شناسه خبر : 44449 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

علم مهجور

نظرات اقتصادی مردم چقدر با واقعیت تطابق دارند؟

 

نیما صبوری / نویسنده نشریه 

76عامل اصلی افزایش قیمت‌ها چیست؟ طمع و سوداگری؟ بهترین گزینه سرمایه‌گذاری کدام است؟ آیا دولت باید در سیاستگذاری حوزه‌های مختلف تجدیدنظر کند؟ این پرسش‌ها در کنار مواردی دیگر از این دست، موضوعات داغی هستند که اغلب در رسانه‌ها و محافل مختلف مورد بحث قرار می‌گیرند. دو اقتصاددان به نام‌های «ویلیام نوردهاوس» از دانشگاه ییل و «داگلاس ریورز» از دانشگاه استنفورد آمریکا در مقاله‌ای که به تازگی در تارنمای انجمن ملی تحقیقات اقتصادی این کشور منتشر شده است به بررسی تفاوت دیدگاه دانشمندان و مردم عادی پیرامون این پرسش‌ها پرداخته‌اند. همچنین منشأ تفاوت دیدگاه این دو گروه و نقش عواملی نظیر مدرک تحصیلی، ویژگی‌های جمعیت‌شناختی، دین و مذهب، اعتقادات و... مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. طبق این مطالعه، اگر نظر نخبگان اقتصادی مبنای دانش معتبر حول پرسش‌ها باشد (مانند اینکه سرمایه‌گذاری در سهام یک شرکت به تنهایی پرخطرتر از سرمایه‌گذاری در صندوق مشترک است)، آن وقت ارزیابی دیدگاه مردم عادی و منشأ تفاوت دو دیدگاه امکان‌پذیر خواهد بود. در این باره باید اظهار داشت که به منظور تصمیم‌گیری‌های کارآمد در زندگی روزمره و همچنین آگاهی‌بخشی و کمک به سایر شهروندان، برخورداری از دانش علم اقتصاد ضروری است. این مطالعه که روی جامعه آمریکا انجام گرفته است به‌طور خلاصه نشان می‌دهد عموم مردم این کشور از موضوعات و سیاست‌های علم اقتصاد اطلاعی ندارند. سطح پایین دانش اقتصادی مردم عمدتاً به دیدگاه‌های اقتصادی، سیاسی و مذهبی آنها برمی‌گردد که موجب می‌شود حقایق و دانش علم اقتصاد را نادیده بگیرند. این عوامل انحرافی اثرگذار در نظر مردم در پرسش‌ها و برای گروه‌های مختلف جمعیتی متفاوت بسیار ناهمگن و متنوع‌تر از چیزی است که علم سیاست عمومی پیشنهاد می‌کند. گفتنی است هر چند عمده یافته‌های این مقاله در پژوهش‌های علمی کاربرد دارد، اما در حوزه سیاستگذاری بخش‌های مختلف و همچنین تلنگر پیرامون صحت و اعتبار گفتمان‌های روزمره‌ای که پیرامون مسائل اقتصادی داریم نیز می‌تواند مفید واقع شود.

