شناسه خبر : 39067 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سرنوشت تازه جغرافیایی

ناصر کرمی از اثر سیاستگذاری بر شرایط آب‌وهوایی و اقلیم ایران می‌گوید

سرنوشت تازه جغرافیایی

تغییرات آب‌و‌هوایی و اقلیمی از یک‌سو و سوءمدیریت و فقدان آینده‌نگری و سیاستگذاری مبتنی بر واقعیت سرزمینی از سوی دیگر ایران را در موقعیت سختی قرار داده است. کاهش منابع آبی، کاهش بارش و اثر تغییر اقلیم سبب شده این پرسش مطرح شود که آیا ایران با سرنوشت تازه‌ای از منظر جغرافیایی و اقلیمی مواجه است. ناصر کرمی اقلیم‌شناس و استاد دانشگاه تروندهایم نروژ به پرسش‌های بیشتری در این باره پاسخ داده است.

 

‌ نقشه‌های هواشناسی، وضعیت آب‌و‌هوای ایران به خصوص پاییز پیش‌رو را چگونه پیش‌بینی می‌کند؟

دو نوع پیش‌بینی هواشناسی وجود دارد. یکی پیش‌بینی پاییز (سه‌ماهه) و یکی هم پیش‌بینی سال آبی است. پیش‌بینی پاییز را به صورت مطلق و تقریباً مطمئن می‌دانیم که ما با یک پاییز کاملاً خشک روبه‌رو هستیم و تا حدود نیمه آذرماه بارش چندانی در راه نخواهد بود. البته این را تاکید کنم به طور کلی در ایران فصل بارش از نیمه آبان شروع می‌شود و ما در مهر‌ماه و نیمه آبان چندان توقع و انتظار بارش نداریم اما اصطلاحاً کشاورزان می‌گویند از نیمه آبان باران حلال است و این یعنی دیگر از نیمه آبان باران لازم است ببارد. اگر هم ببارد ما منتظر آن هستم. همین اکنون هم دو‌سوم اراضی زیر کشت در ایران به صورت دیم کاشته می‌شوند. بنابراین برنامه‌ریزی برای بارش از نیمه آبان آغاز می‌شود و بر اساس آن کشت را انجام می‌دهند. اما به طور قطع از نیمه آبان تا نیمه آذر امسال بارشی در کار نیست و از نیمه آذر به تدریج بارش‌هایی رخ می‌دهد که بارش‌هایی تقریباً نرمال هستند. نرمالی که می‌تواند سهم نیمه آذر را پر کند. اما واقعیت این است که این بارش‌ها آنقدر نیست که سهم نیمه اول آبان را هم پر کند. بنابراین ما پاییز خشکی در پیش داریم. اما اگر بخواهیم سال آبی را پیش‌بینی کنیم به چند مولفه نیاز داریم. امسال به این دلیل که وضعیت لانینیا و یکسری وضعیت پیچیده جوی حاکم است، حتی بعضی از سایت‌های معتبر پیش‌بینی هواشناسی خیلی با احتیاط نظر می‌دهند و در مورد منطقه‌ای که ایران در آن واقع است نظری نداده‌اند. آن چیزی که سازمان هواشناسی ایران منتشر کرده است نشان می‌دهد که بعید نیست ما در زمستان -با توجه به حجم بارشی که در نیمه آذر پیش‌بینی ‌شده- بارشی نزدیک به نرمال یا نرمال داشته باشیم. تاکید دارم این پیش‌بینی‌ها قطعی نیست. وضعیت بهار سال آینده را واقعاً نمی‌توان از اکنون با دقت پیش‌بینی کرد. اگر بخواهیم از دور نگاه کنیم، باید گفت چون پیش‌بینی برای پاییز زیر نرمال و برای زمستان حداکثر بارش نرمال است و از بهار هیچ تصوری نداریم مجموعاً می‌توان یک بارش زیر نرمال را برای سال آبی آینده برای ایران پیش‌بینی کرد. اگرچه تاکید دارم این احتمالات هیچ کدام در مورد پیش‌بینی بالاتر از سه ماه آینده قطعی نیست.

