شناسه خبر : 42962 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

علیه شوروی

پیمان بغداد چه زمانی به وجود آمد و چرا از بین رفت؟

 

شادی معرفتی / نویسنده نشریه 

شهریور ‌ 1334، بیش از دو سال از کودتا و سقوط دولت ملی نگذشته بود، اهرم‌های قدرت در دست نظامیان بود و دادگاه‌های نظامی مملو از سران مخالفان حکومت. آغاز عصری زمستانی بود و ملت خسته‌ای را که نهضتش در هم شکسته و کشتی آرمان و تلاشش را به گل نشانده بودند، برای پذیرفتن مصالحه‌ای دیگر آماده می‌کردند. پیمانی جدید در راه بود. پیمان بغداد! پاکستان، کشور همسایه و با مناسبات نزدیک با ایران، در آخر شهریور 1334 /22 سپتامبر 1955 رسماً به پیمان بغداد پیوست، و خبری که از مدتی پیش زمزمه‌اش در مطبوعات ایران آغاز شده بود، روز بعد در صفحه روزنامه‌های رسمی ظاهر شد. اکنون سه کشور همسایه ایران: عراق، ترکیه و پاکستان، پیمان را امضا کرده بودند و زنجیره‌ای که در اصل در برابر خطرها و تهدیدات اتحاد شوروی و اقمار و متحدانش کشیده شده بود، به حلقه دیگری برای تکمیل نیاز داشت، و ایران، این حلقه بود. در 15‌ مهرماه، روزنامه اطلاعات،‌ برای نخستین‌بار تیتر اول خود را به پیمان اختصاص داد و این جمله طولانی را در صفحه نخست چاپ کرد: «دولت ایران به زودی طی یک یادداشت رسمی به دول ملحق‌شده به پیمان دفاعی خاورمیانه اطلاع می‌دهد که با پیمان دفاعی خاورمیانه موافق است.» چهار روز بعد حسین علاء، نخست‌وزیر، ماده‌واحده‌ای را به مجلس سنا تقدیم و با قید یک فوریت، تصویب آن را تقاضا کرد. متن این ماده از این قرار است: «ماده‌واحده الحاق دولت ایران به پیمان همکاری متقابل، مورخ 24 فوریه 1955، منعقد بین دولت پادشاهی عراق و دولت جمهوری ترکیه،‌ مشتمل بر 8 ماده، که دولت انگلستان در تاریخ 23 سپتامبر 1955 به آن ملحق شده‌اند،‌ تصویب می‌شود.» علاء، در نامه‌ای که همراه ماده‌واحده برای رئیس مجلس سنا فرستاده بود، دو نکته اصلی را مبنای استدلال برای پیوستن به پیمان قرار داده بود: صلح و امنیت جهانی که همواره مورد توجه دولت بوده است، و دیگری صلح خاورمیانه که دولت «قهراً» نمی‌تواند نسبت به آن بی‌علاقه بماند. دولت اتحاد شوروی، در جریان طرح مطلب و مراحل تصویب، نارضایتی و مخالفت خود را از راه‌های مختلف ابراز داشت و یادداشت‌های اعتراضی رسماً به کاردار ایران در مسکو تسلیم کرد. ایران هم در پاسخ به اعتراضات، پیوستن به پیمان را دفاع از حق حاکمیت خود تلقی کرد و آن را در چارچوب مقررات بین‌المللی و موافق منشور ملل متحد دانست، و تاکید کرد که هدف دولت جز تحکیم مبانی صلح و امنیت در منطقه خاورمیانه نیست، و در حقیقت پیوستن ایران به پیمان، اقدامی کاملاً طبیعی است. با این وصف، دولت ایران از مجاری رسمی و غیررسمی سعی می‌کرد به مقامات شوروی اطمینان خاطر دهد و بدگمانی و سوءنظر آنها را برنیانگیزد. اما دولت شوروی نسبت به این پیمان به شدت حساس بود و در برابر هر خبر، واکنش‌های صریح،‌ سریع و حتی تند و پرخاشگرانه نشان می‌داد. پیمان بغداد، به‌رغم اعتراض‌های اتحاد شوروی و زمزمه‌های مخالف در داخل، در اواخر مهرماه به تصویب مجلسین و در سوم آبان 1334 به امضای شاه ایران رسید. نخستین شورای وزیران کشورهای عضو پیمان در آستانه تشکیل بود، و نمایندگان ایران خود را برای شرکت در اجلاس این شورا آماده می‌کردند. در 25 آبان در مجلس ختمی در مسجد شاه تهران، حسین علاء هدف گلوله فداییان اسلام قرار گرفت. اگرچه ترور علاء نافرجام بود، اما فرمانداری نظامی تهران طی اطلاعیه‌ای رسمی اعلام داشت که این سوءقصد به دستور نواب صفوی رهبر فداییان اسلام بوده است. موج دستگیری رهبران و همکاران فداییان اسلام، که مخالفت آشکار و شدید خود را با انعقاد پیمان،‌ با شلیک گلوله در سکوت سنگین آن روزها نشان داده بودند، آغاز شد و سرانجام در 27 دی 1334، با تیرباران نواب صفوی، خلیل طهماسبی قاتل سپهبد رزم‌آرا، و مظفر ذوالقدر ضارب علاء، در مقر لشگر دو زرهی فرو نشست. حسین علاء پس از سوءقصد با سروکله باندپیچی‌شده راهی بغداد شد، در اجلاس وزیران شرکت کرد و با همان هیئت شاهد مجسم تاوانی بود که دولت ایران در ازای امضای پیمان پرداخت کرده بود. سوءقصد به نخست‌وزیر ایران، ولو نافرجام، از نارضایتی و اعتراض داخلی حکایت می‌کرد. اما وضع کشورهای دیگر، به‌ویژه عراق، بهتر از ایران نبود، و رویدادهای بعدی، خاصه تحولات زیر و زبرساز عراق، ثابت کرد که ناخرسندی از پیمان، چه در آن کشور و چه در سایر کشورهای عربی، تا چه حد عمیق بوده است. اما پرسش اینجاست که پیمان بغداد چرا بسته شد، چه هدفی را دنبال می‌کرد، و کشورهای عضو به چه دلایلی آن را امضا کرده بودند؟

