شناسه خبر : 42926 لینک کوتاه

دارایی بی‌بدیل

چگونه می‌توان از سرمایه انسانی جوانان حفاظت کرد؟

 

مولود پاکروان / نویسنده نشریه 

حتی زمانی که پیش‌بینی‌ها از آب‌و‌هوایی آفتابی خبر می‌دهند، باز هم بارانی از مشکلات و بلایای گوناگون بر سر جامعه می‌بارد. هر روز یک تراژدی جدید، یک آمار دلسردکننده یا گزارش‌هایی از مشکلات کشور و جهان، اندک امید باقی‌مانده برای آینده را از مردم می‌گیرد. از یک‌سو تحلیلگران از پرواز نرخ تورم و دلار و کاهش ارزش ریال و آمار بیکاری و فقر و تداوم و تشدید بحران‌های اجتماعی می‌نویسند و از متروکه شدن ایران به دنبال تنش آبی در آینده نزدیک خبر می‌دهند و از سوی دیگر، سیاستمدار فارغ از رسیدگی به هم‌و‌غم جامعه، مشغول مداخله در سبک زندگی محدود کردن آزادی‌های مردم است. واقعیت تاسف‌بار آن است که بسیاری از مشکلات، از راه‌حل‌ها پیشی گرفته‌اند. تجمیع این تنش‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به آسانی می‌تواند به امید صدها هزار جوان تیر خلاص بزند و چشم‌انداز پیش‌رویشان را تیره و تار کند.

بی‌دلیل نیست که بخش بزرگی از جوانانِ ناامید از وطن، چمدان آرزوهایش را برداشته و کوچ کرده، بخشی بی‌انگیزه در جدال با بی‌آیندگی خانه‌نشین شده و بخش دیگر که این فشارهای بی‌پایان اقتصادی و اجتماعی را تاب نمی‌آورد حالا به جمع معترضان پیوسته و مطالبه زندگی می‌کند. این در حالی است که به تعبیر صاحب‌نظران، سرمایه انسانی جوانان یکی از مهم‌ترین و ارزشمندترین دارایی‌های کشور است؛ نهاده‌ای که می‌تواند ستاده بی‌بدیل رشد و شکوفایی اقتصاد و دستیابی به آینده‌ای مرفه و باثبات در پی داشته باشد. متاسفانه منبع عظیمی از سرمایه، انرژی، خلاقیت و ایده‌های جدید، درست پیش چشم سیاستمداران وجود دارد که نادیده گرفته شده یا به ندرت مورد استفاده صحیح قرار گرفته است. به نظر می‌رسد هزینه انفعال در «توسعه سرمایه انسانی جوانان» در حال افزایش است.

بنا به تعریف بانک جهانی، «سرمایه انسانی» شامل دانش، مهارت‌ها و سلامتی است که افراد در طول زندگی خود روی آن سرمایه‌گذاری و انباشته می‌کنند و آنها را قادر می‌کند تا پتانسیل خود را به عنوان اعضای مولد جامعه به رسمیت بشناسند و به فعل تبدیل کنند. سرمایه‌گذاری روی مردم از طریق تغذیه، مراقبت‌های بهداشتی، آموزش باکیفیت، مشاغل و مهارت‌ها به توسعه سرمایه انسانی کمک می‌کند و این روند، کلید پایان دادن به فقر شدید و ایجاد جوامع فراگیرتر است. همان‌طور که در گزارش توسعه جهانی 2019 (WDR) آمده، شواهد فزاینده‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه کشورها تا زمانی که سرمایه انسانی خود را تقویت نکنند، نمی‌توانند به رشد اقتصادی پایدار و فراگیر دست یابند، در آینده، نیروی کار آماده برای مشاغل نیازمندِ مهارت بیشتر نخواهند داشت و به‌طور موثر در اقتصاد جهانی رقابت نخواهند کرد.

