شناسه خبر : 43245 لینک کوتاه

ارزش واقعی سرزمین

اردشیر گراوند از سیاست‌های ضد محیط ‌زیستی دولت‌ها در ایران می‌گوید

ارزش واقعی سرزمین

اردشیر گراوند، مدیرعامل شرکت مطالعات اقتصادی و اجتماعی ایران، معتقد است: ما اساساً کشور را در این چند دهه بدون برنامه آب و محیط ‌زیست پیش برده‌ایم. چون آمایش سرزمین نداشته‌ایم. بنابراین دولت‌ها هر کدام سیاستی را برای خود طراحی و اجرا می‌کنند که برخی از این سیاست‌ها درست و برخی غلط بوده است. باید اعتراف کنیم به عنوان ملت پذیرفته‌ایم کشورمان در طول این سال‌ها بدون برنامه مدون آب و محیط ‌زیست اداره شود.

♦♦♦

  همه دولت‌ها در ایران عمدتاً مشکلات زیادی برای محیط ‌زیست ایجاد کرده‌اند. دولت‌ها توسعه در ایران را بر مبنای پایداری و رعایت الزامات محیط‌ زیستی جلو نبرده‌اند. اما به نظر می‌رسد به دلایل مشکلات بیشتری که اکنون کشور با آن درگیر است، این دولت هم توان حل مسائل را به راحتی ندارد و سیاستمداران به سمت بهره‌برداری از منابع طبیعی رفته‌اند. در نهایت پرسش این است آیا باید نگران سیاست‌های محیط ‌زیستی دولت ابراهیم رئیسی باشیم؟

دولت‌ها اساساً در همه جای دنیا -نه‌تنها در ایران- به تعبیری پیمانکار و مجری قوه مجریه هستند. بنابراین مخرب چند چیز هستند. دولت‌ها ذاتاً مخرب نظام محیط ‌زیست، نظام پولی و بانکی، نظام برنامه و نظام اجتماعی هستند. دولت‌ها برای پیشبرد برنامه‌های توسعه‌ای خود، این چهار مساله را تخریب می‌کنند. آنها چون می‌خواهند داده‌های کمی خود را به رخ بکشند به این چهار موضوع چنگ می‌اندازند و آنها را تخریب می‌کنند یا از بین می‌برند. با این تعریف فقط دولت رئیسی نیست که مخرب این چهار چیز است، بلکه تمامی دولت‌ها در ایران و بسیاری از دولت‌ها در دنیا این مشکل را دارند. اما دولت‌ها با تعریفی که ارائه شد به اسم توسعه، اولین جایی را که سلاخی کرده‌اند منابع طبیعی و محیط ‌زیست بوده است. دولت رئیسی هم مستثنی نیست. اما این دولت چون به گرفتاری‌های اقتصادی و اجتماعی بیشتری برخورد کرده و حتی وارث گرفتاری‌های بزرگ‌تری است، بنابراین به‌طور طبیعی بیشتر از بقیه دولت‌ها دست به تخریب طبیعت می‌زند.

  قبل از روی کار آمدن دولت رئیسی برخی از کسانی که بعدها وزیر شدند و مسوولیتی در دولت ایشان گرفتند، بحث‌هایی را مطرح کردند که نباید مسائل مرتبط با حفاظت از محیط ‌زیست منجر به آن شود که کشور توسعه پیدا نکند و صنایع متوقف شوند. این ادبیات حالا از زبان رئیس‌جمهوری نیز شنیده می‌شود. به نظر نمی‌رسد دولت با این ادبیات، محیط ‌زیست را در اولویت خود قرار دهد. فلسفه این دولت را نسبت به محیط ‌زیست چگونه می‌بینید؟

من خودم صادقانه بگویم موافق این نیستم که به خاطر تخریب بخشی از محیط ‌زیست مانع توسعه در کشور شویم و از برخی اقدامات توسعه‌ای پرهیز کنیم. هر اقدامی که بر روی زمین صورت بگیرد؛ از ساخت یک ساختمان یا احداث راهی یا حتی کاشت باغی در گوشه‌ای از زمین کشاورزی، حتماً خدشه‌ای به محیط زیست وارد می‌کنند و می‌تواند مخرب باشد. پس قاعدتاً هر اقدام انسان بر روی محیط زیست همگن می‌تواند تخریب محسوب شود. آیا می‌توانیم برای حفاظت از محیط ‌زیست هیچ اقدامی انجام ندهیم؟ با این استدلال که چون تخریبی اتفاق می‌افتد شما حق ندارید هیچ فعالیتی بکنید غلط است. من موافق نیستم. باید اقدامات توسعه‌ای با رویکردهای محیط ‌زیست صورت گیرد. باید اقدام صورت بگیرد ولی با حداقل خسارت محیط ‌زیستی. باید بعد از تخریب حداقلی و کنترل‌شده مابه‌ازای آن جبران شود.