چرا پیمان بغداد؟

پس از جنگ جهانی دوم، جهان به دو قطب متضاد به رهبری آمریکا و شوروی تقسیم شده بود. استراتژی آمریکا جلوگیری از گسترش نفوذ کمونیسم در جهان به ویژه در منطقه خاورمیانه بود. بدین منظور سیاست اتحاد منطقه‌ای را از طریق پیمان‌های دفاعی سیاسی، اقتصادی در پیش گرفت و پیمان ناتو، سیتو و سپس بغداد (1955) را به عنوان حلقه امنیتی علیه شوروی به وجود آورد. در پیمان بغداد علاوه بر اهداف سیاسی و نظامی اهداف اقتصادی نیز مدنظر قرار داشت. نظام بین‌الملل در دوران پس از جنگ که بر اساس ساختار دوقطبی استوار شده بود، نقش عمده‌ای در تحولات سیاسی، نظامی و اقتصادی خاورمیانه ایفا می‌کرد. پیمان بغداد سازمان دفاعی دسته‌جمعی کشورهای ایران، ترکیه، عراق، پاکستان و انگلستان بود که امنیت مشترک منطقه را در مقابله با گسترش نفوذ کمونیسم در خاورمیانه بر عهده داشت. آمریکا و شوروی به منظور گسترش نفوذ خود در این منطقه به رقابت پرداختند. در این زمان کانون سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی آمریکا در ممانعت از توسعه نظامی و ایدئولوژیک شوروی، ایجاد اتحادیه‌های دفاعی منطقه‌ای بود؛ به‌طوری که پیمان بغداد نشأت‌گرفته از این شرایط جهانی بود. پس از جنگ جهانی دوم، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، در 4 آوریل 1949 در بروکسل امضا شد. برای حلقه مرکزی این کمربند، طرح دفاع دسته‌جمعی خاورمیانه از مصر پیشنهاد شد. اما پس از جنگ اعراب و رژیم اسرائیل (1948) وجهه غرب در میان ملت‌های عرب، به دلیل حمایت از رژیم اسرائیل، به سختی لطمه دید و پایگاه‌های نظامی و قراردادهای دوجانبه انگلستان به ویژه در مصر و عراق در معرض حمله‌های مختلف این کشورها قرار گرفت. در این میان، با توجه به فرا رسیدن دوران انقضای این قراردادها دولت انگلستان درصدد یافتن چارچوب جدیدی برای حفظ منافع خود بود؛ از این رو با جدیت از طرح امنیتی آمریکا در خاورمیانه حمایت می‌کرد. در این میان دعوت از دو دولت از اعضای اتحادیه عرب برای پیوستن به یک پیمان دفاعی با غرب، با سردی مواجه شد و مصر در سال 1951 پیمان مذکور را شیوه انگلستان در استیلای آن کشور دانست. دولت شوروی یادداشت‌های شدیداللحنی برای دولت‌های غربی و هشدارهایی برای دولت‌های خاورمیانه فرستاد و آنان را از مشارکت در دسته‌بندی‌های نظامی ضدشوروی بر حذر داشت. بالاخره قتل ملک عبداللّه پادشاه ماوراء اردن در سال1951 و به قدرت رسیدن دولت ملی در ایران (1953-1951) و کودتای افسران آزاد در مصر در سال‌1952 طرح غرب را با شکست مواجه کرد و تا چند سال بعد که از تاسیس پیمان بغداد گفت‌وگو به میان آمد، دیگر در این زمینه صحبتی نشد. به این ترتیب واشنگتن، با کنار گذاشتن طرح سازمان دفاعی خاورمیانه، به‌طور جدی به فکر صف‌آرایی در امتداد مرزهای جنوبی اتحاد شوروی افتاد و ترکیه، عراق، پاکستان و ایران مورد توجه واقع شدند. ایران نقشی کلیدی در استراتژی فعال نظامی دولت