شناسه خبر : 49524 لینک کوتاه

جنوب سوزان

زندگی در شهرهای آلوده نفتی چه دردسرهایی دارد؟

 

جواد حیدریان / دبیر تحریریه 

جنوب سوزان، در امتداد ساحل خلیج فارس از خوزستان تا بوشهر و هرمزگان، قلب تپنده صنعت نفت و گاز ایران است. نفس کشیدن در شهرهایی مثل عسلویه در بوشهر یا اهواز و ماهشهر در خوزستان یا گچساران در کهگیلویه و بویراحمد که از قطب‌های صنعت نفت و گاز ایران هستند، به معنای واقعی کلمه دشوار است؛ جایی که آسمان شب‌ها با نور فلرهای نفتی روشن است اما روزها، دود و بخارهای سمی، چشمان و ریه‌های کارگران را می‌سوزاند. اینجا، میان گرمای سوزان جنوب و آلودگی‌های صنعتی، زندگی برای مردان و زنانی که چرخ اقتصاد انرژی کشور را می‌چرخانند، به یک مبارزه بی‌پایان با مرگ و بیماری تبدیل شده است. شهر ساحلی و صنعتی عسلویه در شمال خلیج فارس با محوطه‌های پالایشگاهی احاطه شده است. بیش از ۶۰ پتروشیمی اینجا فعالیت می‌کند. زندگی در عسلویه به چه قیمتی جریان دارد؟ شاید پاسخ این سوال را فقط کارگرانی می‌دانند که هر روز صبح، با چشمانی خونین راهی محل کار می‌شوند، در حالی که می‌دانند این رفتن‌ها روزی به قیمت سلامتی‌شان تمام خواهد شد.

هوا سنگین است. فلرهای آلاینده روشن هستند و بوی گوگرد و سرب و سوختن گازهای سمی، نفس کشیدن را دردناک کرده است. علی کارگر فازهای ۱۵ و ۱۶، با صدایی گرفته، انگار از گلوی خراش‌خورده‌ای که سال‌ها هوای آلوده تنفس کرده، می‌گوید: «اینجا نفس کشیدن هم کار سختی است.» پشت او، برج‌های عظیم پالایشگاهی قد برافراشته‌اند و باد گرمی که از خلیج فارس می‌وزد، بوی مواد شیمیایی را در سطح شهر پخش می‌کند. «هر سال چند نفر از همکارانمان را به خاطر سرطان ریه، معده و مشکلات کبدی و... از دست می‌دهیم. تازه، فقط سرطان نیست؛ همجوار این مناطق صنعتی (نفت و گاز) بچه‌هایی با نقص مادرزادی به دنیا می‌آیند اما گویی همه‌چیز عادی شده است.» در بیمارستان کوچک شهر، فقط پزشک عمومی است. حتی دستگاه سی‌تی‌اسکن وجود ندارد. «اگر اتفاقی بیفتد، باید تا کنگان بروی، ۸۰ کیلومتر آن‌طرف‌تر. بعضی وقت‌ها آنقدر دیر می‌رسند که کار از کار گذشته است.» او از همکاری می‌گوید که همین چند ماه پیش به خاطر تنگی نفس شدید به شیراز منتقل شد و عملاً توان کار کردن در عسلویه را ندارد.

 گرمای جهنمی عسلویه حکایت دیگری دارد. از اردیبهشت تا مهر، آفتاب سوزان بر فراز بیابان‌های اطراف می‌تابد و دمای هوا گاه از ۵۰ درجه هم می‌گذرد. «ما عادت کرده‌ایم، اما بعضی روزها واقعاً غیرقابل تحمل است.» در این میان، هیچ امکانات رفاهی وجود ندارد؛ نه سینما، نه پارک، نه حتی یک کافی‌شاپ مناسب. «اخیراً ساحل را بازسازی کرده‌اند، اما فقط برای نمایش. کسی اینجا به فکر تفریح کارگران نیست.» حقوق هم با این شرایط سخت همخوانی ندارد. «با این همه خطر و سختی، انتظار داریم دستمزدمان لااقل جبران کند، اما این حقوق کفاف زندگی ما را نمی‌دهد.» او نگاهی به برج‌های پشت سرش می‌اندازد: «اینها روزانه میلیون‌ها دلار سود می‌دهند، اما ما حتی یک بیمارستان درست و درمان نداریم. اخیراً اعلام کرده‌اند این شهر باید تخلیه شود. نخل تقی، عسلویه، بیدگون... همه‌شان در خطر هستند.» در گرمای طاقت‌سوز عسلویه، جایی که دود غلیظ پالایشگاه‌ها آسمان را می‌پوشاند و بوی آلودگی گازی و صنعتی در هوای سنگین حلقه زده است، زندگی برای کارگران صنعت نفت و گاز به معنای واقعی کلمه به یک مبارزه روزانه تبدیل شده است. اینجا، در قلب صنعت انرژی ایران، مردانی از سراسر کشور گرد هم آمده‌اند تا چرخ اقتصاد بچرخد، اما خود در دریایی از مشکلات دست‌وپا می‌زنند.

