شناسه خبر : 49526 لینک کوتاه

جادوی گاترو

لغو تبعیض نژادی چه اثری روی آینده کودکان می‌گذارد؟

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه 

72تبعیض نژادی یکی از ریشه‌دارترین و پیچیده‌ترین مسائل اجتماعی در جوامع انسانی است که در دوره‌ها و مکان‌های مختلف به اشکال گوناگون بروز یافته است. این تبعیض که بر پایه تفاوت‌های نژادی، قومی یا رنگ پوست شکل می‌گیرد، معمولاً با محروم‌سازی گروه‌هایی از مردم از حقوق برابر در زمینه‌هایی همچون آموزش، مسکن، اشتغال، بهداشت و مشارکت سیاسی همراه بوده است. در ایالات‌متحده، تبعیض نژادی قرن‌ها سابقه دارد؛ از دوران برده‌داری تا دوره جیم کرو و پس از آن، همواره سیاه‌پوستان آمریکایی با ساختارهای نهادی مواجه بوده‌اند که نابرابری را بازتولید می‌کند. این شکل از تبعیض تنها محدود به آمریکا نبوده و نمونه‌های مشابهی در بسیاری از کشورها دیده شده است. در آفریقای جنوبی، سیستم آپارتاید برای دهه‌ها بر پایه جداسازی نژادی رسمی میان سفیدپوستان، سیاه‌پوستان، رنگین‌پوستان و هندی‌تبارها عمل می‌کرد و سیاست‌هایی نظیر «قوانین عبور» (Pass Laws) عملاً تحرک جغرافیایی گروه‌های غیرسفیدپوست را محدود می‌کرد. در فرانسه، اقلیت‌های مهاجر عمدتاً در حومه‌های شهری فقیرنشین (banlieues) متمرکز شده‌اند که اغلب با بیکاری، کمبود خدمات عمومی و تبعیض در بازار کار مواجه‌اند. در اسرائیل، اختلاف‌های ساختاری میان شهروندان عرب و یهودی در زمینه‌های مسکن، آموزش و زیرساخت‌های شهری بارز است. حتی در کشورهایی نظیر کانادا که ظاهراً سیاست‌های برابری‌طلبانه دارند، مطالعات نشان داده‌اند بومیان کانادایی، مهاجران آفریقایی‌تبار و برخی دیگر از اقلیت‌ها در دسترسی به مسکن مناسب و خدمات شهری با نابرابری روبه‌رو هستند.

نمونه بارز و مستند مبارزه با تبعیض ساختاری، پرونده حقوقی دوروتی گاترو در شیکاگو است. این پرونده در ادامه مبارزات حقوق مدنی در آمریکا و پس از تصویب قانون حقوق رای در سال 1965 شکل گرفت؛ دورانی که تمرکز جنبش مدنی از جنوب به شهرهای شمالی همچون شیکاگو انتقال یافت. در سال 1966، مارتین لوترکینگ جونیور (فعال مدنی آمریکایی) در اقدامی نمادین به محله فقیرنشین «نورث لاوندیل» در شیکاگو نقل‌مکان کرد که توجه عموم را به تبعیض نژادی در حوزه مسکن جلب کند. در همان سال، دوروتی گاترو، فعال اجتماعی سیاه‌پوست، به همراه چند مستاجر دیگر از سازمان مسکن شیکاگو شکایت کرد. آنان ادعا داشتند این سازمان با ساخت عمده پروژه‌های جدید مسکن عمومی در محله‌های سیاه‌پوست‌نشین، عملاً حق انتخاب مکان زندگی را از خانواده‌های سیاه‌پوست سلب کرده و مانع از ادغام نژادی شده است. این شکایت به دادگاه عالی آمریکا کشیده شد و در نهایت با پیروزی شاکیان، الزام به طراحی برنامه‌ای برای اسکان خانواده‌های سیاه‌پوست در مناطق سفیدپوست‌نشین صادر شد.

