شناسه خبر : 43742 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دهه سوخته رفاه

بررسی نقش تحریم‌ها بر کاهش رفاه در گفت‌وگو با پرویز خسروشاهی

دهه سوخته رفاه

در چند دهه گذشته هر زمان کشور گرفتاری بزرگی پیدا کرده، سیاستمداران از مردم انتظار کمک داشته‌اند و مردم نیز به هر شکلی که توانسته‌اند به یاری حکمرانان شتافته‌اند. چه از طریق خرید اوراق قرضه نظیر آنچه در دولت مصدق اتفاق افتاد و چه از طریق حضور در جبهه‌های جنگ در دهه 60. مردم در دهه 90 نیز به صورت مستقیم و غیرمستقیم صبوری به خرج دادند و در حالی که درآمدشان مدام کاهش پیدا کرد و کسب‌وکارشان از رونق افتاد و سفره‌شان کوچک‌تر شد تحریم‌های اقتصادی را تحمل کردند و به نوعی پای اهداف سیاسی حکمرانان ایستادند اما در حالی که سرمایه اصلی نظام حکمرانی برای خنثی کردن تحریم‌ها، ایستادگی مردم بوده، حدومرز و چشم‌اندازی برای این ریاضت ترسیم نشده است. در گفت‌وگو با پرویز خسروشاهی، تحلیلگر اقتصاد، به این موضوع پرداختیم که چرا دهه 90، دهه سوخته اقتصاد است؟

♦♦♦

‌ آیا تحریم‌ها ما را از کشورهای همسایه در حوزه شاخص رفاه عقب انداخته است؟

برای پاسخ به این سوال باید به چند متغیر اقتصادی اشاره کنیم. گزارش‌هایی که به صورت بین‌المللی از این متغیرها منتشر می‌شود امکان مقایسه میان کشورها را فراهم می‌کند. برای محاسبه رفاه از شاخصه‌های مختلفی استفاده می‌کنند. مهم‌ترین شاخصی که در دسترس است تولید ناخالص داخلی و سرانه تولید ناخالص داخلی است. اگر بخواهیم بر اساس همین دو شاخص خودمان را با دو کشوری که در منطقه به نوعی رقیب ما محسوب می‌شوند، یعنی ترکیه و عربستان سعودی، مقایسه کنیم متوجه می‌شویم که تحریم‌ها چقدر بر رفاه ما ایرانیان اثر گذاشته است. تولید ناخالص داخلی سه کشور ایران، عربستان و ترکیه در سال 2011 (1390) که تحریم‌ها به صورت جدی علیه ایران آغاز شد، به روش برابری قدرت خرید که روش بهتری برای این مقایسه است نزدیک هم بود. یعنی نسبت تولید ناخالص داخلی ایران به آنها نزدیک به یک بود. همچنین در سال 2011 تولید سرانه ایران برابر با ترکیه و 34 درصد عربستان بود. اما بعد از 10 سال در سال 2020 تولید سرانه ایران به 49 درصد ترکیه و 29 درصد عربستان سقوط کرد. البته در نتیجه تحولات بازار نفت در دهه 1390 تولید سرانه عربستان نیز کاهش داشت اما تولید سرانه ترکیه نزدیک 40 درصد افزایش پیدا کرد. در این شرایط تولید سرانه ما 26 درصد کاهش داشت. در واقع تولید ناخالص داخلی و سرانه تولید ما که در سال 1389 (قبل از تحریم) نزدیک به ترکیه بوده است وقتی به سال 2020 می‌رسیم به نصف کاهش می‌یابد. همچنین در سال 1399 تولید ناخالص داخلی‌ ایران به 70 درصد عربستان کاهش پیدا کرده بود در حالی که در سال 1389 تولید ناخالص داخلی ما و عربستان تقریباً برابر هم بود. بنابراین تحریم از نظر تولید ناخالص داخلی ما را نسبت به ترکیه 52 درصد و نسبت به عربستان 24 درصد عقب انداخت. در ارتباط با سرانه تولید نیز این عقب افتادن نسبت به ترکیه 51 درصد و عربستان 15 درصد است. شاخص تولید ناخالص داخلی و به‌خصوص سرانه تولید شاخص بسیار مهمی است و به روشنی دهه از‌دست‌‌رفته را در مقایسه با کشورهای رقیب ما در منطقه نمایان می‌کند. برای درک اینکه چقدر در حوزه رفاه در مقایسه با کشورهای رقیب زمان از دست دادیم بررسی شاخص سرمایه‌گذاری هم جالب خواهد بود. طی دوره 1366 تا 1390 شاخص سرانه تشکیل سرمایه ثابت داخلی‌مان تقریباً دو برابر شد اما از دهه 90 به بعد مجدداً روند نزولی پیدا کرد و در سال 1400 به رقم سال 1366 بازگشت. اگر همین دوره را برای ترکیه در نظر بگیریم این شاخص سه و نیم برابر شده است، در حالی که ما درجا زده‌ایم. به عبارت دیگر در حالی که طی دوره مذکور شاخص سرانه تشکیل سرمایه ثابت ایران از 100 به 201 افزایش یافت و سپس با وقوع تحریم به وضعیت قبلی بازگشت این متغیر مهم اقتصادی در ترکیه 5 /3 برابر شد. چرا این شاخص مهم است؟ چون نشان‌دهنده میزان میل به سرمایه‌گذاری، رشد اقتصادی و در نهایت افزایش رفاه است. 