آیزنهاور، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، بازی کرد. منابع نفتی ایران و دیگر کشورهای خلیج‌فارس برای بازسازی اروپای غربی بسیار پراهمیت تلقی شد. گذشته از این، ایران به عنوان پایگاهی برای هدایت عملیات گردآوری اطلاعات علیه شوروی، جاسوسی آن سوی مرز و همچنین مراقبت الکترونیک تجهیزات آزمون موشک شوروی در آسیای مرکزی ارزشمند بود. پیمان بغداد یک اتحاد سیاسی-اقتصادی بود که با مساعدت جان فاستر دالس وزیر خارجه آمریکا با همکاری انگلستان پدید آمد. بر اساس نظریه‌پردازی‌های دالس بود که آیزنهاور استراتژی «نگرش نوین» را در پیش گرفت. هدف این استراتژی، کم کردن هزینه‌های نظامی آمریکا از طریق کاهش نیروی زمینی و تقویت نیروی هوایی بود و از لحاظ خارجی، تقویت دولت‌هایی بود که اتحاد جماهیر شوروی را احاطه کرده بودند. هریک از کشورهای عضو پیمان بغداد از پیوستن به آن، اهداف و انگیزه‌های خاصی را دنبال می‌کردند. اما هدف عمده ایران امید به دریافت کمک‌های بیشتر از آمریکا برای بهبود وضعیت اقتصادی، نظامی و احساس خطر از جانب شوروی بود. علاوه بر آن، عضویت ایران و وفاداری شاه به آن پیمان، معلول رقابت او با جمال عبدالناصر و تنفر شدید از رئیس‌جمهور مصر بود.

پیامدهای پیمان بغداد و سرانجام آن

81پیمان بغداد بر زندگی سیاسی کشورهای عرب تاثیرات ناگواری گذاشت. در صفوف آنها رخنه ایجاد کرد و صف‌آرایی‌ها و جبهه‌بندی‌ها را شدت بخشید. مصر و سوریه از جمله کشورهای عربی بودند که به شدت با عراق به مخالفت برخاستند و سیاست خارجی خود را به کشورهای متمایل به شوروی و هم‌پیمان با آن نزدیک‌تر کردند. دامنه جنگ سرد به خاورمیانه و به درون همه کشورهای عرب کشیده شد. حضور انگلستان و آمریکا به بروز شرایطی منجر شد که احزاب و گروه‌های اسلامی به موضع‌گیری در برابر آنان دست زدند. این در حالی بود که رژیم اسرائیل مورد حمایت غرب بود و واکنش کشورهای عرب را علیه آنان به دنبال داشت. پیوستن ایران به پیمان بغداد، به تیرگی روابط ایران و شوروی انجامید. در سال‌های 1955-1954 دولت شوروی نگران عضویت احتمالی ایران در پیمان بغداد بود. این نگرانی را وام‌های کلانی که ایران از آمریکا دریافت کرده بود و نیز سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی و انگلیسی تشدید کرده بود. در این میان، سیاست دولت شوروی برای جلوگیری از عضویت احتمالی ایران در پیمان بغداد به صورت انعقاد موافقت‌نامه حل مسائل مرزی و مالی با ایران (مورخ 11 آذر 1332) نمایان شد و قرارداد تجاری ‌ دو کشور که در زمان رزم‌آرا منعقد شده بود، تمدید شد. با این حال این حرکات نتوانست مانع انعقاد پیمان بغداد شود. ایران در سال1334 به پیمان بغداد پیوست. دولت شوروی در 20 مهرماه 1334‌ / 12 اکتبر 1955 رسماً به عضویت ایران در این پیمان اعتراض کرد و در پی آن، سفر هفت موسیقیدان روسی را به ایران لغو کرد و از تحویل گرفتن 40 هزار تن برنج صادراتی ایران سر باز زد.

