شناسه خبر : 50479 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جنگ سرد فناوری

رقابت غول‌های فناوری چگونه بر اقتصاد جهانی اثر می‌گذارد؟

 

صدف صمیمی   / نویسنده نشریه 

رقابت داغ گوگل، آمازون و حالا اوپن ای‌آی در توسعه تراشه‌های اختصاصی هوش مصنوعی (مانند TPU گوگل و Inferentia  آمازون) به یک جنگ سرد تبدیل شده است. این رقابت نه‌تنها نوآوری‌های هوش مصنوعی را تسریع می‌کند، بلکه پیامدهای عمیقی برای زنجیره تامین جهانی، هزینه‌های فناوری و بازارهای اقتصادی خواهد گذاشت.

تراشه‌هایی مانند TPU گوگل و Inferentia آمازون نه‌تنها قلب تپنده زیرساخت‌های هوش مصنوعی هستند، بلکه اهرمی برای کاهش هزینه‌های خدمات ابری و افزایش سرعت نوآوری در صنایع مختلف به‌شمار می‌روند. این جنگ سرد، با میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری و رقابت برای برتری در زنجیره تامین جهانی، در حال بازنویسی قواعد اقتصاد دیجیتال است و پیامدهای آن از بازارهای فناوری تا اقتصادهای نوظهور احساس خواهد شد. این رقابت تنها به غول‌های فناوری محدود نمی‌شود؛ تاثیرات آن بر زنجیره تامین نیمه‌هادی‌ها، به‌ویژه وابستگی به تولیدکنندگانی مانند TSMC در تایوان، ریسک‌های ژئوپولیتیک را برجسته کرده است.

درعین‌حال، توسعه تراشه‌های اختصاصی می‌تواند هزینه‌های خدمات ابری را کاهش دهد و به کسب‌وکارهای کوچک و متوسط امکان دسترسی به فناوری‌های پیشرفته را بدهد، اما در صورت تسلط چند شرکت بزرگ، خطر انحصار و افزایش شکاف دیجیتال بین کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه نیز وجود دارد. این پویایی، پرسش‌هایی اساسی درباره آینده بازار کار، نیاز به نیروی متخصص و تاثیر اتوماسیون بر اقتصاد جهانی مطرح می‌کند.

برای ایران و سایر اقتصادهای نوظهور، این رقابت فرصتی دوگانه است؛ از یک‌سو، امکان بهره‌مندی از فناوری‌های جدید و ایجاد فرصت‌های شغلی در حوزه هوش مصنوعی و از سوی دیگر، خطر عقب‌ماندگی در صورت عدم سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و آموزش. این گزارش به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه جنگ تراشه‌های هوش مصنوعی می‌تواند آینده اقتصاد جهانی را شکل دهد و چه درس‌هایی برای سیاست‌گذاران و کسب‌وکارهای ایرانی در این میدان پرشتاب وجود دارد.

تراشه‌ها فقط برای هوش مصنوعی توسعه پیدا نمی‌کنند. شرکت‌های بزرگ برای کاربردهای بسیار عظیم خود که نیازمند قدرت پردازش بسیار بالایی هستند، مانند موتور جست‌وجوی گوگل، به توان پردازشی بسیار بالای تراشه‌ها نیاز دارند. همین الان هم امثال گوگل،‌ یوتیوب و اپل هزینه‌های سنگینی صرف دیتاسنتر و توان پردازشی سرورهایشان می‌کنند. در حال حاضر آنان به شرکت‌هایی مثل MVD و اینتل و نحوه قیمت‌گذاری‌هایشان وابسته هستند. پس سرمایه‌گذاری روی تراشه‌های اختصاصی به آنها کمک می‌کند که هزینه‌های فعلی‌شان را کاهش دهند. با چنین سرمایه‌گذاری‌هایی آنان می‌توانند در زنجیره تامین تراشه‌ها حضور گسترده‌تری داشته باشند و هزینه کل تولیدات خود را کاهش دهند.