وضعیت ما از این جهت چنان رو به وخامت بوده که در پنج، شش سال اخیر سرمایه‌گذاری انجام‌شده حتی جبران استهلاک سرمایه‌گذاری‌های قبلی را هم نکرده است.

‌ با توجه به همه این شرایط به نظر شما آیا فرصت جبران این دهه ازدست‌رفته برای ایران وجود دارد؟

در حال حاضر روشن است که ایران یک فرصت ده‌ساله را از دست داده است. بدیهی است اگر بخواهیم این عقب‌ماندگی را جبران کنیم باید از مسیر اصلاح سیاستگذاری‌ها پیش برویم. اقتصاد ایران ظرفیت‌های خیلی خوبی دارد؛ برای استفاده از آن سیاست‌ها را باید اصلاح کرد. جبران گذشته تنها با اصلاح سیاست‌ها امکان‌پذیر است. فراموش نکنیم دوره‌های دیگری هم بوده که ایران عقب افتاده اما باز توانسته جبران کند. جبران شرایط موجود نیازمند اصلاح بسیاری از رویکردهای اقتصادی و حتی اجتماعی و... است. در اقتصاد ایران به‌خصوص طی چند دهه اخیر رشد و توسعه اقتصادی و ایجاد رفاه متکی بر مصرف منابع بوده است. ما نفت می‌فروشیم، منابع زیست‌محیطی را مصرف می‌کنیم، منابع آبی روزمینی و زیرزمینی را بدون توجه به تحولات اقلیمی به‌کار می‌گیریم و حتی خلق پول بی‌رویه می‌کنیم و نقدینگی را رشد می‌دهیم تا رفاه ایجاد کنیم. اما در یک اقتصاد متعارف رشد اقتصادی و ایجاد رفاه با تجهیز پس‌اندازهای مردم و سرمایه‌گذاری آن در فعالیت‌های مولد انجام می‌شود. متاسفانه در اقتصاد ما به دلیل فضای نامناسب کسب‌وکار که متاثر از برخی رویکردها و واقعیت‌ها در حوزه‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی است مردم پس‌اندازهایشان را وارد فعالیت‌های اقتصادی مولد نکرده و به سمت دارایی‌های غیرمولد هدایت می‌کنند. پس به نوعی می‌توان گفت بخش زیادی از منابع پس‌اندازی مردم یا در داخل یا در خارج از کشور قفل است. اگر محیط برای فعالیت اقتصادی باز شود و مناسب باشد، مردم این منابع را وارد بخش‌های مولد اقتصاد کرده و به چرخش درمی‌آورند و این زمینه رشد اقتصادی قابل توجهی در اقتصاد فراهم خواهد کرد. به همین دلیل است که می‌گویم باید سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی اصلاح شود تا با رفع موانع میل به سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی متناسب با ظرفیت‌های اقتصاد ایران در یک دوره منطقی عقب‌ماندگی‌ها جبران شود. من در مصاحبه قبلی هم عرض کردم که میل به سرمایه‌گذاری نقطه اتصال سیاست و اقتصاد هستند.

