شناسه خبر : 50016 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

موج تحریم

واکاوی دور جدید فشارهای غرب بر تهران در گفت‌وگو با علی واعظ

 موج تحریم

ایران و سه کشور اروپایی اخیراً مذاکرات هسته‌ای جدیدی را در کنسولگری ایران در استانبول و پشت درهای بسته آغاز کردند. این نخستین مذاکره پس از حمله مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران در ماه ژوئن بود که بدون نتیجه‌ای خاص پایان یافت. در همین حال، ایالات‌متحده و متحدان اروپایی‌اش ضرب‌الاجلی تا پایان ماه آگوست برای بازگشت تهران به توافق هسته‌ای تعیین کرده‌اند؛ ضرب‌الاجلی که در صورت بی‌نتیجه ماندن گفت‌وگوها، می‌تواند به فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگشت خودکار تحریم‌های پیشین سازمان ملل علیه ایران منجر شود. همزمان، ایالات‌متحده تحریم‌های جدیدی علیه صنعت نفت ایران اعمال کرده و چین را تهدید کرده که در صورت ادامه خرید نفت از ایران، با افزایش تعرفه‌ها مواجه خواهد شد. مجموعه این اقدامات، نشان‌دهنده آغاز فصل تازه‌ای از فشارهای چندجانبه غرب بر برنامه هسته‌ای ایران است. در همین رابطه علی واعظ، تحلیلگر ارشد امور ایران در گروه بین‌المللی بحران، معتقد است که سیاست کنونی آمریکا بر افزایش فشارهای اقتصادی علیه ایران متمرکز است، با این هدف که نیازی به بازگشت به گزینه نظامی نباشد. در این میان، اسرائیل گرچه از این فشارهای اقتصادی حمایت می‌کند، اما همزمان به دنبال حفظ و حتی تشدید فشار نظامی علیه تهران است و فراتر از چهارچوب تحریم‌های آمریکا عمل می‌کند. با این حال دولت ترامپ تلاش دارد تا جو رعب و وحشتی را که در دوره نخست ریاست‌‌جمهوری خود با اعمال تحریم‌ها ایجاد کرده بود، دوباره احیا کند و از این طریق شرکت‌های واسط و کوچک چینی را از خرید نفت ایران منع کند.

♦♦♦

 در حالی که مذاکرات ایران با تروئیکای اروپایی در استانبول بدون نتیجه ملموس به پایان رسیده و تهدید اروپا به فعال‌سازی مکانیسم ماشه تا پایان ماه آگوست همچنان پابرجاست، این پرسش مطرح می‌شود که در صورت فعال شدن این مکانیسم و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، سیاست خارجی با چه تبعاتی مواجه خواهد شد؟

به‌نظر می‌رسد ریشه اصلی اختلاف‌نظر میان ایران و اتحادیه اروپا در این مرحله، به توازن ابزارهای دیپلماتیک بازمی‌گردد. کارت‌هایی که ایران برای بازگشت به یک دیپلماسی فعال نیاز دارد، نه در دستان اروپا، بلکه در اختیار ایالات‌متحده آمریکاست. با توجه به اینکه ایران پس از جنگ اخیر، آمریکا را طرفی متخاصم می‌داند، تمایلی به گفت‌وگوی مستقیم با واشنگتن از خود نشان نمی‌دهد؛ مسئله‌ای که عملاً ابتکار عمل اروپا را محدود کرده است. از همین‌رو، حتی پیش از آغاز مذاکرات استانبول نیز پیش‌بینی می‌شد که گفت‌وگوهای ایران و اروپا به نتیجه‌ای ملموس منتهی نخواهد شد. طبق اطلاعات موجود، سه مطالبه اصلی طرف اروپایی از تهران شامل احیای دسترسی آژانس برای بازرسی مراکز هسته‌ای در ایران، حسابرسی به انباشت اورانیوم 60درصدی که مکانش مشخص نیست و ارسال آن به خارج از کشور، و نهایتاً بازگشت به میز مذاکره با آمریکاست. در ازای این سه خواسته، کشورهای اروپایی تاریخ انقضای قطعنامه 2231 را برای شش ماه به عقب خواهند انداخت.