‌ بر اساس آنچه سازمان آب و فاضلاب پیش‌بینی کرده بدترین سناریوها برای مدیریت آبی پیشنهاد شده است. آیا سال آینده بدترین سال از نظر خشکسالی خواهد بود؟

اینکه سازمان آب و فاضلاب بدترین سناریو را پیش‌بینی کرده، به نظر من منطقی است. این سازمان متولی آب شرب است و تجربه سالیان اخیر نشان داده زیر‌ساخت‌های موجود برای تامین آب شرب هم ناکافی و هم فرسوده است. یعنی با فشار تقاضا به راحتی بخشی دچار مشکل می‌شود و آب به یک جایی نمی‌رسد و... مشکل بیش از آنکه کمبود منابع باشد، افزایش تقاضا و عدم تامین زیرساخت‌ها متناسب با افزایش تقاضاست. به همین خاطر موقعی که این زیرساخت‌ها فرسوده و ناکافی است و تقاضا از سوی دیگر افزایش یافته است، و یک سال خشکی را پشت سر گذاشته‌اید و مثلاً 50 درصد بارش زیر نرمال اتفاق افتاده، این می‌تواند بدترین سناریو را ایجاد کند. چون زیرساختی که فرسوده بوده فرسوده‌تر شده و تقاضای رو به افزایش دائم افزایش یافته و از طرفی منابع پیش‌بینی‌‌شده خالی‌تر از سال قبل است. بنابراین اینکه گفته شده ما با بدترین سناریو برای تامین آب شرب روبه‌رو هستیم پربیراه نیست.

‌ اگر چنین پیش‌بینی‌ای به تحقق بپیوندد، ساختار مدیریت آبی کشور چگونه باید به استقبال این وضعیت برود که حتی تامین آب شرب نیز با چالش مواجه است؟

تامین آب شرب در ایران کار سختی نیست. این موضوع را ما بارها مطرح کرده‌ایم. 80 درصد جمعیت ایران دور این دو قطاع البرز و زاگرس تجمع دارند و این دو قطاع مثل اسفنج آب به خودش جذب می‌کند و آب را به اطراف و پای ‌کوه‌ها و شهرهای اطراف می‌فرستد. اگر مشکلی وجود دارد، عمدتاً مشکل زیرساخت‌هاست و بحث خشکسالی و خشکیدگی و تغییر اقلیم بیشتر بخش کشاورزی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. ممکن است این بحث پیش بیاید که دولت برای ترمیم زیرساخت‌ها در حوزه‌های تصفیه و انتقال و توزیع آب برای شهروندان، چقدر می‌تواند کار کند. این بر‌می‌گردد به اینکه دولت احتمالاً چقدر پول دارد. تا جایی که اطلاع دارم مساله اصلی دولت بودجه و کسری مرتبط با آن است. جان ماجرا را باید از آنجا نگریست که البته بحثی مهندسی و البته تا حدی سیاسی است. چون بحث تحریم‌ها تا حد زیادی بودجه دولت را تحت‌الشعاع قرار داده است که دولت پول به دست می‌آورد یا خیر.

‌ خشکسالی‌های پی‌در‌پی چه عواقبی به دنبال دارد؟ اگرچه ایران کشوری خشک بوده ولی به نظر می‌رسد آسیب‌پذیری ما بیشتر شده است. دلایل این آسیب‌پذیری چیست؟

وقتی یک وضعیت اقلیمی در دراز‌مدت تکرار می‌شود، اگر آن وضعیت به طور متوسط مثلاً طی 30 سال اتفاق بیفتد، ما آن را متوسط و واقعیت اقلیمی در نظر می‌گیریم. یعنی اگر در یک جایی مثل تهران بارش باران 300 میلی‌متر بوده است، اکنون به طور متوسط دارد 200 میلی‌متر می‌بارد، ما این عدد جدید را واقعیت و تغییر اقلیمی تهران در نظر می‌گیریم. یعنی اصطلاحاً می‌گوییم؛ گذشته چراغ راه آینده نیست! یعنی اگر فرضاً متوسط صد‌ساله را برای شهر تهران در نظر بگیرید می‌بینید زیاد تغییری نشان نمی‌دهد اما اگر متوسط 30‌ساله را در نظر بگیرید می‌بینید تغییرات زیاد است. نکته مهم این است که ما باید به آمارهای 30‌ساله در برنامه‌ریزی‌ها توجه کنیم. این آمار 30‌ساله و اینکه ما می‌گوییم وضعیت تازه اقلیمی رخ داده، لزوماً متناسب با نیاز انسان و وضعیت انسان نیست. این تغییرات و وضعیت تازه مربوط به چشم‌انداز است. جایی که 300 میلی‌متر باران می‌باریده یک چشم‌انداز جغرافیایی دیگری دارد تا جایی که 200 میلی‌متر بارش دارد. وقتی در طبیعت دقت می‌کنید می‌بینید یک جایی جنگل روییده یک جایی استپ است و یک جایی بوته‌زار و جای دیگر بیابان است. دلیل این تفاوت در تفاوت بارش‌هاست. وقتی ما می‌گوییم جنگل یا مرتع داریم راجع به چیزهای متفاوتی حرف می‌زنیم. مرتع مثلاً فقط پوشش گیاهی نیست. بحث نحوه سکونت انسان و بهره‌برداری در آن در نظر گرفته می‌شود. به همین خاطر تداوم خشکسالی یعنی یک وضعیت و سرنوشت تازه جغرافیایی!