در دنیایی که توسط بزرگسالان اداره می‌شود اما، دولتمردان کمتر به خاطر می‌آورند چه ظرفیت عظیمی در سرمایه انسانی جوانان نهفته است. این جانِ جوانی، ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد که آن را از بخش‌های دیگر جمعیت جدا می‌کند. تجربه جهان نشان داده جوانان این قرن، می‌خواهند پیشگام تغییر در جهان باشند و از آنجا که حس عدالت‌خواهی شدیدی دارند، با نگاهی تازه به دنیا، مشکلات آن را ناشی از خطاهایی می‌دانند که می‌توان و باید اصلاح کرد؛ بنابراین مشتاق مشارکت و اصلاح‌اند. آنها خلاق‌اند؛ چشم‌اندازها، توانایی منحصربه‌فردی برای اندیشیدن به راه‌حل‌های خلاقانه به آنها داده است. بدون محدودیت هنجارهای ریشه‌دار اجتماعی می‌توانند ایده‌هایی ارائه دهند که به ذهنِ بزرگسال دنیا خطور نمی‌کند.

جوانان دیدگاه‌های متمایز و حائز اهمیتی دارند. آنها مسائلی مانند فقر، نابرابری و مسائل زیست‌محیطی را متفاوت از بزرگسالان تجربه می‌کنند. به همین دلیل گنجاندن دیدگاه آنان در راه‌حل هر مشکل اجتماعی می‌تواند کارساز باشد زیرا ابعاد جدیدی از هر موضوع را آشکار می‌کند. به علاوه، هنگامی که ایده‌ها و انرژی خود را در پرداختن به مسائل اجتماعی موثر می‌بینند، خود را مدیرانی توانا می‌پندارند که می‌توانند نقش مهمی در زندگی دیگران و بهبود جهان ایفا کنند. جوانانی که در غیر این صورت ممکن است از نظر تحصیلی یا اجتماعی نسبت به همسالان خود احساس حقارت کنند، متوجه می‌شوند که نقاط قوت منحصربه‌فرد آنها برای ساختن دنیایی بهتر مورد نیاز است. تاثیرات قدرت‌بخش این حس، به بزرگسالی آنها هم سرایت می‌کند و به انگیزه‌ای پایدار برای پیگیری اهداف و کمک به دیگران تبدیل می‌شود. این همه دستاوردهایی است که سرمایه انسانی جوانان به همراه دارد؛ اگر و تنها اگر سیاست‌های نادرست آن را به فنا ندهد.

رسم توانمندسازی جوانان

در دهه‌های اخیر، انباشت چالش‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رقابتی تنگاتنگ بر سر توجه، تمرکز و بودجه دولت ایجاد کرده است؛ آنقدر که در میانه این میدان مین نامنظم، فرصت اندیشیدن به سرمایه انسانی را ندارد و تلاشی هم برای توسعه آن نمی‌کند. غافل از آنکه بدون فرصت و سرمایه‌گذاری کافی، جوانان در مشکلات پرهزینه‌ای که گریبان‌گیر بسیاری دیگر از نقاط جهان است -از بیماری‌های جسمی و روحی گرفته تا خشونت و از دست دادن بهره‌وری و مهاجرت- گرفتار خواهند شد.

سرمایه انسانی را بزرگ‌ترین محرک ثروت ملت‌ها می‌دانند. شاخص سرمایه انسانی (HCI) نیز پیوسته نشان داده توسعه سرمایه انسانی -به ویژه در جوانان- با بازده قابل توجهی برای فرد، جامعه و اقتصاد ملی همراه است. بانک جهانی می‌نویسد: حمایت از جوانان و سرمایه‌گذاری روی آنها، سرمایه انسانی ایجاد می‌کند که کلیدی است برای قادر کردن آنها به استفاده از پتانسیل کامل خود، حفظ رشد اقتصادی بلندمدت و جلوگیری از سقوط میلیون‌ها نفر در فقر. همه‌گیری، به دلیل تعطیلی مدارس، از دست دادن مشاغل و وقفه در مراقبت‌های بهداشتی روتین، یک دهه پیشرفت در سرمایه انسانی در سراسر جهان را تهدید کرده است. این روند فرسایشی می‌تواند بهبود و رونق اقتصادی را برای یک نسل تضعیف کند. اولویت اصلی کشورها برای مقابله با بحران‌های جاری و جبران عقب‌ماندگی‌های سرمایه انسانی، باید سرمایه‌گذاری روی مردم و تقویت سیستم‌های آموزشی، بهداشتی و حمایت اجتماعی باشد که به بهبودی انعطاف‌پذیرتر منجر می‌شود.