برنامه گاترو یکی از نخستین تلاش‌های سازمان‌یافته برای شکستن الگوهای سکونتی نژادپایه در آمریکا بود. اما اهمیت این برنامه تنها در بعد حقوقی یا سیاسی آن خلاصه نمی‌شود، بلکه پیامدهای اجتماعی و اقتصادی بلندمدت آن اهمیت شایانی دارد. مطالعه‌ای که در این گزارش به آن پرداخته شده، با بهره‌گیری از داده‌های تاریخی و منابع اداری نظیر سرشماری، پرونده‌های اشتغال و درآمد، پرونده‌های ازدواج، مالکیت مسکن و حتی داده‌های مرگ‌ومیر، آثار بلندمدت جابه‌جایی خانواده‌های سیاه‌پوست به محله‌های سفیدپوست‌نشین را بررسی کرده است. یافته‌ها نشان می‌دهد کودکانی که در قالب برنامه گاترو در محله‌های سفیدپوست‌نشین مستقر شدند، در بزرگسالی حدود دو هزار و 500 دلار بیشتر در ۲۴سالگی و 51 هزار دلار بیشتر در کل دوران کاری خود نسبت به همتایانشان که در محله‌های سیاه‌پوست‌نشین ماندند، درآمد داشتند. این کودکان همچنین بیشتر در بازار کار فعال بودند، نرخ مالکیت خانه در آنها بالاتر بود و در مناطق با فقر کمتر زندگی می‌کردند. افزون بر این، آنها در بزرگسالی در محله‌هایی زندگی می‌کردند که ترکیب نژادی متنوع‌تری داشت و حتی احتمال ازدواج آنها (و به‌ویژه ازدواج با همسر سفیدپوست) بیشتر بود. مطالعه همچنین نشان داد این افراد به‌طور میانگین در مناطقی ساکن شدند که براساس داده‌های «اطلس فرصت» (Opportunity Atlas) سطوح بالاتری از تحرک اقتصادی را برای نسل‌های آینده نوید می‌داد. به بیان دیگر، اثرات برنامه گاترو نه‌تنها بر نسل جابه‌جاشده، بلکه به احتمال زیاد بر فرزندان آنان نیز اثرگذار خواهد بود. نویسندگان مقاله با استفاده از روش‌های آماری نشان داده‌اند این اثرات واقعی‌اند و ناشی از مواجهه مستقیم با محیط‌های غیرتبعیض‌آمیز در کودکی هستند. یافته‌ها تاییدی بر نظریه‌های اثر مواجهه (Exposure Effects) است که بر اهمیت سن و مدت زمان زندگی در محیط‌های فرصت‌آفرین برای رشد و پیشرفت تاکید دارند. در ادامه خلاصه‌ای از این مقاله ارائه می‌شود.

مقاله چه می‌گوید؟

این مقاله به بررسی اثرات بلندمدت یکی از بزرگ‌ترین برنامه‌های حذف تفکیک نژادی در حوزه مسکن در ایالات‌متحده آمریکا، یعنی برنامه Gautreaux Assisted Housing می‌پردازد. با وجود کاهش تفکیک نژادی در چهار دهه گذشته، هنوز هم تفکیک مسکونی براساس نژاد در آمریکا پابرجاست. به‌طور متوسط، یک خانواده سیاه‌پوست در منطقه‌ای زندگی می‌کند که بیش از ۵۰ درصد جمعیت آن سیاه‌پوست هستند، در حالی که سیاه‌پوستان تنها حدود ۱۲ درصد از جمعیت کل کشور را تشکیل می‌دهند. ادبیات گسترده‌ای در علوم اجتماعی، هم در قالب نظری و هم تجربی، اثرات این تفکیک نژادی در سکونتگاه‌ها را بر نتایج اقتصادی و اجتماعی خانواده‌های سیاه‌پوست بررسی کرده‌اند و شواهدی از پیامدهای منفی آن ارائه داده‌اند. با این حال، در مورد اثربخشی سیاست‌هایی که مستقیماً برای کاهش این تفکیک نژادی طراحی شده‌اند، شواهد تجربی محدودی در دسترس است.

