شناسه خبر : 42963 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ماساژ صامت سیاسی

احساسات چگونه قضاوت سیاسی را تحت تاثیر قرار می‌دهند؟

 

آسیه اسدپور / نویسنده نشریه 

در جریان جنگ سوریه، ترکیه که 911 کیلومتر مرز مشترک با سوریه دارد، به چهار میلیون آواره سوری، پناه داد. در پی کمک‌های اقتصادی و نیروی کار ارزانِ ایجادشده توسط پناهندگان سوری، تفاوت‌های فرهنگی-اجتماعی و مشکلات اسکان پناهندگان از حیث جغرافیایی، بر دامنه ناآرامی‌ها و اعتراض‌های شهروندان ترکیه دامن زده است. «فاروک آکسوی» محقق و نویسنده مجموعه مقالات پژوهشی چندگانه درباره «تاثیر احساسات بر تصمیم و قضاوت سیاسی» است که این مقالات در رساله 200صفحه‌ای دکترای او در قالب چند فصل مجزا، آمده است.

شکست دومینوی عربی

سوریه از سال 2011 به عنوان آخرین دومینوی بهار عربی با جنگ داخلی روبه‌رو شد. قیام مردمی که از تونس شروع شد و به کشورهای دیگر مانند لیبی و مصر سرایت کرد، شکاف‌های مستدل هویت‌های قومیتی مانند سنی-نصیری و کُرد-عرب را شعله‌ور کرد و بی‌میلی رژیم بشار اسد از انجام اصلاحات دموکراتیک، تراژدی‌های تاریخی زمان حکومت حافظ اسد و تهدیدهای نوظهور داعش، بر شدتِ جنگ داخلی دامن زد تا ترکیه که 911 کیلومتر مرز مشترک با سوریه دارد، به چهار میلیون آواره سوری، پناه دهد. جنگی که از همان روز اول، یکی از موضوعات مهم سیاست خارجی و داخلی ترکیه بود و بر رفتارهای سیاسی و حزبی مردم و بدنه حاکمیتی آن اثر داشت. در همه سال‌های گذشته، ترس دولت ترکیه از ظهور«پ.ک.ک» بود. حملات تروریستی این سازمان سیاسی چپ‌گرا، از سال 1984 به عنوان تهدیدی اساسی برای جمهوری ترکیه مطرح بود و هدف دولت ترکیه از گسترش نفوذ در خاورمیانه که در جریان بهار عربی در مصر و لیبی نیز خود را نشان داد، تبیینِ صریح‌تری از این تهدید داشت. فراتر از آن، جنگ داخلی سوریه نزدیک به 11 سال است که به یک موضوع سیاسی داخلی در ترکیه تبدیل شده است. پس از باز شدن مرزها برای پناهجویان سوری در سال 2014، میلیون‌ها سوری، به ترکیه مهاجرت کردند و افزایش تعداد پناهندگان، مشکلات اجتماعی را افزایش داد. کمک‌های اقتصادی و نیروی کار ارزانِ ایجادشده توسط پناهندگان سوری، تفاوت‌های فرهنگی-اجتماعی و مشکلات اسکان پناهندگان از حیث جغرافیایی بر دامنه ناآرامی‌ها و اعتراضات شهروندان ترکیه دامن زد و دلسوزی ترحم‌بر‌انگیز نسبت به سوری‌ها به عنوان پاسخی به قربانی‌شدنشان، بسیاری از ابعاد این خشم را تقویت کرد؛ به گونه‌ای که نتایج نظرسنجی این رساله هم تایید کرد خشونت عمدی علیه غیرنظامیان سوری، منبع خشم دولت سوریه و سایر گروه‌های خشونت‌طلب این کشور است و سیاست‌های اردوغان، هر بار آتش این خشونت و نفرت را شعله‌ورتر کرده و سطح اعتماد سیاسی مردم را کمتر می‌کند.

