتحاد جماهیر شوروی به آنچه به شکلی غارتگرانه‌تر از سرمایه‌داری بازار تبدیل شد، بود. میلر همچنین شرح می‌دهد که چگونه، در این زمینه، پوتین از یک فرد مورد اعتماد شهردار سن پترزبورگ، آناتولی سوبچاک، به رئیس‌جمهور بعدی روسیه در سال ۲۰۰۰ تبدیل شد.

در فصل دوم، میلر نشان می‌دهد که چگونه دو تحول به ظاهر متناقض در اوایل دهه ۲۰۰۰ - ظهور یک «قدرت سلسله‌مراتبی» سیاسی و اصلاحات لیبرال شدید در حوزه اقتصادی- وقتی از دریچه پوتینومیکس بررسی شوند در واقع مکمل یکدیگر هستند. در این دوران اصلاحات اقتصادی باعث رونق کسب‌وکار و افزایش مالیات جمع‌آوری‌شده از سوی دولت شد.

فصل سوم به بخش نفت و گاز روسیه می‌پردازد که پوتینومیکس را تا زمان ایجاد روندهای کمتر شناخته‌شده در اقتصاد روسیه، مانند اجازه دولت روسیه به الیگارشی‌های مطیع برای تضعیف انحصار گازپروم در تولید گاز طبیعی، تقویت و تغذیه کرد. میلر از پرونده خودورکوفسکی به‌عنوان نمونه‌ای اولیه و قدرتمند از نحوه برخورد روسیه پوتینومیکس با الیگارشی‌های انرژی نه‌چندان فرمانبردار استفاده می‌کند.

در فصل چهارم، میلر به مالیه عمومی روسیه توجه می‌کند. وی با توضیح نقش الکسی کودرین، وزیر دارایی روسیه از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۱، تشریح می‌کند که چگونه پوتینومیکس اولیه به ابتکارات سیاسی تعیین‌کننده‌ای منجر شد که برخلاف انتظارات عمومی در مورد دولت‌های خودکامه متکی بر دلارهای نفتی بود. کرملین برای افزایش توانایی مالی بلندمدت، سرمایه‌گذاری‌ها و کارایی، با وجود مقاومت‌های داخلی عمده، از درآمدهای جدید انرژی خود برای پرداخت بدهی‌های روسیه استفاده کرد، یک صندوق پس‌انداز اضطراری به ارزش بیش از نیم‌تریلیون دلار ایجاد کرد و یک سیاست پولی سخت‌گیرانه را برای پایین نگه داشتن تورم در پیش گرفت.

فصل پنجم با تحلیل بخش‌های مختلف اقتصادی، نقش پوتینومیکس را در کسب‌وکار روسیه تجزیه‌وتحلیل می‌کند. انتخاب نمونه‌ها مناسب، تحلیل‌ها جالب و نتایج، استدلال کلی را به‌خوبی شکل می‌دهد. همان‌طور که میلر با بررسی نوسازی سریع بخش خرده‌فروشی روسیه نشان می‌دهد، پوتینومیکس در جایی که ثبات رژیم و جامعه در خطر نیست، از اقتصاد آزاد حمایت می‌کند. روایت فروشگاه‌های خانوادگی روسی که جایگزین مغازه‌های به‌شدت ناکارآمد به سبک شوروی می‌شوند و سپس با سوپرمارکت‌های مدرن جایگزین می‌شوند، استعداد میلر را در مثال‌های سرگرم‌کننده و آموزنده نشان می‌دهد.

نویسنده در فصل ششم بر بررسی سیاست‌های اجتماعی-اقتصادی در روسیه متمرکز شده است. این رژیم که از افزایش بهره‌وری و قیمت کالاها نیرو می‌گیرد، مدتی طولانی است که «قرارداد اجتماعی» خود را با مردمش حتی در طول بحران مالی سال ۲۰۰۸ و کاهش قیمت نفت در سال ۲۰۱۴، حفظ کرده است. در این دوران‌ها نیز کرملین به دنبال افزایش حقوق بازنشستگی، حمایت از رشد دستمزدها و پایین نگه داشتن بیکاری بوده است و به کارگران ساده و سالمندان که بخش مهمی از پایگاه حمایتی آن را تشکیل می‌دهند، خدمات ارائه می‌دهد. این قرارداد همچنین واکنش شگفت‌آور و ملایم رژیم به اعتراضات گسترده علیه سلب مالکیت و اصلاحات رفاهی را توضیح می‌دهد.

