شناسه خبر : 50437 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دیدگاه خوش‌بینانه

کنار آمدن با کاهش جمعیت

دیدگاه خوش‌بینانه

به گفته ایلان ماسک، ثروتمندترین مرد جهان و پدر حداقل 12 فرزند، فروپاشی جمعیتی بزرگ‌ترین خطر برای آینده تمدن است. در نگاه بسیار بلند‌مدت حق با اوست. اگر کاهش جمعیت جهان نامحدود باشد، در نهایت بشریت ناپدید خواهد شد. اما آن‌گونه که فاجعه‌گرایان قرن‌ها با اطمینان پیش‌بینی می‌کردند رشد جمعیت منابع جهان را مصرف نکرد و باعث گرسنگی گسترده نشد. به همین ترتیب، کوچک شدن جمعیت در مقیاس‌های زمانی معمولی نیز فاجعه‌بار نخواهد بود.

کاهش جمعیت پیامدهای عمیقی دارد و انتظارات در مورد همه چیز، از مسکن گرفته تا انتشار گازهای گلخانه‌ای را دگرگون می‌کند. کاهش نیروی کار و تعداد مصرف‌کنندگان قیمت‌گذاری مجدد بسیاری از کالاها و خدمات را غیرقابل اجتناب می‌کند. دولت‌ها باید درباره چگونگی تامین مستمری‌ها و مراقبت‌های درمانی بازاندیشی کنند و راهی برای کوچک‌سازی منظم شهرها و شهرستان‌ها پیدا کنند. گذار از وضعیت قدیم به جدید از بسیاری جهات دشوار خواهد بود. اما آشفتگی یا فاجعه‌بار بودن یکسان نیستند. کسانی که کاهش جمعیت را فاجعه می‌دانند، تلویحاً می‌گویند که جوامع انسانی بدون گسترش جمعیتی نمی‌توانند به شکوفایی برسند. شواهد چنین ادعایی قابل اتکا نیستند. 

بدبینان به جمعیت به سه مشکل بالقوه اشاره می‌کنند. اول، آنها می‌گویند که کشورها و دولت‌هایشان هزینه‌هایی ثابت، به‌ویژه در قالب بدهی دارند. اگر تعداد جمعیت کاهش یابد، هزینه به ازای هر فرزند افزایش خواهد یافت. دوم، آنها اشاره می‌کنند که جوامع در حال کوچک شدن جوامعی کهنسال نیز هستند و هزینه مراقبت از سالمندان که بین کارگران رو به کاهش تقسیم می‌شود، غیر قابل تحمل خواهد شد. 

در نهایت، آنها نگران آن‌اند که جمعیت‌های کوچک‌تر نظریه‌ها و ایده‌های خوب کمتری تولید کنند، بنابراین رشد بهره‌وری کمتری داشته باشند. این امر راه‌حلی آشکار برای دو مشکل اول را از دسترس خارج می‌کند. اما هیچ‌کدام از این مشکلات به آن اندازه که به نظر می‌رسند دشوار نیستند.

مشکل بدهی را در نظر بگیرید. در شرایط برابر، جمعیت کمتر در واقع به معنای رشد اقتصاد کمتر است. رشد کمتر به‌نوبه خود به معنای درآمدهای مالیاتی کمتر خواهد بود و پایداری بدهی دولت را دشوارتر می‌کند. اما متغیر دیگری را هم باید در نظر گرفت: نرخ بهره. پایدار نگه‌ داشتن بدهی‌ها به‌عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی نه‌‌تنها به اندازه اقتصاد، بلکه به هزینه استقراض بستگی دارد. مقیاس مشکل بدهی ناشی از کاهش جمعیت به الگوهای پس‌انداز و هزینه در جامعه کوچک‌تر و مسن‌تر بستگی دارد که به‌نوبه خود نرخ بهره را تعیین می‌کند.

یک نظریه آن است که دولت‌ها کمک نقدی و یارانه‌های قبلی را ادامه می‌دهند و کهنسالان را به ولخرجی بیشتر تشویق می‌کنند. این امر افزایش شدید نرخ بهره و نسبت بدهی به GDP را به همراه دارد. اما بسیاری از اقتصاددانان خوش‌بین‌ترند. مردم سراسر جهان تمایل دارند برای دوران پیری پس‌انداز کنند، چون برای مراقبت از خود نمی‌توانند به دولت‌ها اعتماد کنند. صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی می‌کند که جوامع رو به پیری آینده هم همین کار را ادامه دهند. کارگران مسن پول بیشتری برای بازنشستگی پس‌انداز می‌کنند. کمبود نسبی فرصت‌های سرمایه‌گذاری در یک اقتصاد رو به زوال آنها را مجبور می‌کند بازدهی‌های پایین را بپذیرند، بنابراین نرخ بهره کاهش می‌یابد. دولت‌ها در چنین حالتی بهتر می‌توانند بدهی‌هایشان را بازپرداخت کنند.

از سوی دیگر، جمعیت مسن آنقدر که در ابتدا به نظر می‌رسد بار سنگینی نیست. بدون تردید، با کاهش جمعیت سهم افرادی که در سن کار هستند کاهش می‌یابد و نسبت کسانی که مسن هستند و به مراقبت نیاز دارند بالا می‌رود. این رویداد هم‌اکنون در حال رخ دادن است. در اکثر کشورهای دارای درآمد متوسط و بالا، سهم بزرگسالان در سن کار به نقطه اوج رسیده یا شروع به کاهش کرده است. این موضوع تولید سرانه را کاهش می‌دهد.