قضاوتِ خشم

«فاروک آکسوی» توضیح می‌دهد که در فصل سوم رساله «تاثیر احساسات بر تصمیم و قضاوت سیاسی» و برای این مقاله «دومینوی بهار عربی و پناهندگان سوری در ترکیه»، از 87 دانشجو، از دانشگاه‌های مختلف ترکیه، به عنوان نمونه آماریِ نظرسنجی آنلاین که با استفاده از «Qualtrics» انجام گرفت، کمک گرفته شد. این آزمون نظرسنجی سه بخش داشت. در بخش اول، از شرکت‌کنندگان خواسته شد جدا از اطلاعات جمعیتی، به چند سوال پیرامون علایق و مشارکت سیاسی‌شان پاسخ دهند. همچنین، در قالب یک پیش‌آزمون، مجموعه سوالاتی طرح‌شده با طیف لیکرت، در رابطه با عواطف آنها درباره موضوع سوریه «آوارگی مردم این کشور، پناهندگی، بازگرداندن آنها و تبعات مهاجرپذیری در گرایش‌های حزبی» از این دانشجویان پرسیده شد و مبین سطح خشم نسبت به پناهندگان سوری بود. «فاروک آکسوی» می‌گوید: در بخش دوم، بر اساس تئوری «Shklar» و عبارت معروف «ترسی که ما از آن می‌ترسیم»، دانشجویان را به دو گروه تقسیم کرده و از آنها خواستیم، دو متن انتخابی از سلسله مصاحبه‌های انجام‌گرفته با پناهندگان سوری که یکی داستان ترسناک داشت و دیگری فقط تراژیک بود و میزان شفقت فوری نسبت به پناهندگان سوری را می‌سنجید، بخوانند و احساساتشان را بنویسند؛ عواطفی که بر مبنای نظریه‌های ارزیابی شناختی احساسات، «‌CAT‌»‌، نقض عمدی هنجارها و کنترل انسان بر رویداد، به صورت پیش‌فرض نشان می‌داد که این احساسات چه تاثیری بر روند مشارکت مدنی آنها نظیر طرفداری و وفاداری حزبی و رای‌دهی دارند. در بخش سوم و آخر نیز، شرکت‌کننده‌ها به نظرسنجی پس‌آزمون که برای درک اعتبار چارچوب و ساختار شامل دو سوال ساختاری، «ترسی که از آن می‌ترسیم به عنوان یک مشکل روانی تا چه اندازه جدی است؟» و «تا چه اندازه به پناهندگان سوری و رفتارهای سیاسی دولت ترکیه اعتقاد دارید؟‌» و مجموعه سوالاتی درباره سطح «خشم نسبت به دولت سوریه، گروه‌های خشونت و دلسوزی برای پناهندگان سوری مضطرب» بود پاسخ دادند؛ نتایج این سه بخش نشان داد، تلاش برای برانگیختن خشم نسبت به رژیم یا مخالفان سوریه، خشم بیشتری را نسبت به پناهندگان سوری برمی‌انگیزد. به این ترتیب مشخص شد که سیاست‌های اردوغان در طول سال‌هایی که سوریه درگیر جنگ بود، خشم و نفرت به سوری‌ها را دو برابر کرده است و از همه مهم‌تر آنکه، سطح بالای خشم به تنهایی باعث افزایش دفعات مواجهه طرفداران مخالف یک حزب با اخبار نادرست می‌شود. خشم نسبت به رئیس یک دولت یا حزب، تاثیر منفی اضطراب را کاهش می‌دهد و تشدید خشم در میان اکثریت مخالف یا موافقان مخالفِ حاکمیت‌شده می‌تواند باعث بروز انقلاب یا سقوط شود.

