شناسه خبر : 50635 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

حمله به میانه‌روها

چرا سیاستمداران میانه‌رو از زیر ضرب خارج نمی‌شوند؟

 

هدا احمدی / نویسنده نشریه 

22این روزها افرادی نظیر علی‌اکبر ناطق‌نوری، حسن روحانی، محمدجواد ظریف و محمدرضا باهنر به‌شدت از سوی جریان‌های تندرو تحت فشار قرار گرفته‌اند. این افراد در دسته‌بندی سیاسی اگرچه همسو نیستند اما از نظر خط‌‌مشی، جزو سیاستمداران میانه‌رو به حساب می‌آیند.

میانه‌روی در عرصه سیاسی ایران به رویکردی اشاره دارد که از افراط‌وتفریط‌های ایدئولوژیک دوری کرده و به‌دنبال تعادل، مصالحه و عمل‌گرایی در اداره امور کشور است. سیاستمداران میانه‌رو معمولاً در پی ایجاد توازن بین حفظ اصول نظام و پاسخگویی به مطالبات اجتماعی و اقتصادی مردم هستند. این افراد اغلب از درگیری‌های جناحی تند پرهیز کرده و به جای تقابل، به گفت‌وگو و یافتن راه‌حل‌های مشترک تمایل دارند. در فضای سیاسی ایران، میانه‌روها معمولاً در مقابل جریان‌های تندرو، چه در جناح اصولگرا و چه در جناح اصلاح‌طلب، قرار می‌گیرند و به دلیل همین موضع‌گیری متعادل، اغلب از هر دو سو مورد انتقاد یا حمله قرار می‌گیرند.

هفته گذشته محمد قوچانی با خطاب قرار دادن این افراد و دیگر سیاستمداران میانه‌رو که از سنت هاشمی‌رفسنجانی در نهاد روحانیت برخاسته‌اند، مدعی شد که در فضای سیاسی ایران میانه‌روها یا اعتدال‌گرایان همواره زیر ضرب قرار دارند.

محمد قوچانی نوشت: حمله امام جمعه مشهد به آقای ناطق‌نوری و حمله رسانه‌های اصولگرا به حسن روحانی و محمدجواد ظریف پس از سخنان اخیر آنان درباره برجام با کمک یار روس، آقای لاوروف، پازل حمله متحد به میانه‌روی را تشکیل می‌دهد. سخنان آقای ناطق‌نوری در نقد اشغال سفارت آمریکا شجاعانه بود و او که روزی نامزد این جناح در برابر سیدمحمد خاتمی بود اکنون به اوج پختگی سیاسی خود بدون هیچ‌گونه سود و زیان سیاسی شخصی رسیده است و حال مورد حمله همان دوستانی قرار می‌گیرد که روزی رای به ناطق را واجب شرعی می‌دانستند و رای به خاتمی را حرام. حالا خاتمی و ناطق به یک نقطه رسیده‌اند. وحدتی که از انتخاب حسن روحانی به ریاست‌جمهوری شروع شد و هنوز هم ادامه دارد.

راه گفت‌وگو در زمانه تندروی‌ها

در روزگاری که سیاست بیش از هر زمان دیگری میان هیجان و عقلانیت در نوسان است، واژه «میانه‌روی» بار دیگر به واژه‌ای کلیدی در تحلیل رفتار سیاسی بدل شده است. جامعه‌ای که مدام از افراط به تفریط می‌لغزد، به گفت‌وگویی نیاز دارد که در آن منطق بر هیجان غلبه کند. در چنین شرایطی، محمد مهاجری، فعال و کارشناس سیاسی که سال‌هاست رفتار جریان‌های سیاسی را با نگاهی انتقادی و تحلیلی دنبال می‌کند معتقد است؛ میانه‌روی تنها یک شعار اخلاقی نیست، بلکه ضرورتی برای بقا و پایداری اجتماعی است.