اگرچه ادبیات پژوهشی قابل توجهی درباره سیاست‌های حذف تفکیک نژادی در مدارس وجود دارد، اما مطالعات مربوط به اثرات سیاست‌های کاهش تفکیک نژادی در حوزه مسکن کمتر است. یکی از برنامه‌های معروف در این زمینه، آزمایشMoving to Opportunity  (MTO) بود که بیشتر بر تفکیک براساس فقر و درآمد متمرکز بود تا نژاد. حتی در میان شرکت‌کنندگانی که به محله‌های کم‌فقر نقل‌مکان کردند، تنها ۱۸ درصد به محله‌های عمدتاً سفیدپوست رفتند. این یعنی، MTO موفقیت زیادی در کاهش تفکیک نژادی به‌طور خاص نداشت. در مقابل، برنامه Gautreaux  با هدف مشخص کاهش تفکیک نژادی اجرا شد. این برنامه حاصل شکایت جمعی علیه تبعیض نژادی در سیستم مسکن عمومی شیکاگو بود. از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۸، بیش از هفت هزار خانواده سیاه‌پوست از مناطق شهری شیکاگو به خانه‌های اجاره‌ای خصوصی در محله‌های دیگر منتقل شدند. هدف اصلی برنامه، انتقال این خانواده‌ها به محله‌های عمدتاً سفیدپوست و اغلب حومه‌ای بود. ۸۳ درصد از خانوارهای شرکت‌کننده در این برنامه به محله‌هایی منتقل شدند که نسبت خانوارهای سیاه‌پوست در آنها کمتر از ۳۰ درصد بود. این انتقال‌ها الگویی شد برای شکایت‌ها و اصلاحات مشابه در سایر شهرهای آمریکا با هدف حذف تفکیک نژادی در حوزه مسکن و سیاست‌های کوپن اجاره. با این حال، هنوز مشخص نبود جابه‌جایی به چنین محله‌هایی چه اثراتی در بلندمدت دارد (به‌ویژه برای خانواده‌های کم‌درآمد سیاه‌پوست). از یک‌سو، زندگی در محله‌های سفید می‌توانست به معنای دسترسی به مدارس بهتر، نرخ جرم کمتر و فرصت‌های شغلی بیشتر باشد. از سوی دیگر، این خانواده‌ها ممکن بود با رفتار خصمانه نهادها و ساکنان سفیدپوست مواجه شوند. کودکان سیاه‌پوست می‌توانستند بیشتر در معرض برچسب‌زنی، نظارت پلیسی شدیدتر، یا تبعیض در محیط‌های مدرسه قرار گیرند. حتی امکان داشت محله‌های سفید تلاش کنند سرمایه‌گذاری‌های عمومی در مناطق را به گونه‌ای تغییر دهند که مانعی بر سر راه پیشرفت این خانواده‌ها باشد. نقل‌مکان به این مناطق ممکن بود باعث دور شدن خانواده‌ها از شبکه‌های اجتماعی و حمایتی پیشینشان شود. برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند که حضور در مدارس عمدتاً سفید ممکن است رفتارهای پرخطر و تعاملات با نظام عدالت کیفری را افزایش دهد. نکته مهم اینجاست که با وجود تلاش برنامه برای انتقال خانواده‌ها به محله‌های سفید، همه آنها به این نوع محله‌ها منتقل نشدند. به دلیل کمبود خانه‌های اجاره‌ای مناسب در مناطق سفیدپوست که حاضر به اجاره دادن به خانواده‌های سیاه‌پوست باشند، برخی از خانواده‌های شرکت‌کننده در Gautreaux در نهایت به محله‌های عمدتاً سیاه‌پوست (که به‌عنوان محله‌های در حال بازسازی شناخته می‌شدند) منتقل شدند. این مسئله به پژوهشگران فرصت داد اثرات زندگی در محله‌های سفید را نسبت به محله‌های سیاه با سایر شرایط مشابه مقایسه کنند. از آنجا که تخصیص اولیه خانوارها براساس ترتیب در فهرست انتظار صورت می‌گرفت، نه بر مبنای ویژگی‌های فردی خانواده‌ها، می‌توان این تخصیص را از نظر آماری تصادفی و برون‌زا دانست. پژوهشگران با کنترل محل اولیه ثبت‌نام و دیگر عوامل، نشان می‌دهند خانواده‌هایی که به محله‌های سفید منتقل شدند، از نظر ویژگی‌های پایه با خانواده‌هایی که در محله‌های سیاه باقی ماندند، مشابه بودند.