داستان تبعیض ساختاری

هوا آنقدر آلوده است که بسیاری روزها حتی دیدن فاصله ۱۰متری هم غیرممکن می‌شود. کارگر دیگری که 15 سال است در فازهای مختلف پارس جنوبی کار می‌کند، با صدایی گرفته از همکارانی می‌گوید که یکی پس از دیگری قربانی بیماری‌های ناشی از این شرایط می‌شوند. «یعقوب مظفری از خورموج بر اثر سرطان ریه فوت کرد. سه سال بیشتر اینجا دوام نیاورد. محمد کردوانی هم الان در نوبت پیوند کبد است.» در بیمارستان کوچک عسلویه، کمبودها به اندازه آلودگی هوا آزاردهنده است. نبود تجهیزات کافی پزشکی باعث شده که برای هر مشکل جدی، کارگران مجبور باشند کیلومترها دورتر تا استان‌های فارس، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد و دیگر مناطق استان بوشهر بروند. بعضی‌ها در همین مسیر جان می‌بازند. بنا به اظهارات کارگران، «حقوق ماهیانه کارگران، با آن همه خطر و سختی، بین ۲۵ تا ۳۲ میلیون تومان است. در حالی که همکاران رسمی که پشت میز نشسته‌اند، گاهی تا ۱۲۰ میلیون تومان دریافت می‌کنند. این تبعیض در همه چیز دیده می‌شود؛ از سرویس رفت‌وآمد گرفته تا امکانات درمانی». مهدی می‌گوید: «اگر سردرد بگیریم، فقط یک قرص مسکن می‌دهند. اما برای پرسنل رسمی، پزشک متخصص و بیمارستان‌های مجهز حاضر و آماده است.» سرویس‌های حمل‌ونقل هم دردسر بزرگی است. «اگر ماشین شخصی نداشته باشیم، گاهی دو سه روز طول می‌کشد تا بتوانیم به محل کار برسیم. اتوبوس‌های خطی هم به دلیل جذب رانندگان از سوی پالایشگاه‌ها با حقوق بالاتر، دیگر به اندازه کافی وجود ندارند. عملاً سیستم حمل‌ونقل بین‌شهری وجود ندارد و کارگران با خودروهای شخصی رفت‌وآمد می‌کنند.»

زندگی در خوابگاه‌های کارگری هم داستان غم‌انگیز خود را دارد. غذا یا بی‌کیفیت است یا آنقدر چرب و شور است که قابل خوردن نیست. اما تلخ‌ترین بخش ماجرا، برخورد با هرگونه اعتراض است. «شما اگر حتی به کیفیت غذا اعتراض کنید، ممکن است اخراج شوید. مقامات مسئول در واکنش به اعتراض به شرایط سخت کار و زندگی و شرایط درمانی و رفاهی، می‌گویند؛ هزاران بیکار پشت در هستند و به راحتی جایگزین شما می‌شوند. گاهی حتی برای تحقیر بیشتر می‌گویند کارگر افغانستانی زیاد است. هر کس اعتراض کند سرنوشت ناخوشی خواهد داشت؛ که جسارت دفاع از حقوق کارگران را داشته‌اند، اکنون از ورود به محل کار منع شده‌اند. 

یک ماه است که آنها پشت در پالایشگاه نگهداری می‌شوند. کاری کرده‌اند که آنها نتوانند جای دیگری حتی مشغول شوند.» بنا به گلایه کارگران، مرخصی‌ها هم بهانه دیگری برای تبعیض است؛ در حالی که پرسنل رسمی ۳۰ روز مرخصی استحقاقی دارند، کارگران حداکثر ۱۸ روز آن هم با تشخیص سرپرست می‌توانند مرخصی بگیرند.

