شناسه خبر : 44447 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بازگشت مجدد بحران

چرا خودکشی در آمریکا تشدید شد؟

 

آزاده خرمی‌مقدم / نویسنده نشریه

74نرخ خودکشی در میان افراد میانسال طی سال‌های 2005 تا 2015 به‌طور قابل ‌توجهی افزایش یافت، اما پس از آن کاهش ‌یافته است. در میان جوانان، نرخ خودکشی پس از سال 2010 افزایش سریعی را آغاز کرد که هنوز کاهش نیافته است. در این پژوهش شواهد تجربی برای ارزیابی علل بالقوه تغییرات اخیر در میزان خودکشی بررسی می‌شود. مشکلات اقتصادی ناشی از رکود بزرگ نقش مهمی در افزایش خودکشی در میان آمریکایی‌های در سنین بالا ایفا کرد. همچنین نتایج نشان می‌دهد افزایش شیوع افسردگی در میان جوانان در طول دهه 2010 به‌قدری زیاد بود که می‌تواند تقریباً تمام افزایش مرگ‌ومیر خودکشی در افراد زیر 25 سال را توضیح دهد. ضمناً شواهدی مبنی بر اینکه دسترسی به سلاح گرم یا مواد افیونی عامل اصلی گرایش‌های اخیر خودکشی است، چندان واضح نیست.

روند اخیر خودکشی در ایالات متحده

سری زمانی نرخ کل خودکشی در ایالات متحده از سال 1950 که در شکل یک نشان داده شده است با پایین‌ترین نقطه و اوج مشخص شده است.

میزان مرگ‌ومیر خودکشی در هر 100 هزار نفر جمعیت است.

نرخ خودکشی از 8 /9 مرگ به ازای هر 100 هزار نفر جمعیت در سال 1958 افزایش یافت و در دهه 1970 به 13 مورد در هر 100 هزار نفر رسید. سپس، نرخ خودکشی یک ‌روند نزولی چنددهه‌ای را آغاز کرد. در سال 2000، نرخ خودکشی با سن تعدیل‌شده به پایین‌ترین حد پس از جنگ، یعنی 4 /10 در هر 100 هزار نفر کاهش یافت. سپس این روند به طرز چشمگیری تغییر کرد و تا سال 2018 نرخ خودکشی با سن تعدیل‌شده به 2 /14 در هر 100 هزار نفر رسید- بالاترین میزان ثبت‌شده در دوران پس از جنگ جهانی دوم. این بدان معناست که تعداد آمریکایی‌هایی که بر اثر خودکشی جان خود را از دست ‌داده‌اند در طول دو دهه اول قرن بیست و یکم تقریباً 40 درصد افزایش‌ یافته است. با ‌وجود این، 45979 آمریکایی در سال 2020 بر اثر خودکشی جان خود را از دست دادند. افزایش نرخ خودکشی در ایالات متحده در مقایسه با سایر کشورهای توسعه‌یافته منحصربه‌فرد است. در شکل 2، از داده‌های سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه (OECD) برای ترسیم تغییرات در نرخ خودکشی با سن تعدیل‌شده برای اقتصادهای بزرگ و پیشرفته در طول قرن 21 استفاده شده است. از آنجا ‌که نرخ‌ها در سطوح مختلف در کشورها متفاوت است، هر خط نشان‌دهنده تغییرات نرخ سالانه خودکشی یک کشور نسبت به میزان آن در سال 2000 است. همان‌طور که در شکل 2 مشخص است، بیشتر کشورها پس از سال 2000 شاهد کاهش نرخ خودکشی بودند. برخی کشورها مانند روسیه، ژاپن و آلمان شاهد کاهش نسبی (و مطلق) زیادی در میزان خودکشی بودند. نرخ خودکشی روسیه در سال 2000 با 2 /40 در هر 100 هزار نفر یکی از بالاترین‌ها در جهان بود؛ اما تا سال 2019 بیش از 50 درصد کاهش یافت. به‌طور مشابه، ژاپن قرن را با نرخ خودکشی بالایی آغاز کرد؛ اما حدود یک‌سوم کاهش یافت. میزان خودکشی در آلمان طی دو دهه گذشته بیش از 25 درصد کاهش ‌یافته است. ایالات‌متحده بیشترین افزایش در نرخ خودکشی را داشته است و یکی از چهار کشوری است که در این دوره شاهد افزایش نرخ خودکشی بوده است. تنها کشور دیگری که شاهد افزایش نسبی خودکشی در مقایسه با ایالات متحده بود، برزیل بود. اما، مانند سایر کشورهای عمدتاً کاتولیک، نرخ خودکشی در برزیل پایین است و این دوره با 1 /5 در هر 100 هزار نفر شروع می‌شود. نکته قابل ‌توجه این است که، نرخ خودکشی در بریتانیا در بیشتر دو دهه گذشته نسبتاً ثابت بود؛ اما پس از سال 2016 افزایش یافت. با ‌وجود این، افزایش نرخ خودکشی در ایالات متحده هم از نظر تداوم و هم از نظر بزرگی منحصربه‌فرد است. تا پایان سال 2010، ایالات متحده دومین نرخ بالاتر را داشت، تقریباً برابر با ژاپن.