در اعلامیه وزارت امور خارجه شوروی، که بر ضد پیمان بغداد و پیوستن ایران به آن پیمان صادر شده بود، پس از اشاره به اوضاع خاورمیانه و تلاش آمریکا و انگلیس برای کشاندن کشورهای این منطقه به دسته‌بندی‌های نظامی و افشای ماهیت استعماری آن پیمان‌ها، با بی‌بنیاد خواندن خطرات اتحاد شوروی برای صلح و امنیت جهان که از سوی امپریالیست‌ها ساخته و پرداخته شده، به توضیح اصل اساسی سیاست خارجی شوروی پرداخت و مدعی شد تمایل دائمی و تزلزل‌ناپذیر این دولت به صلح بین ملت‌هاست و عدم مداخله در امور داخلی و احترام به حق حاکمیت و استقلال و تمامیت ارضی سرزمین آنها و اینکه اتحاد شوروی به برقراری صلح و کاهش تشنج‌های بین‌المللی سخت پایبند است و در پی قطع مسابقه تسلیحاتی و تحریم سلاح‌های اتمی و هیدروژنی است. شوروی در پایان این اعلامیه مفصل، تهدید کرد که نمی‌تواند در برابر اوضاعی که در خاور نزدیک و خاورمیانه پیش آمده، بی‌اعتنا باشد و در مقابل برپایی پایگاه‌های بلوک غرب، آن هم در اراضی کشورهای خاور نزدیک و خاورمیانه، که مستقیماً امنیت اتحاد شوروی را تهدید می‌کند، ساکت بنشیند. در این میان، محمدرضا پهلوی برای برطرف کردن تیرگی روابط ایران و شوروی مسعود انصاری، سیاستمدار کارکشته و آشنا به زبان و فرهنگ روسی، را به سفیرکبیری ایران در مسکو گماشت. انصاری در آذر 1334 رهسپار مسکو شد. شاه به هیات اعزامی خود توصیه کرد که برای میزبانان روسی خود روشن کنند که اقدامات دفاعی ایران، در چارچوب پیمان بغداد، به هیچ‌وجه تهدیدی را متوجه دوستی ایران و شوروی نخواهد کرد و فقط برای تضمین دفاع ملی صورت می‌گیرد. یکی از پیامدهای این سفر، مسافرت محمدرضا پهلوی به شوروی در سال 1335 بود. پس از سفر شاه و مذاکرات وی با سران شوروی، امید زیادی به بهبود روابط دو کشور می‌رفت، اما این بهبود روابط که همراه با امضای قراردادهایی در زمینه ازدیاد حجم تجارت و اتصال خط راه‌آهن در کشور بود، دیری نپایید. در منطقه خاورمیانه، شکافی عمیق میان کشورهای موافق و مخالف پیمان بغداد شکل گرفت. مصر به مخالفت شدید با این پیمان برخاست. نهرو، نخست‌وزیر هند، در فوریه 1955 از قاهره دیدن کرد و به دلیل نگرانی از تقویت نظامی پاکستان که نسبت به کشمیر ادعای ارضی داشت، در مخالفتی آشکار با پیمان بغداد، مخالفت خود را با هر نوع اتحاد نظامی با دو قطب اعلام کرد. مصر در اجلاس تاسیس جنبش عدم تعهد در سال 1955 در باندونگ اندونزی شرکت کرد. جمال عبدالناصر در کنار مارشال ژوزف ‌(یوگسلاوی)، احمد سوکارنو (اندونزی) و جواهر لعل نهرو (هند) با تاسیس جنبش عدم تعهد، مخالفت جهانی خود را با پیمان بغداد اعلام کرد. پیمان بغداد به نزدیکی سوریه، مصر و اردن به شوروی منجر شد. همچنین افغانستان و هندوستان به دلیل اختلافات ارضی با پاکستان، سیاست‌های خود را به سوی شرق متمایل کردند. به دنبال این تحولات، آمریکا از اعطای وام به مصر برای ساختن سد آسوان خودداری کرد و جمال عبدالناصر در چهارمین