رابطه عمر و باروری
باروری در سنین بالا چه اثری روی مرگومیر دارد؟
رابطه میان تعداد فرزندان و طول عمر والدین از آن دسته پرسشهایی است که سالها ذهن پژوهشگران علوم اجتماعی، اقتصادی و پزشکی را درگیر کرده است. آیا داشتن فرزندان بیشتر باعث میشود والدین شاد باشند و طول عمر بیشتری داشته باشند؟ یا برعکس، استرسها و فشارهای جسمی و روحی ناشی از فرزندآوری و تربیت، در درازمدت به سلامت آنها آسیب میزند؟ پاسخ این پرسش بهظاهر ساده و در عمل پیچیدهتر از آن است که تصور میشود. از یکسو، گروهی از نظریهها بر این باورند که فرزندان بیشتر میتوانند به تقویت سلامت روانی و جسمی والدین کمک کنند. در این دیدگاه، فرزندان بهعنوان منبع عشق، حمایت و انگیزه در دوران سالمندی عمل میکنند و همین ارتباطهای عاطفی میتواند طول عمر را افزایش دهد. از سوی دیگر، نظریههای مقابل تاکید دارند که باروری بالا میتواند هزینههای سنگین بر بدن و روان والدین (بهویژه زنان) تحمیل کند. بارداریهای متعدد، مسئولیتهای سنگین مراقبت از کودکان و فشارهای اقتصادیِ بزرگ کردن خانواده، همگی عواملیاند که ممکن است عمر والدین را کوتاه کنند.
اما مشکل اصلی در پاسخ دادن به این پرسش، آن است که رابطه میان باروری و طول عمر صرفاً رابطه آماری ساده نیست. بسیاری از متغیرهای پنهان در پس این ارتباط وجود دارند. برای مثال، والدینی که از نظر جسمی و مالی در وضع بهتری هستند، هم احتمال بیشتری دارد که فرزندان بیشتری داشته باشند و هم احتمال بیشتری دارد که عمر طولانیتری کنند. بنابراین، اگر فقط دادههای خام را مقایسه کنیم، ممکن است به این نتیجه اشتباه برسیم که داشتن فرزندان بیشتر باعث افزایش طول عمر میشود، درحالیکه سلامت و ثروت اولیه، عامل اصلی است.
محققان در پژوهشی جدید تلاش کردهاند با بهرهگیری از دادههای تاریخی دقیق و روش خلاقانه، به این پرسش پاسخ قاطع بدهند. آنها از دادههای سرشماری کامل سال ۱۹۴۰ ایالاتمتحده استفاده کردند. نوآوری اصلی این مطالعه در روش تحلیلی آن است. پژوهشگران از «ترکیب جنسیتی دو فرزند اول» بهعنوان متغیر ابزاری استفاده کردند. برآوردهای حاصل از روشهای آماری نشان داد داشتن فرزند اضافه بهطور میانگین باعث کاهش حدود پنج ماه از طول عمر زنان میشود. برای مردان، از نظر آماری بیاهمیت بود. اختلاف قابلتوجه میان زنان و مردان نشان میدهد نقش عوامل زیستی و فشارهای جسمی در زنان مهمتر از نقش عوامل اجتماعی باشد.