  نکته‌ای که باید در نظر گرفت این است که دنیای توسعه‌یافته هم در همین طبیعت دست به توسعه زده است. چه رازی وجود دارد که در یک کشور توسعه متناسب و پایدار به وجود می‌آید و در کشور دیگری تخریب و نابودی منابع رخ می‌دهد؟

نکته‌ای که در بخش قبلی داشتم مطرح می‌کردم نهایتاً به همین‌جا می‌رسید. ما باید روند توسعه خود را جلو ببریم اما با رعایت الزامات محیط ‌زیستی سخت‌گیرانه‌تر. این کار نیازمند پیوست‌های محیط ‌زیستی درست است. با این حال در صورت تخریب باید فرصت جبران مابه‌ازای آن وجود داشته باشد. این پیوست محیط ‌زیستی در همه جای دنیا رعایت می‌شود و البته در ایران نیز وجود داشته است. اما باید پرسید استاندارد EIA در کشورهایی مثل ایران فرمایشی است یا نتیجه مطالعه علمی است. یعنی با رعایت این الزامات وقتی زیرساختی سالیان سال وجود دارد همچنان کار و جبران مافات کند. چرا کشوری به بزرگی ایران و با این تنوع اقلیمی و سرزمینی، باید پتروشیمی‌اش در منطقه‌ای احداث شود که بالاترین سطح آب‌های زیرزمینی را دارد و ارزش حفاظتی آن منطقه آنقدر زیاد است؟ اینکه بعضی جاها و بعضی از مناطق طبیعی در ایران وجود دارد که اساساً نباید در آن تخریب صورت بگیرد، یک حقیقت است. این همان نیاز ما به آمایش سرزمین را نشان می‌دهد. در چنین مناطق باارزشی نباید صنعتی شکل بگیرد یا تخریبی رخ دهد حتی اگر میلیاردها دلار آورده برای کشور داشته باشد. در نظر بگیرید ارزش جنگل‌های هیرکانی آنقدر بالاست که جای هیچ بحثی باقی نمی‌گذارد. به‌رغم اینکه از یک طرف معتقد هستم نباید مانع توسعه شد و به بهانه محیط زیست توسعه متوقف شود اما از طرف دیگر با قاطعیت باید بگویم برخی مناطق مطلقاً باید از تخریب مصون بماند چون حفاظت از آن باارزش‌تر از هر نوع توسعه‌ای است.