علاوه بر تبعیض گسترده میان کارکنان پالایشگاه‌های گاز و پتروشیمی‌ها در پارس جنوبی، بخشی از نیروهای رسمی‌شده نیز با مشکلات جدی و تبعیض‌آمیز مواجه‌اند. برخی کارکنان پالایشگاه‌ها که در دو سال گذشته از طریق سهمیه ایثارگری تبدیل وضعیت شده‌اند، همچنان حقوق خود را به صورت علی‌الحساب دریافت می‌کنند. با وجود وعده‌های مکرر برای پرداخت معوقات از سال ۱۴۰۰ تاکنون، هیچ اقدامی انجام نشده است. نکته تاسف‌بار اینکه دریافتی این کارکنان حتی از کارگران پیمانکاری نیز کمتر است؛ درحالی‌که پیمانکاران با حقوق مکفی فعالیت می‌کنند، حقوق پرداختی به نیروهای تبدیل وضعیت‌شده گاه به نصف آن هم نمی‌رسد. این وضعیت، مصداق آشکار بی‌توجهی به حقوق خانواده‌های ایثارگران در پارس جنوبی است که زیر سایه بهانه‌تراشی‌هایی مانند اختلافات درون‌سازمانی یا تعدد پرونده‌های تبدیل وضعیت، بلاتکلیف مانده‌اند.

در کنار این مسائل، مواردی از حوادث منجر به فوت نیز وجود دارد که ناشی از ضعف مدیریت ایمنی، کمبود تجهیزات و فشار کاری بیش از حد به کارکنان است. از جمله این موارد «داستان زندگی کسانی از جمله یعقوب مظفری، از کارکنان واحد تعمیرات در پالایشگاه ششم است که بر اثر تماس طولانی با محیط آلوده و نبود امکانات بهداشت محیط، دچار بیماری‌های کلیوی و در نهایت سرطان معده شد و جان خود را از دست داد. همچنین آقای محمدرضا احمد، از واحد بهره‌برداری، در نبود امنیت شغلی و تحت فشار برای انجام کار تا آخرین دقایق شیفت، در اثر استنشاق گاز سمی H2S دچار خفگی شد و جان سپرد. نفر دیگر آقای حسن شمسی، از واحد سرویس پالایشگاه ششم است که به دلیل حجم بالای کار و کمبود نیروی انسانی، مجبور به کار در فضای بسته صنعتی بدون تجهیزات ایمنی مناسب شد. قصور مدیریت در تامین تجهیزات ایمنی و فشار کاری مضاعف باعث شد او در حین انجام وظیفه جان خود را از دست بدهد». اینها به گفته کارگران در عسلویه تنها نمونه‌هایی از وضعیت نگران‌کننده‌ای است که در برخی پالایشگاه‌های گاز منطقه جریان دارد. در حالی که کارگران در شرایط دشوار جوی و ایمنی کار می‌کنند، عدم رسیدگی مدیریتی و تبعیض‌های ساختاری، جان و معیشت آنها را تهدید می‌کند. «کارگران می‌دانند آینده‌ای که در انتظارشان است، چیزی جز بیماری و درد نیست.» این جمله تکان‌دهنده‌ای است که یکی از کارگران بیان می‌کند و می‌گوید: «همه بازنشسته‌های ما الان فقط سروکارشان با دکتر و دارو و درمانگاه است. به ما هم گفته‌اند که آینده‌مان همین خواهد بود.» این ابهام و پرسش زمانی مطرح می‌شود که طبق اظهار مقامات دولتی پالایشگاه‌های عسلویه روزانه میلیون‌ها دلار سود تولید می‌کنند، اما چرا کارگران این منطقه حتی از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم هستند؟

یکی از معضلات مزمن در منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس (پارس جنوبی) وجود شکاف قابل ‌توجه در حقوق، مزایا و امکانات رفاهی میان کارکنان پالایشگاه‌های گاز و کارکنان شرکت‌های پتروشیمی است. این در حالی است که اغلب سایت‌های گازی و پتروشیمی تنها با یک جاده ۱۶متری از هم جدا شده‌اند و کارکنان هر دو بخش در شرایط سخت اقلیمی، دمای بالای ۴۵ درجه سانتی‌گراد و سطح بالای آلودگی مشغول به کارند.

با وجود این هم‌جواری و شباهت در شرایط کاری، تفاوت‌ها در پرداخت‌ها چشمگیر است. حقوق و مزایای دریافتی کارکنان پتروشیمی، در بسیاری از موارد تا سه برابر بیش از کارکنان پالایشگاه‌های گاز در گریدهای کاری مشابه است. همچنین سطح دسترسی به امکانات رفاهی، پاداش‌ها و مزایای غیرنقدی نیز برای کارکنان پتروشیمی‌ها به مراتب بیشتر است.