نسبت عواطف و سیاست

عواطف، بخشِ جداناشدنیِ تجربیات و تعاملات سیاسی هستند. رای‌دهنده‌ای را در نظر بگیرید که بیش از یک دهه، حامیِ متعصبِ حزبی در دولت بوده است؛ اما حالا، به همه چیز شک دارد؛ از شایستگی رئیس فعلی حزب گرفته تا رئیس‌جمهوری که حرفِ امروز و دیروزش دیگر یکی نیست. شرایط اقتصادی و سیاسی کشورش هم حال و روز خوبی ندارند و رکود در کشورش ماندگار شده است. علاوه بر آن، او شاهد انحراف فزاینده‌ای در میدان بازی سیاست به نفع رئیس‌جمهور، رسوایی‌های سیاسی، فساد و فروپاشی اخلاقی در جزءبه‌جزء نگرش و سیاست‌های دولتی به ویژه در زمینه مهاجرپذیری و حمایت از آوارگان است. در یک کلام، او بلاتکلیف، بی‌تفاوت و «پا در هوا» است و نمی‌داند امروزش چگونه خواهد گذشت و آیا واقعاً می‌تواند انتظاری از آینده یا هدفی برای آن داشته باشد؟ ولی او هنوز هم قصد ندارد از میان بد و بدتر، گرفتار بدترین‌ها شود و چون اعتمادی به مخالفان ندارد، ترجیح می‌دهد خود را قانع کند که انتخابات آتی شرایط را عوض می‌کند. امیدی در عینِ ناامیدی. او، همچنین، در عینِ تمایل منفی شدید نسبت به مخالفان حزبش، از آنها عصبانی هم هست و خشمش ناشی از احساسات پنهان و برداشت‌های عمق‌گرفته از بی‌کفایتی آنها در گذشته است که آن را به مثابه خیانت می‌داند و شک ندارد در صورت پیروزی اپوزیسیون‌ها در انتخابات، خرده امنیتش هم نابود خواهد شد.

او در طول روند انتخابات آتی در معرض اخبار، نظرات و تبلیغات سیاسی بسیاری قرار خواهد گرفت. در حوزه عمومی با مفسران، صاحب‌نظران و مردمی که مشتاق به مباحث سیاسی‌اند، باید کنار بیاید، نقش‌پذیر شود و منفعل یا منتقدِ دارای سواد سیاسی باشد. در کنار آن، باید بتواند از پسِ کانال‌های یوتیوب، پست و استوری‌های اینستاگرام، استریم‌های توییچ و اسلنگ‌های تیک‌تاکِ به شدت درگیرِ سیاست‌شده، بربیاید و مهارت استفاده از آنها را برای مبارزه‌های انتخاباتی خود یاد بگیرد. باید مجهز به سواد رسانه‌ای شود تا در برابر سیلِ اطلاعات و مطالبی که به صورت حرفه‌ای طراحی شده و در مجرا و کانال‌های انتقال قرار گرفته‌اند، زمین‌گیر نشود؛ همچنین در پذیرش عناصر اولیه شناختی که با رسانه و شبکه‌های اجتماعی در باور او به هدف تبدیل می‌شوند، احساساتی برخورد نکند و آگاه باشد که کارزارهای سیاسی، در برانگیختن خشم عمومی نسبت به رقبای خود متخصص‌اند؛ طرفداران حزب مخالف، با یک سخنرانی عوام‌فریب در جلسات عمومی اپوزیسیون، می‌توانند در صورت سرنگون ‌شدن رئیس‌جمهور، تک‌شاخ‌های اساطیری امید شوند. با آهنگ‌های حماسی، از احساسات و باورهای مخالفان خود موج بسازند و بر روی آن اسکی کنند. ترول‌های توئیتری شوند، با خشم، تحقیر و نفرت، از گسترش اوباشگری خود لذت ببرند، اتحاد جمعی و حزبی طیف مخالف ظلم را هدف بگیرند و گاه چنان از این تفرقه‌افکنی بین حامیان حق، طرفداران عدالت و فعالان مدنی مجازی، سودبَری کنند که بر رزونانس محرک احساسی عمومی تاثیر بگذارند؛ و در کنارش، با «ماساژ صامت سیاسی»، تاثیر آن را افزایش دهند؛ به کمک محرک‌های ناهماهنگ، عامل واکنش‌های تند و شدید شوند؛ سپر شناختی اطلاعاتی و نگرش مردم را بی‌اعتبار کنند و او / مردم را از «پا در هوا ماندن» به مرحله «اسارت در ترس» برسانند. مرحله‌ای که، با سوءاستفاده از نگرانی‌های رای‌دهنده در مورد آینده، ناخواسته او را به آنچه «دیگران» می‌گویند، سوق می‌دهد؛ در طول فرآیند مبارزات انتخاباتی، او را به یک نقطه عطف عاطفی می‌رساند و در نتیجه، تاثیر استعدادهایش را کاهش می‌دهد؛ تا بدان‌جا که گرچه رسانه‌های اجتماعی بخش مهمی از چشم‌انداز ادراکی او را تشکیل می‌دهند، اما عملاً بخشی از بحث‌های سیاسی مدنظر خود را در ذهن او به عنوان یک مخاطب با هدف پیروزی در رقابت جای می‌دهند. این یعنی رای‌دهنده اگر می‌خواهد از سوی اکثریت طرد نشود، قبل از انتخاب نهایی باید برای خودش انتخاباتی برگزار کند و دست به انتخاب بزند. اما آیا او در این مرحله از نفوذ احساسات و کنشگری عاطفی، چنین کاری را خواهد کرد؟ شاید.