  یک نکته که در کشور ما خیلی جالب توجه است، ماهیت مخالفت فعالان محیط ‌زیست با سیاست‌هایی است که دولت‌ها و سیاستمداران اعمال می‌کنند. نگاه غلطی هم وجود دارد که سیاستمداران عمدتاً فعالان محیط ‌زیست را مخالف توسعه می‌دانند. شما این وضعیت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اتفاقاً من معتقد هستم کشوری که توسعه‌نیافته باشد، محیط ‌زیست و منابع حیاتی و پایه‌اش بیشتر تخریب می‌شود. به عنوان مثال در استان‌های لرستان، کرمانشاه و ایلام نرخ بیکاری بالایی وجود دارد. سه سال مداوم است که دو سرچشمه اصلی کرخه یعنی سیمره و کشکان هر دو خشک خشک شده‌اند. در طول عمر 55ساله من هیچ‌وقت یادم نمی‌آید آب این دو رودخانه خشک شده باشد. اتفاقاً اینقدر پرآب بودند که سالی چندده نفر کشته می‌گرفتند. نکته اینجاست چون این مناطق توسعه‌نیافته بوده، مردم اولین جا و اولین منبعی که زورشان می‌رسیده و به آن دسترسی داشتند مصرف کرده‌اند. یعنی طبیعت این منطقه از جمله زمین و آب و جنگل مصرف شده است. جایی که توسعه کمتری پیدا کرده باشد، فقر بیشتر می‌شود، نرخ بیکاری بالا می‌رود و تخریب به مراتب بالاتر می‌رود. معتقد هستم باید توسعه ایجاد شود و این توسعه به گونه‌ای طراحی شود که مردم به مصرف محیط زیست و منابع طبیعی نیازی نداشته باشند. الگوی معیشت زندگی ایرانی چون بر پایه کشاورزی و دامداری بوده است، وقتی در چرخه فقر و توسعه‌نیافتگی بیفتند، اولین جایی که نابود می‌کنند طبیعت در دسترس است. محیط ‌زیست به همین سادگی قربانی توسعه‌نیافتگی می‌شود. پس قاعدتاً توسعه‌یافتگی خود تضمین‌کننده ثبات و قوام و سلامت طبیعت و محیط ‌زیست است. از سوی دیگر عده‌ای به نام توسعه، صنایع و سازه‌ها را به جاهایی می‌برند که ارزش حفاظت از خاک و آب و منابع طبیعی و محیط زیست بالاست. وقتی شما در میانکاله پتروشیمی طراحی می‌کنید یعنی می‌خواهید منابع طبیعی و محیط زیست را نابود کنید. این اسمش توسعه نیست. چون هدف این است که می‌خواهند با اسم پتروشیمی زمینه تغییر کاربری اراضی را به وجود بیاورند و با تغییر کاربری مرتع و جنگل کار ویلاسازی و فروش زمین راه بیندازند. بنابراین صدها هکتار از اراضی منابع طبیعی و محیط ‌زیست مملکت در مازندران از بین می‌رود. همان پتروشیمی را می‌توان در تمامی استان‌های ایران ساخت. چرا باید بروند در دل پناهگاه حیات وحش یا جنگل و مرتع پالایشگاه و پتروشیمی بسازند؟ بنابراین من نه موافق دگم‌اندیشی در محیط ‌زیست هستم که نباید اصلاً به طبیعت دست زد و نه موافق ساخت‌وساز و تخریب به اسم توسعه در مناطق باارزش حفاظت‌شده و محیط زیستی و منابع طبیعی هستم که مجوز می‌دهند هر کاری می‌خواهند انجام دهند. هر دو اینها ضدتوسعه پایدار است. من البته معتقد هستم فعالان محیط ‌زیست عمدتاً هر جایی ایستادند و مخالفت کردند به نفع کشور بوده است. آنها هر جایی بایستند احساس خطر کرده‌اند، چون ارزش واقعی سرزمین را درک می‌کنند.

  خوب است اینجا این مساله را مطرح کنم که به نظر می‌رسد اظهارات آقای رئیسی درباره اینکه نباید محیط ‌زیست مانع توسعه و پیشرفت صنایع شود، پیش‌زمینه‌ای برای افتتاح پروژه‌ای ضد محیط ‌زیستی است. مثلاً همین روزها بحث آبگیری سد چم‌شیر مطرح است که منتقدان بسیاری دارد. آیا به نظر شما این اظهارنظرها برای این نیست که زمینه‌های آبگیری سد چم‌شیر را فراهم کنند؟ چرا فعالان محیط ‌زیست 35 سال دیرتر متوجه شدند که محل احداث این سد مناسب نیست و به شوری آب رودخانه‌ها و زمین‌های پایین‌دست و تخریب محیط ‌زیست منجر می‌شود؟