توضیحات: نرخ‌ها بر اساس سن با جمعیت در سال 2010 تنظیم شده است. سال اول برای همه کشورها به جز بریتانیا (2001) سال 2000 است. همان‌طور که در نمودار نشان داده شده سال آخر، آخرین سالی است که داده‌ها در دسترس هستند (2020-2017).

نرخ خودکشی در طول زمان معمولاً با استفاده از نرخ‌های مرگ‌ومیر تعدیل‌شده با سن مقایسه می‌شود. از آنجا ‌که میزان خودکشی از نظر تاریخی در طول چرخه زندگی متفاوت بوده است، نرخ‌های تعدیل‌شده با سن به روشن ‌شدن تغییرات در مرگ‌ومیر کلی به دلیل تغییر در خطرات جدی به ‌جای پیری جمعیت کمک می‌کند. در طول دهه 2000، میزان خودکشی در سنین خاص به‌طور چشمگیری برای افراد میانسال و مسن افزایش یافت. در دهه 2010، نرخ خودکشی برای این گروه‌ها تثبیت شد، در حالی‌ که این میزان در میان جوانان به‌طور قابل ‌توجهی افزایش یافت. این رقم نشان می‌دهد که در سال‌های 2000 تا 2010 میزان خودکشی برای افراد جوان‌تر از 20 سال و بالاتر از 70 سال افزایش نیافته است. برای افراد بین 20 تا 70 سال، میزان خودکشی در این دوره افزایش ‌یافته است، به‌ویژه برای افراد 45 تا 65ساله. نکته مهم، این است که بیشتر این افزایش پس از سال 2005 رخ ‌داده است- دوره رکود بزرگ. برای مثال، در بین افراد ۵۵ساله تخمین زده می‌شود که میزان خودکشی از 13 به 15 در هر 100 هزار بین سال‌های 2000 تا 2005 افزایش ‌یافته و سپس تا سال 2010 به 6 /19 افزایش ‌یافته است. نرخ خودکشی پس از سال 2010 در میان افراد 20 تا 70ساله به افزایش خود ادامه داد. سپس برای افرادی که در اواسط سال‌های کاری خود بودند، نرخ خودکشی پس از سال 2015 کاهش یافت. این کاهش تاخیری برای افراد 40 تا ۷۰ساله، تفسیر نرخ خودکشی ناشی از چرخه تجاری را پیچیده می‌کند که به دلیل اثرات تاخیری یا طولانی‌مدت شدت رکود بزرگ است. ویژگی قابل ‌توجه تغییرات در میزان خودکشی مربوط به سن بعد از سال 2010 این بود که این دهه‌ای بود که در آن این مشکل به‌ویژه برای جوانان بحرانی شد. در میان نوجوانان ۱۵ساله، میزان خودکشی پس از سال 2010 تقریباً دو برابر شد- از 1 /4 در هر 100 هزار در سال 2010 به 2 /6 در سال 2015 و 2 /7 در سال 2020. در مجموع، میزان خودکشی در میان جوانان در دهه اول قرن بیستم کمی تغییر کرد و پس از سال 2010 به میزان قابل‌ توجهی افزایش یافت. برای میانسالان، میزان خودکشی بین سال‌های 2005 تا 2015 بیشترین افزایش را داشته و پس از آن کاهش ‌یافته است. در نتیجه، افزایش کل پس از سال 2015 که در شکل یک مشاهده می‌شود، عمدتاً ناشی از افزایش نرخ خودکشی در میان جوانان بود.