سالگرد انقلاب مصر در چهار مرداد 1335 / 26 جولای 1956 کانال سوئز را ملی اعلام کرد. دولت‌های عرب از اقدامات مصر پشتیبانی کردند و در 23 اکتبر 1956 اتحادیه نظامی میان سوریه، مصر و اردن به وجود آمد. در چنین اوضاع و احوالی رژیم اسرائیل که از ارسال کمک‌های نظامی شوروی به کشورهای عربی نگران بود، در صدد برآمد با دست زدن به جنگی احتیاطی، مصالح خود را تامین کند. نخست‌وزیران چهار کشور ایران، پاکستان، عراق و ترکیه در روزهای 1 و 2 آذر 1335  / 22 و 23‌ نوامبر 1956‌ در بغداد با یکدیگر ملاقات و وحدت نظر خود را درباره مسائل اساسی خاورمیانه، اعلام داشتند. این نظریات، مورد حمایت دولت آمریکا قرار گرفت و در ‌7 آذر اعلام داشت: «هر نوع تهدیدی علیه امنیت و استقلال سیاسی ترکیه، پاکستان، عراق و ایران را حرکتی خصمانه تلقی خواهند کرد.» در اول دی‌ماه 1335 آخرین سربازان انگلیسی و فرانسوی خاک مصر را تخلیه کردند و جای خود را به سربازان پاسدار صلح ملل متحد دادند. آیزنهاور در 5 ژانویه 1957 لایحه‌ای را به کنگره آمریکا پیشنهاد کرد که به موجب آن، علیه مقاصد جاه‌طلبانه شوروی در خاورمیانه از کنگره اجازه خواست به کشورها یا بعضی از کشورهایی از منطقه که مایل باشند، کمک اقتصادی و نظامی اعطا کند. مشروط بر اینکه کشورهای مزبور در ازای آن، اجازه استفاده از خاکشان را به نیروهای مسلح آمریکایی بدهند. کنگره در نخستین روزهای ماه مارس، این لایحه را تصویب کرد. اعضای پیمان بغداد در پذیرفتن دکترین آیزنهاور پیش‌قدم شدند و آن را بهترین وسیله برای حفظ صلح در منطقه و پیشرفت اقتصادی مردم آن دانستند. این اقدام سبب شد مصر و سوریه در اول فوریه سال 1958 دست به تشکیل جمهوری متحده عربی بزنند. فاضل جمالی، نخست‌وزیر عراق، اعلام داشت که اتحادیه سوریه و مصر یک مساله طبیعی و عادی تلقی نمی‌شود و با تسلط ناصر بر سوریه، تمامی راه‌های عبور نفت عراق، تحت کنترل دولت مصر قرار می‌گیرد. این صف‌بندی، موجبات ایجاد بحران شدید لبنان و انقلاب جولای عراق را فراهم کرد. در سحرگاه 23 تیرماه 1337 / 14 جولای 1958‌ کودتایی به رهبری سرهنگ عبدالکریم قاسم و همکاری عبدالسلام عارف صورت گرفت و حکومت جمهوری اعلام شد. بر اثر این کودتا، ملک فیصل دوم، پادشاه عراق، و امیر عبدالله، دوست انگلستان و نایب‌السلطنه سابق عراق و نوری سعید و جمعی از شخصیت‌ها و وزرا کشته شدند. از میان چهار کشور عربی سوریه، مصر، الجزایر و عراق، عراق آخرین آنها بود که تحت تاثیر ناسیونالیسم عرب، چنین تغییرات سیاسی عمیقی را تجربه کرد. قاسم سرانجام زیر فشار پان‌عرب‌ها که وی را به بازیچه غرب بودن متهم می‌کردند و کمونیست‌ها، به‌طور رسمی در 4 فروردین 1338 / 25 مارس 1959 از پیمان بغداد کناره‌گیری کرد و کشورهای عضو پیمان بغداد با تغییر مقر پیمان به آنکارا، نام پیمان را «سازمان پیمان مرکزی» اعلام داشتند و به این ترتیب پیمان بغداد جای خود را به پیمان سنتو داد. 

دراین پرونده بخوانید ...