‌ در این شرایط وظیفه سیاستگذار چیست؟

یک سیاستگذار گاهی همین شرکت آب و فاضلاب است. کار این سازمان این است که می‌گوید اگر این لوله را باز کنید الان از اینجا آب می‌آید. مثلاً یک کار دیگر آن این است که آب فردا، یک ماه دیگر یا سه ماه دیگر را پیش‌بینی کند تا آب را قطع نکند. اما یک سیاستگذار وجود دارد که چشم‌انداز را مد‌نظر دارد و برای آن برنامه‌ریزی می‌کند. در ایران معلوم نیست چه کسی متولی چشم‌انداز است. شما استان تهران را در نظر بگیرید. در تهران مدیریت آب دست یک نهاد است، محیط‌زیست دست نهاد دیگری است، مدیریت شهری دست یک نهاد دیگر است، ممانعت از بیابان‌زایی دست یک نهاد دیگر است و... مردم و مسوولیت آموزش و تغذیه‌شان دست نهادهای دیگری است. ممکن است گفته شود این نهادهای پراکنده زیر چتر حاکمیت جمع می‌شود. اما واقعیت این است که چنین نیست. خود حاکمیت در مباحث اجرایی، مدیریت یکپارچه ندارد. خیلی‌ها همدیگر را قبول ندارند. حوزه‌ای مثل آموزش، قانونگذاری و... کاملاً از محیط ‌زیست جدا هستند. اصلاً نهادهای دیگری در ماجرا وارد می‌شوند که ارتباط ارگانیکی با هم ندارند. چون چشم‌انداز متولی ندارد، سیاستگذاری عام محیطی در ایران سخت است. قرار است این کار را سازمان محیط‌زیست انجام دهد. سازمان محیط زیست اما تنها متولی مناطق حفاظت‌شده است. وزارت آموزش و پرورش از وزارت نیرو دستور می‌گیرد و... حاکمیت در مسائل اجرایی چندپارچه است. دولت به تنهایی همه امور را در اختیار ندارد. دولت در بسیاری از عرصه‌های مدیریت کشور حتی جرات قدم گذاشتن ندارد. ایران از نظر کلان سیاسی دچار مشکلاتی است که نمی‌گذارد مسائلی مثل مدیریت آب و محیط زیست به عنوان یک مساله اولویت‌دار در سیاستگذاری مطرح شود. نکته دیگر این است که متاسفانه هنوز آن اجماع علمی به‌وجود نیامده است و اینقدر اطلاعات غلط وجود دارد و اینقدر اجازه داده نشده که کسانی که دقیق و درست تحلیل می‌کنند و چشم‌انداز را می‌شناسند در ساختارهای اجرایی و مدیریتی حضور داشته باشند که کار گاهی از دست رفته است. نتیجه این شده که ما وارد یک سرنوشت تازه اقلیمی و جغرافیایی شده‌ایم ولی هنوز در بالاترین سطح اثرگذاری مدیریت کشور و جامعه این واقعیت خود را نشان نداده است که همه سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها خود را متناسب با این سرنوشت تازه تعریف کند و هنوز این واقعیت پذیرفته نشده است.