بدون تردید، پیشنهادهای ارائه‌شده از سوی اروپا برای ایران قابل پذیرش نیست. از دید تهران، اعطای دسترسی مجدد به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بدون دریافت تضمین‌های امنیتی، عملاً به معنای ارائه یک نقشه حمله جدید به اسرائیل تلقی می‌شود. در همین حال، مطالبه دیگر اروپا مبنی بر خروج اورانیوم ۶۰درصدی از کشور، نه‌تنها امتیازی برای ایران محسوب نمی‌شود، بلکه در نگاه مقام‌های ایرانی، به معنای حفظ یک ابزار فشار دائمی است؛ ابزاری که در قالب مکانیسم ماشه، همچون شمشیری بالای سر ایران باقی خواهد ماند. این گزینه به ‌هیچ‌وجه برای ایران جذاب نیست و در نتیجه، گفت‌وگوهای میان ایران و اروپا احتمالاً به نتیجه‌ای ملموس نخواهد انجامید. در همین راستا به نظر می‌رسد دو طرف وارد یک بازی پرهزینه شده‌اند و هر یک امیدوار است طرف مقابل زودتر از مواضع خود عقب‌نشینی کند.

اما اینکه این موضوع از منظر سیاسی چه تبعاتی برای ایران دارد، مهم‌ترین هزینه در این ماجرا بازگشت دوباره به جایگاه یک «کشور یاغی» تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل است. وضعیتی که می‌تواند جایگاه بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران را بار دیگر با چالشی جدی مواجه کند. هرچند روند احیای تحریم‌ها با مناقشه و مخالفت‌هایی، به‌ویژه از سوی چین و روسیه در شورای امنیت، همراه خواهد بود، اما در نهایت فضای دیپلماتیک را وارد مرحله‌ای ملتهب و پرابهام می‌کند. این شرایط، بستر مناسبی را برای ایالات‌متحده و اسرائیل فراهم می‌کند تا با برجسته‌سازی این وضعیت، تلاش‌های خود برای انزوای هرچه بیشتر ایران را تشدید کرده و از این فرصت در جهت پیشبرد اهداف استراتژیکشان بهره‌برداری کنند.

 شما به تبعات سیاسی بازگشت تحریم‌های شورای امنیت اشاره کردید. از منظر اقتصادی، این تحریم‌ها چه پیامدهایی می‌توانند برای ایران به همراه داشته باشند؟

از منظر اقتصادی، به‌نظر می‌رسد ایران با دو شوک عمده مواجه خواهد شد. نخست، شوک در سطح انتظارات در بازارهاست؛ چرا که در صورت احیای تحریم‌های فصل هفتم منشور سازمان ملل، لغو دوباره آنها روندی پیچیده و زمان‌بر خواهد بود که مستلزم دستیابی به توافق جدید و اجماع میان شش قدرت جهانی است. این وضعیت نه‌تنها گره موجود را کورتر می‌کند، بلکه امید به حل‌وفصل کوتاه‌مدت بحران را نیز از بین می‌برد. از سوی دیگر، تحریم‌های اتحادیه اروپا که بر مبنای تحریم‌های سازمان ملل طراحی شده‌اند، احتمالاً بار دیگر فعال خواهند شد. لغو دوباره این تحریم‌ها نیز مستلزم اجماع میان ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپاست، که رسیدن به آن به‌هیچ‌وجه ساده نیست. در چنین شرایطی، بازارها با قطع امید از بهبود اوضاع قطعاً دچار شوک خواهند شد که این شوک در افزایش قیمت دلار و التهاب بازار سهام ایران نمود پیدا می‌کند.

شوک اقتصادی بعدی، باز شدن راه برای بازرسی قانونی و گسترده کشتی‌های تجاری، تانکرهای نفتی و بارکش‌های ایران از سوی تمامی کشورها در آب‌های بین‌المللی است. این موضوع عملاً مسیر صادرات نفت ایران، به‌ویژه به مقصدهایی مانند چین، را دشوارتر از گذشته خواهد کرد. هرچند این روند به معنای توقف کامل یا کاهش چشمگیر صادرات نفت نیست، اما در شرایط اقتصادی کنونی کشور، حتی کاهش چندصد هزار بشکه در روز نیز می‌تواند تاثیراتی منفی و ملموس بر اقتصاد ایران داشته باشد.

 وزارت خزانه‌داری آمریکا اخیراً بزرگ‌ترین تحریم‌های خود علیه نفت ایران از سال ۲۰۱۸ تاکنون را اعمال کرده است. همزمان با این تحریم‌ها، واشنگتن به چین هشدار داده در صورت خرید نفت از ایران و روسیه، تعرفه‌ای تا سقف ۱۰۰ درصد بر کالاهای وارداتی این کشور به آمریکا وضع خواهد کرد. هدف واشنگتن از این اقدامات سخت‌گیرانه چیست؟