یافته‌های مقاله

این مقاله با استفاده از داده‌های نوآورانه‌ای که از اتصال سوابق دیجیتالی‌شده برنامه «Gautreaux» با داده‌های اداری و سرشماری حاصل شده‌اند، به بررسی تاثیرات بلندمدت اسکان خانواده‌های سیاه‌پوست در محله‌های عمدتاً سفیدپوست می‌پردازد. این تحلیل جامع‌ترین مطالعه انجام‌شده تا به امروز در زمینه نتایج بزرگسالان و نخستین بررسی بلندمدت درباره نتایج کودکان این خانواده‌هاست که آنها را در بزرگسالی دنبال می‌کند. پژوهشگران برای سنجش تاثیر «درمان» یعنی اسکان در محله‌های سفیدپوست بر نتایج بازار کار کودکان، از بیش از دو دهه اطلاعات درآمدی و اشتغال افراد در پایگاه داده‌های Longitudinal Employer-Household Dynamics استفاده کرده‌اند. همچنین برای تحلیل شاخص‌هایی همانند ازدواج، ازدواج بین‌نژادی، مالکیت خانه و میزان زندانی شدن، داده‌های برنامه Gautreaux به سرشماری سال ۲۰۱۰ پیوند خورده‌اند. برای بررسی نرخ مرگ‌ومیر، از پروندهNUMIDENT  استفاده و برای سنجش انتخاب‌های مکانی فرزندان در بزرگسالی، داده‌های آدرس طولی از منابع مختلف مالیاتی و سرشماری به کار گرفته شده است.

یافته‌های پژوهش نشان می‌دهند کودکانی که در نتیجه برنامه Gautreaux در محله‌های سفیدپوست اسکان یافته‌اند، در مقایسه با کودکانی که در محله‌های عمدتاً سیاه‌پوست باقی مانده‌اند، دستاوردهای اقتصادی قابل ‌توجهی داشته‌اند. به‌طور خاص، کودکانی که در محله‌های سفید اسکان یافتند، در ۲۴سالگی به‌طور متوسط سالانه ۲۵۰۰ دلار (معادل ۳۲ درصد) بیشتر از همتایان خود در محله‌های سیاه‌پوست درآمد داشتند. این تفاوت در ۳۸سالگی به ۵۱ هزار دلار افزایش می‌یابد که نشان‌دهنده رشد ۱۶درصدی در مجموع درآمد طی عمر شغلی است. افزون بر آن، این کودکان سال‌های بیشتری را به‌طور مستمر در بازار کار حضور داشتند که این موضوع می‌تواند باعث افزایش سرمایه و ثروت خانوار شود. براساس یافته‌ها، این افراد در میانه دهه ۳۰ زندگی ۶ تا ۹ درصد بیشتر از همتایانشان دارای خانه هستند و در محله‌هایی با نرخ فقر پایین‌تر زندگی می‌کنند. تاثیرات برنامه Gautreaux تنها به شاخص‌های اقتصادی محدود نمی‌شود. حضور در محله‌های سفیدپوست در دوران کودکی پیامدهای مهمی بر انتخاب‌های محله‌ای این کودکان در بزرگسالی داشته است. حدود چهار دهه پس از اجرای برنامه، کودکانی که در محله‌های سفیدپوست اسکان یافتند، در بزرگسالی در محله‌هایی زندگی می‌کنند که از نظر نژادی متنوع‌ هستند. پژوهش نشان می‌دهد این تفاوت‌ها ناشی از بازگشت به خانه والدین یا ماندن در همان محله اولیه نیست، بلکه ناشی از انتخاب‌های مستقل آنها در بزرگسالی است. از نظر اجتماعی نیز تاثیرات قابل‌ توجهی مشاهده می‌شود. یافته‌ها نشان می‌دهد قرار گرفتن در محله‌های کمتر جداشده از نظر نژادی می‌تواند بر شبکه‌های اجتماعی، شکل‌گیری روابط میان‌نژادی و مسیرهای زندگی تاثیر بگذارد. بررسی داده‌های اطلس فرصت‌ نشان می‌دهد فرزندان خانواده‌های اسکان‌یافته در محله‌های سفیدپوست در بزرگسالی بیشتر در مناطقی سکونت دارند که سطح فرصت‌های پیشرفت در آنها بالاتر است که این امر حاکی از تاثیرات میان‌نسلی برنامه Gautreaux است.