مقاله چه میگوید؟
این مقاله به بررسی رابطه میان تعداد فرزندان و طول عمر انسانها در سالهای بعدی زندگی میپردازد. یعنی به این پرسش پاسخ میدهد که آیا داشتن فرزندان بیشتر باعث طول عمر بیشتر میشود یا برعکس، فشارهای جسمی، روانی و اقتصادی ناشی از فرزندآوری موجب کاهش عمر والدین میشود. نویسندگان میگویند این موضوع از دیدگاه نظری و تجربی، هنوز پاسخ قطعی ندارد و نتایج پژوهشها در کشورهای مختلف متفاوت و گاه متناقض بوده است. در سالهای گذشته، نظریههای موسوم به نظریههای دوره زندگی (life-course theories) در علوم اجتماعی، روانشناسی و اقتصاد تاکید کردهاند رویدادها و تجربههای زندگی اثرات ماندگاری بر سلامت جسمی و روانی در سالمندی دارند. یکی از مهمترین تجربهها، فرزندآوری است. فرزند داشتن نهتنها تجربه زیستی است، بلکه پیامدهای عمیق از نظر اجتماعی، روانی و اقتصادی بر زندگی افراد میگذارد. از نظر زیستی، نظریههای تکاملی همانند نظریه پیکر مصرفی (disposable soma theory) بر این باورند که بدن انسان منابع محدودی دارد که میان نگهداری از خود و تولیدمثل تقسیم میشود. در این چهارچوب، فرزندآوری نوعی «هزینه زیستی» به شمار میرود، زیرا بخشی از انرژی بدن که میتوانست صرفترمیم و مراقبت از سلولها شود، صرف بارداری و مراقبت از فرزندان میشود. نتیجه این است که فرزندآوری بیشتر میتواند روند پیری را تسریع کند و طول عمر را کاهش دهد. افزون بر این، نظریه دیگر با عنوان «تخلیه مادران» توضیح میدهد که فشارهای فیزیکی و روانی ناشی از بارداریهای مکرر، شیردهی و مراقبت از کودکان در درازمدت میتواند به تضعیف سلامت زنان منجر شود و احتمال بیماری و مرگ را در سالهای بعدی افزایش دهد. از این دیدگاه، هرچه تعداد فرزندان بیشتر باشد، خطرات ناشی از خستگی جسمی، کمبود خواب، استرس و فشار مالی بالاتر میرود. دیدگاه دیگری وجود دارد که بر اثرات مثبت فرزندآوری بر سلامت و طول عمر تاکید میکند. از منظر اجتماعی، داشتن فرزند میتواند منبعی از حمایت عاطفی و احساس هدف در زندگی باشد که همگی از عوامل شناختهشده برای افزایش سلامت روانی و جسمی در سالهای پایانی زندگی هستند. والدینی که فرزند دارند معمولاً ارتباط اجتماعی فعالتری دارند، کمتر دچار انزوا و افسردگی میشوند و در دوران پیری احتمالاً از حمایت فرزندان برخوردارند. همچنین، فرزندآوری میتواند موجب تغییر رفتارهای ناسالم شود.
بنابراین، از منظر نظری، میتوان دو مسیر متضاد را تصور کرد:
1- مسیر منفی که در آن باروری بالا باعث افزایش فشار زیستی و روانی شده و به کاهش طول عمر منجر میشود.
2- مسیر مثبت که در آن فرزندان منبع حمایت و انگیزه بوده و سلامت و طول عمر والدین را افزایش میدهند.
بررسیهای تجربی در کشورهای مختلف تاکنون نتایج یکسانی ارائه ندادهاند. برخی پژوهشها نشان دادهاند رابطه میان تعداد فرزندان و طول عمر، غیرخطی و به شکل U است. یعنی افرادی که هیچ فرزندی ندارند و کسانی که تعداد زیادی فرزند دارند، هر دو در معرض خطر مرگومیر بالاتری هستند، درحالیکه داشتن تعداد متوسطی از فرزند با بیشترین طول عمر همراه است.