خشم، تنفر، بی‌اعتمادی

83طبق نظریه هوش عاطفی (AIT) و بر اساس سیستم «‌Disposition‌»، کیفیتِ شخصیت، عادت، آمادگی، حالت آمادگی یا تمایل رفتاری به شیوه‌ای مشخص، می‌تواند دو نوع باور را شکل دهد. باوری که در ذهن وجود دارد اما در شرایط کنونی فرد، مورد توجه قرار نمی‌گیرد و باوری که در شرایط حال و توسط ذهن فرد با کیفیتی قابل توجه، مشهود می‌شود. بر این مبنا، در رفتار حزبی و سیاسی، مردم می‌توانند مانند گذشته عمل کنند. اگر احزاب و عملکردهای سیاسی حاکمیتی، خواسته‌ها و اهداف آنها را برآورده کنند، احساس اشتیاقشان بیشتر می‌شود و نظام گرایشی ذهنی، آنها را وادار می‌کند تا در قضاوت و تصمیمات سیاسی خود به عادات، کلیشه‌ها و استعدادهای شخصی تکیه کنند. به واقع، مردم آمادگی بیشتری برای استفاده از سازه‌های شناختی موجود به جای به‌روزرسانی اطلاعات جدید می‌یابند. در مقابل، اگر سیستم نظارتی فردی با تهدیدی بدیع یا غیرمنتظره مواجه شود، هشدار ارگانیسمی روشن خواهد شد و پیامدهای فعال‌شدن سیستم نظارتی، خود را با اضطرابِ تغییردهنده رفتار و قضاوت، نشان می‌دهد؛ در نتیجه، افراد به اطلاعات جدید روی می‌آورند و عادت و کلیشه‌های ذهنی را کنار می‌گذارند. حتی احتمال آن وجود دارد که طرح‌واره خود را در موضوعات سیاسی مانند پناهندگی به‌روز کنند؛ با رشد هوش عاطفی، خشم را ابزارِ پاسخ به تهدیدات ساختاردهنده رفتار و نگرش سیاسی بدانند و به‌طور متقاعدکننده‌ای خشم را به بُعد بیزاری بیفزایند که قویاً در رفتار رای‌دهی اثرگذار است. بنابراین آن رای‌دهنده مدنظر ما که پر از تهدید، نگرانی و تضاد ارزشی با واقعیت‌های سیاسی است، به خاطر احساسات همراه‌شده با خشم و بیزاری، نسبت به مسائل، شخصیت‌ها و رویدادهای سیاسی می‌تواند به وضعیتی سخت‌تر یا آسان‌تر دچار شود. خشم نسبت به اپوزیسیون ممکن است در او «مکانیسم درگیری با شیطان» را فعال کند و به مقابله با حزب انتخابی‌اش در گذشته بپردازد؛ یا با استراتژی «تقویت‌ساز» و در عینِ برجسته‌سازی موفقیت‌ها، امتیازات مادی و ایدئولوژیک، عصبانیتش از سیاست‌ها و اشتباهات ناموفق را که بدان وفادار بوده، کاهش دهد؛ یا حتی با استفاده از استراتژی «تمایز»، به جای رهبر یا اعضای حزب، چهره‌های دیگری را مقصر ناکامی و اشتباهات دولت بداند و خشم خود را از دولت به سمت متفکرانی سوق دهد که بیش از یک قرن است به عنوان استراتژیست سیاسی در روند سیاسی کشور فعال بوده‌اند. یا