در گزارش‌های این سازمان تاکید شده، سرمایه‌گذاری روی جوانان یکی از پاسخ‌های کلیدی جهان به چالش‌هایی است که با تغییر سریع محیط‌های اجتماعی، اقتصادی و جمعیتی ایجاد می‌شوند. حفاظت از این سرمایه مستلزم آن است که جوانان از نظر شناختی، اجتماعی و سیاسی مهارت بیشتری کسب کنند و همچنین به آینده امیدوار باشند. واقعیت‌های جدید اقتصادی و اجتماعی حاکی از آن است که جوانان نیاز به «اشتغال و سازگاری» دارند. ضمن آنکه سرمایه‌گذاری در دوران «جوانی»، موثرتر از تعمیرات بعدی دوران کهنسالی است.

برخی تحلیلگران نیز از ضرورت ایجاد یک چهره «گرم‌تر و حمایت‌گر» نسبت به جوانان، در ساختار حکمرانی سخن می‌گویند. آنها معتقدند توجه ویژه به جوانان می‌تواند عامل تقویتی کارآمد و همچنین بسیار نمادین برای کشور باشد. دولت می‌تواند با این کار بعد اجتماعی خود را اصلاح کند و احساس تعلق شهروندان خود را افزایش دهد که خود برای دستیابی به اهداف اقتصادی و اجتماعی ضروری است. علاوه بر این، به اعتماد بیشتر جوانان به آینده منجر می‌شود. از این منظر، هر استراتژی «سرمایه‌گذاری روی جوانان» باید با هدف افزایش فرصت‌های نسل فعلی و آینده همراه باشد.

این استراتژی‌ها اگر می‌خواهند سبب توانمندسازی جوانان شوند باید چند نکته را مدنظر قرار دهند: نخست شکستن چرخه فقر؛ فقر به شدت از طریق نسل‌ها منتقل می‌شود. مداخلات مربوط به آموزش بهداشت و اشتغال در دوران کودکی، باید چرخه فقر را قبل از رسیدن به سنین جوانی بشکند. به علاوه، رفاه نسل‌های آینده در درجه اول به جوامعی که امروز می‌سازیم بستگی دارد؛ به کیفیت و کمیت دارایی‌هایی که نسل‌های امروز به ارث خواهند برد. از این نظر ارائه یک میراث مناسب (برای مثال یک بازار کار روان و محیط زیست سالم) برای جمعیت در سنِ کار که با جامعه سالخورده مواجه است، به‌طور فراینده‌ای احساس می‌شود.

گشودن درهای بازار کار

ناآرامی‌های اجتماعی که ویژگی آن حضور پررنگ جوانان است، خبر از وضعیت مخاطره‌آمیز آنها می‌دهد. در دو دهه اخیر وخامت حال بازار کار، آنها را با درهای بسته اشتغال مواجه کرده. افت کیفیت آموزش به ویژه در سطح تحصیلات عالی، آنان را از مهارت‌های لازم برای ورود به بازار کار و زندگی کارآمد، محروم نگه داشته. فشارهای اقتصادی، نقاط عطف زندگی‌شان مانند ازدواج و فرزندآوری را به تعویق انداخته. سبک زندگی و آزادی‌های کلیدی‌شان تحت تاثیر سیاست‌ها و مقررات نادرست پیوسته تهدید و تحدید شده. رویای دست یافتن به استقلال و خودمختاری فراتر از چیزی است که جامعه به آنها می‌دهد. این وضعیت آشفته، پیوستن آنها را به جامعه به عنوان بزرگسالان و شهروندان تضعیف می‌کند و نارضایتی، ترس و خشم آنها را افزایش می‌دهد. بزرگ‌ترین سرمایه کشور در خطر است اما چه کسی باید از آن حفاظت کند؟

تجربه جهان نشان داده دولت‌ها، به‌عنوان تامین‌کننده سلامت، آموزش و تامین مالی برای تضمین دسترسی عادلانه به فرصت‌ها، نقشی حیاتی در ایجاد و توسعه سرمایه انسانی دارند. از همین منظر، آموزش نقطه آغاز حفاظت از سرمایه انسانی است. اطمینان از دسترسی به آموزش باکیفیت، شکاف‌های اولیه در مهارت‌های شناختی و اجتماعی-رفتاری را می‌بندد. با تبدیل شدن کودکان به نوجوان، مداخلات برای رفع شکاف‌ها گران‌تر تمام می‌شود. شواهد نشان می‌دهد برای دولت‌هایی که به دنبال سرمایه‌گذاری عاقلانه در سرمایه انسانی هستند، هیچ امکانی بهتر از سرمایه‌گذاری در هزار روز اول زندگی کودک وجود ندارد. بدون چنین مداخلاتی در اوایل زندگی، احتمال بیشتری وجود دارد که جوانان در مارپیچ نابرابری‌ها گرفتار شوند.