فصل‌های هفتم و هشتم به چالش‌های اخیر پوتینومیکس معطوف می‌شوند و دگرگونی آن را در این فرآیند از سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۳ به ترتیب تجزیه‌وتحلیل می‌کنند. با وجود پیروزی سریع روسیه، جنگ روسیه و گرجستان در سال ۲۰۰۸ کاستی‌هایی را در توانایی ارتش روسیه برای بازدارندگی، اجبار و شکست حتی همسایگان کوچک آشکار کرد. بلافاصله پس از آن، بحران مالی جهانی، سیستم مالی روسیه را تهدید به بی‌ثباتی کرد و قیمت جهانی نفت را پایین کشید و درآمدهای روسیه را کاهش داد. حتی پس از آنکه روسیه موفق به تثبیت اقتصاد خود شد، رشد هرگز به نرخ‌های چشمگیر اوایل دهه 2000 بازنگشت.

همان‌طور که می‌شد پیش‌بینی کرد، نخبگان سیاسی روسیه ثبات رژیم و نفوذ بین‌المللی را بر کارایی اقتصادی اولویت دادند. در نتیجه، روسیه اصلاحات نظامی گسترده‌ای را آغاز کرد و هزینه‌های نظامی را افزایش داد، درحالی‌که همزمان بانک‌های دولتی، شرکت‌های انرژی و پایگاه اصلی حمایت اجتماعی خود را در اقدامات نجات مالی و سرمایه‌گذاری‌های خود در اولویت قرار داد. این فرآیندها در دوران تصدی مدودف مشهود بود و با نامزدی ولادیمیر پوتین برای سومین بار به‌عنوان رئیس‌جمهور تشدید شد. الکسی کودرین، وزیر دارایی و مدافع انتخاب‌های مالی محافظه‌کارانه، به صورت علنی به این روند اعتراض کرد و بی‌درنگ از سوی مدودف اخراج شد. میلر همچنین نشان می‌دهد که چگونه سیاست اقتصادی خارجی روسیه بعد از این دوران به سمت حمایت‌گرایی بیشتر گرایش پیدا کرد و غیرلیبرال‌تر شد، از جمله تلاش‌هایی برای ترغیب اوکراین به عضویت در اتحادیه اقتصادی اوراسیا، الحاق کریمه و جنگ در شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴، تحریم‌های غرب و کاهش قیمت نفت، همگی فرآیندهایی را که از سال ۲۰۰۸ آغاز شده بودند، تشدید کردند.

میلر در یک یادداشت تکمیلی، با تکیه بر روندهای فعلی، آینده پوتینومیکس را مورد بحث قرار می‌دهد. او استدلال می‌کند که پوتینومیکس، درحالی‌که به‌ شکلی موثر به مجموعه‌ای از چالش‌های ناشی از فروپاشی شوروی و دهه پرهرج‌ومرج ۱۹۹۰ پاسخ می‌دهد، تحت فشار فزاینده‌ای قرار گرفته است؛ فرآیندی که احتمالاً ادامه خواهد یافت، زیرا رشد همچنان کند است، درحالی‌که افزایش مالیات به همان اندازه کاهش هزینه‌ها در میان پایگاه حمایتی رژیم نامحبوب است.

