شناسه خبر : 50906 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

رفیق‌بازی تجاری

چرا کشورها تمایل دارند با دوستان خود تجارت کنند؟

 

صدیقه نژادقربان / نویسنده نشریه 

تجارت جهانی عمدتاً میان کشورهایی که ازنظر سیاسی روابط نزدیک و دوستانه دارند در حال رشد است، درحالی‌که میان کشورهایی با اختلافات عمیق سیاسی روندی کاهشی را تجربه می‌کند. این روند نشان‌دهنده آن است که عوامل سیاسی و روابط دیپلماتیک نقش پررنگی در جهت‌گیری اقتصادی کشورها ایفا می‌کنند. دولت‌ها تمایل دارند با کشورهایی همکاری کنند که ازنظر ایدئولوژیک، نظام حکمرانی یا منافع منطقه‌ای با آنها همسو هستند. در مقابل، تنش‌های سیاسی، تحریم‌ها و نبود اعتماد متقابل باعث کاهش سرمایه‌گذاری، تبادلات مالی و تجارت کالا و خدمات میان کشورهایی با اختلافات عمیق سیاسی می‌شود. در چنین شرایطی، زنجیره‌های تامین جهانی نیز به‌تدریج دچار تغییر می‌شوند و کشورها سعی می‌کنند وابستگی خود را به بازارهای نامطمئن یا متخاصم کاهش دهند. این مسئله موجب شکل‌گیری بلوک‌های اقتصادی جدید و تقویت همکاری‌های منطقه‌ای میان کشورهایی می‌شود که دیدگاه‌های سیاسی و منافع مشترک دارند. در نتیجه، جهان به‌سوی نوعی چندقطبی‌شدن اقتصادی پیش می‌رود که در آن تجارت نه بر اساس مزیت‌های مطلق اقتصادی، بلکه بر پایه روابط سیاسی و امنیتی شکل می‌گیرد. این چندقطبی‌شدن، ساختار سنتی جهانی‌سازی را که بر مبنای همکاری اقتصادی و منافع متقابل بنا شده بود، دگرگون می‌کند و الگوی تازه‌ای از همگرایی و واگرایی اقتصادی را رقم می‌زند. این تحولات نه‌تنها الگوی تجارت جهانی را دگرگون می‌کنند، بلکه پیامدهای زیادی بر رشد اقتصادی، اشتغال و فناوری در سطح جهان خواهند داشت. در این گزارش تلاش می‌کنیم به این پرسش پاسخ دهیم که پیامدهای این فرآیند چیست؟

پایان عصر جهانی‌سازی بی‌طرف

در دو دهه اخیر، جهانی‌سازی از یک پروژه اقتصادی به رقابتی استراتژیک بدل شده است. اگر تا سال‌های آغازین قرن بیست‌ویکم شاخص‌های اقتصادی نظیر مزیت نسبی، کارایی هزینه تولید، دسترسی به بازارهای بزرگ و کاهش تعرفه‌ها ستون‌های اصلی شکل‌دهنده تجارت جهانی بودند، امروز این معادله به شکلی نگران‌کننده تحت‌تاثیر سیاست خارجی، امنیت ملی و روابط دیپلماتیک قرار گرفته است. تا سال‌ها تصور می‌شد تجارت جهانی قلمروی نسبتاً مستقل از سیاست است. نظریه‌پردازان کلاسیک اقتصاد بین‌الملل بر این باور بودند که کالا و سرمایه راه خود را پیدا می‌کنند، حتی اگر دولت‌ها اختلاف سیاسی داشته باشند. اما وقایع دهه اخیر این فرض را متزلزل کرد؛ جنگ تجاری آمریکا-چین، بحران اوکراین و تحریم‌های گسترده غرب علیه روسیه، تنش‌های فنی-اقتصادی بر سر نیمه‌هادی‌ها، شکل‌گیری «اکوسیستم‌های فناوری» جداگانه در شرق و غرب، وابستگی اروپا به انرژی روسیه و پیامدهای آن، فشارهای آمریکا بر متحدانش برای محدود کردن واردات تجهیزات G5  از چین. این رویدادها نشان دادند دولت‌ها برای امنیت اقتصادی و سیاسی حاضرند منطق تجارت آزاد را زیر پا بگذارند. تحقیقات اخیر صندوق بین‌المللی پول نشان می‌دهد کشورهایی که «اختلاف سیاسی عمیق» دارند در ده سال گذشته ۴۰ درصد کاهش تجارت دوجانبه را تجربه کرده‌اند؛ درحالی‌که تجارت میان کشورهایی با «همسویی سیاسی» ۲۰ تا ۳۰ درصد رشد داشته است. به‌عبارت دیگر، سیاست خارجی دارد جریان تجارت را هدایت می‌کند. گرایش کشورها به تجارت با دوستان تنها یک پدیده اقتصادی نیست؛ بلکه نتیجه مستقیم تعامل سیاست، امنیت و اقتصاد است. دولت‌ها همواره در جست‌وجوی کاهش ریسک‌های تجاری و افزایش ثبات اقتصادی هستند، به همین دلیل، کشورهایی را انتخاب می‌کنند که ازلحاظ سیاسی، ایدئولوژیک یا امنیتی با آنها همسو باشند. این گرایش را می‌توان در چهار دسته اصلی «امنیت زنجیره تامین، تحریم‌ها و محدودیت‌های تکنولوژیک، اعتماد سیاسی و کاهش ریسک سرمایه‌گذاری و همسویی ایدئولوژیک و استراتژیک» بررسی کرد.