از سوی دیگر کاربردهای این تراشه‌ها در کسب‌وکارهای مختلف با هم متفاوت است؛ مثلاً آمازون یا گوگل به  قدرت پردازشی خاص در شرایطی مشخص نیاز دارند که با دیگری متفاوت است. وقتی خودشان وارد تولید می‌شوند، می‌توانند ویژگی‌های فنی آن تراشه را با مناسب‌سازی برای نیازهای خاص خود بهینه کنند.

غیر از بحث کاربردهای فعلی و بهینه کردن تراشه‌ها؛  نکته سومی هم وجود دارد؛ سرمایه‌گذاری‌های سنگین در حوزه هوش مصنوعی (و محاسبات کوانتومی) -که به نظر می‌آید همه می‌دانند در آینده برای ارائه سرویس‌های خوب به آن وابسته هستند-، به رقابتی در نشان دادن قدرت بدل شده است. پس می‌توان میل غول‌های بزرگ در سرمایه‌گذاری در حوزه تراشه‌ها را در این سه گزینه تبیین کرد.

ابعاد چنین هزینه‌هایی ده‌ها میلیارد دلار است. چرا این هزینه‌ها برای این شرکت‌ها توجیه دارد؟ چون ابعاد ارزش این شرکت‌ها تریلیون دلار است. برای شرکتی مثل گوگل که سالانه چندصد میلیارد دلار درآمد می‌سازد، عجیب نیست که مثلاً 70 یا 100 میلیارد دلار خرج تحقیق و توسعه و دیتاسنتر خود کند. درست است که این اعداد برای ما اعداد بسیار بزرگی است، اما در قیاس با اعدادی که کسب‌وکارهایی مثل آمازون، اپل و گوگل دارند، واقعاً اعدادی دور از دسترس نیست. در چنین وضعیتی پای تصمیم‌گیری درباره این موضوع که آیا باید وارد حوزه تحقیق و توسعه شد یا نه، به میان می‌آید. چون R&D کمک می‌کند دریابیم که آیا طراحی و ساخت تراشه‌ها بر اساس کاربردهای آن تراشه برای استفاده در کسب‌وکاری که مدنظر داریم، بهینه است یا خیر. بعد از تحقیقات این‌چنینی، کشوری که می‌خواهد تراشه تولید کند باید در کارخانه‌های مخصوص که تاسیس آنها هم هزینه‌بر است به تولید بپردازد. این در حالی است که همین الان مواد لازم تولید تراشه‌ها از جمله سیلیکون در کشورهایی مانند تایوان با هزینه خیلی پایین‌تر تولید می‌شود. کارخانه‌های تولید تراشه‌ها های‌تک و سنگین است. بعد از انجام این کارها باید دیتاسنتری هم طراحی و پیاده‌سازی شود تا این تراشه‌ها در آن قرار گیرد. یعنی یک زنجیره ارزش باید ایجاد شود که متقاضی حضور در رقابت با غول‌های تولید تراشه، مدام باید هزینه کند.

77

سه محور اصلی رودرروی سیاست‌گذاران

حالا که متوجه ارزش قدرت غول‌های فناوری شدیم، بار دیگر به جنگ سرد میان آنان بپردازیم تا در ادامه بتوانیم بررسی کنیم که آیا ایران توانایی ورود به این جنگ را دارد یا خیر، و آیا از این امر تاثیر می‌پذیرد یا نه. در جنگ سرد تراشه‌ها که این روزها بین غول‌های فناوری در جریان است، سه محور اصلی همزمان در برابر چشم اقتصاددانان و سیاست‌گذاران نمایان می‌شود: نیاز به قدرت محاسباتی بی‌وقفه برای پروژه‌های هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی، حفظ جایگاه رقابتی در برابر رقبای بین‌المللی و مدیریت ریسک‌های زنجیره تامین. بر پایه تحلیل‌های معتبر اقتصادی جهان، این شرکت‌ها در حال حاضر به سمت ایجاد اکوسیستم‌های پردازشی در حال حرکت هستند که بتوانند بدون تکیه کامل به عرضه‌کنندگان خارجی، ظرفیت‌ها را درون‌سازمانی تقویت کنند. اکونومیست و دیگر رسانه‌های اقتصادی اشاره می‌کنند که با وجود سودهای بزرگ در بازارهای دیجیتال، سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی در مقیاسی بی‌سابقه و با دوره بازگشت طولانی انجام می‌شود تا حاشیه‌های سود و امنیت عرضه حفظ شود.