‌ بر اساس آمارها ایران از نظر شاخص‌های مختلف اقتصادی همچون رشد و تورم قبل از تحریم‌ها هم وضع خوبی نداشته است. اما در این میان هستند مدیرانی که باعث‌ و بانی همه مشکلات را تحریم‌ها می‌خوانند. کدام ایده درست است؟ گره‌های کور اقتصادی به تحریم‌ها بازمی‌گردد یا سوءمدیریت‌ها و سیاستگذاری‌های اشتباه؟

ما بعد از تحریم‌ها با دو دسته افراد روبه‌رو شدیم. عده‌ای به استناد اینکه پیش از تحریم‌ها نیز سیاستگذاری در اقتصاد خوب نبود، می‌گویند همه مشکلات کشور به سیاستگذاری‌های نادرست بازمی‌گردد و عقیده دارند اگر ریل‌گذاری‌ها درست انجام می‌شد تحریم‌ها اثر خاصی بر اقتصاد نمی‌گذاشت. در مقابل عده‌ای هم هستند که اثر تحریم‌ها را بزرگ‌تر از آنچه هست مطرح می‌کنند و ناکارآمدی‌های گذشته را هم به گردن تحریم می‌اندازند. اما وقتی به عملکرد اقتصادی کشور در دوران قبل و بعد از تحریم‌ها نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم نمی‌شود یکی از این دو دیدگاه را به صورت مطلق پذیرفت. یعنی هم سیاستگذاری نادرست در وضعیت موجود ما موثر بوده و هم تحریم. با نگاهی اجمالی به برخی آمار اقتصادی می‌توان این موضوع را نشان داد. یکی از این شاخص‌های مهم نرخ رشد اقتصادی است. متوسط رشد اقتصادی سالانه کشور در دوره 1368 تا 1389 که تحریمی به گستردگی و عمق و شدت دهه 1390 مطرح نبود 8 /4 درصد بوده است در حالی که همواره در جریان تهیه برنامه‌های توسعه آن سال‌ها و حتی سال‌های اخیر اقتصاددانان و برنامه‌ریزان این میزان رشد را مطلوب نمی‌دانستند و معتقد بودند اگر رشد اقتصادی هشت درصد را محقق کنیم می‌توانیم به وضعیت رفاهی نسبتاً مناسبی برسیم. وقتی از دهه 1390 به بعد تحریم شروع شد، متوسط رشد اقتصادی سالانه ما از این هم بدتر شد و به یک‌پنجم رقم قبلی یعنی 9 /0 درصد سقوط کرد. البته رشد اقتصادی ما چند سالی به خاطر گشایش‌های ناشی از برجام بهبود نسبی داشت و اگر آن هم نبود رشد اقتصادی کشور ارقامی بسیار کمتر از این را هم تجریه می‌کرد. بنابراین قبل از تحریم هم سیاستگذاری اقتصادی ما در مجموع وضعیت مناسب و قابل دفاعی نداشت و تنها توانست رشد اقتصادی سالانه متوسط 8 /4 درصد برای دوره بیست‌ساله 68 تا 89 را محقق کند. وقتی آمار رشد اقتصادی را برای دوره‌های قبل و بعد از تحریم تجزیه و تحلیل می‌کنیم مشاهده می‌شود که 45 درصد عدم تحقق رشد اقتصادی هشت درصد نتیجه سیاستگذاری‌های نادرست و 55 درصد ناشی از تحریم‌هاست. البته ممکن است گفته شود سیاستگذاری نادرست بوده که باعث تحریم شده است. طبعاً نمی‌توان آن را رد کرد اما این بحث ما را وارد فاز غیراقتصادی می‌کند که من وارد این بحث نمی‌شوم. اما به هر حال در این دوره سی و چندساله تحریم و سیاستگذاری نادرست رشد اقتصادی سالانه کشور را 89 درصد از وضعیت مطلوب که همان هشت درصد است منحرف کرد. اگر بخواهیم وارد شاخص‌های دیگر شویم، یکی مصرف خصوصی است. رشد سالانه مصرف خصوصی که خود را در مواجهه با مردم مستقیم‌تر نشان می‌دهد و شاخصی است که مستقیماً وضعیت رفاهی مردم را اندازه می‌گیرد از 2 /5 درصد در دوره قبل از تحریم به منفی 1 /0 درصد کاهش یافت که نشان‌دهنده 101 درصد کاهش نسبت به دوره قبل از تحریم است. نرخ رشد متوسط سالانه تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی از هفت درصد در دوره قبل از تحریم به منفی چهار درصد در دوره پس از تحریم سقوط کرد که حاکی از 157 درصد کاهش نسبت به دوره قبل از تحریم است. رشد سالانه صادرات نفتی ما نسبت به دوره قبل از تحریم 91 درصد و صادرات غیرنفتی 64 درصد افت کرد. در این میان رشد سالانه نرخ ارز 218 درصد نسبت به دوره 20‌ساله قبل تحریم افزایش یافت. نرخ تورم هم 40 درصد نسبت به دوره پیش از تحریم افزایش پیدا کرد. 