تجربه بحران جهانی کرونا و جنگ اوکراین نشان داد که وابستگی به تامین‌کنندگان در کشورهای دارای روابط ناپایدار سیاسی می‌تواند یک ریسک جدی باشد. برای مثال، وابستگی اروپا به گاز روسیه باعث شد که آلمان و چند کشور اروپایی در کوتاه‌مدت با بحران انرژی مواجه شوند. این تجربه، اهمیت تنوع تامین و ایجاد شبکه‌های مطمئن در میان کشورهای دوست را آشکار کرد. کشورهای آسیای شرقی نیز پس از تشدید تنش با چین، به سمت ایجاد منابع جایگزین برای مواد اولیه حیاتی مانند خاک‌های کمیاب و نیمه‌هادی‌ها حرکت کردند. تحریم‌ها و کنترل‌های صادراتی ابزارهایی هستند که دولت‌ها برای مدیریت تجارت با رقبا یا کشورهای دارای اختلاف ژئوپولیتیک به‌کار می‌برند. نمونه روشن آن، قانون CHIPS در آمریکاست که شرکت‌های تراشه‌ساز را تشویق می‌کند خطوط تولید خود را در خاک آمریکا یا کشورهای دوست مستقر کنند. شرکت تایوانی  TSMC، به‌رغم اینکه چین بزرگ‌ترین بازارش بود، خطوط تولید جدید خود را در آمریکا، ژاپن و آلمان راه‌اندازی کرد؛ کشورهایی که ازنظر سیاسی قابل‌اعتماد محسوب می‌شوند. این تصمیمات نشان می‌دهد که شرکت‌ها نیز تحت تاثیر امنیت سیاسی و مقررات حکومتی، مسیر اقتصادی خود را تغییر می‌دهند. سرمایه‌گذاران خارجی به‌شدت به ثبات سیاسی و کیفیت روابط بین‌المللی توجه دارند. کشورهایی که روابط دوستانه دارند، قراردادهای بلندمدت می‌بندند، قوانین سرمایه‌گذاری مشترک وضع می‌کنند و کمتر با خطر مصادره دارایی یا تنش ناگهانی روبه‌رو هستند. نمونه برجسته آن، سرمایه‌گذاری گسترده امارات و عربستان در مصر، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی است که بر اساس اعتماد متقابل سیاسی شکل گرفته و ریسک سرمایه‌گذاری را کاهش داده است. تجارت همچون ابزاری برای تقویت بلوک‌های ژئوپولیتیک نیز عمل می‌کند. آمریکا تجارت میان کشورهای دموکراتیک را تشویق می‌کند، چین با پروژه «کمربند و جاده» همکاری اقتصادی دوستانه ایجاد می‌کند و اتحادیه اروپا با تمرکز بر «دوستان سبز» به انتقال انرژی پاک و فناوری‌های نوین پایدار تاکید می‌کند. این الگو نشان می‌دهد که سیاست و ایدئولوژی، بخشی از تصمیم‌گیری‌های اقتصادی شده است و صرف مزیت اقتصادی دیگر کافی نیست.