وضعیت نامشخص و ناعادلانه کارگران روزمزد در پالایشگاه‌ها مشکل دیگری است. این کارگران که سال‌ها در شرایط دشوار و بدون دسترسی به امکانات رفاهی، تنها با یک جای خواب ساده مشغول به کار هستند، همواره به امید جذب در ساختار سازمانی و ورود به چارت رسمی شرکت‌ها کار می‌کنند. با این حال، در زمان باز شدن چارت، اولویت جذب نه به تجربه و تلاش این کارگران، بلکه به روابط شخصی و فامیلی داده می‌شود؛ افراد بدون سابقه و آشنایی با صنعت، صرفاً به واسطه رابطه با مدیران و مسئولان، وارد ساختار رسمی می‌شوند و در نتیجه، کارگران قدیمی بدون هیچ پشتوانه‌ای اخراج می‌شوند. این نوع تبعیض و بی‌عدالتی نه‌تنها به تضعیف انگیزه نیروی کار منجر شده، بلکه اعتماد عمومی به عدالت سازمانی را نیز به‌شدت مخدوش کرده است. موارد دیگری، از جمله حوادث منجر به فوت کارکنان به دلیل شرایط کاری خطرناک و ضعف در مدیریت ایمنی، نیز وجود دارد که به‌زودی با ذکر نام و جزئیات، ارائه خواهد شد.

63

آلودگی خوزستان و ۸۰ درصد تولید نفت کشور

استان خوزستان به‌عنوان قطب اصلی نفت ایران با حدود ۸۰ درصد تولید نفت کشور و میادین بزرگی مانند اهواز، مارون و آزادگان، نقش حیاتی در اقتصاد ملی دارد. شرکت ملی مناطق نفت‌خیز جنوب در اهواز مسئول بهره‌برداری از میادین نفتی و گازی گسترده‌ای است که ذخایر قابل توجهی در آنها وجود دارد.

با وجود اهمیت اقتصادی، فعالیت‌های نفتی در خوزستان آسیب‌های جدی زیست‌محیطی و اجتماعی به همراه داشته‌اند. آلودگی هوا ناشی از سوزاندن مشعل‌های نفتی به افزایش بیماری‌های تنفسی و قلبی انجامیده و نشت مواد نفتی باعث تخریب منابع آب و اکوسیستم‌های محلی شده است. همچنین تخریب تالاب‌ها و مراتع طبیعی، از جمله خشکاندن تالاب هورالعظیم، به یکی از بزرگ‌ترین خسارات محیط زیستی تبدیل شده است.

از سوی دیگر، نابرابری اجتماعی میان کارکنان صنعت نفت و سایر مردم استان باعث افزایش نارضایتی شده است. کارکنان نفت از امکانات رفاهی، آموزشی و درمانی متمایز و گسترده‌ای بهره‌مند هستند که سایر شهروندان عموماً به آنها دسترسی ندارند. این وضعیت، شکاف عمیقی در عدالت اجتماعی ایجاد کرده و با اصول توسعه پایدار مغایرت دارد.

نمونه عینی دیگر از شهرهای صنعتی و نفتی و به‌شدت آلوده ایران شهرهای استان خوزستان از جمله اهواز، آبادان، خرمشهر، ماهشهر و... است. باد گرم که از میان لوله‌های عظیم نفتی و پتروشیمی می‌گذرد، بوی تند مواد شیمیایی را در تمام شهر پخش می‌کند. ماهشهر یکی از قطب‌های انرژی ایران، جایی که دود کارخانه‌ها و پالایشگاه‌ها بخشی جدایی‌ناپذیر از هوای روزمره شده است. یکی از کارگران پتروشیمی در ماهشهر می‌گوید: «وقتی باد از سمت پتروشیمی می‌وزد، گویی کسی گاز اشک‌آور در هوا پخش کرده است. نفس کشیدن سخت می‌شود و سرفه‌هایمان قطع نمی‌شود.»

آلودگی در ماهشهر و دیگر شهرهای نفتی و صنعتی خوزستان فقط به هوا محدود نیست. آب شرب شهر هم سال‌هاست که به دلیل نفوذ پساب‌های صنعتی به منابع زیرزمینی، کیفیت خود را از دست داده. «بچه‌ها مدام دل‌درد می‌گیرند. دکترها می‌گویند به خاطر آب است، اما چه کنیم؟ چاره‌ای نداریم.» گرمای خوزستان در تابستان‌ها به اوج خود می‌رسد. دمای هوا گاهی از ۵۵ درجه هم عبور می‌کند و رطوبت بالای ناشی از نزدیکی به خلیج‌فارس، تحمل آن را غیرممکن می‌کند. «در تابستان‌ها که برق هم می‌رود، واقعاً جهنم می‌شود.»