میزان خودکشی در میان زنان و گروه‌های اقلیت نژادی و قومی اخیراً به‌طور نامتناسبی نیز افزایش ‌یافته است. از اواسط دهه 2010، نرخ خودکشی در میان سیاه‌پوستان و آمریکایی‌های اسپانیایی‌تبار به‌شدت افزایش‌یافته است. این الگوها سوالات زیادی را ایجاد می‌کنند و بر اهمیت درک علل اصلی این افزایش‌ها تاکید می‌کنند. بخشی از دلایل آن بیماری روانی درمان‌نشده است که هم در میزان خودکشی و هم در قسمت‌های افسردگی اساسی مشهود است. با توجه ‌به اینکه بخش‌های افسردگی اساسی پیش‌بینی‌کننده کلیدی افکار، تلاش و تکمیل خودکشی هستند، نقش دسترسی به مراقبت‌های بهداشت روانی باکیفیت باید اولین خط دفاعی برای کاهش خودکشی باشد. در واقع، قوانینی که دسترسی به مراقبت‌های بهداشت روانی را از طریق الزامات برابری گسترش داده‌اند، نویدبخش بوده است. با این ‌حال، تغییرات در پوشش بیمه سازوکار قانع‌کننده‌ای برای افزایش خودکشی در دهه گذشته نیست. اگر قرار باشد با گسترش درمان تعداد فزاینده آمریکایی‌هایی که از افسردگی شدید و سایر بیماری‌های روانی جدی رنج می‌برند، خودکشی کاهش پیدا کند، این امر مستلزم گسترش دسترسی و استفاده از درمان در بیمه‌شدگان است. این می‌تواند شامل افزایش تعداد ارائه‌دهندگان بهداشتی باشد که برای درمان سلامت روان به بیماران بیمه‌شده خدمات ارائه می‌دهند. همچنین می‌تواند شامل تلاش‌هایی برای تشویق درمان در میان افرادی باشد که از افسردگی شدید رنج می‌برند، اما مطمئن نیستند یا مایل نیستند به دنبال مراقبت‌های بهداشت روان باشند.

 در حالی‌ که مالکیت اسلحه در ایالات متحده عامل نرخ فوق‌العاده بالای خودکشی با اسلحه است، نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که برای اکثر گروه‌های سنی افزایش اخیر خودکشی حداقل به همان اندازه ناشی از خودکشی‌های غیر اسلحه به دلیل مرگ ناشی از شلیک گلوله است. این موضوع برای افراد بسیار جوان استثناست زیرا به نظر می‌رسد افزایش زیاد خودکشی آنها در این اواخر با دسترسی به اسلحه تشدید شده است. شواهد امیدوارکننده‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه قوانین هشدار می‌توانند خطر خودکشی را کاهش دهند. اما در مورد اینکه آیا گسترش یا تقویت این قوانین می‌تواند مرگ‌ومیر خودکشی در میان نوجوانان را کاهش دهد، خیلی کم می‌دانیم. بحران مواد افیونی به‌عنوان بخش بالقوه مهمی از داستان برجسته می‌شود. شوک بهداشت عمومی که اپیدمی مواد افیونی است با افزایش خودکشی‌ها، حداقل در سطح ملی، همزمان شده است. اما، همان‌طور که نتایج نشان می‌دهد، تغییرات در نرخ خودکشی در ایالت‌هایی که شدیدترین افزایش در مصرف را داشته‌اند، اساساً با تغییرات نرخ خودکشی در ایالت‌هایی با کمترین افزایش در خودکشی یکسان است. این نشان می‌دهد که حتی از آنجا ‌که اپیدمی‌های مختلف مواد افیونی و خودکشی دارای پیشینه‌هایی مشترک هستند، اما تهدیدی متمایز برای سلامت عمومی به‌شمار می‌روند.