59

تاثیر بر زنجیره‌های تامین

یکی از برجسته‌ترین پیامدهای گرایش کشورها به تجارت با دوستان، «بازآرایی زنجیره‌های تامین جهانی» است. تا پیش از دهه ۲۰۱۰، بسیاری از شرکت‌ها زنجیره‌های تامین خود را بر اساس کمترین هزینه تولید و دسترسی به بازارها طراحی می‌کردند و توجه چندانی به ریسک سیاسی یا ثبات دیپلماتیک نمی‌شد. اما تجربه‌های اخیر نشان داده‌اند که یک کشور یا شرکت نمی‌تواند بدون توجه به محیط سیاسی، زنجیره تامین خود را پایدار نگه دارد. تحقیقات بانک جهانی نشان می‌دهد که کشورها و شرکت‌ها، پس از بحران کرونا و افزایش تنش‌های ژئوپولیتیک، به سمت کوتاه‌تر کردن زنجیره‌های تامین حرکت کرده‌اند. این روند با عنوان‌های Nearshoring (استقرار تولید در کشور یا منطقه نزدیک) و Friend-shoring (انتقال تولید به کشورهای دوست) شناخته می‌شود. اینتل و TSMC که خطوط تولید نیمه‌هادی خود را به آمریکا و ژاپن منتقل کردند تا ریسک وابستگی به چین کاهش یابد و اپل که تولید برخی قطعات آیفون را به هند و ویتنام منتقل کرده است، نه به دلیل ارزان‌تربودن تولید، بلکه به دلیل ثبات سیاسی و کاهش ریسک تجارت با چین. همچنین، شرکت‌های خودروسازی مانند تسلا و جنرال‌موتورز که تولید خودروهای خود را به مکزیک منتقل کردند تا از نزدیک بودن به بازار آمریکا و روابط سیاسی پایدار بهره ببرند. این مثال‌ها نشان می‌دهد که شرکت‌ها و دولت‌ها دیگر صرفاً به مزیت اقتصادی نگاه نمی‌کنند، بلکه امنیت، ثبات و پیش‌بینی‌پذیری جزو عوامل کلیدی در طراحی زنجیره تامین شده است. بازنگری در زنجیره‌های تامین، علاوه بر نزدیک‌سازی تولید، شامل کاهش وابستگی به کشورهای پرریسک یا متخاصم نیز می‌شود. روسیه پس از تحریم‌های گسترده غرب مجبور شد تجارت خود را به سمت چین، هند و برخی کشورهای آسیای مرکزی سوق دهد. چین نیز با سیاست‌های داخلی و فشارهای بین‌المللی به‌دنبال ایجاد شبکه‌های موازی تجارت در کشورهای آسیای جنوب شرقی مانند ویتنام، مالزی و اندونزی است تا وابستگی خود را به بازارهای آمریکا و اروپا کاهش دهد. یکی از پیامدهای غیرقابل‌اجتناب این بازآرایی، «افزایش هزینه تولید» است. بسیاری از کشورهایی که ازنظر سیاسی مورد ‌اعتماد هستند، هزینه تولید پایین یا زیرساخت‌های کامل صنعتی ندارند. این باعث می‌شود شرکت‌ها بین ریسک سیاسی کمتر و هزینه اقتصادی بالاتر توازن ایجاد کنند.  اثر دیگر این بازآرایی، «چندمبادی‌شدن زنجیره‌هاست»؛ یعنی شرکت‌ها تلاش می‌کنند تولید خود را در چند کشور و چند منطقه پخش کنند تا خطرات ژئوپولیتیک کاهش یابد. نمونه عملی این است که شرکت‌های فناوری، قطعات و مواد اولیه را همزمان از هند، ژاپن و اروپا تامین می‌کنند تا در صورت بروز تنش، تولید متوقف نشود. علاوه بر این، بازآرایی زنجیره‌های تامین باعث ظهور کشورهایی به‌عنوان برنده شده است. ویتنام، مکزیک، لهستان، مراکش و برخی کشورهای آسیای جنوب شرقی نقش‌های محوری در تولید جهانی پیدا کرده‌اند. گرایش کشورها به تجارت با دوستان، فراتر از بازآرایی زنجیره‌های تامین، پیامدهای اقتصادی گسترده‌ای دارد که می‌تواند ساختار بازار جهانی، بهره‌وری شرکت‌ها و هزینه مصرف‌کننده را تحت تاثیر قرار دهد. این پیامدها هم مثبت و هم منفی هستند و بسته به نحوه مدیریت دولت‌ها و شرکت‌ها متفاوت ظاهر می‌شوند. یکی از واضح‌ترین پیامدها، ظهور «بلوک‌های اقتصادی مبتنی بر روابط سیاسی و امنیتی» است. این بلوک‌ها بر اساس اعتماد سیاسی، همسویی استراتژیک و منافع مشترک شکل می‌گیرند و تجارت درون هر بلوک ترجیح داده می‌شود. می‌توان به بلوک آمریکایی-اروپایی شامل ایالات‌متحده، کانادا، کشورهای اتحادیه اروپا و برخی متحدان دموکراتیک آسیایی، بلوک چین و آسیای جنوب شرقی شامل چین، ویتنام، مالزی، اندونزی و برخی شرکای سرمایه‌گذاری پروژه‌های کمربند و جاده و بلوک‌های منطقه‌ای نوظهور مانند شورای همکاری خلیج‌فارس و برخی اتحادهای اقتصادی آفریقایی اشاره کرد.  بازآرایی زنجیره‌های تامین به سمت کشورهای دوست معمولاً «گران‌تر از تولید در کشورهای کم‌هزینه یا پرریسک» است. مثلاً، خطوط تولید نیمه‌هادی در آمریکا هزینه بیشتری نسبت به چین دارد، اما امنیت سرمایه‌گذاری و ثبات سیاسی این هزینه را توجیه می‌کند. در نتیجه، برخی صنایع با افزایش هزینه مواجه می‌شوند و شرکت‌ها مجبورند بخشی از صرفه اقتصادی را فدای امنیت کنند. همچنین، بهره‌وری جهانی کاهش می‌یابد، زیرا تولید از مراکز ارزان خارج شده و به کشورهایی منتقل می‌شود که کارایی کمتری دارند.