بیکاری جوانان نیز یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیش روی سرمایه انسانی است. محرک‌های اصلی آن متعدد هستند: ایجاد شغل ناکافی، عدم تطابق مهارت‌ها و سختی بازار کار، کیفیت پایین مشاغل، موانع جست‌وجوی کار، نابرابری در فرصت‌ها و مشارکت ناکافی بخش خصوصی و جامعه مدنی در فرآیند سیاستگذاری موثر و مشارکتی. به همین دلیل، بهبود سیاست‌های اشتغال جوانان دومین گام برای حفاظت از دارایی ارزشمند آنان است. پس از اتمام تحصیل، بازار کار باید برای ورود جوانان آماده باشد و آنها نیز آمادگی لازم را برای ورود به بازار کار داشته باشند. این امر مستلزم بازار کاری است که خودی‌ها را به غیرخودی‌ها ترجیح نمی‌دهد و فرصت‌ها را برابر توزیع می‌کند.

جوانانی که مدرسه را ترک می‌کنند یا در دام بیکاری می‌مانند، زندگی بزرگسالی خود را با درآمد و امنیت مالی کمتر آغاز می‌کنند، که می‌تواند دستیابی آنها به نقاط عطف بزرگسالی را به تاخیر بیندازد. بیکاری در جوانی از نظر مسیرهای شغلی بلندمدت و درآمدهای آینده با «جراحت ماندگار» همراه است. جوانانی که سابقه بیکاری دارند احتمالاً سطوح دستمزد کمتر، چشم‌انداز ضعیف‌تری برای مشاغل بهتر و در نهایت حقوق بازنشستگی پایین‌تر خواهند داشت. بیکاری طولانی‌مدت جوانان، بی‌ثباتی شغلی و دشواری ورود به بازار مسکن، با پیامدهای منفی دیگری مانند ازدواج دیرهنگام و به تعویق انداختن فرزندآوری همراه است و تاثیرات احتمالی منفی بر روندهای جمعیتی دارد.

برای بهبود این وضعیت، سیاستگذاران باید استراتژی‌های سرمایه‌گذاری خود را از درمان، به پیشگیری تغییر دهند. تحقیقات پیوسته بر ضرورت سرمایه‌گذاری اولیه گسترده برای جلوگیری از رشد مشکلات به ویژه در بخش‌های آسیب‌پذیر جامعه تاکید می‌کنند. بخشی از این سیاست‌ها، بازسازی الگوهای حمایت اجتماعی و تنظیم بازار است. ایجاد یک مسیر آبرومندانه به سمت فرصت‌های اقتصادی برای جوانان به حاشیه رانده‌شده -مانند زنان و مهاجران- و همچنین کسانی که در گروه‌های فقیر و آسیب‌پذیر زندگی می‌کنند ضروری است. فرصت‌های اقتصادی برابر، هسته مرکزی زندگی عزتمندانه در سطح جهان‌اند. فراتر از دولت، کسب‌وکارها نیز باید نقش فعالی ایفا کنند. بهره‌گیری از مشارکت‌های دولتی و خصوصی، تقویت محیط‌های مناسب برای کسب‌وکار و تقویت اکوسیستم‌های کارآفرینی اجتماعی همگی می‌توانند در این مسیر نقش موثری ایفا کنند.

نکته مهم آنکه، تشکیل سرمایه انسانی صرفاً شامل مجموعه‌ای ساده از سرمایه‌گذاری‌های ناهمگون در طول زمان نیست. بین مراحل مختلف این سرمایه‌گذاری پیوندهایی وجود دارد. وضعیت جوانان در بازار کار، به عملکرد روان بازار کار بستگی دارد. ضمن آنکه فقر و طرد اجتماعی والدین فرصت‌های فراهم‌شده برای فرزندان و دسترسی آنها به فرصت‌های بعدی را به‌طور جدی محدود می‌کند و آینده آنان را به خطر می‌اندازد. از این رو رفع فقر و نابرابری نیز گام مهمی در توسعه سرمایه انسانی جوانان به شمار می‌رود. از آنجا که نابرابری‌ها در سنین پایین در طول زندگی پیچیده می‌شود، دولت‌ها باید به دنبال ایجاد محیطی باشند که در آن جوانان با زمینه‌های اقتصادی-اجتماعی مختلف از دسترسی برابر به حقوقی مانند آموزش باکیفیت، خدمات بهداشتی و فرصت‌های شغلی، برخوردار شوند.