در این پرونده، با راهنمایی و مشورت محمد مهاجری می‌خواهیم ببینیم «میانه‌روی دقیقاً به چه معناست»، چه تفاوتی با محافظه‌کاری دارد و چرا در فضای سیاست ایران و حتی در سطح جهانی، جای آن به‌تدریج در حال تنگ‌تر شدن است؟ مهاجری بر این باور است که در ساختار سیاسی هر جامعه، دو جریان اصلی در تقابل‌اند: یکی تندروها که از بحران تغذیه می‌کنند و دیگری میانه‌روها که برای حل بحران‌ها گفت‌وگو را برمی‌گزینند. او تاکید می‌کند میانه‌رو کسی نیست که منفعل یا بی‌موضع باشد، بلکه فردی است که از مسیر تعامل و عقلانیت به دنبال اصلاح امور است.

به اعتقاد مهاجری، درک میانه‌روی مستلزم شناخت مرزهای آن با بی‌تفاوتی و سازشکاری است. میانه‌روها اهل عقب‌نشینی از اصول نیستند، بلکه به جای درگیری، بر گفت‌وگو و اقناع تاکید می‌کنند. آنها می‌دانند تغییرات پایدار، زمان‌بر و تدریجی‌اند و به همین دلیل، برخلاف تندروها که به‌دنبال نتایج فوری‌اند، صبورانه در مسیر اصلاح گام برمی‌دارند. از نگاه او، تندروها معمولاً میانه‌روها را هدف حمله قرار می‌دهند، چون حضور این گروه تعادل را به فضای عمومی بازمی‌گرداند و فضای بحران‌محور را برای افراطی‌ها ناامن می‌کند.

مهاجری در تحلیل‌های خود، میانه‌روها را «سنگ ترازوی سیاست» می‌خواند؛ نیروهایی که اگرچه صدایشان کمتر از تندروها شنیده می‌شود، اما تعادل جامعه به حضور آنها وابسته است. او باور دارد که میانه‌روها موتور حرکت به سوی ثبات‌اند و اگر این بخش از جامعه تضعیف شود، سیاست به ورطه خشونت و حذف کشیده خواهد شد. از نظر او، میانه‌روی یعنی پایبندی به انصاف، پرهیز از خشونت و آمادگی برای بازنگری در خطاهای گذشته؛ ویژگی‌هایی که هر جامعه‌ای برای رشد و بقا به آن نیاز دارد.

در این پرونده، با تکیه بر تحلیل‌های محمد مهاجری، تلاش می‌کنیم مفهوم میانه‌روی را نه در سطح شعار، بلکه در عمق رفتار سیاسی و اجتماعی بررسی کنیم. او از تجربه‌های شخصی و تاریخی سخن می‌گوید تا نشان دهد چگونه میانه‌روی می‌تواند میان‌بر عقلانیت در زمانه افراط باشد. پرسش اصلی این است؛ آیا هنوز در فضای پرهیاهوی سیاست، می‌توان از گفت‌وگو و اعتدال سخن گفت؟ مهاجری باور دارد پاسخ مثبت است، اگر جامعه تصمیم بگیرد از هیجان فاصله بگیرد و به عقل جمعی بازگردد.

مسیر گفت‌وگو در برابر تندروی چه باشد؟

محمد مهاجری، فعال و تحلیلگر سیاسی، میانه‌روی را یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم در عرصه سیاست می‌داند. مفهومی که در نقطه مقابل افراط و تندروی قرار دارد. به اعتقاد او، در جهان سیاست همیشه افرادی وجود دارند که قائل به اقدامات انقلابی و بعضاً خشونت‌بار هستند؛ کسانی که می‌پندارند تغییر تنها از مسیر تقابل، ناسزاگویی، تنش‌زایی و درگیری ممکن است. در برابر این طیف، به باور مهاجری، میانه‌روها قرار دارند. کسانی که باور دارند جامعه را می‌توان با گفت‌وگو، تعامل و عقلانیت به سوی اصلاح پیش برد، نه با تخریب و درگیری.