اما واقعیت این نبرد بیشتر از صرفاً طراحی تراشه‌های قدرتمند است. غول‌های فناوری به شکل بازیگری با نقش‌های متفاوت، تراشه‌های سفارشی را برای بهینه‌سازی کارایی سرویس‌هایشان توسعه می‌دهند تا از وابستگی به پردازنده‌های عمومی و قیمت‌های بازار آزاد کاسته شود. گوگل با چیپ‌های TPU و تیم‌های مهندسی هوش مصنوعی، آمازون با پردازشگرهای Inferentia  و خدمات  AWSو اپل با مجموعه تراشه‌های اختصاصی M-series، همزمان در حال ادغام عمیق فناوری در داخل شرکت هستند. این جهت‌گیری نه‌تنها هزینه‌های عملیاتی را بهبود می‌بخشد، بلکه امکان پاسخ سریع‌تر به نیازهای خاص کسب‌وکار را فراهم می‌کند و از نظر استراتژیک، قدرت چانه‌زنی در بازار را تقویت می‌کند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که در این میدان، مولفه‌های کارایی انرژی، طراحی بهینه برای کاربری‌های مشخص و سرعت عمل در توسعه محصول به اندازه ظرفیت محاسباتی مهم هستند.

در سوی دیگر، زنجیره تامین تراشه‌ها همچنان بر پایه ظرفیت‌های چینش‌شده در سطح جهان حرکت می‌کند و بسیاری از بازیگران اصلی برای تضمین دسترسی به سیلیکون و ساختارهای پیشرفته، به همکاری با عرضه‌کنندگان بزرگ Foundry مانند TSMC  و سامسونگ وابسته‌اند. با وجود این، فشارهای ژئواقتصادی و مسیرهای تقابل فناورانه، دولت‌ها را وادار به ایجاد مداخلات تنظیمی و سرمایه‌گذاری‌های استراتژیک در داخل کشور کرده است. اکونومیست و گزارش‌های تحقیقاتی تاکید می‌کنند که هرگونه اختلال در عرضه یا هرگونه فاصله فناوری میان کشورها می‌تواند بازار را با فشارهای قیمتی و تاخیرهای توسعه روبه‌رو کند و در نتیجه، بازیگران بزرگ به دنبال تنوع‌بخشی به پایگاه‌های تولید و تامین قطعات به‌منظور کاهش ریسک‌های سیستماتیک هستند.

اقتصاد کلان نیز این نبرد را با فضای پولی و سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت پیگیری می‌کند. هزینه‌های سرمایه‌گذاری در تراشه‌ها هرچند به شکلی فزاینده‌ بالا رفته، اما انتظار می‌رود بازگشت سرمایه به شکل بلندمدت و در قالب سرویس‌های با ارزش افزوده بالا محقق شود؛ به‌ویژه در زمینه خدمات ابری، هوش مصنوعی مولد و زیرساخت‌های چندرسانه‌ای که برای میلیاردها کاربر خدمات‌رسانی می‌کند. تحلیل‌های بازار نشان می‌دهد که شرکت‌ها به‌جای تکیه صرف بر سودهای کوتاه‌مدت، بهبود بازده از طریق بهره‌وری انرژی، کاهش هزینه‌های عملیات و عرضه محصولات با قابلیت انطباق سریع با تغییر تقاضا را ترجیح می‌دهند. با این رویکرد، جنگ سرد تراشه‌ها به سمت ایجاد چهارچوب‌های هزینه-فایده بلندمدت و نهادینه‌سازی الگو‌های کسب‌وکار پایدار می‌رود که می‌تواند به تثبیت سرمایه‌گذاری‌ها در اقتصاد دیجیتال بینجامد.