برای کشورهایی که روابط دوستانه با چند بلوک دارند، «فرصت‌های اقتصادی جدید» ایجاد شده است. این کشورها می‌توانند مانند پلی میان بلوک‌ها عمل کنند و سهم قابل‌توجهی از سرمایه‌گذاری و تجارت جهانی به دست آورند. مثلاً، هند که با بلوک‌های آمریکا و چین تعامل دارد، ترکیه که موقعیت ژئوپولیتیک و سیاسی خاصی در شرق و غرب دارد و برزیل که به هر دو اکوسیستم صادرات کشاورزی و صنعتی متصل است. این کشورها از مزیت سیاسی خود برای جذب سرمایه و افزایش تولید استفاده می‌کنند. کشورهای کوچک یا پرریسک که نمی‌توانند جزو بلوک دوستانه باشند، هم بازنده‌اند و هم با «افزایش هزینه‌های سرمایه و محدودیت‌های صادرات» مواجه می‌شوند. مثال روشن، روسیه پس از تحریم‌های غرب است که برای حفظ تجارت مجبور شد به چین و هند وابسته شود و بخش زیادی از بازارهای اروپایی را از دست داد. در بلندمدت، جهانی‌شدن بر پایه سیاست باعث «کاهش کارایی و بهره‌وری جهانی» می‌شود. شبکه‌های تولید کمتر بهینه شده و منابع به‌جای جریان آزاد، به سمت کشورهای دوست هدایت می‌شوند. علاوه بر بعد اقتصادی، رفاقت تجاری پیامدهای سیاسی و ژئوپولیتیک نیز دارد. درواقع جایی که تجارت دیگر فقط کالا و خدمات نیست و به ابزار سیاست خارجی و امنیت ملی تبدیل شده است. رفیق‌بازی تجاری موجب «تقویت اتحادهای سیاسی» می‌شود. کشورها از طریق تجارت با دوستان، روابط دیپلماتیک خود را مستحکم کرده و بلوک‌های سیاسی-اقتصادی را تثبیت می‌کنند. همچنین، کشورها با استفاده از تحریم‌ها، تعرفه‌ها و کنترل فناوری، اهداف سیاسی و ژئوپولیتیک خود را پیش می‌برند. علاوه بر این رفیق‌بازی تجاری باعث «چندقطبی‌شدن اقتصاد جهانی» شده است. جهان دیگر زیر سلطه یک سیستم واحد اقتصادی نیست و شبکه‌های تجاری و سیاسی به بلوک‌های مختلف تقسیم شده‌اند. این کار موجب ایجاد دو اکوسیستم فناوری و تجاری موازی یعنی اکوسیستم آمریکایی-اروپایی و اکوسیستم چینی، کاهش همکاری‌های اقتصادی فرامرزی خارج از بلوک‌های دوستانه و ظهور سیاست خارجی اقتصادی به‌عنوان ابزار اصلی در رقابت‌های ژئوپولیتیک شده است.

