ارزش هیزم
هیزم در اقتصاد آمریکا چه نقشی ایفا کرد؟
تا به حال به این فکر کردهایم که مردم در گذشته چگونه خانههایشان را گرم میکردند؟ امروزه وقتی صحبت از انرژی میشود، همه چیز به برق، گاز طبیعی یا بنزین ختم میشود. اما در قرون گذشته، پیش از آنکه زغال سنگ و نفت و گاز رواج پیدا کند، چوب آتشزا مهمترین منبع انرژی در خانهها، کارگاهها، کارخانهها و ادارهها بود. تصور کنید در دهههای نخست قرن نوزدهم، زمستان سردی در بوستون در پیش است؛ خانوادهای در خانهای چوبی زندگی میکند که تنها راه گرم شدنش، اجاق هیزمی است.
تا به حال به این فکر کردهایم که مردم در گذشته چگونه خانههایشان را گرم میکردند؟ امروزه وقتی صحبت از انرژی میشود، همه چیز به برق، گاز طبیعی یا بنزین ختم میشود. اما در قرون گذشته، پیش از آنکه زغال سنگ و نفت و گاز رواج پیدا کند، چوب آتشزا مهمترین منبع انرژی در خانهها، کارگاهها، کارخانهها و ادارهها بود. تصور کنید در دهههای نخست قرن نوزدهم، زمستان سردی در بوستون در پیش است؛ خانوادهای در خانهای چوبی زندگی میکند که تنها راه گرم شدنش، اجاق هیزمی است. پدر خانواده چند روز در جنگل اطراف وقت صرف کرده تا تنههای خشک درختان را ببرد، خرد کند و به خانه بیاورد. در همان حال، در همان شهر، نانوایی یا آهنگری هم نیاز دارد که اجاق یا کورهاش را با چوب، روشن نگه دارد که بتواند نان بپزد یا ابزار بسازد. همه این فعالیتها وابسته به چیزی است که امروز خیلی ساده و شاید کمارزش به نظر برسد: چوب آتشزا.
در آن زمان، چوب نهتنها برای گرمایش، بلکه برای پختوپز، حمام، تولید آجر، آهنگری و حتی کارخانههای اولیه نساجی استفاده میشد. با این حال، کمتر کسی میپرسد چقدر از اقتصاد آن دوران بر پایه چوب آتشزا میچرخید؟ دلیل فراموشی شاید این باشد که بیشتر مردم چوب مورد نیازشان را خودشان تهیه میکردند؛ بهخصوص در مناطق روستایی، هر خانوادهای بخشی از زمین خودش را بهعنوان «چوببُر» نگه میداشت و در پاییز یا زمستان، وقتی کار کشاورزی کم میشد، مردان خانواده به جنگل میرفتند، درختان خشک یا پیر را میبریدند و ذخیره چوب خودشان برای فصل سرد آماده میکردند. در شهرها داستان کمی متفاوت بود؛ بهطور مثال، در فیلادلفیا، نیویورک یا نیواورلئان، بسیاری از ساکنان امکان یا اجازه قطع درخت نداشتند. آنها مجبور بودند از کشاورزان و چوببران اطراف شهر چوب آتشزا بخرند. برای همین، در آگهیهای روزنامههای قدیمی اغلب میتوان قیمت فروش دسته هیزم را دید؛ قیمتهایی که حالا برای پژوهشگران تاریخ اقتصادی ارزشمند شدهاند. دادهها در همان دوران نشان میدهند چوب در دورههایی حتی تا ۳۰ درصد تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل میداده، یعنی بخش بسیار بزرگی از اقتصاد به آن وابسته بوده است. در واقع، چوب آتشزا مانند بنزین در شرایط امروز بود. همانطور که بدون بنزین سوخت خودروها تامین نمیشود، آن زمان بدون چوب، نه خانهای گرم میشد، نه نانی پخته میشد، نه کارگاهی کار میکرد. چون بیشتر چوبها در خانهها مصرف میشد و معاملهای در بازار رسمی صورت نمیگرفت، هیچکس زحمت ثبت قیمت یا مقدار مصرف را به خود نمیداد. درست مثل اینکه امروز کسی برای مصرف هوای تنفسی آمار تهیه نکند، چون رایگان و در دسترس است. حالا تاریخنگارانی که به دنبال بازسازی دقیق تصویر اقتصادی آن دوران هستند، متوجه شدهاند که حذف این منبع عظیم انرژی از آمارها، باعث شده بسیاری از برآوردهای قبلی درباره رشد اقتصاد، بهرهوری کشاورزی و حتی گذار به سوختهای فسیلی، ناقص یا گمراهکننده باشد. به همین دلیل پژوهشهای جدید، تلاش میکند با استفاده از منابعی همانند آگهیهای روزنامهها، سوابق دادگاهها و اسناد شهری، قیمتهای تاریخی چوب آتشزا را بازسازی و نقش آن را در اقتصاد آمریکا بهتر درک کند. مقاله «هیزم در اقتصاد آمریکا» (Firewood in the American Economy: 1700 to 2010) نشان میدهد گاهی کالایی ساده، همانند چوب آتشزا، چقدر میتواند در تاریخ اقتصادی یک کشور نقش داشته باشد، حتی اگر در ظاهر بیاهمیت، رایگان یا بدیهی به نظر برسد. بازنگری در این منابع به ما کمک میکند نهتنها گذشته را بهتر بفهمیم، بلکه درک دقیقی از چگونگی تحولات انرژی، مصرف خانگی و ساختار اقتصادی جوامع انسانی بهدست آوریم.