در چشم‌انداز 5 تا 10 سال آینده، پیش‌بینی می‌شود فشارهای ژئواکونومیک برای تامین زیرساخت‌های پردازشی پیوسته‌ تشدید شود. دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی به سمت تشکیل بازارهای داخلی قوی‌تر، حمایت‌های مالی هدفمند و همکاری‌های استراتژیک در زنجیره تامین خواهند رفت تا وابستگی‌های راهبردی به بازیگران منفرد را کاهش دهند. با فرض قدرت گرفتن محورهای سیاستی در آمریکا و اروپا، و تقویت شتاب در مسیرهای سرمایه‌گذاری به سمت تولید داخل و نزدیکی به بازارهای مصرف، رهبری عملیاتی در حوزه زیرساخت‌های پردازشی به شکلی میان دستگاه‌های سیاستی، دانشگاهی و صنایع خصوصی شکل می‌گیرد. در مقابل، چین و سایر اقتصادهای در حال رشد نیز با ترکیب حمایت دولتی و نوآوری خصوصی، تلاش خواهند کرد سهمی پایدار از بازارهای کلیدی به‌دست آورند، هرچند که موانع بین‌المللی و محدودیت‌های صادراتی ممکن است زنجیره تامین آنها را با چالش روبه‌رو کند.

از منظر فناوری، انتظار می‌رود طراحی‌های ترکیبی و چندبعدی برای تراشه‌ها غالب شوند. مدل‌های محاسباتی که از ترکیب بخش‌های مختلف مانند واحدهای هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و حافظه‌های کارآمد تشکیل شده‌اند، جایگزین معماری‌های تک‌کاناله خواهند شد. بهینه‌سازی انرژی و گرمای مدارها به یکی از معیارهای کلیدی رقابت تبدیل می‌شود و شرکت‌ها برای کاهش هزینه‌های عملیاتی و افزایش نرخ بازگشت سرمایه، به توسعه بسته‌های قابل جداسازی با فناوری‌های chiplet و سازوکار‌های یکپارچه‌سازی پیچیده روی خواهند آورد. در کنار آن، استانداردسازی‌های بین‌المللی در زمینه امنیت، قابلیت مدیریت داده و قابلیت اعتماد مدل‌ها به شکل عامل تمایز یا حداقل ضرورت‌های ورود به بازارها اهمیت خواهد یافت.

برندگان احتمالی این رقابت را می‌توان در محورهای گسترده‌تری جست‌وجو کرد. ایالات‌متحده و اتحادیه اروپا با ترکیب سرمایه‌گذاری دولتی، چهارچوب‌های حمایتی و سرمایه‌گذاری‌های مشترک در پژوهش و توسعه، به سمت ایجاد اکوسیستم‌های پردازشی پایدار خواهند رفت. همچنین تایوان و کره جنوبی با شرکت‌های پیشرو در ساخت تراشه و کاتالیزورهای صنعتی، در موقعیتی خواهند بود که بتوانند دیدگاه‌های عملیاتی اقتصاد دیجیتال را به‌سرعت به بازارهای مصرف ارائه دهند. سرمایه‌گذاران بزرگ و شرکت‌های نرم‌افزاری مانند اقتصادهای ابری نیز به دنبال ایجاد دوپایگاهی خواهند بود: قدرت محاسباتی قابل اتکا و دسترسی امن به داده‌ها و الگو‌های هوش مصنوعی. در نتیجه، برندگان نهایی کسانی خواهند بود که بتوانند همزمان توسعه فناوری، پاسخگویی به نیازهای صنعتی و مدیریت ریسک‌های سیاسی-اقتصادی را با هم تراز کنند. اما سناریوهای جایگزین وجود دارند که می‌توانند مسیر این نبرد را دگرگون کنند. فرضیه‌ ازهم‌‌گسستی در زنجیره تامین جهانی یا تشدید محدودیت‌های صادراتی می‌تواند به ایجاد جبهه‌گیری در بازارهای جدا از هم منجر شود؛ در چنین بازاری، کشورهای با اقتصادهای غیرمتکی به واردات تراشه یا با توانمندی‌های تولید داخلی بالا، شانس بیشتری برای حفظ ثبات و رشد خواهند داشت. از سوی دیگر، فرآیندهای استانداردسازی جهانی ممکن است به سمت همگرایی بیشتر یا شکاف‌های عمیق‌تر حرکت کند که هر کدام پیامدهای متفاوتی برای نوآوری و قیمت‌گذاری به همراه دارد. در هر دو سناریو، پذیرش مدل‌های باز، شفافیت زنجیره تامین و حفاظت از امنیت داده‌ها به‌عنوان شاخص‌های کلیدی موفقیت باقی خواهند ماند و می‌تواند به مرور زمان فاصله میان بازیگران بزرگ و سایر اقتصادها را کاهش یا افزایش دهد.