ادبیات حوزه چه می‌گوید؟

در زمینه دیدگاه و دانش مردم از علم اقتصاد، ادبیات غنی وجود دارد که تعدادی از آنها مرتبط با پژوهش کنونی هستند. عمده مطالعات این حوزه روی دو محور دانش اقتصادی (که اغلب از آن به عنوان سواد اقتصادی یا مالی یاد می‌شود) و دیدگاهی که پیرامون سیاستگذاری اقتصادی وجود دارد تمرکز یافته‌اند. به‌علاوه جامعه مورد مطالعه اکثر این مقالات، جامعه آمریکاست، که در خلال آن به قیاس نظر مردم و خبرگان پرداخته می‌شود. در این رابطه سه مطالعه کلیدی شایان توجه است. نخست، الن بلیندر و آلن کروگر (2004) یک نظرسنجی تلفنی از 1002 بزرگسال انجام دادند. پرسش‌های آنها عمدتاً درباره سیاست‌های اقتصادی بود. یک معیار از دانش اقتصادی نیز ساخته و نتایجی مشابه با آنچه در این مقاله به آن می‌رسیم حاصل شد. آنها به این نتیجه رسیدند که عقاید نسبت به منافع شخصی و دانش، نقش پررنگ‌تری در شکل‌دهی دیدگاه‌های مردم پیرامون موضوعات سیاستی دارد. مطالعه بعدی پیرامون سواد مالی است که آن را جمعی از اقتصاددانان در سال 2010 روی جمعیت جوان انجام دادند. مبنای مقاله آنها روش متداول سال‌های اخیر مطالعات این حوزه است و از نظرسنجی ملی جوانان (آمریکا) که در آن پرسش‌ها در مورد نرخ بهره، تورم و ریسک‌پذیری مطرح می‌شود استفاده شده است. طبق یافته‌های مقاله، ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و معیارهای تحصیلی در این زمینه اثرگذار هستند، هر چند مقدار R2 الگو‌های برآوردی پایین است. در مطالعه سوم نیز که مربوط به سال 2002 است دانش و دیدگاه‌های اقتصادی جمعیت بزرگسال مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. نویسندگان مقاله از پنج نظرسنجی ملی آمریکا استفاده و یک مجموعه اطلاعاتی از موضوعات مختلف اقتصادی ایجاد کردند. همچنین یک معیار از دانش که معادل میانگین تعداد پاسخ‌های درست به پرسش‌های اقتصادی نظرسنجی‌ها بود تهیه شد. سپس دیدگاه سیاستی مشارکت‌کنندگان پیرامون موضوعاتی نظیر تجارت آزاد، عرضه یا تقاضا مورد آزمون قرار گرفت. آنها به این نتیجه رسیدند که دانش تنها عامل تعیین‌کننده معنادار پاسخ صحیح دادن به پرسش‌های اقتصادی نظرسنجی است. البته این یافته چندان با نتایج مقاله کنونی سازگار نیست. مقاله کنونی، ادبیات حوزه سواد اقتصادی را وسعت می‌بخشد. در این مقاله علاوه بر دنبال کردن روش سایر مطالعات در قیاس دیدگاه خبرگان با مردم عادی، مولفه‌های جدیدی نیز اضافه می‌شود. یکی از آنها وارد کردن پرسش‌های دانش غیراقتصادی به نظرسنجی‌هاست که طی آن دانش فنی عمومی و سایر حوزه‌های علم مشارکت‌کنندگان سنجیده می‌شود. دومی هم روش آنلاین نظرسنجی و جمع‌آوری اطلاعات است که علاوه بر سهولت و جامعیت در اضافه کردن اطلاعات، کاهش هزینه‌ها را هم به دنبال دارد. بررسی‌های مقاله با نتیجه‌گیری‌های اصلی آغاز می‌شود. بر این اساس به‌طور خلاصه نخست، این نتیجه حاصل شد که سطح سواد اقتصادی، مالی و علمی آمریکایی‌ها در بهترین حالت متوسط است. به عنوان مثال، در نظرسنجی مقاله مشخص شد که تنها 38 درصد از عموم مردم به درستی تفاوت میان سیاست مالی و پولی را که از مبانی سیاست‌های اقتصادی هستند می‌دانند. در سرمایه‌گذاری برای دوران بازنشستگی عامل نزدیک بودن به خانه برای مردم اهمیت دارد. البته مردم اطلاعات بیشتری در خصوص اهمیت متنوع بودن سبد سرمایه‌گذاری دارند، جایی که 53 درصد به درستی می‌دانند که داشتن سبدی از سهم‌های مختلف امن‌تر از سهام تکی است. در مقابل تنها 22 درصد می‌دانند که با افزایش نرخ بهره، ارزش اوراق مشارکت کاهش می‌یابد. دوم، متغیرهایی مورد محاسبه قرار گرفتند که دانش عمومی مشارکت‌کنندگان را خلاصه می‌کنند. یکی از این متغیرها «نمره اقتصادی» نام دارد که دانش اقتصادی و سطح سواد نمونه مورد بررسی را امتیازدهی می‌کند. این متغیر میانگین نمرات صحیح هشت پرسش اقتصادی واقعی است. یافته‌ها نشان می‌دهد 74 درصد از مشارکت‌کنندگان میانگین نمره مثبت دارند به این معنی که پاسخ‌های آنها به‌طور میانگین صحیح است. متغیر بعدی که جامع‌تر است «نمره کل» نام دارد که به آن چهار پرسش علمی و سه پرسش اقتصادی دیگر به متغیر «نمره اقتصادی» افزوده شده است. سوم، یافته‌ها حاکی از آن است که دانش علمی و اقتصادی بیشتر از سوی متغیرهایی نظیر دین، سیاست و اعتقادات قابل پیش‌بینی است تا متغیرهایی نظیر سطح تحصیلات و سایر شاخص‌های دانش و تجربه. در حالی که اثرگذاری عقاید و مذهب ممکن است برای صاحب‌نظران چندان غافلگیرکننده نباشد، اما درصدی از پاسخ‌ها که پیرامون این موضوعات هستند قدری تعجب‌برانگیز است. چهارم، دیدگاه مردم نسبت به پرسش‌های اقتصادی تا حدی ناپایدار و ناسازگار است. به عنوان مثال، 25 درصد پاسخ «نمی‌دانم» به پرسش‌ها دادند. حدود 15 درصد از مشارکت‌کنندگان نظرشان با جور دیگر مطرح شدن پرسش‌ها تغییر می‌کند. بر این اساس در یک نظرسنجی موازی تکرارشونده در طول زمان مشاهده شد که در موقعیت‌های مختلف مشارکت‌کنندگان پاسخ‌های متفاوت به پرسش‌های اقتصادی می‌دهند.