مقاله به دنبال چیست؟
مقاله «هیزم در اقتصاد آمریکا» (2025) با نویسندگی نیکلاس مولر به دنبال پر کردن خلأ مهم در تاریخ اقتصادی ایالاتمتحده آمریکاست: فقدان دادههای منسجم و قابل اعتماد درباره قیمت چوب آتشزا (firewood) که تا پیش از قرن بیستم، منبع اصلی انرژی برای خانوارها و بنگاههای اقتصادی در ایالاتمتحده بهشمار میرفت. با وجود اینکه چوب آتشزا تا اواسط قرن نوزدهم، یعنی تا زمان رشد صنعت زغال سنگ، مهمترین سوخت مصرفی در آمریکا بود، اطلاعات درباره قیمت آن در منابع رسمی و مطالعات علمی محدود یا غیرقابل اتکاست. نویسندگان مقاله مجموعهای متشکل از شش هزار قیمت چوب آتشزا را گردآوری کردهاند که از منابع متنوع همانند آرشیو روزنامهها، سوابق عمومی، صنعتی، تجاری و دادههای قیمتی موجود استخراج شده و بازه زمانی بین سالهای ۱۷۰۰ تا ۲۰۱۰ را پوشش میدهد.
تا پیش از قرن بیستم، اقتصاد آمریکا بهشدت به چوب آتشزا وابسته بود. براساس برخی برآوردها، تا آغاز جنگ داخلی آمریکا در دهه ۱۸۶۰، حدود ۸۵ درصد کل انرژی مصرفی در ایالاتمتحده از چوب تامین میشده است. با این حال، به دلیل فراوانی این منبع انرژی و شیوه مصرف آن که اغلب در خارج از چهارچوب بازار رسمی صورت میگرفت، دادههای قیمتی در دسترس نبودهاند. شاخصهای رسمی قیمت در دورههای گذشته، همانند شاخص قیمت «سوخت و روشنایی» که از سوی وارن و پیرسون در دهه ۱۹۳۰ تهیه شد، فقط قیمت زغال سنگ را در نظر گرفتهاند و بهصراحت اعلام کردهاند قیمت چوب آتشزا در دسترس نبوده و به همین دلیل در محاسبات لحاظ نشده است. نویسندگان پیشین، همانند رینولدز و پیرسون در سال ۱۹۴۲، نیز بر این موضوع تاکید داشتهاند که به علت فراوانی چوب، انگیزهای برای ثبت قیمت یا آمار مربوط به آن وجود نداشته و به همین دلیل، جایگاه تاریخی چوب آتشزا در توسعه اقتصادی آمریکا به درستی درک نشده است. نویسنده مقاله با ارجاع به آثار تاریخی همانند کتاب آرتور کول (۱۹۷۰)، تاکید میکند در جامعه کشاورزی آمریکا در قرون ۱۷، ۱۸ و اوایل قرن ۱۹، خانوارها چوب مورد نیازشان را از زمینهای خودشان تامین میکردند و به همین دلیل نیازی به خرید یا فروش آن در بازار وجود نداشت. همین موضوع باعث شده است چوب آتشزا، با وجود مصرف گسترده، بخش عمدهای از تولید خارج از مرزهای بازار (market boundary) باشد و در نتیجه، قیمتگذاری و ثبت ارزش اقتصادیاش با چالش مواجه شود.