یک دورانی در کشور ما مطالعه معادل این بود که مدیر دولتی می‌گفت؛ آن چیزی که من می‌گویم درست است و نه آن چیزی که مشاوران می‌گویند. یک زمانی مدیر دولتی می‌گوید؛ من تشخیص می‌دهم این اقدام در این نقطه انجام شود. مشاور و مطالعه‌کننده برود و صحت ادعای مرا اثبات کند و بیاورد! آن زمانی بود که سیستم دولتی و مدیریت اجرایی خیلی قدرت داشت. موقعی هم هست که واقعاً غفلت اتفاق افتاده است و مطالعه‌ای به درستی صورت نگرفته است. گاهی مطالعه و تحقیق درست انجام شده و مدیر اجرایی و تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز می‌گوید این مطالعه مدنظر من نیست و باید بروید و فلان مطالعه را که مدنظر ماست بیاورید. مشاور مجبور است برای اینکه پول خودش را بگیرد برود و آن چیزی را که مدیر خواسته تهیه کند و بیاورد یا آن ایده را توجیه ‌کند. گاهی هم مطالعه و پژوهش درست انجام‌شده را در زمان ساخت به نحوی اجرا می‌کنند و در طراحی و اجرا تغییر ایجاد می‌کنند که مشکل درست می‌شود. مثلاً محل ساخت سد را تغییر می‌دهند. یا ارتفاع سد را بالاتر می‌برند و این تغییر با مطالعه مطابقت ندارد و بعدها مشکل درست می‌شود. ما باید ببینیم آیا مطالعه سد بر روی رودخانه زهره مشکل داشته یا غفلت انجام‌ شده یا بعد که وارد فاز ساخت و اجرا شدند تغییراتی دادند و مشکل درست شده است. گاهی همه این عوامل به صورت یکجا دست‌به‌دست هم می‌دهند و یک پروژه مخرب ایجاد می‌شود. باید دید عوارض این خطاها در آینده چه خواهد شد؟ آیا سد گتوند جدیدی در راه است؟ اگر گتوند جدیدی در راه است و این همه نقد صورت می‌گیرد، آن کسانی که اصرار دارند سد را آبگیری کنند چه انگیزه‌ای دارند؟ شرکت آب‌نیرو پیمانکار سدسازی است. یک شرکت نیمه‌دولتی است. این شرکت اگر سد نسازد باید تعطیل شود. بنابراین باید در نظر گرفت که اینها می‌خواهند به هر قیمتی سد بسازند و به هر قیمتی منابع آب را جابه‌جا کنند، یا می‌خواهند با مطالعه و بر اساس اصول استاندارد و پایداری سد بسازند؟ نکته اساسی اینجاست آیا منتقدان محیط ‌زیستی و فعالان این حوزه نباید هیچ حرفی بزنند؟ من موافق این نگرش‌های ضد آزادی بیان نیستم. تبعات اجتماعی و روانی این دست پروژه‌ها که با مخالفت‌های بسیار همراه است ولی وقعی به منتقدان گذاشته نمی‌شود، خیلی زیاد است. این موضوعات که آقای رئیس‌جمهوری یا دیگران می‌گویند؛ باید در نظر بگیرند اگر دولتی به ساختار قدرت و حکومت اینقدر نزدیک است که بتواند تمام مبادی علمی را وتو کند، قطعاً حکومت باید عوارض آتی این اقدامات خطا را بپردازد. حکومت چون مال مردم است و مردم حکومت را از آن خود می‌دانند، دولت آنقدر اجازه ندارد که برخی تخریب‌هایی را ایجاد کند که بعد هزینه آن را مردم بپردازند. یکی از مهم‌ترین مشکلات ما اکنون این است که دولت‌ها کار خطا کرده‌اند و مردم باید هزینه آن را بپردازند.

 آیا دولتی که اکنون سر کار است، سیاست روشنی در حوزه مدیریت محیط ‌زیست دارد؟

من صریح عرض کنم، ما اساساً کشور را در این چند دهه بدون برنامه آب و محیط ‌زیست پیش برده‌ایم. ما آمایش سرزمین نداشته‌ایم. بنابراین دولت‌ها هر کدام یک سیاستی را برای خود طراحی و اجرا می‌کنند که برخی از این سیاست‌ها درست بوده و برخی غلط بوده است. درست و غلط بودن کار آنها ما را از انجام کار خطا تبرئه نمی‌کند. باید اعتراف کنیم به عنوان ملت پذیرفته‌ایم کشورمان در طول این سال‌ها بدون برنامه مدون آب و محیط ‌زیست اداره شود. بنابراین اگر این دولت هم سیاستی اتخاذ کرده باشد، شبیه به دولت‌های قبل است و قطعاً چه من بخواهم و چه نخواهم آنها سیاست خود را اجرا می‌کنند. ایرادی که به ما وارد است این است که آیا ما نباید یک طرح آمایشی و طرح تفصیلی منطبق بر ارزیابی‌های زیست‌محیطی برای اداره کشور تدارک می‌دیدیم و دولت‌ها را مجبور به رعایت این استانداردها می‌کردیم؟ دولت‌ها باید به اندازه‌ای متعهد به این استانداردها باشند که جرات نکنند از اصول پایدار محیط زیست تخطی کنند. ما در چند دهه گذشته هیچ برنامه آمایش سرزمین برای اداره کشور و در تمامی استان‌ها هیچ برنامه آمایشی نداشتیم که در آن برنامه جانمایی هر صنعت و برنامه توسعه‌ای و اقدامات ساخت‌وساز بر اساس ظرفیت محیط ‌زیستی و آب و خاک در اقصی نقاط کشور معلوم باشد. وقتی هیچ برنامه‌ای نداشته باشیم هر دولتی می‌تواند برنامه و سیاست خود را علیه منابع حیاتی کشور اجرا کند و محیط ‌زیست و منابع طبیعی را نابود کند. اینکه ما عنوان کنیم حق ندارند کاری انجام دهند راه به جایی نمی‌برد. با این اوصاف تقریباً تمامی دولت‌ها در طول این سال‌ها به دلیل فقدان برنامه آمایشی منابع ایران را صرف کرده‌اند و اقتصاد و توسعه را بر پایه مصرف منابع حیاتی و محیط ‌زیست بنا نهاده‌اند. 

دراین پرونده بخوانید ...