برندسازی ترامپ
آیا سفر رئیسجمهور آمریکا به منطقه به زیان ایران بود؟
سفر دونالد ترامپ به خاورمیانه، بهویژه به کشورهای حاشیه خلیجفارس به دلیل تمرکز بر قراردادهای اقتصادی، فروش تسلیحات و دیپلماسی معاملهمحور، میتواند تاثیرات قابل توجهی بر مناسبات سیاسی و اقتصادی این کشورها داشته باشد، اما میزان این تاثیر به عوامل متعددی بستگی دارد. این سفر را میشود از دو منظر دیپلماسی و اقتصادی بررسی کرد. از منظر اقتصادی، امضای قراردادهای کلان نشاندهنده تقویت روابط تجاری این کشورها با آمریکاست. این قراردادها میتوانند تعادل سرمایهگذاری در منطقه را به سطوح جدیدی برسانند. به عقیده دیپلماتها این سفر میتواند مناسبات اقتصادی را با تقویت روابط تجاری تحکیم کند، اما در حوزه سیاسی، به دلیل تفاوت در اولویتها و منافع کشورهای خلیجفارس، احتمالاً به جای تغییرات بنیادین، به تنظیمات تاکتیکی و موقت منجر خواهد شد. موفقیت این دیپلماسی به توانایی ترامپ در مدیریت تناقضات منطقهای و جلب حمایت عملی این کشورها بستگی دارد.
در این گزارش تلاش میکنیم ضمن بررسی دستاوردهای اقتصادی، سیاسی و ژئوپولیتیک این سفر، به این پرسشهای اساسی نیز پاسخ دهیم که سفر ترامپ به خاورمیانه تا چه اندازه میتواند مناسبات سیاسی و اقتصادی بین کشورهای حاشیه خلیجفارس را به هم بزند؟ آیا تقویت روابط اقتصادی و تکنولوژیک میان کشورهای عربی منطقه و آمریکا به خودی خود مغایر منافع ایران در منطقه نیست؟ با وجود اظهارات تند ترامپ علیه ایران آیا میتوان به آینده مذاکرات امیدوار بود؟ دیدار با احمد شرع و لغو تحریمهای سوریه، به معنای فرصتی برای عربستان سعودی، قطر و همچنین ترکیه است تا نفوذ خود را در سوریه به قیمت کاهش نفوذ ایران گسترش دهند؟ عدم توقف ترامپ در اسرائیل به چه معناست؟ آیا ترامپ از نتانیاهو ناامید شده است؟
سفر به خاورمیانه؛ تلاشی برای مطرح شدن
سفر ترامپ به خاورمیانه دستاوردهای اقتصادی بسیاری برای هر دو طرف داشت. ترامپ در ریاض، قراردادهای اقتصادی به ارزش ۶۰۰ میلیارد دلار با عربستان سعودی امضا کرد که شامل ۱۴۲میلیارد دلار قرارداد تسلیحاتی بود. به گزارش خبرآنلاین، ترامپ در دوحه نیز، توافقی به ارزش ۹۶ میلیارد دلار برای خرید ۲۱۰ جت بوئینگ توسط قطر امضا کرد. سیانان گزارش داد که این قرارداد، پس از مشکلات بوئینگ در سال ۲۰۲۴ (مانند حادثه ۷۳۷ مکس)، نقطه عطفی برای این شرکت بود. همچنین ترامپ در ابوظبی، توافقی برای ارسال صدها هزار تراشه پیشرفته انویدیا به شرکت G42 امارات اعلام کرد. الجزیره نیز نوشت که امارات، با سرمایهگذاری 4 /1تریلیوندلاری در فناوری و انرژی در آمریکا طی یک دهه آینده، روابط خود را با واشنگتن عمیقتر کرده است.