مضاف بر اینها، احساسات منفیِ همراه با ترس و اضطراب نسبت به کارگزار، نهاد و حاکمیت فعلی، او را از سه راهبرد قبلی دور کند، با تغییر اهداف رای‌دهی، گرفتار ناهماهنگی ذهنی-مدنی کرده و مجبورش کند تا فکری به حال ناهماهنگی ایجادشده بین هدف‌های فردی رای‌دهی و استعدادهای مدنی تحت حاکمیت احساسات پنهان یا ادراکی کند. مساله‌ای که نتیجه آن می‌تواند این‌گونه باشد: پس از گذشتِ ماه‌ها مبارزه‌های انتخاباتی در روز رای‌دهی از تصمیم به شرکت در انتخابات منصرف می‌شود و بدون آنکه به روی خود بیاورد در خانه می‌ماند یا از خانه خارج می‌شود. بار دیگر به پرچم‌ها، پوسترها یا بنرهای احزاب سیاسی نگاه می‌کند. عصبانیتش با دیدن چهره منتخبان و به خاطر آوردن رفتارهای آنها، بیشتر می‌شود. اما باز هم احساسات شناختی ذخیره‌شده در او به جدال درونی دامن می‌زند، حتی کمک می‌کند تا ناهماهنگی‌ها کاهش یابد؛ کمی آرام می‌شود تا سرانجام به حوزه انتخابیه‌ای برسد که قرار است در آن رای دهد. کاغذ را می‌گیرد و در حالی که سرش بر روی برگه است، باز گوش‌هایش جنگ را شروع می‌کنند. دو نفر از حزب مخالف دارند به رای‌دهندگان حزب فعلی توهین می‌کنند. مشاجره بین ناظران رسمی انتخابات، درباره نقض ساختاری رای‌گیری بالا می‌رود و وابستگی حزبی آنها لو می‌رود، گویی یک تیم از یک حزب آمده‌اند برای شکست حزب دیگر. در گوشه‌ای دیگر، صحبت از باج‌دهی برای رای دادن است و رای‌هایی که از قبل خریده شده‌اند. خودکارش هم درست نمی‌نویسد. عصبانی و متنفرتر می‌شود. از ذهن و چشم و گوشش خشم می‌بارد. کاغذ را در صندوق می‌اندازد. از همه متنفر است. سر برمی‌گرداند به عقب، شبیه به خودش را زیاد می‌بیند. آدم‌هایی با سابقه مشارکت مدنی بالا که حالا بی‌اعتماد به بدنه دولت شده‌اند و این بی‌اعتمادی سیاسی، او و یک ملت را با محرک‌های سیاسی بی‌شمار درگیر کرده‌اند و «ماساژهای صامت سیاسی» آنها، تنفرها را تبدیل به جرقه‌هایی منتظر به آتش کرده است. اتفاقی که نتیجه یکسانی در همه کشورها ندارد اما حداقل برای آنها، تکرارِ بهار عربی هم نخواهد شد. ادعایی که با بررسی وضعیت سوریه به عنوان یک محرک سیاسی اثرگذار بر روند انتخابات ترکیه و احزاب آن، در این رساله، «فاروک آکسوی» آن را اثبات کرد و داده‌ها هم نشان داد با آنکه «از سیاست، کثافت و بی‌اخلاقی می‌بارد»، چگونه می‌توان گرفتار تکرار تجربه‌های ناموفق نشد. 

دراین پرونده بخوانید ...