این مقاله همچنین به بررسی رویکردهای نظری در حسابهای ملی همانند سیستم حسابهای ملی (SNA) میپردازد که برای ارزیابی محصولهای تولیدشده در منزل، از قیمت بازار استفاده میکنند، حتی اگر این کالاها در بازار خرید و فروش نشود. نویسنده مقاله از قیمتهای بازار برای برآورد ارزش چوب آتشزا استفاده میکند، حتی اگر عمدتاً توسط خود خانوارها تولید و مصرف شده باشد. براساس توصیههای موجود در اصلاحیههای سیستم حسابهای ملی، محصولهایی همانند چوب آتشزا، حتی اگر مستقیم در بازار معامله نشوند، اگر در فرآیند تولید اقتصادی دخیل بوده باشند، باید به قیمت معادل بازار ارزشگذاری و در محاسبه تولید ناخالص داخلی لحاظ شوند. مقاله به این نکته هم میپردازد که اگرچه چوب آتشزا در ابتدا عمدتاً در سطح خانوارها و برای مصرف خانگی تولید میشده، اما بخشی از آن نیز در صنایع و برای استفاده تجاری به بازار عرضه میشده است. براساس دادههای شِر و همکاران (۱۹۶۰)، در سال ۱۸۵۰، حدود ۹۰ درصد ۱۰۰ میلیون کُرد چوب (قطعات کوچک چوب، تراشه چوب یا خرده چوب که از ضایعههای چوبی یا در فرآیندهای خرد کردن چوب تولید میشود) مصرفشده در آمریکا، توسط خانوارها مصرف میشده و از این میان نیز سهچهارم در مناطق روستایی بودهاند. دادهها نشان میدهند بیشتر تولید چوب آتشزا خارج از ساختار رسمی بازار اتفاق افتاده است، اما نمیتوان نقش بازار را بهطور کامل نادیده گرفت، بهویژه در مورد بنگاهها و کاربردهای تجاری.
نویسنده مقاله استدلال میکند که نبود دادههای قیمتی برای چوب آتشزا، موجب شده است تحلیلهای کلاسیک در تاریخ اقتصادی آمریکا، سهم واقعی چوب آتشزا را در تولید و مصرف انرژی، و در برآورد رشد اقتصاد و بهرهوری دستکم بگیرند. دادههای جدید در این مقاله نشان میدهد سهم واقعی چوب آتشزا در اقتصاد بیشتر از آن چیزی است که در برآوردهای قبلی منعکس شده و نادیده گرفتن آن، تصویر نادرستی از تاریخ انرژی و بهرهوری اقتصادی در آمریکا بهدست میدهد.
یافتههای مقاله
یافتههای مقاله در زمینه نقش اقتصادی چوب آتشزا (firewood) در اقتصاد تاریخی آمریکا ارزشمند و قابل توجه است و تصویر دقیقی از نحوه تحول بازار انرژی و کشاورزی در قرون گذشته ارائه میدهد. نخستین یافته مهم، ارائه نخستین مجموعه داده از قیمت چوب آتشزا در ایالاتمتحده از سالهای ۱۶۴۵ تا ۲۰۱۰ است. این دادهها از منابع مختلف همانند آگهیهای روزنامهها، اسناد شهری و دادگاهی و بایگانیهای تجاری و صنعتی گردآوری شدهاند. برخلاف تصورات قبلی مبنی بر نبود بازار برای چوب آتشزا در قرون گذشته، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد بازارهایی برای تجارت چوب از اواخر قرن هفدهم در مستعمرات آمریکای شمالی وجود داشته و شهرداریها تلاش میکردند برداشت بیرویه چوب از اراضی عمومی برای فروش تجاری را کنترل کنند. اسناد تاریخی نشان میدهد کشاورزان چوب آتشزا را از مناطق روستایی به شهرها منتقل میکردند تا به نیاز ساکنان شهری که توان تولید خانگی نداشتند، پاسخ دهند. از این دادهها برای ساخت دو شاخص قیمت استفاده شده است: شاخص نخست برای هشت شهر بوستون، نیویورک، فیلادلفیا، واشنگتن دی.سی، ریچموند، دیترویت، پورتلند و نیواورلئان، و دیگری شاخص منطقهای برای چهار منطقه اصلی آمریکا (شمال شرق، جنوب شرق، غرب و میانه غربی). با استفاده از این شاخصها، روند تغییرات قیمت واقعی چوب آتشزا در چهار دوره زمانی تحلیل میشود: دوره نخست، از سالهای ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰؛ دوره دوم، از سالهای ۱۸۰۰ تا جنگ داخلی؛ دوره سوم، از سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۹۱۷ و دوره چهارم، از سالهای ۱۹۱۷ تا ۲۰۱۰. در کل دوره، قیمت واقعی چوب آتشزا بین 2 /0 تا 4 /0 درصد در سال افزایش یافته است. در فاصله سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۸۶۰، نرخ رشد سالانه قیمت واقعی شدید بود و بین 7 /0 تا ۱ درصد در سال برآورد شده است. افزایش قیمت در شهرهایی همچون بوستون و فیلادلفیا، از سایر مناطق برجستهتر بوده و در طول تمام دوره بررسی، بیشترین رشد قیمت در بوستون و پورتلند ثبت شده است. افزایش سریع قیمت چوب آتشزا در نیمه نخست قرن نوزدهم، عامل مهمی در تغییر سوخت اصلی از چوب به زغال سنگ بود. این گذار مهم در ساختار انرژی آمریکا، در کنار کاهش قیمت زغال سنگ، باعث شد کشش درآمدی چوب آتشزا از مثبت 5 /0 به منفی 5 /0 تغییر کند؛ به این معنا که چوب از کالای نرمال به کالایی پست (inferior good) تبدیل شد، یعنی با افزایش درآمد، مصرف آن کاهش یافت. این تحول همراستا با تغییرات نسبی قیمت چوب و زغال سنگ بوده و نشان میدهد تصمیمهای مصرفکنندگان در استفاده از سوخت تحت تاثیر قیمتهای نسبی دو منبع انرژی قرار داشته است.
