شناسه خبر : 50434 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

میراث مرد تعرفه‌گذار

بهتر نبود تعرفه‌ها به جنگ تجاری تبدیل می‌شدند؟

 

 ترجمه: جواد طهماسبی

فرض کنید که سال 2029 فرا رسیده و دونالد ترامپ کاخ ریاست‌جمهوری را ترک کرده است. سرنوشت نظام تجارت جهانی بر دوش جانشین او قرار دارد. رئیس‌جمهور بعدی می‌تواند یک‌شبه به حملات تعرفه‌ای یک‌طرفه آمریکا پایان دهد و نرخ تعرفه موثر بر اساس وزن تجاری آن را از اعداد دورقمی به حدود دو درصد کاهش دهد که قبل از روی کار آمدن آقای ترامپ برقرار بود. آیا این انتخاب کاملاً شفاف است؟

پاسخ از نظر نشریه اکونومیست مثبت است. تجارت امری با منفعت متقابل است. مالیات‌هایی که جلوی آن را بگیرند به خود آسیب می‌زنند. بازگشت تعرفه‌های آمریکا را باید نشان‌دهنده اراده یک نفر دانست، نه یک مطالبه عمومی. متحدان آمریکا فقط با گذشت شش ماه نارضایتی خود را ابراز کرده‌اند: هند به چین نزدیک‌تر می‌شود، اروپایی‌ها از خرید تجهیزات نظامی آمریکایی خودداری می‌کنند و قراردادهای تجاری کمتر و کوچک‌تر شده‌اند. بخش تولید آمریکا شاهد ازدست‌رفتن مشاغل است. دیگر امیدی وجود ندارد که وضع عوارض بر واردات بتواند کارخانه‌ها و تولید را به داخل کشور بازگرداند.

بااین‌حال ممکن است چنین هزینه‌هایی کاملاً آشکار نباشند. بازارها پس از «روز آزادسازی» آقای ترامپ سقوط کرده‌اند، اما اکنون به بالاترین رکورد خود رسیده‌اند. شاخص S&P500 شرکت‌های بزرگ آمریکا امسال 12 درصد رشد کرده‌ است. هوش مصنوعی موفق شد تا حدی آسیب اقتصادی گسترده را جبران کند. این تصویر با آنچه در آخرین موج بزرگ حمایت‌گرایی روی داد تفاوت زیادی دارد. تعرفه‌های بدنام اسموت-هاولی در دهه 1930 برخلاف آنچه تاریخ به ما می‌گوید باعث رکود بزرگ نشدند، بلکه صرفاً آن را تشدید کردند. اما بر این درس صحه گذاشتند که درون‌گرایی کاری بسیار احمقانه است. 

حقایق موجود در صحنه نیز ممکن است در دست کسانی باقی بمانند که خواهان آزادسازی هستند. شرکت‌هایی که نتوانند با رژیم تجاری جدید سازگار شوند ورشکسته خواهند شد. آنهایی که زنده می‌مانند هم اغلب پول زیادی برای جابه‌جایی محل تولید هزینه کرده‌اند و انگیزه‌ای برای انجام مجدد چنین کاری ندارند. برخی که از رقابت خارجی در امان هستند سود زیادی خواهند برد. برخی دیگر هم مشمول معافیت‌های ساخت لابی‌گران می‌شوند. به‌طور خلاصه، مجموعه‌ای جدید از منافع شخصی در سرتاسر اقتصاد آمریکا ریشه می‌دواند.

علاوه بر این، تعرفه‌ها درآمد را بالا می‌برند. دولت فدرال در ماه آگوست 30 میلیارد دلار از عوارض گمرکی درآمد کسب کرد که بیش از سه‌چهارم آن محصول تعرفه‌های جدید آقای ترامپ بود. بنابراین، کاهش عوارض گمرکی بدان معنا خواهد بود که کنگره باید پرداخت‌های جدیدی برای جبران درآمد ازدست‌رفته پیدا کند. در واقع، ضرر حاصل از کاهش چشمگیر درآمدها و ناتوانی در یافتن منابع جایگزین مانع از آن می‌شود که کنگره کاهش تعرفه‌هایی را تصویب کند که بخشی از مذاکرات تجاری دور اروگوئه در سال 1994 بود.

پس چه چیز می‌تواند به آزادسازی منجر شود؟ در کمال تعجب، اگر مناقشه تجاری امروز شباهت بیشتری به جنگ داشت احتمالاً مفیدتر می‌بود. اکثر کشورها از وضع تعرفه‌ متقابل برای مبارزه با تعرفه‌های آمریکا خودداری کرده‌اند. اتحادیه اروپا فهرستی از کالاهایی را تهیه کرد که حداکثر درد سیاسی را برای آمریکا ایجاد می‌کردند، اما اعمال عوارض بر آنها را در دوران مذاکره با آمریکا به تعویق انداخت. توافق دو طرف باعث شد آن عوارض به‌طور کامل کنار گذاشته شوند. لولا دا سیلوا، رئیس‌جمهور برزیل، در واکنش به تعرفه‌های آمریکا صرفاً اعلام کرد که بازارهای دیگر مشتاق تجارت با کشورش هستند. حتی مارک کارنی، نخست‌وزیر کانادا که سوار بر موجی از خشم عمومی علیه آمریکا به قدرت رسید از اقدامات تلافی‌جویانه عقب‌نشینی می‌کند. چین تنها کشوری است که آتش را با آتش پاسخ داد.