در همین زمینه پرسشی که مطرح میشود این است که سفر ترامپ به خاورمیانه تا چه اندازه میتواند مناسبات سیاسی و اقتصادی بین کشورهای حاشیه خلیجفارس را به هم بزند؟ محمدرضا اسلامی، استاد دانشگاه کالیفرنیا و پژوهشگر حوزه توسعه، معتقد است که پیش از پرداختن به این سوال، ضروری است که به بررسی شخصیت دونالد ترامپ و عقبه فعالیتهای او قبل از ورود به عرصه سیاست بپردازیم. مرور گذشته ترامپ به نحوی باعث درک بهتر ما از عملکرد امروز رئیسجمهور فعلی آمریکا خواهد شد. نکته مهمی که در ارتباط با ترامپ و گذشته او باید مدنظر داشته باشیم این است که ترامپ بهشدت نیازمند توجه و جدی گرفته شدن است. دلیلش این است که ثروتمندان و بازرگانان آمریکا عمدتاً نقش تامینکننده مالی کمپینهای انتخاباتی را دارند اما به صورت جدی در عرصه سیاست بازی داده نمیشوند. دونالد ترامپ با چنین عقبهای در سال 2015 وارد عرصه انتخابات شد. زمانی که ترامپ بهعنوان گزینه انتخابات ریاستجمهوری مطرح شد فضای داخلی آمریکا به نحوی بود که در برخی از محافل و مجالس خانوادگی از حضور ترامپ در عرصه انتخابات ریاستجمهوری با شوخی و طنز یاد میشد. اما او پس از مدتی توانست گفتمانی را شکل دهد که با بخش قابل توجهی از جامعه آمریکا ارتباط برقرار کند. این ارتباط و مطرح شدن جدی ترامپ با وجود پیروزی او در انتخابات درونحزبی (انتخابات درون حزب جمهوریخواه) و همچنین با وجود موفقیت نهایی او در برابر هیلاری کلینتون همچنان این حس را برای شخص دونالد ترامپ به همراه داشت که او بهعنوان یک Outsider (بیرونی) وارد عرصه حکمرانی شده است. یعنی عملاً دونالد ترامپ میدانست که بهعنوان یک شخص خارج از establishment (نهاد سیاست) وارد عرصه حکمرانی ایالاتمتحده شده است. با چنین عقبهای دونالد ترامپ بهشدت نیازمند این بود که احساس کند از طرف سیاستمداران داخل آمریکا و همچنین از طرف دولتمردان کشورهای دیگر جدی گرفته میشود. مرور این عقبه که به سالهای ۲۰۱۵ و 2016 برمیگردد ما را در شناسایی اتفاقات امروز یعنی ماه می ۲۰2۵ یاری میکند. چنین نگاهی به گذشته دونالد ترامپ از این جهت مهم است که بدانیم سفر اخیر او به خاورمیانه به منظور شکلدهی به مناسبات سیاسی و اقتصادی جدید در میانه کشورهای خلیجفارس یا حتی به منظور بر هم زدن مناسبات اقتصادی و سیاسی مابین این کشورها نیست، بلکه به دنبال مخابره این پیام است که حضور او در منطقهای که نقش مهمی در تامین انرژی دنیا دارد، یک حضور جدی قلمداد میشود. در همین راستاست که حضور ترامپ در منطقه با استراتژی رسانهای بسیار قوی و برنامهریزیشدهای همراه است. یعنی تیم رسانهای دونالد ترامپ تلاش کرد که بهترین وجهه از شخصیت ترامپ را به جامعه طرفدارانش مخابره کند. البته ترامپ در این سفر به دنبال عقد قراردادهای اقتصادی هم بود اما همانطور که عرض کردم اولویت نخست برای او و تیم همراهش تکمیل برند دونالد ترامپ بهعنوان یک سیاستمدار قابل اعتنا در عرصه بینالمللی بود.
غیبت ایران از عرصه سیاست داخلی آمریکا
در این سفر، تحولات اقتصادی و تکنولوژیک قابل توجهی در منطقه اتفاق افتاد که ایران از آنها بینصیب ماند. در همین زمینه بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که این سفر به ضرر ایران تلقی نمیشود و حتی ممکن است به نفع ایران باشد. زیرا در حال حاضر، مسئله اصلی سیاست خارجی ایران، مذاکرات هستهای با آمریکاست. کشورهای عربی منطقه حامی این مذاکرات و خواهان موفقیت آن هستند و ممکن است در سفر ترامپ به منطقه، بتوانند آمریکا را به سمت مصالحه و توافق با ایران سوق دهند. عربستان و قطر در این زمینه فعال هستند و دیپلماسی آنها میتواند تاثیرگذار باشد. اما عدهای دیگر از تحلیلگران معتقدند که تقویت روابط اقتصادی و تکنولوژیک میان کشورهای عربی منطقه و آمریکا مغایر با منافع اقتصادی و سیاسی ایران است.