شهرهای نفتی آلوده؛ از مسجدسلیمان تا ماهشهر

قاسم آل‌کثیر، روزنامه‌نگار و کنشگر اجتماعی در استان خوزستان، در گفت‌وگو با تجارت فردا به تشریح ابعاد گسترده آلودگی ناشی از فعالیت‌های نفتی در این استان پرداخت و با اشاره به سابقه تاریخی و موقعیت نفت‌خیز خوزستان، از تاثیرات زیست‌محیطی، اجتماعی و بهداشتی این آلودگی‌ها سخن گفت. به گفته آل‌کثیر، از مسجدسلیمان و اهواز گرفته تا آبادان، خرمشهر، ماهشهر و بندر امام، تقریباً تمامی شهرهای نفت‌خیز استان خوزستان با پیامدهای ناشی از فعالیت‌های نفتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. مهم‌ترین عامل آلودگی در این مناطق، انتشار گازهای سمی از فلرهای نفتی است که در نقاط مختلف استان، به‌ویژه اطراف اهواز، روشن هستند و گازهای آنها به‌صورت آزاد در سطح شهر پراکنده می‌شود.

شرکت نفت در سال‌های اخیر مدعی اجرای طرح‌هایی مانند «آماج» برای خاموش کردن این فلرها بوده، اما به گفته آل‌کثیر، هنوز هیچ‌کدام از این پروژه‌ها به‌طور کامل اجرا نشده‌اند. تعداد فلرهای نفتی در اهواز 23تاست و در کل خوزستان حدود 300 فلر نفتی و پتروشیمی و پالایشگاهی آلاینده مستقر هستند.

آسیب‌های سلامت: آسم، سرطان و بیماری‌های تنفسی

فعالان اجتماعی در خوزستان بارها نسبت به وضعیت سلامت مردم هشدار داده‌اند. آل‌کثیر تاکید می‌کند که میزان ابتلا به بیماری آسم در خوزستان حدود دو برابر میانگین کشوری است. همچنین آمار ابتلا به سرطان در این استان در سال‌های اخیر افزایش قابل ‌توجهی داشته است. کاوه جاسب، رئیس سابق بیمارستان شفا (تنها مرکز درمان تخصصی سرطان در اهواز)، نسبت به افزایش چشمگیر آمار مراجعان مبتلا به سرطان به این بیمارستان هشدار داده بود. آمارها نشان می‌دهد مراجعان جدید بیماران سرطانی بیمارستان شفا در سال‌های 1375 تا 1391 حدود 500 درصد افزایش داشته است. این در حالی است که جمعیت خوزستان در این مدت حداکثر 25 درصد رشد دارد. بنابراین در صورتی که آلودگی هوا به‌عنوان یک شاخص آلودگی محیط زیست (آب، هوا، غذا و...) در نظر گرفته شود، میان افزایش تعداد بیماران سرطانی و تعداد روزهای وقوع پدیده گردوغبار از یک طرف و افزایش آلودگی صنعتی و نفتی از طرف دیگر می‌توان به یک ارتباط منطقی و مستقیم رسید. در سال‌های اخیر خوزستان در فصل زمستان با پدیده تنگی نفس شهروندان پس از بارندگی مواجه است. مسلم است موادی در هوا وجود دارد که می‌توانند در هنگام بارندگی مجاری تنفسی را تحریک کنند و باعث گرفتگی مجاری تنفسی شوند. هنوز علت این مسئله نیز به‌طور قطعی مشخص نشده است اما بعید نیست که رد پای نفت هم در این ماجرا باشد. از طرفی مطالعات نشان می‌دهد که بروز بیماری آسم در خوزستان، دو برابر حد متوسط کشوری است، اگرچه با توجه به افزایش آلودگی هوا در این سال‌ها، این آمار افزایش پیدا کرده است.

پتروشیمی‌های ماهشهر و زندگی در سایه دود

در منطقه ماهشهر، وجود ۲۳ پتروشیمی فعال، پالایشگاه‌ها، مخازن نفتی و انبارهای پخش فرآورده‌های نفتی، زندگی مردم را در شهرک‌های اطراف مانند شهرک مدنی، شهرک شهید رجایی، طالقانی (معروف به کوره‌ها)، شهر چمران، جراحی و منطقه کاریابی تحت تاثیر قرار داده است. این مناطق با مشکلاتی مانند آلودگی شدید، بیکاری گسترده و افزایش بزهکاری روبه‌رو هستند. به گفته آل‌کثیر، نرخ بیکاری بالا در این مناطق به افزایش آمار خودکشی، ناامیدی اجتماعی و فروپاشی بنیان‌های اقتصادی خانوارها منجر شده است.

