شناسه خبر : 49816 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پیام بوم

نقاشی‌ها چگونه روند توسعه را نشان می‌دهند؟

در طول تاریخ، نقاشان تصاویری را خلق کرده‌اند که بازتابی از شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زمان خودشان است. نقاشی‌ها، مدارکی بصری از زندگی روزمره، سنت‌ها، قدرت و اعتراض، و فقر و ثروت جوامع دوران خودش را به نمایش می‌گذارد؛ به‌ویژه در شرایطی که اطلاعات و داده‌های زمان‌های دور کمیاب هستند یا اصلاً در دسترس نیستند. نقاشی‌ها به‌ندرت در مطالعات تاریخی به کار گرفته شده‌اند. در این‌باره سه اقتصاددان به نام‌های کلمنت گورین از مدرسه اقتصاد دانشگاه سوربن فرانسه، استفان هبلیچ از دانشگاه تورنتو کانادا و یانوس زیلبربرگ از دانشگاه بریستول انگلیس در مقاله‌ای که به‌تازگی (ژوئن 2025) در تارنمای انجمن ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا منتشر شده است با بهره‌گیری از روش‌های نوآورانه، شرایط اقتصادی-اجتماعی جوامع گذشته را با تجزیه‌وتحلیل بیش از 630 هزار نقاشی (اثر بیش از ۲9 هزار هنرمند) ارزیابی کرده‌اند.

 

نیما صبوری / نویسنده نشریه 

72در طول تاریخ، نقاشان تصاویری را خلق کرده‌اند که بازتابی از شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زمان خودشان است. نقاشی‌ها، مدارکی بصری از زندگی روزمره، سنت‌ها، قدرت و اعتراض، و فقر و ثروت جوامع دوران خودش را به نمایش می‌گذارد؛ به‌ویژه در شرایطی که اطلاعات و داده‌های زمان‌های دور کمیاب هستند یا اصلاً در دسترس نیستند. نقاشی‌ها به‌ندرت در مطالعات تاریخی به کار گرفته شده‌اند. در این‌باره سه اقتصاددان به نام‌های کلمنت گورین از مدرسه اقتصاد دانشگاه سوربن فرانسه، استفان هبلیچ از دانشگاه تورنتو کانادا و یانوس زیلبربرگ از دانشگاه بریستول انگلیس در مقاله‌ای که به‌تازگی (ژوئن 2025) در تارنمای انجمن ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا منتشر شده است با بهره‌گیری از روش‌های نوآورانه، شرایط اقتصادی-اجتماعی جوامع گذشته را با تجزیه‌وتحلیل بیش از 630 هزار نقاشی (اثر بیش از ۲9 هزار هنرمند) ارزیابی کرده‌اند. نمونه‌های شکل 1 نشان می‌دهند که چگونه نقاشی‌ها می‌توانند شرایط اقتصادی-اجتماعی دوران خودشان را از طریق نشانه‌های بصری بازسازی کنند. در نقاشی «آزادی، مردم را رهبری می‌کند» اثر دلاکروا (۱۸۳۰)، ناآرامی‌های سیاسی و اعتراض‌های مردمی نمایان است، جایی که با حضور شهروندانی از طبقات اجتماعی مختلف، مبارزه برای آزادی به نمایش گذاشته شده است (تصویر الف). در نقاشی «گرنیکا» اثر پیکاسو (۱۹۳۷) نیز رنج جمعی و وحشت ناشی از جنگ داخلی اسپانیا به تصویر کشیده شده است (تصویر ب). در تصویر (ج) که تصویرسازی پیر آگوست رنوار از بورژوازی پاریس است، به تصویر کشیدن آیین‌ها و زندگی روزمره، واقعیت‌های اجتماعی متضادی را آشکار می‌سازد و بازتاب‌دهنده فرهنگی نوظهور از فراغت شهری، رفاه روزافزون و ریتم زندگی مدرن در دوران بل اپوک است. بازنمایی ونسان ون‌گوگ از زندگی دهقانی (تصویر د) شرایط سخت فقر روستایی در خارج از مراکز شهری را برجسته می‌کند. پیام نقاشی‌ها، نمادین یا غیرمستقیم است. برای مثال، نقاشی باغ لذت‌های دنیوی اثر هیرونیموس بوش، موجوداتی خیالی را در دوران کشف و اکتشاف به تصویر می‌کشد؛ دورانی که همزمان حس هیجان و اضطراب را در فضایی پر از عدم‌قطعیت برمی‌انگیخت. این شواهد از زمینه‌های تاریخی مختلف در حالی است که نقاشی‌ها می‌توانند چند تفسیر متفاوت از یک موضوع واحد ارائه دهند، که تحت‌تاثیر دیدگاه شخصی هنرمند شکل می‌گیرند. ویلیام-آدولف بوگرو و گوستاو کوربه هر دو کار و زحمت روستایی را در فرانسه قرن نوزدهم به تصویر کشیده‌اند، اما بوگرو تصویری رمانتیک و آرمان‌گرایانه از زندگی روستایی ارائه می‌دهد، در‌حالی‌که کوربه نقدی واقع‌گرایانه از دشواری‌های اجتماعی ارائه می‌کند. این مثال‌ها نشان می‌دهند نقاشی‌ها ابعاد مهمی از تجربه تاریخی را ثبت می‌کنند که معمولاً در منابع داده‌ای مرسوم دیده نمی‌شود. از‌جمله اینکه جوامع چگونه خودشان را می‌دیدند، به چه چیزهایی ارزش می‌گذاشتند و از چه چیزهایی می‌ترسیدند. این اطلاعات درک ما را از ترجیحات، باورها و درک استانداردهای زندگی در گذشته غنی می‌کند.