مقاله به بررسی ارزش کل خروجی چوب آتشزا در اقتصاد آمریکا هم میپردازد. در دهه پایانی قرن هجدهم، ارزش چوب آتشزا حدود ۱۸ درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) آمریکا را تشکیل میداد. این سهم تا دهه ۱۸۳۰ افزایش یافت و به حدود ۳۰ درصد رسید؛ پس از آن، روند نزولی گرفت و در دهه ۱۸۸۰ به کمتر از پنج درصد GDP کاهش یافت. نتایج نشان میدهد در فاصله سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۸۴۰، نرخ رشد واقعی اقتصاد نیاز به بازنگری صعودی دارد، در حالی که بین سالهای ۱۸۴۰ تا ۱۸۷۰، نرخ رشد باید بهطور قابل توجهی کاهش یابد. علت اصلی بازنگری، دادههای دقیق و واقعی قیمت چوب آتشزاست.
مقاله نقش چوب آتشزا را در بهرهوری نیروی کار کشاورزی در نیمه اول قرن نوزدهم تحلیل میکند. از آنجا که چوب آتشزا عمدتاً در مزارع و زمینهای کشاورزی تولید میشده، سهم آن باید به بخش کشاورزی نسبت داده شود. محاسبات نشان میدهد تولید چوب آتشزا به ازای هر کارگر کشاورزی، بین سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۸۶۰، با نرخ سالانه 6 /1 درصد رشد داشته است. این یافته به بازبینی در برآوردهای کلاسیک همانند کار ویس (۱۹۹۳) درباره بهرهوری نیروی کار کشاورزی منجر میشود. بخش عمدهای از افزایش بهرهوری در ایالات شمال شرقی آمریکا رخ داده که بیشترین رشد را نیز در تولید چوب داشتهاند. یافتههای مقاله بازتابی از اهمیت فراموششده چوب آتشزا در توسعه اقتصادی آمریکا در قرون گذشته است. این پژوهش نهتنها درک ما را از ساختار تاریخی انرژی تغییر میدهد، بلکه باعث اصلاح فهم ما از رشد اقتصاد و بهرهوری کشاورزی در سه قرن گذشته میشود. بازنگری دادهها میتواند مبنایی برای تحلیلهای دقیق و واقعبینانه از اقتصاد گذشته آمریکا فراهم کند و نشان دهد چگونه انتخاب منابع انرژی در گذارهای اقتصادی نقش تعیینکننده دارد.
پرده پایانی
شاید چوب آتشزا کالایی ساده و ابتدایی به نظر برسد، اما یافتههای این مقاله نشان میدهد این منبع انرژی تا چه اندازه برای درک بهتر از تاریخ اقتصادی آمریکا اهمیت دارد. این مطالعه با گردآوری بزرگترین مجموعه دادههای قیمت چوب آتشزا در ایالاتمتحده، موفق شده تصویری دقیق و غنی از سهم این سوخت در اقتصاد سه قرن گذشته ارائه دهد. نویسنده مقاله توانسته است روند تغییرات قیمت واقعی چوب آتشزا را از سالهای ۱۷۰۰ تا ۲۰۱۰ بررسی کند. نتایج نشان میدهد بین سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۸۶۰، قیمت واقعی چوب بهسرعت افزایش یافت؛ دورهای که چوب همچنان بهعنوان سوخت اصلی به حساب میآمد. دوره گذار تغییر سوخت اصلی (از چوب به زغال سنگ) موجب شد چوب آتشزا از کالای نرمال به کالای پَست تبدیل شود و سهم آن در مصرف انرژی بهشدت کاهش یابد. این مقاله تاکید دارد که بیتوجهی به منابع انرژی سنتی مثل چوب میتواند باعث تحریف درک ما از تحولات تاریخی مفاهیم رشد، بهرهوری و ساختار انرژی شود.