براساس گزارش مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری در استان خوزستان در تابستان ۱۴۰۳ به 1 /13 درصد رسیده است. این رقم، خوزستان را در رتبه دوم استان‌های دارای بیشترین نرخ بیکاری در کشور قرار داده است. درحالی‌که میانگین کشوری نرخ بیکاری 5 /7 درصد اعلام شده که نسبت به بهار همین سال 2 /0 واحد درصد و نسبت به تابستان سال گذشته 4 /0 واحد درصد کاهش یافته، در خوزستان این شاخص برخلاف روند کلی، افزایشی و دورقمی بوده است.

خطر فروپاشی اکوسیستم و مرگ گاومیش‌ها

فعالیت‌های نفتی، تنها به انسان‌ها آسیب نمی‌زند. خشک شدن بخش‌های زیادی از تالاب بین‌المللی هورالعظیم، که به گفته آل‌کثیر مستقیماً ناشی از عملیات نفتی در چند دهه اخیر بوده، زیست‌بوم منطقه را به‌شدت مختل کرده است. این تالاب که بخشی از آن در عراق و بخشی در ایران قرار دارد، با خشک‌ شدن، به کانونی برای تولید ریزگردها تبدیل شده است؛ پدیده‌ای که هم جنوب ایران و هم عراق را گرفتار کرده است. خشک شدن هورالعظیم نه‌تنها گونه‌های بومی مانند گاومیش‌ها و پرندگان بومی را در معرض خطر نابودی قرار داده، بلکه به مهاجرت سرمایه‌گذاران از منطقه منجر شده است. به‌ویژه در حوزه گردشگری که ظرفیت بالقوه بالایی در خوزستان دارد، شرایط زیست‌محیطی ناپایدار باعث عقب‌نشینی سرمایه‌گذاران شده است.

قاسم آل‌کثیر ضمن اشاره به تلاش‌های نماینده عالی دولت در خوزستان، تاکید می‌کند که استاندار جدید در دولت آقای پزشکیان از روز نخست بر بهبود وضعیت زیست‌محیطی استان تاکید داشته و بارها بر خاموش کردن فلرهای نفتی پافشاری کرده است. اما به گفته او، این اقدامات به تنهایی کافی نیست. «نماینده دولت به تنهایی نمی‌تواند در برابر ساختارهای قدرتمند نفتی ایستادگی کند. ما به یک تصمیم ملی و حاکمیتی نیاز داریم؛ تصمیمی از تهران، از سطح عالی کشور، برای اصلاح وضعیت زیست‌محیطی خوزستان.» آل‌کثیر هشدار می‌دهد که اگر روند کنونی ادامه یابد، خوزستان نه‌تنها از توسعه بازخواهد ماند، بلکه به‌زودی با بحران‌های گسترده‌تری در ابعاد انسانی، زیستی و اقتصادی مواجه خواهد شد.

64

معمای پیچیده توسعه مناطق نفتی

در حالی که صنعت نفت از ستون‌های اصلی اقتصاد کشور به‌شمار می‌رود، اما سهم مردمی که در مجاورت تاسیسات نفتی و پالایشگاهی زندگی می‌کنند، اغلب نه سود اقتصادی، بلکه رنج زیست‌محیطی و آسیب‌های اجتماعی است. شهرهای نفت‌خیز ایران از آلودگی‌های متعددی رنج می‌برند؛ از آلودگی هوا ناشی از سوخت‌های آلوده گرفته تا آلودگی صوتی ناشی از ماشین‌آلات سنگین و فعالیت‌های صنعتی شبانه‌روزی. ضعف زیرساخت‌های درمانی، نبود مراکز تفریحی و کاهش کیفیت زندگی، تنها بخشی از واقعیت تلخی است که ساکنان این مناطق با آن روبه‌رو هستند. چه سازوکارهایی برای جبران خسارت‌های زیست‌محیطی و اجتماعی در نظر گرفته شده است؟

یک مدیر نفتی که تمایلی به انتشار نامش ندارد، به «تجارت فردا» می‌گوید: به‌عنوان مدیری با سال‌ها تجربه کار در مناطق نفت‌خیز جنوب، معتقدم ما با یک معمای پیچیده در توسعه این مناطق روبه‌رو هستیم. از یک‌سو، حضور صنعت نفت مانند موتور محرکه‌ای برای رشد اقتصاد عمل می‌کند و امکانات اولیه را به منطقه می‌آورد، اما از سوی دیگر، این توسعه اغلب سطحی و ناپایدار است. تجربه نشان داده است که با کاهش تولید نفت، بسیاری از این مناطق به‌سرعت به وضعیت محرومیت بازمی‌گردند، همان‌طور که در برخی مناطق استان ایلام و جزیره خارک شاهد بوده‌ایم.