در تجزیه‌وتحلیل‌های مقاله از مجموعه بزرگ و در دسترس عموم آثار هنری به صورت الگوریتم استفاده شده است که بتواند احساس‌های منتقل‌شده در نقاشی‌ها -همانند اندوه، ترس، خشم، شگفتی، رضایت، هیجان و سرگرمی- را پیش‌بینی کرده و آثار هنری را به‌طور نظام‌مند به‌عنوان بازتابی از زمینه‌های تاریخی و فرهنگی‌شان تحلیل کند. یافته‌های مقاله نشان می‌دهد محتوای عاطفی نقاشی‌ها به‌گونه‌ای نوسان می‌کند که با تحولات مهم اقتصادی و اجتماعی شناخته‌شده هم‌راستاست. برای مثال در دوره‌های پرتلاطم، میزان ترس در نقاشی‌ها افزایش می‌یابد، در‌حالی‌که در دوره‌های ثبات، احساس رضایت بیشتر بروز می‌کند. اندوه معمولاً در دوره‌های سخت برجسته است و جای سرگرمی یا هیجان را می‌گیرد. افزون بر این، تفاوت‌ها در چگونگی بیان احساس‌ها در میان آثار معاصر با روند نابرابری اقتصادی همخوانی دارد.

داده‌های دقیق مقاله امکان تحلیل ظرافت‌ها و پویایی‌های مکانی مختلف را فراهم می‌سازد و همچنین تغییرات بیانی در آثار یک هنرمند را نیز قابل‌شناسایی می‌کند. این دقت بالا در کنار مشخصات سخت‌گیرانه، اجازه می‌دهد واکنش‌های احساسی موضعی نسبت به رویدادهای تاریخی -ازجمله نوسان‌های اقلیمی، امنیت غذایی، تحولات تجاری، نوآوری‌های فناورانه، پویایی‌های تولید دانش و گذارهای سیاسی- شناسایی شود. برای استخراج اطلاعات نهفته در نقاشی‌های تاریخی، از پایگاه اطلاعاتی، «گوگل آرتس اند کالچر» 139 هزار و 371 نقاشی، «ویکی آرت» 264 هزار و 821 نقاشی و «ویکی دیتا» 226 هزار و 654 نقاشی استفاده شد. راهبرد تجربی مقاله براساس الگوریتم یادگیری ماشین پیشرفته بنا شده که از شبکه‌های عصبی پیچشی (CNN) الگو گرفته است.

برای شناسایی احساساتی که از طریق یک نقاشی منتقل می‌شوند، از مدل یادگیری استفاده می‌شود که با مجموعه‌ای بزرگ از برچسب‌های احساسی آموزش داده شده است. در این برچسب‌گذاری‌ها، به هر نقاشی یک احساس غالب از میان ۹ دسته از‌پیش‌تعیین‌شده «خشم»، «ترس»، «اندوه»، «انزجار»، «شگفتی»، «رضایت»، «سرگرمی»، «هیجان» و دسته باقی‌مانده «سایر» اختصاص داده شد. همراه هر برچسب، توصیف‌های متنی نیز برای برچسب‌زنندگان برای توجیه انتخاب‌هایشان ارائه شده است. بررسی کیفیت برچسب‌گذاری با دو رویکرد نخست، «مقایسه برچسب احساسی با توصیف‌های هنرمندان درباره آثارشان» (اعتبار بیرونی) و دوم، «تحلیل هم‌راستایی معنایی بین احساس انتخاب‌شده و توصیف متناظر آن» (اعتبار درونی) ارزیابی می‌شود. در عمل، توانایی تفسیر هنری برچسب‌زنندگان ممکن است به پیش‌زمینه فرهنگی یا دانش تاریخی‌شان نسبت به مناطق یا دوره‌های خاص، بستگی داشته باشد. شواهد مقاله حاکی از آن است با وجود اینکه ممکن است میان ۱۵ تا ۲۵ برچسب‌زننده هر اثر اختلاف‌نظر وجود داشته باشد، اما همچنان خرد جمعی میان آنها غالب است. الگوریتم یادگیری مقاله به‌گونه‌ای طراحی شده است که برآیند احتمالاتی احساس‌ها را برای هر نقاشی پیش‌بینی کند. معماری این شبکه عصبی از دو بخش تشکیل شده است: یک رمزگذار از پیش آموزش‌دیده که ویژگی‌های بصری را از نقاشی‌ها استخراج می‌کند و یک مدل رگرسیونی که این ویژگی‌های استخراج‌شده را به نمره‌های احتمالاتی احساسات پیوند می‌دهد.