نویسندگان مقاله توضیح میدهند تفاوتها میتواند ناشی از چند عامل همچون نخست، تفاوت در شرایط اجتماعی، اقتصادی و نهادی بین کشورها، دوم، تفاوت در روشهای پژوهش و سوم، احتمال وجود درونزایی است. درونزایی به معنای آنکه افرادی که بیشتر بچهدار میشوند از ابتدا از نظر سلامت یا وضع اقتصادی با دیگران تفاوت داشته باشند، و همین تفاوتها سبب نتایج مشاهدهشده شود، نه فرزندآوری. محققان برای رفع مشکل درونزایی، از متغیر ابزاری هوشمندانه با عنوان ترکیب جنسیتی دو فرزند اول خانواده استفاده کردند. در بسیاری کشورها والدینی که دو فرزند همجنس دارند، بیشتر تمایل به داشتن فرزند سوم پیدا میکنند. این تفاوت در احتمال بچهدار شدن سوم، بهصورت طبیعی و بدون دخالت سلامت یا درآمد والدین رخ میدهد، بنابراین میتواند بهعنوان ابزار آماری برای شناسایی اثر علی تعداد فرزندان بر طول عمر مورد استفاده قرار گیرد. یافتههای مقاله نشان میدهد داشتن فرزند اضافه بهطور میانگین باعث کاهش حدود پنج ماه در طول عمر زنان میشود، درحالیکه برای مردان این اثر کمتر و از نظر آماری معنادار نیست. نتیجه به این معناست که فشارهای فیزیکی و روانی ناشی از بارداری و تربیت فرزند ممکن است در طول زمان سلامت زنان را بیش از مردان تحت تاثیر قرار دهد. بااینحال، چون اثر کلی نسبتاً کوچک است، نویسندگان نتیجه میگیرند عوامل زیستی تنها بخش محدودی از رابطه بین باروری و طول عمر را توضیح میدهند و عوامل اجتماعی، اقتصادی و نهادی نقش مهمتر دارند.
یافتههای مقاله
با تکیه بر این دادهها، پژوهشگران توانستند اثر واقعی تعداد فرزندان را بر طول عمر، با دقت بیشتر از مطالعات پیشین، ارزیابی کنند. یکی از چالشهای مهم در این نوع مطالعات، مسئله درونزایی (endogeneity) است. یعنی ممکن است افرادی که فرزندان بیشتری دارند از ابتدا از نظر وضع سلامت، درآمد، یا سبک زندگی با دیگران تفاوت داشته باشند. در این صورت، تفاوت در طول عمر آنها الزاماً به دلیل تعداد فرزندان نیست، بلکه به خاطر ویژگیهای دیگر است. برای حل این مشکل، نویسندگان از روش پیشرفته در اقتصادسنجی به نام متغیر ابزاری استفاده کردهاند. ابزاری که در این پژوهش به کار رفته، ترکیب جنسیتی دو فرزند اول خانواده است. ایده این روش از پژوهش معروفAngrist و Evans (1996) گرفته شده است. در بسیاری از کشورها، والدین تمایل دارند فرزندانشان از هر دو جنس باشند (یعنی هم دختر و هم پسر). بنابراین اگر دو فرزند نخست خانواده همجنس باشند (مثلا هر دو پسر یا هر دو دختر)، احتمال اینکه والدین بخواهند فرزند سوم داشته باشند، بیشتر است. در مقابل، اگر دو فرزند نخست از جنسهای متفاوت باشند، احتمال تمایل به فرزند سوم کمتر میشود. از آنجا که جنسیت فرزندان بهصورت تصادفی تعیین میشود، این ویژگی میتواند ابزار مناسب برای بررسی رابطه علی میان تعداد فرزندان و طول عمر والدین باشد، بدون آنکه تحت تاثیر سایر عوامل قرار گیرد. نتایج تحلیلها نشان میدهد ترکیب جنسیتی دو فرزند اول واقعاً پیشبینیکننده قوی تعداد فرزندان بعدی است. یعنی خانوادههایی که دو فرزند همجنس دارند، در مقایسه با خانوادههایی با دو فرزند با جنسیت متفاوت، بهطور معناداری احتمال بیشتری دارد که فرزند سوم بیاورند. پس این متغیر ابزاری از نظر آماری قابلاتکاست.