کشورهای کوچک یا میان‌رده که می‌توانند نقش «پل» میان بلوک‌ها را بازی کنند، فرصت‌های ژئوپولیتیک و اقتصادی پیدا می‌کنند. مثلاً، هند و ترکیه با روابط دوستانه همزمان با بلوک‌های مختلف، موقعیت استراتژیک خود را ارتقا داده‌اند و برخی کشورهای آسیای مرکزی، در انتخاب بلوک‌های سیاسی و اقتصادی دچار محدودیت شده‌اند.

جهانی‌سازی گزینشی

در کنار این تحولات، پرسش مهم دیگری وجود دارد: آیا این «دوست‌محوری» پایدار است؟ بسیاری از اقتصاددانان می‌گویند، این روند بخشی از موج بلندمدت بازگشت دولت‌ها به اقتصاد و امنیتی‌شدن جهانی‌سازی است. تا زمانی که رقابت قدرت‌ها ادامه دارد و بی‌ثباتی‌های ژئوپولیتیک کاهش نیافته است، کشورها به‌سوی تجارت دوستانه حرکت خواهند کرد.بااین‌حال، این روند کاملاً یک‌طرفه نیست. کشورهایی مانند کره جنوبی، ژاپن یا آلمان سعی می‌کنند تعادل را میان دوستان سنتی و شرکای اقتصادی بزرگ حفظ کنند. شرکت‌های بزرگ نیز به‌دنبال کاهش ریسک هستند، اما نه به قیمت از دست‌دادن بازارهای گسترده. ایالات‌متحده، در مواجهه با رقابت چین و بحران زنجیره‌های تامین، خطوط تولید خود را به سمت کشورهای دوست نزدیک سوق داده است. مکزیک به دلیل همسایگی، ثبات سیاسی و توافق‌های تجاری مانند USMCA، مقصد اصلی این تغییر بوده است. چین با هدف کاهش وابستگی به بازارهای غربی، شبکه‌ای از کشورهای دوست در آسیا ایجاد کرده است. شرکت‌های بزرگ چینی مانند  BYD، علی‌بابا و JD.com  بخش عمده‌ای از تولید و تجارت خود را در ویتنام، مالزی و اندونزی مستقر کرده‌اند. این کشورها ازنظر سیاسی با چین همسو هستند و همکاری اقتصادی پایدار ایجاد کرده‌اند. نتیجه این سیاست، تقویت جایگاه چین در منطقه و کاهش آسیب‌پذیری در برابر فشارهای آمریکاست. اروپا برای کاهش وابستگی به منابع انرژی پرریسک، شبکه‌ای از کشورهایی که می‌توان آنها را «دوستان سبز» نامید، ایجاد کرده است. کانادا، نروژ، استرالیا، مراکش و شیلی به شرکای اصلی اروپا در حوزه انرژی‌های تجدیدپذیر و مواد خام باتری تبدیل شده‌اند. مراکش، به‌ویژه، با سرمایه‌گذاری در پروژه‌های انرژی خورشیدی و بادی، به یکی از محورهای انرژی اروپا بدل شده است. در خاورمیانه، نمونه‌های روشنی از همگرایی سیاسی و تجارت وجود دارد؛ آشتی عربستان و ایران در سال ۲۰۲۳، که موجب ازسرگیری بخشی از تجارت و سرمایه‌گذاری مشترک شد، سرمایه‌گذاری امارات در ترکیه و برخی کشورهای آسیای غربی، که بر اساس روابط دوستانه و اعتماد متقابل شکل گرفته و همکاری اقتصادی عربستان با عراق و اردن، که نشان‌دهنده تاثیر مستقیم سیاست و ثبات منطقه‌ای بر تجارت است. بنابراین می‌توان گفت آینده تجارت جهانی نه کاملاً دوقطبی، نه کاملاً باز، بلکه چیزی میان این دو خواهد بود، جهانی‌سازی گزینشی؛ جهانی که در آن کشورها می‌کوشند هم با دوستانشان روابط عمیق داشته باشند و هم از منافع اقتصادی دیگر کشورها بهره‌مند شوند تا جایی که ریسک سیاسی اجازه می‌دهد. 

دراین پرونده بخوانید ...