در همین رابطه محمدرضا اسلامی معتقد است که تقویت روابط آمریکا و کشورهای عربی منطقه مغایر منافع ایران در منطقه نیست اما در جهت آن هم نیست. باید به این واقعیت توجه کنیم که بخشی از منابع اقتصادی درون آمریکا به کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس معطوف میشود. در واقع این کشورها در صنایع و بنگاههای اقتصادی داخل آمریکا سرمایهگذاریهایی کرده و میکنند. به عبارت دیگر این کشورها دائم در تلاش هستند تا حضور خود را در موقعیتهای سرمایهگذاری در داخل آمریکا تقویت کنند. حضور آمریکا در منطقه خلیجفارس نیز از همین منظر قابل ارزیابی است. به بیان دیگر ارتباط دوسویه کشورهای خلیجفارس و آمریکا به دلیل غیبت ایران در مناسبات داخلی قدرت در ایالاتمتحده معنا پیدا میکند. درواقع نبود سفارت فعال ایران در داخل آمریکا عرصه را برای لابی کشورهای عربی منطقه در آمریکا باز میکند و این کشورها از غیبت ایران در آمریکا، نهایت بهرهبرداری را کرده و تلاش میکنند که در غیاب کشورمان نسبت به گسترش روابط خود با آمریکا اهتمام بورزند. با این نگاه ضروری است به این سوال بپردازیم که آیا به جای دغدغه نسبت به روابط اقتصادی و تکنولوژیک کشورهای عربی و آمریکا، بهتر نیست که نسبت به حضور فعالتر لابی ایران در داخل ایالاتمتحده فکر کنیم؟ آیا به جای نگرانی از تقویت روابط این کشورها با بخش صنعتی آمریکا نباید به این فکر کنیم که صنایع ایرانی به صورت مستقیم با صنایع پیشرو در داخل آمریکا ارتباط برقرار کرده و از قِبل این ارتباط نسبت به همافزایی قدرت صنعتی ایران اقدام کنند؟ به بیان دیگر غیبت صنعتگران و بازرگانان ایرانی در ایالاتمتحده عرصه را برای تقویت روابط کشورهای عربی با صنعتگران و بازرگانان آمریکایی باز کرده و این امر در جهت منافع ایران در منطقه نیست.
شکاف میان ایران و آمریکا بعد از سخنرانی ترامپ
به نظر میرسد شکاف میان ایران و ایالاتمتحده پس از حمله ترامپ به ایران در سفر اخیر به خاورمیانه و به کار بردن ادعای «مخربترین نیرو» در این منطقه، افزایش یافته باشد؛ عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، اظهارات ترامپ را «فریبکاری محض» خواند و به حمایت ایالاتمتحده از اسرائیل بهعنوان منبع بیثباتی در منطقه اشاره کرد. ترامپ همچنین در بازگشت از سفر چهارروزهاش به کشورهای حاشیه خلیجفارس به خبرنگاران در هواپیما گفت که «ایالاتمتحده پیشنهادی را برای توافق هستهای به ایران داده است». ترامپ همچنین ادعا کرد که «آنها پیشنهاد ما را در اختیار دارند و حالا باید سریع تصمیم بگیرند، وگرنه اتفاق بدی خواهد افتاد». در همین زمینه پرسشی که مطرح میشود این است که با وجود چنین اظهاراتی آیا میتوان به آینده مذاکرات امیدوار بود؟
محمدرضا اسلامی میگوید؛ دونالد ترامپ در سفر به خاورمیانه برخی تعابیر ادعایی را برای ایران به کار برد که باعث تعجب و تاسف بود. برای مثال به کار بردن عنوان «مخربترین نیرو» در منطقه، آن هم زمانی که مذاکرات میان ایران و آمریکا در جریان است، واقعاً عجیب است. اما ادبیات ترامپ در این سفر را باید از همان منظری که در سوال اول ذکر شد مورد توجه قرار داد. دونالد ترامپ در راستای ساخت برند یک چهره موثر بینالمللی ناچار است از برخی تعابیر رادیکال استفاده کند تا بدین وسیله بتواند برند یک سیاستمدار غیرخنثی (برخلاف جو بایدن) را برای خود بسازد. بنابراین همانطور که بیان شد، با چنین رویکردی او ناچار است که علاوه بر مخابره پیام به طرفداران خود در ایالاتمتحده آمریکا بهعنوان یک چهره فعال بینالمللی، به مخاطب خاورمیانهای خود هم اینگونه القا کند که او توانایی به کار بردن تعابیر تند و غیرخنثی را دارد. اما پاسخ آقای عراقچی به اظهارات ترامپ، پاسخی است که معمولاً توسط مقامهای رسمی هر کشوری به چنین اظهاراتی داده میشود. طبیعی است که به کار بردن چنین تعابیری از سوی هر دو طرف به ضرر مذاکرات جاری است. اما اینکه با وجود چنین شکافی میتوان به آینده مذاکرات امیدوار بود یا خیر؟، پاسخ مثبت است. همانطور که گفته شد، بخشی از اظهارات دونالد ترامپ در همان فضای برندینگ و برندسازی قرار میگیرد. در همین راستا باید برای مذاکرات اصالت بیشتری (نسبت به سخنان ذکرشده در چنین محافلی) قائل شد. از این رو با وجود مخرب بودن چنین اظهاراتی، همچنان میتوان نگاه امیدوارانه به جریان مذاکرات داشت.