مسئله اساسی اینجاست که صنعت نفت، با تمام توانایی‌هایش، نمی‌تواند و نباید جایگزین تمامی مسئولیت‌های دولت و نهادهای عمومی شود. متاسفانه در بسیاری موارد شاهد این بوده‌ایم که سایر ارگان‌ها با این توجیه که «نفت در منطقه حضور دارد»، از انجام وظایف ذاتی خود شانه خالی می‌کنند. نمونه بارز این وضعیت را می‌توان در جزیره خارک مشاهده کرد که با وجود گذشت دهه‌ها، هنوز مشکلات اساسی مانند سیستم آب و فاضلاب مناسب دارد و هر نهادی مسئولیت را به گردن دیگری می‌اندازد.

از سوی دیگر، نمی‌توانیم از چالش‌های زیست‌محیطی ناشی از فعالیت‌های صنعتی چشم‌پوشی کنیم. در مناطقی مانند عسلویه، آمار بیماری‌های تنفسی به مراتب بالاتر از سایر نقاط کشور است و این زنگ خطری است که باید جدی گرفته شود. هرچند صنعت نفت تلاش می‌کند استانداردهای زیست‌محیطی را رعایت کند، اما واقعیت این است که فعالیت‌های صنعتی گسترده، همواره پیامدهای زیست‌محیطی خاص خود را دارد.

در زمینه اشتغال و عدالت اجتماعی، خوشبختانه در سال‌های اخیر شاهد بهبودهایی بوده‌ایم. با اصلاح سیاست‌های جذب نیرو و تحت تاثیر فشار افکار عمومی و فضای مجازی، امروز توازن بهتری میان نیروهای بومی و غیربومی ایجاد شده است. اما هنوز راه درازی در پیش داریم تا به وضعیت مطلوب برسیم.

برون‌رفت از این چالش‌ها، در گرو همکاری همه‌جانبه است. از یک‌سو نیازمند تعریف سازوکارهای قانونی شفاف برای تقسیم مسئولیت‌ها بین صنعت نفت و نهادهای دولتی هستیم. از سوی دیگر، باید به سمت سرمایه‌گذاری در پروژه‌های توسعه پایدار حرکت کنیم، حتی در دوران کاهش تولید. توجه ویژه به مسائل زیست‌محیطی و سلامت کارکنان و مردم محلی، همچنین تقویت مشارکت جوامع محلی در مدیریت پروژه‌ها، از دیگر الزامات این مسیر است.

به‌عنوان متولیان صنعت نفت، همواره به یاد داریم که این منابع خدادادی متعلق به تمام مردم ایران است و توسعه متوازن مناطق نفت‌خیز، نه‌تنها یک وظیفه سازمانی، که تعهدی اخلاقی در قبال نسل‌های آینده این سرزمین محسوب می‌شود. تحقق این هدف، نیازمند عزمی ملی و همکاری همه‌جانبه تمامی نهادهای مسئول است.

فشارهای توسعه نفت و پتروشیمی بر زندگی شهری و محیط زیست

بخش نفت، گاز و پتروشیمی در ایران به‌عنوان یکی از پایه‌های اصلی اقتصاد کشور معرفی می‌شود و معمولاً توسعه این صنایع با وعده‌های گسترده اشتغال‌زایی و پیشرفت اقتصادی همراه است. اما نگاهی دقیق‌تر به واقعیت‌های میدانی نشان می‌دهد که این توسعه نه‌تنها نتوانسته به اندازه وعده‌ها اشتغال گسترده ایجاد کند، بلکه فشارهای بسیار سنگینی بر ساختار اجتماعی شهرها، سلامت مردم و اکوسیستم‌های طبیعی وارد کرده است.