عدم اجرای اقدامات تلافی‌جویانه از بسیاری جهات یک موهبت به‌شمار می‌رود. این امر آسیب‌های کوتاه‌مدت ناشی از تعرفه‌های آقای ترامپ را محدود کرد، اما یک جنگ تجاری شدیدتر می‌تواند آسیب‌های ناشی از حمایت‌گرایی را آشکارتر کند. دردی که آمریکایی‌ها از قیمت‌های بالاتر و رشد اقتصادی کندتر -در مقایسه با جهان دارای تجارت آزاد- احساس خواهند کرد دردی واقعی است و با طولانی‌تر شدن مدت اعمال تعرفه‌ها شدیدتر خواهد شد. اما این درد به اندازه درد تعطیلی کارخانه‌ها و فریاد اعتراض رای‌دهندگانی که از فقدان عرف بین‌المللی رنج می‌برند بر سر سیاستمداران آشکار نیست. کاهش شدید رقابت‌پذیری درنهایت قابل‌تحمل‌تر از بروز یک بحران حاد است.

تلافی‌جویی می‌‌تواند ابزاری در دست کشورها علیه جانشین آقای ترامپ باشد. همان‌گونه که داگلاس ایروین از دانشکده دارتموث اشاره می‌کند، آمریکا معمولاً زمانی شرایط تجاری خود را آزاد می‌کند که احساس ناراحتی کرده باشد. در چنین مواقعی، این کشور در ازای دریافت امتیازهای بیشتر از شرکای تجاری‌اش، تعرفه‌ها را پایین می‌آورد. 

این رویکرد ریشه‌ای قدیمی در قانون‌گذاری کشور دارد. برای مثال، کنگره در دوران رکود به فرانکلین دلانو روزولت، رئیس‌جمهور وقت، اجازه داد تا با استفاده از قانون توافقات تجاری متقابل نرخ تعرفه‌های آمریکا را تا 50 درصد کاهش دهد، به شرط آنکه سایر کشورها به‌طور همزمان تعرفه‌هایشان را پایین آورند. روسای‌جمهور معمولاً تنها زمانی از این اختیار (و اختیارات مشابه) استفاده کرده‌اند که آمریکا در حال از دست دادن فرصت‌ها بود. به‌عنوان نمونه، جرقه آزادسازی تجاری موسوم به دور کندی در دهه 1960 زمانی خورد که احساس شد آمریکا از مزایای بازار مشترک تازه‌شکل‌گرفته اروپا محروم شده است.

شرکای تجاری آمریکا این‌بار به این نتیجه رسیده‌اند که واکنش‌های تلافی‌جویانه به تشدید تنش‌ها و آسیب به خویشتن منجر خواهد شد. آنها از خود می‌پرسند چرا باید درد تلافی‌جویی را به جان بخرند تا آمریکایی‌ها را بر سر عقل آورند؟ وخامت شرایط تجارت جهانی یک مشکل آمریکایی است و این آقای ترامپ بود که تعرفه‌ها را افزایش داد. این مصرف‌کنندگان داخلی هستند که باید مالیات و عوارض اعمال‌شده در مرزها را بپردازند. علاوه بر این، سیاستمداران آمریکا ظرفیت و امکان پایان دادن به مناقشات را دارند. آقای ترامپ از اختیاراتی استفاده می‌کند که به عقیده خودش کنگره به رئیس‌جمهور داده است. شاید دیوان عالی کشور به‌زودی حکم دهد که او اشتباه می‌کند. این دیوان در ماه نوامبر در مورد دلایل مربوط به مبنای قانونی بسیاری از مالیات‌های مرزی ترامپ -یعنی استناد به دو وضعیت اضطرار ملی تحت قانون اختیارات اقتصادی اضطراری بین‌المللی- رسیدگی خواهد کرد. با‌این‌حال، شکست به معنای پایان جنگ صلیبی آقای ترامپ نخواهد بود. وکلایش کتاب‌های قانون را زیرورو می‌کنند تا دلایل دیگری برای مالیات‌هایش پیدا کنند. بنابراین، راه‌حل در دستان خود آمریکایی‌هاست: در سال 2028 به یک رئیس‌جمهور طرفدار تجارت آزاد رای‌ دهید و بگذارید آسیب تعرفه‌ها در همان حد کاهش تدریجی رشد اقتصاد باقی بماند، به جای آنکه شاهد یک فاجعه‌ تمام‌عیار باشید.

دراین پرونده بخوانید ...