سیاست کنونی آمریکا بر افزایش فشارهای اقتصادی علیه ایران متمرکز است، با این هدف که نیازی به بازگشت به گزینه نظامی نباشد. در این میان، اسرائیل گرچه از این فشارهای اقتصادی حمایت می‌کند، اما همزمان به دنبال حفظ و حتی تشدید فشار نظامی علیه تهران است و فراتر از چهارچوب تحریم‌های آمریکا عمل می‌کند. با این حال دولت ترامپ تلاش دارد تا جو رعب و وحشتی را که در دوره نخست ریاست‌جمهوری خود با اعمال تحریم‌ها ایجاد کرده بود، دوباره احیا کند و از این طریق شرکت‌های واسط و کوچک چینی را از خرید نفت ایران منع کند. با توجه به موفقیتی که دولت ترامپ در سال ۲۰۱۹ به‌دست آورد و توانست صادرات نفت ایران را به زیر ۱۰۰ هزار بشکه در روز کاهش دهد، این تصور وجود دارد که تشدید سخت‌گیری‌ها در اعمال تحریم‌ها و موج‌های مکرر فشار، به‌ویژه هدف قرار دادن شرکت‌های واسط و پالایشگاه‌های چینی، می‌تواند همان تاثیر قبلی را بار دیگر به همراه داشته باشد. البته با توجه به شرایط اقتصاد جهانی و تنش‌های موجود میان چین و آمریکا، دستیابی به تاثیرگذاری کامل تحریم‌ها به همان اندازه گذشته چندان محتمل به نظر نمی‌رسد. با این حال، همان‌طور که اشاره کردم، حتی کاهش صادرات نفت ایران به میزان ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار بشکه در روز نیز می‌تواند چالشی جدی برای اقتصاد کشور ایجاد کند.

همان‌طور که اشاره کردم، علاوه بر تحریم‌ها، آمریکا احتمالاً روش دیگری را نیز در پیش خواهد گرفت که آن ضبط و مصادره تانکرها و محموله‌های نفتی ایران است. از آنجا که تحلیلگران در واشنگتن معتقدند ایران از نظر نظامی در موقعیتی نسبتاً ضعیف قرار دارد و واکنش محدود تهران به حمله نظامی آمریکا به پایگاه العدید قطر، نشان‌دهنده عدم تمایل به تشدید تنش‌هاست، به نظر می‌رسد اقدام علیه تانکرهای ایرانی برای آمریکا هزینه چندانی نداشته باشد. از سوی دیگر، ایران نیز با توجه به محدودیت‌های فعلی خود قادر به پذیرش ریسک‌های بزرگ نظامی نیست.

 با افزایش فشار حداکثری آمریکا و اروپا بر ایران، آیا هنوز امیدی به ازسرگیری مذاکرات دیپلماتیک وجود دارد؟

اروپا و آمریکا در چند هفته گذشته هماهنگی‌های گسترده‌ای انجام داده‌اند، اما مشکل اصلی همچنان این است که آمریکا راهبردی روشن و مشخص برای حل پرونده هسته‌ای ایران ندارد. در شرایط کنونی، رئیس‌جمهور آمریکا بر این باور است که با نابود کردن مراکز هسته‌ای ایران، صورت مسئله را پاک کرده است و دست‌کم در کوتاه‌مدت، بحران هسته‌ای دیگر در اولویت‌های اصلی واشنگتن قرار ندارد. از این پس، تمرکز آمریکا بر حفظ فشار بر ایران به‌عنوان سیاست مهار خواهد بود، تا زمانی که ایران خطوط قرمز خود را تغییر دهد و حاضر شود از غنی‌سازی فاصله بگیرد.

در چنین شرایطی، بازگشت به میز مذاکره بدون تردید دشوار خواهد بود؛ به‌ویژه با در نظر گرفتن این واقعیت که رویکرد مذاکره‌ای ایران در برابر دولت ترامپ تفاوت معناداری با رویکردش در برابر دولت‌های اوباما و بایدن نداشته است. تهران همچنان مذاکرات را با رویکردی فنی، پیچیده و طولانی‌مدت دنبال کرده؛ رویکردی که ریشه در بدگمانی عمیق نسبت به نیت‌های آمریکا دارد. این در حالی است که مذاکره با دونالد ترامپ اساساً با چنین شیوه‌ای به نتیجه نخواهد رسید چراکه او به‌دنبال توافق‌هایی کوتاه‌مدت، سریع و نمایشی است. از سوی دیگر، به‌نظر نمی‌رسد ایران نیز در حال حاضر ظرفیت یا آمادگی لازم برای ارائه راه‌حل‌های راهبردی و انعطاف‌پذیر را داشته باشد. بر همین اساس، حتی در صورت ازسرگیری گفت‌وگوها نمی‌توان چندان به آینده دیپلماسی امیدوار بود؛ چرا که از یک‌سو این موضوع برای واشنگتن در اولویت نیست و از سوی دیگر، تهران نیز فاقد سازوکار موثر برای تغییر رویکرد فعلی خود است.