بر اساس برداشتی از گزارش شبکه اطلاع‌رسانی نفت و انرژی (شانا) ادعای ایجاد اشتغال ۲۰۰ هزارنفری به ازای تولید یک میلیون تن محصول پتروشیمی از اساس نادرست است. این صنعت به دلیل ماهیت سرمایه‌بر و فناوری‌محورش، به‌طور متوسط تنها بین ۵۰۰ تا ۱۱۰۰ شغل مستقیم برای هر میلیون تن تولید ایجاد می‌کند. حتی اگر اشتغال غیررسمی در زنجیره پایین‌دستی را در نظر بگیریم، مجموع اشتغال‌زایی بسیار کمتر از ارقامی است که در تبلیغات و برخی گزارش‌ها عنوان می‌شود. این بدان معناست که توسعه بی‌رویه پتروشیمی و نفت، نه یک راهکار واقعی برای ایجاد فرصت‌های شغلی گسترده، بلکه بهانه‌ای برای ادامه روند توسعه‌ای است که پیامدهای منفی فراوانی به همراه دارد.

یکی از مهم‌ترین پیامدهای این توسعه، فشار شدید بر محیط زیست و جامعه انسانی شهرهای مناطق نفت‌خیز و پتروشیمی‌خیز کشور است. انتشار گسترده گازهای آلاینده ناشی از فعالیت‌های نفتی و سوزاندن فلرها، به‌ویژه در استان‌هایی مانند خوزستان و بوشهر، باعث شده این مناطق به یکی از آلوده‌ترین نقاط جهان تبدیل شوند. این آلودگی‌ها سلامت مردم را به‌شدت تحت تاثیر قرار داده و افزایش بیماری‌های تنفسی، قلبی و حتی مرگ‌ومیرهای زودرس را در پی داشته است.

علاوه بر آلودگی هوا، نشت مواد نفتی و شیمیایی به منابع آب زیرزمینی و سطحی، اکوسیستم‌های حساس و حیاتی را تخریب کرده است. این تخریب به‌ویژه برای کشاورزی و تامین آب شرب مردم بسیار خطرناک است و باعث کاهش کیفیت زندگی ساکنان و نابودی تدریجی محیط طبیعی شده است. تالاب‌ها و مراتع ارزشمند منطقه، از جمله هورالعظیم، به دلیل توسعه بی‌رویه و احداث تاسیسات نفتی و خطوط انتقال، به‌شدت آسیب دیده و حتی خشک شده‌اند.

از نظر اجتماعی نیز، توسعه نفتی باعث افزایش نابرابری‌های شدید در استان‌های نفت‌خیز شده است. شرکت‌های نفتی با ایجاد شهرک‌های مجزا و ارائه خدمات رفاهی ممتاز برای کارکنان خود، عملاً یک طبقه ویژه و مرفه در دل جوامع محلی ایجاد کرده‌اند که از امکاناتی چون مدارس اختصاصی، مراکز درمانی پیشرفته و فضاهای تفریحی ممتاز برخوردارند. این در حالی است که بخش عمده مردم محلی با مشکلات شدید اقتصادی، بهداشتی و محیط زیستی مواجه هستند و از منافع این توسعه محروم مانده‌اند.

این مدل توسعه صنعتی نفتی، تا حد زیادی یادآور الگوهای استعماری است که در آن منابع طبیعی منطقه برای منافع گروه کوچکی استخراج و بهره‌برداری می‌شود و اکثریت مردم تنها تبعات منفی آن را تحمل می‌کنند. چنین رویکردی نه‌تنها با اصول توسعه پایدار و عدالت اجتماعی در تضاد است، بلکه آینده زیست‌محیطی و اجتماعی این مناطق را به مخاطره می‌اندازد.

در نهایت باید تاکید کرد که توسعه نفتی و پتروشیمی بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌های واقعی بازار، فناوری، سرمایه و مهم‌تر از همه، حفظ محیط زیست و سلامت مردم، یک مسیر غیرواقع‌بینانه و خطرناک است. افزایش بی‌رویه تولید و توسعه صرفاً به بهانه اشتغال‌زایی، به تخریب منابع طبیعی، فروپاشی ساختارهای اجتماعی و افزایش مشکلات بهداشتی و زیست‌محیطی منجر خواهد شد؛ پیامدهایی که جبران آنها دشوار و هزینه‌بر است.

بنابراین، برای حفظ حیات طبیعی شهرها و انسان‌ها در مناطق نفتی ایران، ضروری است سیاست‌گذاران و متولیان توسعه به سمت الگو‌های پایدار، با تاکید بر حفظ محیط زیست، عدالت اجتماعی و استفاده بهینه از منابع حرکت کنند و از توسعه‌ای که تنها بر پایه سرمایه‌گذاری کلان و بدون توجه به پیامدهای بلندمدت است، پرهیز کنند. 

دراین پرونده بخوانید ...