نویسندگان سپس با استفاده از دو روش آماری، رگرسیون معمولی (OLS) و روش دومرحلهای اثر تعداد فرزندان را بر طول عمر بررسی کردند. در هر دو روش، نتایج نشاندهنده اثر منفی باروری بر طول عمر بود. یعنی داشتن فرزندان بیشتر بهطور متوسط با کاهش طول عمر والدین همراه است. تفاوت دادهها نشان میدهد در تحلیل ساده، عوامل مداخلهگر باعث شدهاند اثر واقعی فرزندآوری بر طول عمر کمتر از واقعیت به نظر برسد. به عبارت دیگر، وقتی اثر متغیرهای پنهان و انتخاب درونزا کنترل میشود، معلوم میشود تاثیر منفی فرزندآوری بر طول عمر قویتر از آن چیزی است که در نگاه نخست به نظر میرسد.
در تحلیل جداگانه برای زنان و مردان نیز نتایجی جالب بهدست آمده است. برای زنان، داشتن هر فرزند اضافه بهطور متوسط با کاهش حدود پنج ماه در طول عمر همراه است. این کاهش از نظر آماری معنادار و قابلتوجه است. اما برای مردان، اثر مشابه مشاهده میشود، ولی اندازه آن کوچک است (حدود سه ماه کاهش در طول عمر) و از نظر آماری معنادار نیست. تفاوت میان زنان و مردان میتواند نشانهای از نقش عوامل زیستی باشد، چون زنان بهطور مستقیم درگیر فرآیند بارداری و زایمان هستند، فشار فیزیولوژیک بیشتری را تجربه میکنند و اثرات باروری بر سلامت آنها بیشتر است. نویسندگان تاکید میکنند تفاوت در نتایج دو جنس به اندازهای نیست که فقط بتوان آن را با عوامل زیستی توضیح داد، بلکه عوامل اجتماعی، اقتصادی و روانی نیز نقش مهمی دارند.
نویسندگان توضیح میدهند که یافتهها فقط برای گروه خاصی از والدین قابلتعمیم است، آن هم آنهایی که تصمیم برای داشتن فرزند سومشان تحت تاثیر جنسیت دو فرزند نخست قرار گرفته است. بنابراین، نمیتوان نتایج را به کل جمعیت یا به والدینی که فقط یک یا دو فرزند دارند تعمیم داد.
پرده پایانی
فرزندآوری پدیدهای چندوجهی است که هم جنبههای زیستی و روانی دارد و هم ریشه در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی دارد. از یکسو، داشتن فرزند میتواند منبع عشق، معنا و پشتیبانی در دوران پیری باشد و والدین را از نظر عاطفی و اجتماعی غنی کند. مسئولیتهای سنگین مراقبت، فشارهای مالی و فرسودگی جسمی ناشی از بارداری و تربیت فرزند، بهویژه برای زنان، ممکن است هزینههایی بر سلامت بلندمدت آنان تحمیل کند. یافتههای پژوهش نشان میدهد در جامعه آمریکا، افزایش تعداد فرزندان بهطور متوسط با کاهش جزئی در طول عمر زنان همراه است، درحالیکه برای مردان چنین رابطهای مشاهده نمیشود. این تفاوت جنسیتی، نقش پررنگ عوامل زیستی و فشارهای جسمی را در زنان برجسته میکند و نشان میدهد باروری بالا الزاماً به زندگی طولانی نمیانجامد. از منظر سیاستگذاری، این نتایج تاکید بر ضرورت حمایتهای اجتماعی گسترده از خانوادهها، بهویژه مادران، از طریق سیاستهایی همچون مرخصی زایمان، خدمات بهداشتی مناسب و حمایتهای مالی برای والدین است. این پژوهش تصویر روشنی از پیچیدگی رابطه میان زندگی خانوادگی و سلامت انسانی ارائه میدهد و یادآور میشود کیفیت زندگی، توزیع مسئولیتها و عدالت اجتماعی، نقش اساسی از صرفاً تعداد فرزندان در شکلدهی به سلامت و طول عمر انسانها دارد.