 به‌عنوان آخرین سوال بفرمایید که ایران باید چه راهکاری را در پیش بگیرد تا از افزایش تنش جلوگیری کند؟

با وجود پیچیدگی‌های عمیق در شرایط کنونی، به‌نظر می‌رسد هنوز روزنه‌ای هرچند کوچک برای رسیدن به یک راه‌حل مرضی‌الطرفین وجود دارد. این مسیر می‌تواند در قالب بسته‌ای طراحی شود که سه اقدام کلیدی را به‌طور همزمان شامل شود.

نخست، با توجه به اینکه در حال حاضر فعالیت‌های غنی‌سازی در ایران متوقف شده، تهران می‌تواند متعهد شود تا زمانی که مذاکرات برای دستیابی به یک توافق جدید ادامه دارد، این تعلیق را حفظ کرده و ازسرگیری غنی‌سازی را به تعویق بیندازد. در مقابل، ایالات‌متحده نیز متعهد شود که از انجام حمله نظامی مجدد به ایران خودداری خواهد کرد و همچنین از هیچ کشوری چه به‌صورت آشکار و چه پنهانی برای انجام اقدام نظامی علیه خاک ایران حمایت نخواهد کرد. با در نظر گرفتن این نکته که عقب انداختن تاریخ انقضای مکانیسم ماشه مستلزم صدور یک قطعنامه جدید در شورای امنیت سازمان ملل است، این دو تعهد می‌توانند در متن همان قطعنامه گنجانده شوند. چنین اقدامی، از منظر تهران، می‌تواند نوعی تضمین امنیتی محسوب شود که فراتر از وعده‌های شفاهی یا حتی مکتوب دولت ترامپ خواهد بود، چرا که به هر حال در شورای امنیت به تصویب خواهد رسید.

در گام بعد، دو طرف می‌توانند بر سر ایجاد یک کنسرسیوم چندملیتی برای غنی‌سازی اورانیوم به توافق برسند و درباره جزئیات آن وارد مذاکره شوند. اینکه تمامی اجزای این کنسرسیوم در یک مکان متمرکز باشد یا میان چند کشور تقسیم شود، از جمله موضوعاتی است که قابلیت چانه‌زنی و طراحی دارد. برای نمونه، گروهی از کارشناسان دانشگاه پرینستون پیشنهادی ارائه داده‌اند که بر اساس آن، ایران می‌تواند تولید سانتریفیوژ برای یک چنین کنسرسیومی را به عهده بگیرد، در حالی که غنی‌سازی، برای مثال، می‌تواند در کشوری مانند عمان انجام شود و تولید سوخت نیز به کشوری مانند عربستان سعودی واگذار شود.

در نهایت اینکه یک راهکار هسته‌ای بدون پرداختن به ریشه اصلی بحران که در واقع دشمنی میان ایران و اسرائیل است عملاً بی‌فایده خواهد بود. تجربه برجام، به‌عنوان موفق‌ترین سناریوی توافق هسته‌ای، نشان داد که حتی با حمایت گسترده جهانی و تصویب آن توسط شورای امنیت سازمان ملل، باز هم اسرائیل توانست زمینه‌های فروپاشی این توافق را فراهم کند. در چنین شرایطی، به‌نظر می‌رسد شرط لازم برای دستیابی به یک راه‌حل پایدار یک تعهد عدم‌تخاصم میان ایران و اسرائیل است. حتی به نظر من لازم نیست این تعهد رسمیت داشته باشد بلکه می‌تواند به شکل یک تفاهم نانوشته شکل بگیرد. همان‌طور که در دولت آقای رئیسی تفاهمات نانوشته‌ای میان ایران و آمریکا حاصل شد. حتی این تعهد می‌تواند یک تفاهم نانوشته میان ایران و آمریکا باشد. چنین گامی می‌تواند نه‌تنها زمینه‌ساز کاهش تنش‌ها و باز شدن مسیر گفت‌وگوها شود، بلکه حتی ممکن است راه را برای برداشته شدن تحریم‌های اولیه آمریکا نیز هموار کند.

در همین راستا با اتخاذ یک دیپلماسی خلاقانه که بتواند به‌طور حساب‌شده و با چند گام مشخص به مسائل پیچیده و ریشه‌دار بپردازد، به نظر من امکان دستیابی به توافق میان ایران و دولت ترامپ وجود دارد. واضح است که اگر این تعامل به‌طور مستقیم انجام شود، رسیدن به توافق سریع‌تر خواهد بود. اما حتی اگر گفت‌وگوی مستقیم وجود نداشته باشد، پیشنهادهایی که ارائه شد، می‌توانند برای دونالد ترامپ جذاب باشند. به همین دلیل می‌توان امیدوار بود که با وجود مخالفت‌های جریان‌های تندرو و اسرائیل، او چنین توافقی را بپذیرد.  

دراین پرونده بخوانید ...