برای اطمینان از اعتبار یافته‌ها، نویسندگان تحلیل‌های پایداری و آزمون‌های مقاومتی متعدد انجام داده‌اند. در دقیق‌ترین الگو، آنها از اثرات ثابت خانوادگی استفاده کرده‌ و برادران و خواهران کوچک‌تر و بزرگ‌تر را با یکدیگر مقایسه کرده‌اند. این طراحی کمک می‌کند تاثیر تفاوت در مدت ‌زمان قرار گرفتن در محله‌های سفید بررسی شود؛ به این معنا که آیا کودکانی که در سنین پایین‌تر به این محله‌ها منتقل شدند، به دلیل قرار گرفتن طولانی در معرض این محیط، منافع بیشتری کسب کردند یا خیر؟ نتایج نشان می‌دهد کودکان کوچک‌تر در خانواده‌هایی که در محله‌های سفید قرار گرفتند، نسبت به خواهر و برادرهای بزرگ‌ترشان منافع بیشتری کسب کرده‌اند. این یافته با مدل «تاثیرات ناشی از مدت‌ زمان در معرض بودن» که در پژوهش‌های دیگر نیز مشاهده شده (از جمله کارهای چتی و همکاران)، هم‌راستا و بیانگر آن است که تماس زودتر و طولانی با محیط‌های بهتر اجتماعی و اقتصادی می‌تواند آثار مثبتی برای آینده افراد داشته باشد. به این ترتیب، پژوهش تایید می‌کند، تفاوت در نتایج میان گروه‌ها نمی‌تواند تنها ناشی از تفاوت‌های اولیه میان خانواده‌ها باشد، بلکه محصول محیط اجتماعی متفاوتی است که کودکان در آن رشد کرده‌اند.

پرده پایانی

تجربه برنامه Gautreaux به‌عنوان یکی از نخستین و بزرگ‌ترین تلاش‌ها برای رفع تبعیض نژادی در مسکن، تصویری روشن از تاثیرات بلندمدت مداخله‌ها در توزیع جغرافیایی و اجتماعی اقلیت‌های نژادی در ایالات‌متحده به‌دست می‌دهد. نتایج این مطالعه به‌وضوح نشان می‌دهد زندگی در محله‌هایی با اکثریت سفیدپوست در کودکی نه‌تنها به بهبود چشمگیر درآمد و ثروت فرد در بزرگسالی منجر می‌شود، بلکه انتخاب‌های اجتماعی نظیر ازدواج، مالکیت خانه و محل سکونت نیز به طرز معناداری تحت تاثیر قرار می‌گیرد. این یافته‌ها بر اهمیت نقش نژاد در کنار ویژگی‌های اقتصادی محلات در شکل‌دهی به مسیر زندگی کودکان اقلیت‌های نژادی تاکید دارد. شواهد این مطالعه نشان می‌دهد حتی وقتی ویژگی‌های اقتصادی دو محله مشابه هستند، تفاوت در ترکیب نژادی آنها می‌تواند تاثیرات مستقل و پایدار بر زندگی افراد بگذارد. این یافته‌ها نه‌تنها از دیدگاه اقتصادی مهم‌اند، بلکه در سطوح اجتماعی و فرهنگی نیز پیامدهای گسترده‌ای دارند، از جمله در نحوه شکل‌گیری ترجیحات، ادراکات و تعاملات بین‌نژادی. در حالی که برخی نتایج اجتماعی ممکن است ارزش‌گذاری هنجاری دشواری داشته باشند، این مطالعه استدلال می‌کند اگر هدف سیاست‌گذاران دستیابی به ادغام نژادی در بلندمدت باشد، برنامه‌های جابه‌جایی مسکن باید از هدف صرفاً کاهش فقر فراتر رفته و تمرکز بیشتری بر گشودگی نژادی محلات مقصد داشته باشند. از این‌رو، Gautreaux نه‌تنها تجربه‌ای تاریخی است، بلکه الگویی کاربردی برای طراحی سیاست‌های آینده در حوزه مسکن، عدالت اجتماعی و فرصت‌های برابر به‌شمار می‌رود.

دراین پرونده بخوانید ...