دادن صدا به جوانان

جوانان در تمامی حوزه‌ها از اشتغال، آموزش، بهداشت و عدالت گرفته تا مسکن، ورزش، برابری جنسیتی و محیط زیست نیازها و علایق خاصی دارند. در نظامی که سیاست‌ها و تصمیمات بر مبنای دیدگاه‌ها و سلایق بزرگسالان شکل می‌گیرد، این نیازها به ندرت شناسایی می‌شود و پاسخ درخور دریافت می‌کند. برای دادن صدا به جوانان و توانمند کردن آنها، به همکاری بین‌نسلی قوی‌تر و موثرتر نیاز است. این همکاری مبتنی بر ایجاد بستر مدنی و سیاسی فراگیری است که در آن، حضور اندیشه‌های جوان در کنار تجربه نسل گذشته به رسمیت شناخته شود. برای رسیدن به این هدف دو راه بیشتر وجود ندارد: بازسازی اعتماد و ایجاد نمایندگی سیاسی فراگیر.

در سطح جهانی به ندرت می‌توانید افراد زیر 35 سال را در مناصب رسمی سیاسی پیدا کنید. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست، داشتن حداقل 30 سال سن، پیش‌شرط نامزدی در مجلس است. سخن گفتن از سیاست‌های عمومی پاسخگو که در آن جوانان در فرآیند تصمیم‌گیری سهیم شوند به تنهایی کافی نیست؛ باید محیط‌های توانمندی برای مشارکت سیاسی و مدنی ایجاد شود تا جوانان به ذی‌نفعان پاسخگو و مسوولیت‌پذیر تبدیل شوند. صدای بلند اعتراض آنها این روزها، نشانه‌ای از نبود این بستر مشارکت و ناشنیده ماندن صدایشان است. جایی که این نسل بتواند صدای خود را به گوش دیگران برساند، از اصلاحاتی که مطالبه‌گر آن است دفاع کند و احزاب سیاسی قابل اعتماد و نماینده خود را در قدرت داشته باشد، خشونت و ناآرامی‌های اجتماعی کاهش پیدا خواهد کرد.

راهکار دیگری که می‌تواند به حفاظت از سرمایه جوانان کمک کند بازسازی اعتماد ازدست‌رفته آنان است؛ کاری که تنها با درک درست از خواسته‌ها و نیازهایشان میسر می‌شود. تجربه و خرد در انحصار هیچ دولتی نیست؛ جوانان نیز دانش، تجربه و خرد خود را دارند و اولویت‌ها را بر مبنای نیازها و انتظارات خود تعیین می‌کنند. هیچ دولتی نمی‌تواند بدون مشارکت این قشر در خلق ایده‌ها و تصمیم‌سازی‌ها و تنها بر مبنای اولویت‌های ذهنی خود کشتی حکمرانی را به لنگرگاه امنی برساند. موفقیت بسیاری از اقداماتی که در ذیل «سرمایه‌گذاری روی جوانان» انجام می‌شود به مشارکت خودشان متکی است، به همین دلیل سیاست‌ها باید نحوه تفکر، رفتار و ارتباط جوانان را در نظر بگیرند. این جایی است که پای یک رویکرد ارتباطی استراتژیک به میان می‌آید.

جوانان منبع بی‌پایانی از انرژی نوآورانه هستند؛ به میدان آوردن آنها می‌تواند منشأ دگرگونی‌های مادام‌العمر سودآور و ارزشمندی باشد. چرا از آنها دعوت نمی‌کنیم که به تیم تصمیم‌سازان حکمرانی ملحق شوند؟ جایی که صدای آنها واقعاً شنیده شود. آنها سزاوار این فرصت هستند که از سرمایه بی‌نظیر خود برای بهبود حال کشور استفاده کنند؛ و مشارکت آنها فرصتی است که کشور -و حکمرانی- نمی‌تواند و نباید از دست بدهد.  

دراین پرونده بخوانید ...