73الگوریتم مقاله روی 630 هزار و 846 نقاشی به اجرا درآمده و مجموعه‌ای از احتمال‌های احساسی پیش‌بینی‌شده استخراج شده است که بازتابی از درک بیننده غیرمتخصص از بار احساسی اثر هنری است. این بار احساسی ممکن است بازتابی از روحیه پایدار هنرمند، حال‌وهوای مخاطبان معاصر او یا سایر عوامل فرهنگی و اجتماعی باشد. تمرکز مقاله بر توزیع این احساس‌های پیش‌بینی‌شده در میان نقاشی‌هایی است که در یک زمینه خاص -مثلاً یک مکان و سال مشخص- تولید شده‌اند، با در نظر گرفتن ویژگی‌های خاص هنرمند و خطاهای احتمالی ناشی از ژانر یا نوع اثر. یکی از نگرانی‌ها این است که آثار باقی‌مانده در پایگاه‌های اطلاعاتی ممکن است بازتابی از سلیقه مخاطبان گذشته و حال یا رخدادهای تاریخی همانند انباشت ثروت، ارث، اهدای آثار به موزه‌ها یا تخریب آثار باشند. برای سنجش سوگیری‌های احتمالی، بیش از یک میلیون معامله هنری در سال‌های ۱۶۵۰ تا ۱۹۵۰ میلادی بررسی شده است. نتایج نشان می‌دهند برای هنرمندان مورد‌بررسی مقاله، آثار فروخته‌شده حدود 10 درصد قیمت بالاتری داشته‌اند. تفاوت قابل‌‌توجهی میان محتوای احساسی آثار ارزشمند و آثار کم‌ارزش مشاهده نمی‌شود. اگرچه نمی‌توان بقای آثار را به‌طور کامل از اثرگذاری خارج کرد، یافته‌ها نشان می‌دهد این موضوع احتمالاً محرک اصلی نتایج مقاله نبوده است. از این معیار جدید -احساس‌های استخراج‌شده از آثار هنری تاریخی- برای بررسی ادراک جوامع نسبت به تحولات اقتصادی، ‌اجتماعی بزرگ بهره گرفته می‌شود. در گام نخست، الگوهای تجمعی احساس‌ها در ۱۲ کشور تحلیل می‌شود که هم حال‌وهوای کلی و هم تنوع احساسی در هر زمینه شناسایی شود. تحلیل مقاله حاکی از آن است که هیجان، سرگرمی و شگفتی در دوره‌هایی با استاندارد زندگی بالا شایع‌ترند؛ اندوه در دوره‌های سختی، به‌ویژه برای گروه‌های آسیب‌پذیر، بیشتر دیده می‌شود و احساس‌هایی همچون رضایت و ترس به‌ترتیب با دوره‌های ثبات و بی‌ثباتی مرتبط‌اند.