‌ چرا آینده نگری در دستور کار سیاستگذاران ایران وجود ندارد؟

بحثی به نام اخلاق در سیاست وجود دارد که نشان می‌دهد حکمرانی و سیاست‌ورزی بر مبنای کدام اصل انجام می‌شود. این مشکل در تغییر اقلیم نیز وجود دارد. اینکه چرا معاهدات اقلیمی اجرا نمی‌شود، پرسش مهمی است. دلیل آن این است که عمده عاملان تغییر اقلیم همان قربانیان تغییر اقلیم نیستند. کسی در اروپای شمالی یا آمریکای شمالی که رد پای دی‌اکسید‌کربن چند برابر متوسط جهانی است زندگی مرفه خودش را دارد اما یک بیچاره‌ای در جزایر اقیانوس آرام بدون رفاه دارد غرق می‌شود. عمده اثرات تغییر اقلیم 30 تا 40 سال آینده مشخص می‌شود. اینکه ما دولتی داشته باشیم که بخواهد برای چیزی که 30 تا 40 آینده اتفاق بیفتد از الان سختگیری کند هنوز اتفاق نیفتاده است چون ما در جهان دولتی نداریم که به این سطح از اخلاق رسیده باشد. در مورد ایران نیز این موضوع صادق است. اینکه ما بگوییم منابع آبی تقلیل پیدا کرده و عرصه زیستی کمتر شده است، ایران می‌خشکد و نسل آینده کشور سرنوشت تلخی را انتظار می‌کشد، باید دید حاکمیت خودش را متعهد می‌داند که سیاستگذاری کلان و کنونی خود را منطبق بر واقعیت چیدمان کند یا اگر بودجه‌ای دارد آن را صرف امروز و فردا و سال آینده و گرانی و دعواهای همیشگی سیاسی می‌کند. باید دید دولت خودش را متعهد می‌داند مساله 10 سال یا 20 سال آینده ایران را از امروز مدیریت کند یا خیر. باید دید چقدر توانایی و کارآمدی دارد که دنبال تامین زیرساخت‌ها برای حل مساله برود و اینکه چقدر خود را از نظر اخلاقی موظف می‌داند این مسوولیت‌ها را انجام دهد. پاسخ به همه این پرسش‌ها قطعاً کار من نیست و به حوزه‌های سیاسی مربوط می‌شود.

‌ وضعیت اقلیمی در بروز و تشدید چنین وضعیتی بیشتر نقش دارد یا سیاستگذاری و نحوه چیدمان توسعه و مدیریت منابع؟

اصطلاحاً می‌گویند تغییرات اقلیمی چیزی است که در آسمان رخ داده است (با خنده) و آن چیزی که روی زمین رخ می‌دهد عمدتاً مربوط به انسان است. من می‌توانم اکنون دسته‌بندی کنم و بگویم مثلاً ما به طور متوسط چیزی حدود 20 درصد کاهش بارش داشته‌ایم و چون یک و نیم درجه به طور متوسط افزایش دما داشتیم، به تبخیر نیز اضافه شده است. شاید مجموعه اینها ما را به یک عدد 30درصدی برساند (این اعداد خیلی کلی است). یعنی ما از نظر اقلیمی حدود 30 درصد تقلیل در منابع آبی داریم ولی حدود 70 درصد مساله باقی مانده است. گرچه این 30 درصد اهمیت زیادی دارد و می‌تواند نقش ماشه را بازی کند. یعنی اگر این 30 درصد رخ نمی‌داد این فشار به منابع آبی وارد نمی‌شد و آنجا بهتر مدیریت می‌شد! شاید این‌طور هم بتوان گفت. اما اگر ما سراغ چشم‌انداز که خیلی تغییر کرده است برویم، می‌توان به صورت فرضی در نظر گرفت که 70 درصد این مشکلات متعلق به سوء‌مدیریت در مصرف منابع آب است و 30 درصد تنها به تغییر اقلیم مربوط است. اینجا یک نکته وجود دارد؛ همان 30 درصد تغییر اقلیم هم باید مدیریت شود. آن هم اتفاق نیفتاده است. بنابراین به همین خاطر می‌گوییم مسوولیت صددرصد آن چیزی که روی زمین رخ داده با انسان است. به همین خاطر این سوال خوبی نیست (نه اینکه سوال غلطی است، بلکه به این خاطر که ممکن است به نتیجه گمراه‌کننده برسیم) مگر آنکه بگوییم چند درصد کاهش منابع آب مربوط به تغییر اقلیم و چند درصد مربوط به مدیریت انسانی است؟ مسوولیت صددرصد آن چیزی که در چشم‌انداز می‌بینیم با انسان است حتی اگر بگوییم کاهش بارش این مقدار درصد در کاهش منابع آبی نقش داشته است.