‌ بدون مقایسه با کشورهای دیگر، در مقایسه با اقتصاد خودمان چگونه می‌توانیم به کاهش رفاه پی ببریم؟

به دلایل مختلف درآمد سرانه ایران بعد از سال 1355 روند کاهشی پیدا کرد و در سال 1367 به کمترین مقدار خود رسید. اگر درآمد سال 1355 را 100 در نظر بگیریم، در سال 1367 این شاخص به 39 رسید. بعد از سال 67 تولید سرانه کشور با افت‌‌و‌خیزهای مقطعی روند صعودی پیدا کرد و در سال 1390 به 72 رسید؛ اما بعد از تحریم مجدداً روند کاهشی پیدا کرد و در سال 1400 به 68 رسید. 

شاخص مهم دیگر سرانه مصرف خصوصی است. این شاخص از 100 در سال 1355 با 67 درصد افزایش به 167 در سال 1390 رسید اما با وضع تحریم‌ها روند نزولی به خود گرفت و به رقم 137 در سال 1400 کاهش پیدا کرد.  

‌ اقتصاددانان معتقدند اعتراض‌های اجتماعی اخیر به نوعی ریشه در عملکرد بد اقتصاد ایران در دهه 90 دارد. نظر شما در این‌باره چیست؟

به نظر می‌رسد که اعتراضات نتیجه طبیعی وضعیت ذکرشده است. جامعه مدتی انتظار داشت با حل مشکلات تحریم‌ها، فضا به حالت عادی برگردد. وقتی تحریم‌ها برطرف نشد، جامعه واکنش نشان داد؛ پس بخشی از اعتراضات به تحولات اقتصادی و عدم چشم‌انداز روشن آینده برمی‌گردد. یکی از ابعادی که در این ماجرا باید مورد توجه قرار بگیرد، موضوع موانع ورود پس‌اندازهای مردم به بخش‌های مولد اقتصاد است. 

البته بخشی از مولفه‌هایی که مانع گردش پس‌اندازهای مردم در بخش‌های مولد اقتصاد می‌شود و در نتیجه دولت را وادار می‌کند که به‌ جای سیاستگذاری اقتصادی بر محوریت تولید ثروت و ارزش افزوده به محوریت مصرف منابع زیر زمینی و رو زمینی و حتی قدرت خلق پول روی بیاورد، مسائل مختلف اجتماعی است.    

بنابراین اگر مولفه‌های اقتصادی و اجتماعی تخریب‌کننده فضای کسب‌‌و‌کار و مولد نااطمینانی یعنی تهدید حق مالکیت خصوصی و آزادی فعالیت اقتصادی، نااطمینانی‌ در روابط بین‌الملل و برخی مسائل داخلی، مورد توجه جدی قرار گیرد، سیل پس‌اندازهای ایرانیان داخل و خارج زمینه را برای خیز اقتصادی فراهم خواهد کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...