مهاجری می‌گوید؛ میانه‌روی رویکردی است که از صبر، درک متقابل و واقع‌گرایی سرچشمه می‌گیرد. افرادی که به این مسیر پایبندند، تلاش می‌کنند مسائل جامعه را از طریق گفت‌وگو با نهادهای قدرت، نهادهای مدنی و افکار عمومی حل کنند. از نظر او، حتی اگر لازم باشد برای پیگیری یک حق، تظاهرات یا اعتصابی برگزار شود، این حرکت باید در چهارچوبی مسالمت‌آمیز باقی بماند. به گفته مهاجری، مرز و خط قرمز میانه‌روها جایی است که کار به خشونت و درگیری فیزیکی کشیده شود. زیرا آنان به‌خوبی می‌دانند که خشونت نه‌تنها نتیجه‌ای پایدار ندارد، بلکه سرمایه اجتماعی جنبش‌های اصلاحی را نیز نابود می‌کند.

او تاکید می‌کند که میانه‌روی، مسیری نیست که با سرعت نتیجه دهد. طبیعت این مسیر اقتضا می‌کند که صبر و زمان صرف شود. کسانی که در اردوگاه میانه‌روی قرار می‌گیرند، به دنبال اصلاح تدریجی‌اند و می‌دانند تغییر واقعی از مسیر آگاهی و گفت‌وگو حاصل می‌شود، نه از هیجان یا فشار لحظه‌ای. مهاجری می‌گوید؛ همین ویژگی باعث می‌شود میانه‌روها معمولاً مورد انتقاد و حمله جریان‌های تندرو قرار گیرند؛ تندروهایی که علاقه‌مندند جامعه در التهاب و بحران دائمی باقی بماند.

او میانه‌روها را «سنگ ترازوی سیاست» می‌نامد. نیروهایی که حضورشان موجب تعادل در رفتار بازیگران سیاسی می‌شود. میانه‌روها می‌توانند فضا را برای افراطیون ناامن کنند و از انحصار آنان بر افکار عمومی جلوگیری کنند. گسترش گفتمان اعتدال، سبب کاهش نفوذ تندروها می‌شود، به همین دلیل، جریان‌های افراطی (چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون) همواره با بدبینی به میانه‌روها می‌نگرند.

تندروها در برابر عقلانیت میانه‌رو

محمد مهاجری در تحلیل خود از وضعیت سیاسی جامعه، بر تمایز دو طیف اصلی یعنی تندروها و میانه‌روها تاکید می‌کند و می‌گوید؛ تندروها معمولاً از احساسات و هیجانات مردم تغذیه می‌کنند و بقای فکری‌شان به وجود بحران و دشمن وابسته است. تندروها در پی حل مسئله نیستند، بلکه از التهاب تغذیه می‌کنند. در مقابل، میانه‌روها از عقلانیت، گفت‌وگو و اصلاح تدریجی سخن می‌گویند.

مهاجری باور دارد که میانه‌روها نه در پی براندازی ناگهانی‌اند و نه خواهان تثبیت مطلق وضع موجود. آنان در تلاش‌اند تا نظام سیاسی و اجتماعی را به‌صورت تدریجی به سمت انصاف، کارآمدی و تعادل سوق دهند. به عقیده او، این دسته از نیروهای سیاسی معمولاً از دو طرف مورد حمله قرار می‌گیرند. از سوی تندروهای حاکمیتی که آنها را سازشکار یا بی‌غیرت می‌خوانند و از طرف مخالفان تندرو که به آنان برچسب محافظه‌کاری یا بی‌عملی می‌زنند.