نقش چرخه‌های کلان اقتصادی بر خودکشی به‌خوبی مستند شده است. همان‌طور که پیشتر گفته شد، نرخ خودکشی در رکود بزرگ بیشتر برای افراد سالخورده افزایش یافت و این افزایش‌ها مطابق با شواهد تغییرات قبلی در بیکاری بود. با این ‌حال، عوامل اقتصادی به‌راحتی تغییرات نرخ خودکشی را در طول دهه 2010 توضیح نمی‌دهند.

موضوع واضح دیگر، قربانی شدن در اثر قلدری در مدارس یک پیش‌بینی‌کننده کلیدی خودکشی در میان نوجوانان است. هنوز مشخص نیست که قلدری چرا و چگونه به روند صعودی خودکشی جوانان کمک کرده است. تغییرات در دسترسی به تلفن‌های همراه، اینترنت و رسانه‌های اجتماعی ممکن است حاشیه شدید قلدری را تغییر داده باشد به‌گونه‌ای که نظرسنجی‌ها (که بر سوالات حاشیه‌ای گسترده تمرکز می‌کنند) نتوانسته است آن را به تصویر بکشد.

75

چالش مهم برای محققانی که امیدوارند نقش بالقوه عواملی را که در بالا توضیح داده شد در توضیح افزایش خودکشی بهتر شناسایی کنند، این است که بسیاری از این تغییرات در سایر کشورهای توسعه‌یافته در همان دوره رخ ‌داده است، اما هیچ کشور دیگری مانند ایالات متحده افزایش نرخ خودکشی را تجربه نکرد. برای مثال، در رکود بزرگ جهانی اکثر کشورها دچار اختلالات اقتصادی عمیقی شدند. همه کشورها به تغییرات تکنولوژیک اخیر و رسانه‌های اجتماعی دسترسی دارند. کشورهای دیگر شاهد افزایش داروهای تجویزی و غیرقانونی مواد افیونی بوده‌اند، حتی اگر در مقیاسی که در ایالات متحده مشاهده می‌شود نباشد. اگرچه شکی وجود ندارد که در ایالات متحده تعداد اسلحه‌هایی که افراد در اختیار دارند و برای خودکشی از آن استفاده می‌کنند، بیشتر است، اما افزایش خودکشی در ایالات متحده بدون افزایش تعداد خانواده‌های صاحب سلاح رخ‌داده است. حتی از آنجا ‌که می‌توان در مورد نقش‌های نسبی هر یک از این عوامل در ایالات متحده اطلاعات بیشتری کسب کرد، مطالعات مقایسه‌ای دقیقی لازم است تا به این مطالعه کمک کند که چگونه این الگوها با الگوهای کاملاً متفاوت خودکشی در کشورهای مختلف مطابقت دارند.

چندین پرسش درباره اینکه آیا تغییرات اخیر در فناوری می‌تواند خطر خودکشی را محدود کند نیز وجود دارد. تحقیقات بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد دسترسی به اینترنت و رسانه‌های اجتماعی موجب بدتر شدن سلامت روان می‌شود. این امر به‌ویژه در مورد جوانان صادق است، گروهی که در سال‌های اخیر هم بیشترین افزایش را در خطر خودکشی نشان داده است و هم در عین ‌حال بالاترین میزان استفاده از رسانه‌های اجتماعی و اینترنت را دارد. باید دید چه سیاست‌هایی (در صورت وجود) در کاهش آن به‌عنوان یک عامل خطر موثر است. شماره 988 اکنون یک استاندارد ارتباطی شناخته‌شده در سطح ملی برای کسانی است که دچار پریشانی روانی شدید هستند و به‌طور خودکار کسانی که با مشاوران بحران سلامت روان تماس می‌گیرند از طریق طیف گسترده‌ای از ارتباطات (متن، تلفن و اینترنت) ارتباط برقرار می‌کند. مداخله در بحران از طریق خطوط تلفنی می‌تواند خطرات فوری را کاهش دهد و به درمان منجر شود. شواهدی وجود دارد که آگاهی در مورد شماره 988 در حال افزایش است، اما باید دید که آیا این منبع جدید مداخله در بحران می‌تواند به کاهش خودکشی کمک کند یا خیر. 

دراین پرونده بخوانید ...