نکته مهم آن است که علاوه‌بر میانگین احساس‌ها، درجه اختلاف بین آثار تولیدشده در یک زمان و مکان مشخص نیز می‌تواند اطلاعات ارزشمندی به‌ویژه در رابطه با نابرابری اقتصادی ارائه دهد. در گام دوم، بیان‌های احساسی در سطح هر نقاشی بررسی می‌شود که مشخص شود جوامع چگونه به تحولات ساختاری اقتصاد، مسیرهای توسعه، نوسانات کوتاه‌مدت معیشتی و شوک‌های ژئوپولیتیک واکنش نشان داده‌اند. با کنترل ویژگی‌های هنرمند، مکان و زمان و ۴۰ ژانر هنری همسان‌سازی‌شده در پنج بعد اصلی «بعد نخست: بررسی واکنش احساسی به نوسان‌های اقلیمی در اروپا بین ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ میلادی و ناامنی غذایی»، «بعد دوم: تحلیل تاثیر تجارت بر احساس‌ها در گذر زمان و مکان»، «بعد سوم: ارزیابی تاثیر عاطفی تغییرات فناورانه (به‌ویژه گسترش کشتی بخار و رادیو)»، «بعد چهارم: بررسی تاثیر رشد دانش علمی و کاهش دینداری در عصر روشنگری بر احساس‌های جمعی» و «بعد پنجم: تحلیل رابطه بین احساس‌های ترسیم‌شده و زمینه‌های سیاسی، همانند جنگ، استبداد، تمرکز قدرت و انتقال قدرت واکنش» مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. نتایج شواهد تجربی نشان می‌دهد بیان احساس‌ها در هنر می‌تواند بازتابی از اختلالات محلی و تحولات بلندمدت جوامع باشد. دو دستاورد اصلی این پژوهش نخست، «نشان دادن توان پیش‌بینی آثار هنری به‌عنوان معیاری از شرایط اقتصادی-اجتماعی جوامع» و دوم، «استفاده از این معیارها برای ارائه بینش‌های تازه درباره پویایی توسعه اقتصادی، عدم قطعیت و نابرابری در طول زمان و مکان» بود. به‌طور خاص، شاخص جدیدی از احساس‌ها، مبتنی‌بر داده‌هایی نوظهور ارائه می‌شود و نشان می‌دهد جوامع چگونه تحولات اقتصادی، ‌اجتماعی را درک می‌کنند و به آنها واکنش نشان داده‌اند. در این مسیر، از رویکردهای مرسوم در تاریخ اقتصادی که به شاخص‌های مستقیم و عینی از شرایط اقتصادی گذشته تکیه دارند، فاصله گرفته می‌شود. نزدیک‌ترین پژوهش‌های مرتبط با این مطالعه، آثار صفرا و همکاران (2020) است که با استفاده از الگوریتمی، میزان «قابل‌اعتماد بودن» حدود دو هزار پرتره انگلیسی در سال‌های ۱۵۰۵ تا ۲۰۱۶ میلادی را پیش‌بینی کرده‌اند و همچنین مطالعه هیلز و همکارانش (2019) که روند رفاه در چهار کشور را از طریق تحلیل متنی کتاب‌ها استخراج کرده‌اند. همانند این پژوهش‌ها، رویکرد این مقاله نیز نشان می‌دهد بازنمایی‌های غیرمستقیم از جامعه، که در آثار فرهنگی حفظ شده‌اند، می‌توانند دریچه‌هایی به زمانه و بافت اقتصادی، ‌اجتماعی آنها باشند.

کلام آخر

این مقاله نشان می‌دهد نقاشی‌های تاریخی می‌توانند درک عمیقی از روحیه جوامع و تحولات ساختاری آنها در گذر زمان فراهم آورند. در این‌باره با تحلیل آثار هنری، می‌توان کمبود اطلاعاتی پیرامون استانداردهای زندگی جوامع غربی پیش از سال ۱۸۰۰ میلادی را تا حدی جبران کرد. در این مقاله از رویکرد یادگیری نظارت‌شده برای شناسایی احساس‌هایی که از نقاشی‌ها منتقل می‌شود استفاده شده است. ایده اصلی این است که فرآیند خلاقانه هنرمندان وارونه می‌شود؛ به این معنا که نقاشان تحت‌تاثیر محیط اجتماعی، ‌سیاسی دوران خودشان هستند و این تاثیرها را در آثارشان منعکس می‌کنند. برای اعتبارسنجی این رویکرد، احساس‌های استخراج‌شده با توصیف‌های نقاشان از آثارشان مقایسه می‌شود. نتایج مقایسه نشان می‌دهد خوانش‌های احساسی مقاله با نیات اعلام‌شده نقاشان هم‌راستاست که دقت و کارآمدی این روش را تایید می‌کند. نتایج مقاله نشان می‌دهد جغرافیای احساس‌ها در مکان‌های مختلف، اطلاعات ارزشمندی درباره واکنش جوامع به تحولات ساختاری اقتصادی، توسعه، نابرابری و شوک‌های ژئوپولیتیک ارائه می‌دهد. با هم‌بسته شدن ابعاد مختلف احساس‌ها با شاخص‌هایی از توسعه اقتصادی، بی‌ثباتی سیاسی و شوک‌های اجتماعی بزرگ نظیر جنگ‌ها، تغییرات اقلیمی، گسترش تجارت و نوآوری‌های فناورانه و در نظر گرفتن هویت هنرمند و سبک آثار، قدرت پیش‌بینی احساس‌های ابرازشده به اثبات می‌رسد. 

دراین پرونده بخوانید ...