اما از نگاه او، میانه‌روی نه از ترس و نه از مصلحت‌طلبی برمی‌خیزد، بلکه از فهم عمیق نسبت به واقعیت‌های جامعه ناشی می‌شود. او توضیح می‌دهد که هر جامعه‌ای ظرفیت محدودی برای تنش دارد و عبور از این ظرفیت می‌تواند بنیان آن را متزلزل کند. به باور او، میانه‌روها درک می‌کنند که باید با واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی با عقلانیت برخورد کرد و تغییر را با هزینه کمتر و ماندگاری بیشتر پیش برد.

یکی از ویژگی‌های برجسته میانه‌روها از دیدگاه مهاجری، شجاعت در بازنگری و اصلاح مسیر است. او می‌گوید: «میانه‌روها اگر به اشتباهات گذشته خود پی ببرند، با شجاعت مواضعشان را تغییر می‌دهند و از مسیر خطا بازمی‌گردند. اما تندروها به‌ندرت چنین می‌کنند، چون در ذهنشان عقب‌نشینی نوعی شکست است.» مهاجری معتقد است؛ تندروها در برابر تغییر مقاوم‌اند و حتی در برابر اشتباهات آشکار نیز سکوت می‌کنند. وی می‌افزاید که میانه‌روها معمولاً به اخلاق گفت‌وگویی پایبندند و در سیاست، گفت‌وگو برای آنها نه فقط یک روش، بلکه نوعی فرهنگ است. به باور او، جامعه‌ای که گفت‌وگو در آن نهادینه شود، در برابر بحران‌ها مقاوم‌تر و در برابر افراط‌گرایی واکسینه خواهد بود. در مقابل، تندروها گفت‌وگو را نشانه ضعف می‌دانند و به جای تعامل، به حذف و تخریب متوسل می‌شوند.

مهاجری تاکید می‌کند که در قاموس تندروها، مخالف سیاسی دشمن است، نه رقیب. او بر این باور است که چنین نگرشی مانع توسعه سیاسی می‌شود، زیرا توسعه در سایه تفاهم و تحمل متقابل شکل می‌گیرد. از دیدگاه او، جوامعی که توانسته‌اند با تکیه بر گفتمان میانه‌رو اصلاحات پایدار انجام دهند، مسیر توسعه را با کمترین هزینه پیموده‌اند؛ درحالی‌که انقلاب‌ها و حرکت‌های تندروانه، هرچند در آغاز پرشور بوده‌اند، اما در نهایت به بن‌بست یا فروپاشی رسیده‌اند.

به تعبیر مهاجری، میانه‌روی در سیاست نه یک شعار اخلاقی، بلکه ضرورتی راهبردی است. او باور دارد که جامعه‌ای که بتواند به‌واسطه نیروهای میانه‌رو خود تعادل را حفظ کند، از درون دچار فروپاشی نخواهد شد. تجربه تاریخی نیز از نظر او نشان داده است که هیچ جامعه‌ای با تندروی و انحصار دوام نیاورده و تنها کشورهایی به ثبات رسیده‌اند که گفتمان اعتدال در آنها قدرت یافته است.

میانه‌روها؛ موتور پیشران آرامش و اصلاح

محمد مهاجری معتقد است که در هر ساختار سیاسی پویا، میانه‌روها موتور حرکت جامعه به سوی ثبات و آرامش‌اند. او می‌افزاید که این نیروها از تنش پرهیز می‌کنند، اما در برابر بی‌عدالتی و بی‌انصافی نیز سکوت نمی‌کنند. به باور او، فلسفه سیاسی میانه‌روی ترکیبی از واقع‌گرایی و آرمان‌گرایی است؛ واقع‌گرایی در شناخت محدودیت‌ها و آرمان‌گرایی در حفظ امید به تغییر.