76-2

طراحی نظرسنجی

نظرسنجی که در این مقاله مورد استفاده قرار گرفته متشکل از پرسش‌های اقتصادی، مالی و علمی است. همچنین پرسش‌هایی از حوزه‌های غیرمرتبط اثرگذار دیگر مطرح شده است از قبیل جمعیت‌شناختی، مذهب، سیاست و تحصیلات. نمونه مورد بررسی جامعه آمریکاست و مشارکت‌کنندگان دو گروه نخبگان و مردم عادی را تشکیل می‌دهند. جزئیات پرسش‌ها در جدول 1 آمده است.  گروه مردم عادی متشکل از 2056 نفر است که انتخاب و انجام نظرسنجی از آنها از سوی مرکز نظرسنجی جهانی «یوگاو» (YouGov) انجام شده است. گروه نخبگان نیز از 43 اقتصاددان فعال در مدرسه کسب‌وکار بوث دانشگاه شیکاگو آمریکا انتخاب شده‌اند. از اواخر سال 2010، مرکز تحقیقات بازارهای مالی آمریکا (IGM) از این کمیته نخبگان پیرامون سیاست‌ها و تحلیل‌های اقتصادی پرسش‌هایی مطرح می‌کند. این گروه به عنوان دانشمندان ارشد در برجسته‌ترین دانشگاه تحقیقاتی جهان (شیکاگو) شناخته شده‌اند، جایی که طیف متنوعی از دیدگاه‌ها را در خود جای داده است. بر این اساس همه پرسش‌های اقتصادی مواردی هستند که پیشتر از کمیته نخبگان پرسیده شده است. البته با توجه به سطح دانش مردم سعی شده است سادگی پرسش‌ها حفظ شود.

متغیرهای مورد آزمایش

در این‌گونه نظرسنجی‌ها، در دسته‌های مختلف، متغیرهای پیش‌بینی‌کننده فراوانی می‌تواند وجود داشته باشد (به عنوان مثال شامل 16 منطقه یا 26 صنعت مختلف). در این رابطه اما به منظور ساده‌سازی الگو‌ها سعی شده است بسیاری از پیش‌بینی‌کننده‌ها و پاسخ‌ها به صورت عددی درآیند. همچنین برای ساده شدن تفاسیر، اعداد در بازه بین منفی یک تا مثبت یک تعیین شده‌اند. روش هم به این صورت است: ابتدا متغیرها سازماندهی می‌شوند، به گونه‌ای که در پاسخ نخبگان حالت افزایشی می‌یابند. به عنوان مثال، در معیار تحصیلات، طیف بازه کمتر از دبیرستان تا تحصیلات تکمیلی (دکترا و پسادکترا) تعریف شده است. از آنجا که سال‌های تحصیل با پاسخ نخبگان همبستگی مثبت دارد، کدگذاری میزان تحصیلات به صورت منفی یک برای کمتر از دبیرستان و مثبت یک برای تحصیلات تکمیلی است. همچنین پاسخ پرسش‌های نظرسنجی بر مبنای بازه منفی یک تا مثبت یک کدگذاری شده‌اند. در مورد پرسش‌های اقتصادی، منفی یک نشانه مخالفت کامل با نظر نخبگان و مثبت یک نشانه موافقت کامل است. عمده موافقت و مخالفت‌ها کد بین مثبت 5 /0 تا منفی 5 /0 می‌گیرند و پاسخ نمی‌دانم هم کد صفر دارد.

77

یافته‌های اصلی

در شکل 1، نتایج پاسخ دو گروه نخبگان و مردم عادی به پرسش‌های نظرسنجی آورده شده است. با نگاه به این شکل اختلاف نظر دو گروه پیرامون 18 پرسش اقتصادی را می‌توان در تفاوت میله‌های ترسیم‌شده مشاهده کرد. بر این اساس برای تمام پرسش‌ها، مردم عادی نسبت به گروه نخبگان به‌طور قابل‌توجهی دیدگاهشان با پاسخ صحیح تفاوت دارد. شاید تفسیر این مشاهده این باشد که مردم عادی سطح دانش اقتصادی پایینی دارند. با نگاه به پرسش‌های حوزه سیاست‌های اقتصادی، الگوهایی از موافقت و مخالفت دو گروه مشاهده می‌شود. بر این اساس دو گروه نخبگان و مردم در مورد پایین بودن ریسک سبدهای سرمایه‌گذاری متنوع اتفاق‌نظر دارند. این اتفاق‌نظر در مورد موضوعات دیگری همچون افزایش نابرابری‌ها در نیم‌قرن اخیر و اولویت‌ سودها نیز وجود دارد. عمده تضاد نظرات در حوزه اعمال مالیات بر انتشار گازهای آلاینده و سوخت‌های فسیلی به منظور تسکین تغییرات آب‌وهوایی، نقش سوداگری و همچنین منافع تجارت آزاد است. در مورد پرسش‌های آب‌وهوایی، نخبگان کاملاً دیدگاه موافق نسبت به دانش معتبر دارند در حالی که عموم مردم نسبت به آن بی‌تفاوت هستند. در حوزه هوش مصنوعی نیز اختلاف قابل ‌توجهی در دیدگاه دو گروه پیرامون اثرگذاری آن بر اشتغال وجود دارد. 

دراین پرونده بخوانید ...