دیدار با احمد شرع و لغو تحریمهای سوریه
ترامپ، در کنار قراردادهای کلان با شیخنشینهای خاورمیانه، با احمد شرع، رئیسجمهور فعلی سوریه، دیداری داشت و در این دیدار تصمیم به لغو تحریمهای سوریه گرفت. در همین باره بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که لغو تحریمهای سوریه، فرصتی برای عربستان سعودی، قطر و همچنین ترکیه فراهم کرد تا نفوذ خود را در سوریه به قیمت کاهش نفوذ ایران گسترش دهند.
محمدرضا اسلامی معتقد است؛ دیدار ترامپ با احمد شرع و همچنین رفع تحریمهای سوریه بستر فعالیت گسترده اقتصادی برای عربستان سعودی، امارات، قطر و همچنین ترکیه را در سوریه فراهم میکند. به نظر میرسد که در کوتاهمدت ایران با چالش حضور فعال و دیپلماسی موثر در داخل سوریه مواجه خواهد شد، اما این امر مغایر با برنامهریزی برای حضور درازمدت ایران در این کشور نیست. به بیان دیگر با اینکه در کوتاهمدت امکان حضور موثر ایران در سوریه قابل تصور نیست، اما در صورت ارتباطگیری موثر و حضور اقتصادی قوی ایران در درازمدت میتواند حضور فعالی در این کشور داشته باشد. این امر به نحوه برنامهریزی و حضور بازرگانان ایرانی در سوریه بازمیگردد. البته در این بحث ذکر یک نکته هم ضروری است که قبل از دونالد ترامپ، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز با احمد دیدار داشت. در همین راستا به نظر میرسد که هدف کشورهای غربی در ارتباط برقرار کردن با چنین چهرههایی این است که چالشهای ذهنی کمتری داشته باشند که این امر حکایت از نوعی تناقض رفتاری دارد.
ناامیدی ترامپ از نتانیاهو
دونالد ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری خود امیدوار بود که مسئله فلسطین از دایره اهمیت اعراب خارج شود تا به عادیسازی روابط میان کشورهای عربی و اسرائیل دست یابد. این امر تا حدودی با پیمان ابراهیم محقق شد. در همین راستا او در این دوره نیز گمان میکرد که آتشبس اسرائیل و حماس پابرجا خواهد ماند. اما پس از آنکه اسرائیل بهطور یکجانبه آتشبس را در ماه مارس نقض کرد، دریافت که مسئله فلسطین به راحتی قابل حل یا نادیده گرفتن نیست. شاید همین نارضایتی بود که موجب شد بهرغم حضور رئیسجمهور آمریکا در منطقه خاورمیانه، او توقفی در اسرائیل نداشته باشد. آیا این به معنای ناامید شدن ترامپ از اسرائیل است؟ این موضوع چه تاثیری بر ایران دارد؟
اسلامی میافزاید؛ دونالد ترامپ به خوبی آگاه است که در سالهای اخیر انتقادهایی نسبت به نحوه عملکرد اسرائیل در میان رهبران آمریکا شکل گرفته است. برای مثال باراک اوباما طی دوره هشتساله ریاستجمهوری خود روابط خوبی با رهبران اسرائیل نداشت. در واقع او بارها انتقادهای صریحی را متوجه نحوه حکمرانی در اسرائیل کرد. جو بایدن نیز تا قبل از 7 اکتبر رابطه خوبی با رهبران اسرائیلی نداشت. با این حال، ترامپ فردی نیست که در این زمینه به صراحت سخن بگوید و نمیتوان انتظار داشت که به زودی از او کلمات روشن و واضحی بشنویم. اما رفتار ترامپ در سفر اخیرش به خاورمیانه و عدم توقف او در تلآویو و همچنین مشاهده نحوه دیدار او با بنیامین نتانیاهو در واشنگتن این استنباط را ایجاد میکند که دونالد ترامپ نیز مانند باراک اوباما و جو بایدن دارای مواضع انتقادی نسبت به اسرائیل است. اما بهطور کلی به نظر میرسد ترامپ هنوز از اسرائیل ناامید نشده است. اما شاید در آینده ترامپ هم منتقد نحوه عملکرد خشن و خونبار اسرائیل شود. ما نمیدانیم اما شاید تا آن زمان فاصله زیادی باقی نمانده باشد. در ادامه، میخواهم بار دیگر به غیبت ایران در ارتباطگیری با چهرههای شاخص و فعال در ایالاتمتحده اشاره کنم. اگر ایران بهعنوان یک لابی موثر، حضور فعالتری در این کشور داشت، قادر بود تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.