مهاجری تاکید می‌کند که میانه‌روها به جای تکیه بر شور و شعار، به دنبال تغییر فرهنگی و ساختاری‌اند. از نظر او، تغییر واقعی در سطح بینش و رفتار اجتماعی اتفاق می‌افتد، نه در قالب اقدامات احساسی. به همین دلیل است که مسیر میانه‌روی اگرچه کندتر است اما پایدارتر و ماندگارتر خواهد بود.

او در تشبیهی، حضور میانه‌روها را به «ضربه‌گیرهای جامعه» شبیه می‌داند؛ همان‌گونه که ضربه‌گیر مانع از آسیب ناگهانی می‌شود، میانه‌روها نیز از تبدیل اختلاف‌ها به بحران جلوگیری می‌کنند. مهاجری هشدار می‌دهد که اگر این لایه میانی در جامعه تضعیف شود، برخورد میان نیروهای افراطی شدت می‌گیرد و کشور وارد چرخه‌ای از نفرت و خشونت خواهد شد.

یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته میانه‌روها در نگاه مهاجری، احساس مسئولیت در قبال اشتباهات گذشته است. او معتقد است؛ میانه‌روها زمانی که درمی‌یابند در تصمیمی دچار خطا شده‌اند، با شجاعت آن را اصلاح می‌کنند. مهاجری این ویژگی را نشانه صداقت و اعتمادبه‌نفس می‌داند، درحالی‌که تندروها به‌خاطر خودحق‌پنداری، معمولاً از پذیرش اشتباه ناتوان‌اند.

به گفته این تحلیلگر سیاسی، در جوامعی که در مسیر رشد و بلوغ سیاسی قرار دارند، میانه‌روها نقش کلیدی در حفظ آرامش و ثبات دارند. آنان نیروی پنهانی هستند که از فروپاشی اجتماعی جلوگیری می‌کنند. او هشدار می‌دهد که تمرکز قدرت در دست تندروها به سرعت جامعه را به سمت التهاب و بحران می‌کشاند، درحالی‌که حضور فعال میانه‌روها می‌تواند کشور را در مسیر عقلانیت و توسعه نگه دارد.

مهاجری می‌گوید که تندروها به دنبال جامعه‌ای هستند که التهاب و بحران در آن دائمی باشد، زیرا حیات سیاسی‌شان در همین فضا شکل می‌گیرد. اما میانه‌روها خواهان جامعه‌ای مبتنی بر آرامش، انصاف و گفت‌وگو هستند. به تعبیر او، تفاوت این دو رویکرد، تفاوت میان ویرانی و ساختن است. او تاکید دارد: «میانه‌روی اگرچه گاهی کند و پرهزینه به نظر می‌رسد، اما تنها راهی است که به اصلاح واقعی منجر می‌شود. تندروی شاید در کوتاه‌مدت شور ایجاد کند، اما نتیجه‌اش ناامیدی و تخریب است. در مقابل، میانه‌روی با پرهیز از خشونت و پایبندی به عقلانیت، زمینه را برای اصلاحات پایدار و اعتماد اجتماعی فراهم می‌کند.»

آرامش ملت در دست میانه‌روهاست

مهاجری تاکید می‌کند که میانه‌روی در سیاست نه نشانه ضعف، بلکه نماد بلوغ، عقلانیت و ایمان به گفت‌وگو است. از نگاه او، جامعه‌ای که قدر میانه‌روها را بداند، از افتادن به ورطه افراط و بحران مصون خواهد ماند. تندروها با ستایش خشونت، راه را برای بی‌ثباتی هموار می‌کنند، اما میانه‌روها با درک واقعیت‌ها و تکیه بر گفت‌وگو، آرام و پیوسته کشور را در مسیر اصلاحات ماندگار پیش می‌برند.

به باور این تحلیلگر، در نهایت این میانه‌روها هستند که می‌توانند سکان آرامش یک ملت را در دست گیرند و از دل بحران‌ها، آینده‌ای متعادل و روشن برای جامعه بسازند. 

دراین پرونده بخوانید ...