‌ آینده ایران با خشک‌تر شدن و کم‌بارش‌تر و در نتیجه کم‌آب‌تر شدن جغرافیا چگونه خواهد بود؟

بسیار سوال مهمی است. وقتی منابع آب تقلیل می‌رود عرصه زیست هم تقلیل می‌رود. در ایران سکونت‌گاه‌های انسانی به شدت وابسته به منابع آب هستند. مثلاً جاهایی مثل سیستان و بلوچستان، هرمزگان، مناطق بیابانی کرمان از جمعیت خالی می‌شوند. شهرهای کوچک به کشاورزی وابسته‌اند و وقتی کشاورزی کوچک‌تر می‌شود این مناطق جذابیتشان را از دست می‌دهند. مردم بدون اینکه خودشان متوجه باشند دشت‌ها را رها می‌کنند و به شهرهای بزرگ چسبیده به رشته‌کوه‌های البرز و زاگرس مهاجرت می‌کنند و آنجا سکونت می‌کنند. مردم به شهرهایی می‌آیند که به نحوی از منابع آب البرز و زاگرس بهره‌مند هستند. نتیجه این می‌شود که عرصه زیست در ایران تغییر می‌کند و تقلیل پیدا می‌کند. یعنی ایران دارد به کشور کوچک‌تری تبدیل می‌شود. در واقع کوچک‌تر از نظر عرصه قابل زیست. مواقعی که مردم متراکم‌تر و فشرده‌تر می‌شوند، شهرهای بزرگ نمی‌توانند همه را در آغوش بگیرند و فرصت زیست برابر، آسوده و مطمئن به همه بدهند. ممکن است منابع زیستی کافی برای همه نباشد. این همه جمعیت در استان تهران و البرز را در نظر بگیرید. این همه شهرک‌ها با جمعیت‌های چند‌میلیونی! اسمش شهرک است ولی یک میلیون جمعیت دارد. در تعاریف وزارت مسکن و شهرسازی به جایی که پنج هزار نفر جمعیت داشته باشد، شهر گفته می‌شود. حالا در نظر بگیرید جایی با یک میلیون نفر جمعیت، اسم شهرک بر خود دارد. در فاصله تهران تا قزوین، تهران تا ورامین، تهران تا کرج و... این مناطق درصد قابل توجهی از جرم و جنایت و فساد را در خود دارد. دلیل این همه فساد و جنایت چیست؟ چون عرصه زیست برای این همه مردم کافی نیست. این مردم از یک جای دیگری مجبور شده‌اند به اینجا بیایند. یک متروپل چقدر جمعیت را می‌تواند درون خودش جا دهد و فرصت زیست برای همه آنها فراهم کند. با چه می‌خواهند برای آنها اشتغال ایجاد کنند؟ آیا با صنایع می‌توانند فرصت شغلی ایجاد کنند؟ وضعیت محیط‌زیست چه خواهد شد؟

‌ شرکت مهندسی آب و فاضلاب کشور پیشنهادهایی را به مجلس و دولت ارائه کرده تا بتواند با انجام اقداماتی، شرایط تنش آبی در سال 1401 را مدیریت کند. این اقدامات شامل اجرای پروژه‌های ذخیره‌سازی آب از طریق احداث مخازن جدید، حفر چاه‌های جدید و ایجاد رینگ بین مخازن شهرهاست که بتواند آب را به نحو مطلوبی توزیع کند. آیا این روش‌ها مفید است؟

این کارها که شرکت آب و فاضلاب تعریف کرده پروژه‌های مهندسی است. با این پروژه‌ها می‌توان آب شرب را تامین کرد. مسله آب شرب مگر چقدر است؟ حداکثر پنج درصد منابع آبی ایران را شامل می‌شود. ما هر‌چه هم در بارش تقلیل داشته باشیم، بیش از پنج درصد همیشه آب داریم که بتوانیم آب شرب مردم را تامین کنیم. عمده جمعیت ایران یعنی حدود 80 درصد مردم به نحوی از منابع آب البرز و زاگرس بهره‌مند هستند. مشکل از زیرساخت‌هاست که با مدیریت بهتر مهندسی قابل مدیریت است. 

 

دراین پرونده بخوانید ...