ایران درگیر جنگ تراشه نیست

حالا با داشتن چنین تصویری بهتر و راحت‌تر می‌توان جایگاه ایران را ارزیابی کرد. بسیاری از کارشناسان حوزه های‌تک عقیده دارند، ایران نه درگیر جنگ تراشه‌هاست و نه باید باشد. جنگ تراشه‌ها مسئله چهار، پنج کشور بیشتر نیست و بقیه کشورهای دنیا اصلاً کاری با آن ندارند. به جز چند کشور که آنها را غول‌های هوش مصنوعی می‌دانیم،‌ بقیه کشورهایی که درگیر قدرت تکنولوژی هستند به این باور رسیده‌اند که باید فست ‌فالوئر باشند. آنها کشورهایی هستند که به‌سرعت می‌توانند اقتصاد و تکنولوژی خود را با دانش روز منطبق کنند. با چابکی دامین‌ها و حوزه‌هایی را که هوش مصنوعی می‌تواند در آنها تحول ایجاد کند تغییر می‌دهند تا از مزیت ایجادشده بیشترین استفاده را ببرند. دنبال‌کنندگان چابک تکنولوژی در این حوزه سرمایه‌گذاری می‌کنند تا زودتر از سایر کاربردهای هوش مصنوعی، از ابزارهای موجود برای توسعه خود بهره‌مند شوند.

بر این اساس است که گفته می‌شود ایران اگر بخواهد تولید تراشه‌ها را به‌عنوان یک هدف دنبال کند، موفق نخواهد بود. فاصله ما با کشورهایی که در آن سطح فعالیت می‌کنند زیاد است؛ ولی به‌صورت بالقوه فرصت‌هایی برایمان وجود دارد تا بتوانیم به زمره دنبال‌کنندگان چابک تکنولوژی بپیوندیم. مثلاً با تغییرات جدی در سیاست‌گذاری و افزایش کیفیت اداره کشور، در یک بازه چندساله، این امر تحقق‌پذیر است که ایران به رده دوم رقابت‌ها یعنی ‌دنبال‌کنندگان چابک وارد شود. اتفاقاً کشورمان هم در این زمینه نیازهایی مهم دارد و مزیت‌هایی هم روبه‌رویش است. مثلاً هم به دلیل فعالیت‌های ایران در صنعت نفت و گاز و هم به دلیل مسائل مربوط به کمبود آب و برق، تمرکز کشورمان باید بیشتر در کاربردی کردن هوش مصنوعی باشد. نیازهای ایران هیچ ارتباطی به زیرساخت‌ها و کاربردهای پایه‌ای و بنیادین هوش مصنوعی مثل تراشه و دیتاسنتر ندارد.

اما هنوز ما با این دسته دوم فاصله معناداری داریم. ایران در حال حاضر در رده سوم است؛ یعنی کشور آداپتر است و اگر در همین رده بماند، احتمالاً بیشتر یک استفاده‌کننده ساده از AI خواهد بود. آن‌وقت بسیاری از مشاغل از بین می‌روند و مشاغل جدیدی جایگزین نمی‌شود. یعنی هوش مصنوعی می‌آید و چون ما نمی‌توانیم از آن مزیت اقتصادی بسازیم و فقط باعث کاهش هزینه‌ها و ساده‌سازی فرآیندها می‌شود، حتماً به بیکاری منجر خواهد شد. 

دراین پرونده بخوانید ...