در نهایت، تحلیل هدف دوم پوتینومیکس، یعنی تلاش برای نفوذ در خارج از کشور، به طور عمده به دوران پس از ۲۰۰۸ و اقدامات نظامی روسیه در گرجستان و اوکراین محدود شده است. فضای زیادی به بحث در مورد سیاست اقتصادی روسیه در «خارج نزدیک» اختصاص داده نشده است، که مدت‌ها قبل از ۲۰۰۸، از یارانه‌های گران‌قیمت تخفیف گاز به اقتصادهای خارجی مانند بلاروس گرفته تا تحریم‌ها و دسیسه‌چینی برای اهداف سیاسی را که به اعتبار مسکو در جایگاه یک تامین‌کننده مورد اعتماد گاز برای اروپای غربی آسیب رسانده است، شامل می‌شد، که اوکراین برجسته‌ترین نمونه آن است. پژوهشگران مهم در این حوزه، مانند مارگاریتا بالماچدا، یاکوب تولستراپ و ایرینا بوسیگینا، در کتاب‌شناسی حضور ندارند. در واقع، می‌توان گفت که میلر بر تاثیرات پوتینومیکس بر خود روسیه تمرکز دارد و ارزیابی سیستماتیک سیاست خارجی اقتصادی روسیه مستلزم یک کتاب جدید است. البته تصمیم میلر برای تمرکز بر اقتصاد داخلی روسیه قابل درک است؛ زیرا تلاش برای تحلیل دقیق هر سه هدف، کتابی بسیار طولانی‌تر و احتمالاً نامفهوم می‌شد. در واقع، «پوتینومیکس» بسیار کوتاه است، ۱۶۳ صفحه در چاپ انگلیسی به علاوه فهرست، کتاب‌شناسی و مروری مفید و موضوعی بر ادبیات مرتبط با زبان انگلیسی. اما پوتینومیکس در عین حال، کتابی بسیار روان و سرگرم‌کننده است. همچنین بسیاری از افسانه‌های رایج در مورد اقتصاد سیاسی روسیه را رد می‌کند. «پوتینومیکس» باید برای مخاطبان گسترده و عام جالب و خواندنی باشد. همچنین به دلیل استدلال صریح، غنای تجربیات تاییدکننده، جامعیت دامنه و کاوش در بسیاری از حوزه‌های کمتر تحقیق‌شده، این کتاب را برای سیاست‌گذاران و خوانندگان آگاه‌تر جذاب خواهد کرد.

در نهایت میلر با موفقیت این تصور رایج را که تمام استعداد ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در استفاده از فساد برای حفظ یک رژیم اقتدارگرای دزدسالار نهفته است، به چالش می‌کشد. از دید وی پوتین و وفادارانش قطعاً فاسد هستند، اما او و تیم اقتصادی تکنوکرات لیبرالی که به آن تکیه می‌کند، ثروت اقتصادی روسیه را نیز ماهرانه مدیریت کرده‌اند. همان‌طور که میلر در این کتاب کوتاه و تحسین‌برانگیز و روشن روایت می‌کند، پوتین در سال ۱۹۹۹ اقتصادی بدهکار و تشنه درآمد را به دست گرفت و سپس الیگارشی را مجبور به پرداخت مالیات کرد، ثروت بادآورده حاصل از سودهای سرسام‌آور نفتی را نجات داد (و سپس از آن برای عبور از بحران‌های مالی متوالی استفاده کرد)، بدهی‌های روسیه را پرداخت کرد، تورم را مهار کرد و بر رشد سریع (که نه‌تنها از سود نفت، بلکه از افزایش بهره‌وری نیز ناشی می‌شد) نظارت داشت. میلر استدلال می‌کند که روسیه یک اقتصاد دوگانه دارد: یک بخش زیر سلطه شرکت‌های دولتی فاسد و ناکارآمد است، بخش دیگر از سوی طیف گسترده‌ای از شرکت‌های خصوصی کارآمد و نوآور هدایت می‌شود.

ایجاز و سهولت قابل ستایش کتاب، تا حدودی از تیزبینی تحلیلی آن می‌کاهد. با توجه به ادعاهای گسترده کتاب، برخی از نظریه‌پردازان و تحلیلگران از تعاریف صریح‌تر، عملیاتی‌سازی‌ها و بحث روش‌شناختی در مورد چگونگی سنجش و مقایسه منافع و استراتژی‌های مختلف رژیم استقبال می‌کنند که البته می‌تواند به قابل فهم نبودن برای خواننده غیرمتخصص منجر شود و از این رو به نظر می‌رسد میلر با شناخت دقیق از جامعه مخاطبانی که در نظر دارد، سعی کرده کتاب را برای خواننده عام، سرگرم‌کننده و جذاب و مهم‌تر از همه خواندنی  نگه دارد. 

دراین پرونده بخوانید ...