خوشبختانه هنوز راه‌هایی برای کنار آمدن با این مشکل وجود دارد. از نظر اقتصادی، عامل مهم شمار افراد نیست، بلکه تعداد افراد شاغل است. این رقم صرفاً تابعی از جمعیت در سن کار نیست و به نرخ مشارکت (سهم جمعیت سن کار در نیروی کار یا در میان افراد جست‌وجو‌کننده کار) بستگی دارد. برای مثال، در سال 2024 حدود 9 میلیون از 43 میلیون بزرگسال بریتانیا نه شاغل بودند، نه در حال تحصیل تمام‌وقت.

افزایش نرخ مشارکت می‌تواند کاهش شدید جمعیت در سن کار را جبران کند. علاوه بر این، اقتصادها به طرز شگفت‌‌آوری با نوسانات نرخ مشارکت کنار می‌آیند. بنابراین آنها می‌توانند کاهش جمعیت را نیز تحمل کنند. بین سال‌های 1990 تا 2024 جمعیت بیکار در بریتانیا 15 درصد افزایش یافت. در مقابل، اداره ملی آمار تخمین می‌زند که تا سال 2100 جمعیت در سن کار فقط هفت درصد از نقطه اوج خود پایین می‌آید. افزایش سن بازنشستگی راه دیگر مقابله با مسئله است. این اتفاق هم در حال حاضر روی می‌دهد. مطالعه اخیر گلدمن ساکس نشان می‌دهد که در مقایسه با سال 2000، هم‌اکنون یک کارگر معمولی در یک کشور ثروتمند چهار سال بیشتر کار می‌کند. کارگران مسن هم در مقایسه با گذشته بهره‌وری بالاتری دارند. به‌طور متوسط، یک فرد 70‌ساله در سال 2022 همان توانایی‌های شناختی یک فرد 53‌ساله را در سال 2000 داشت.

جوانان نیز بارهایی را به جامعه تحمیل می‌کنند. دوران جوانی در مقایسه با دهه‌های گذشته بیشتر طول می‌کشد، زیرا جوانان به ‌دلیل آموزش‌های طولانی نمی‌توانند قبل از دهه 20 زندگی‌شان به نیروی کار بپیوندند، بنابراین وجود آنها برای کشورهای ثروتمند بسیار پرهزینه شده است. برای مثال، هزینه‌ای که دولت بریتانیا به‌طور متوسط هر سال برای یک فرد زیر 25 سال انجام می‌دهد از هزینه‌های مستمری و درمان یک فرد کهنسال معمولی بیشتر است.

وقتی جمعیت کمتر باشد رشد اقتصاد پایین درد کمتر دارد. در اقتصادهایی که جمعیتشان رو به کاهش است، سرمایه‌گذاری کمتر می‌شود، چون در واقع نیازی به تشکیل سرمایه احساس نمی‌شود. در عین حال، این مکان‌ها از «تعمیق سرمایه» سود می‌برند، زیرا موجودی سرمایه به ازای هر نفر افزایش می‌یابد و بهره‌وری را بالا می‌برد. دیوید ویل، اقتصاددان دانشگاه براون در مقاله‌ای که سال گذشته انتشار یافت، اثرات گسترده اقتصادی نرخ‌های باروری پایین و بالا را مدل‌سازی کرد. مصرف به ازای هر نفر فارغ از اینکه جمعیت رو به رشد یا رو به کاهش باشد تغییر نمی‌کرد. حتی با در نظر گرفتن هزینه‌های جوانان و کهنسالان، استانداردهای زندگی در هر دو سناریو رشد کردند.

حال این پرسش مطرح می‌شود که کاهش جمعیت چگونه بر نوآوری تاثیر می‌گذارد؟ این موضوع اهمیت زیادی دارد، چرا که نظریه‌های جدید عامل رشد بهره‌وری هستند و بدیهی است که بهره‌وری بیشتر کاهش تعداد کارگران را جبران می‌کند. جمعیت بیشتر تمایل دارد تحقیقات بیشتری انجام دهد و کسب‌وکارهای بیشتری را راه‌اندازی کند. اقتصاددانان می‌گویند که کندی رشد نیروی کار در آمریکا عامل یک‌سوم کاهش اخیر در خلق کسب‌وکارهای جدید در کشور بوده است. چنین روندهایی در طول زمان قطعاً بازارها را متمرکز‌تر و اقتصادها را ناکارآمدتر خواهد کرد.

بااین‌حال، به نظر می‌رسد هنوز راه زیادی باقی مانده تا جهان ظرفیت نوآوری خود را به‌طور کامل مصرف کند. اسرائیل در مقایسه با دیگر کشورها سهم بیشتری از نیروی کارش را به بخش تحقیق و توسعه اختصاص می‌دهد، بااین‌حال، این سهم فقط یک درصد است. این بدان معناست که حتی اگر میزان نیروی کار کاهش یابد، باز هم بخش قابل‌توجهی از آن می‌تواند بر تحقیقات متمرکز شود. در کشورهای در حال توسعه مانند پاکستان که از هر 10 هزار نفر کمتر از یک نفر در فناوری یا تحقیقات کار می‌کند تعداد افراد مانع اصلی نوآوری نیست، بلکه این نظام آموزشی و محیط کسب‌وکار ضعیف است که مانع از تحقق پتانسیل اقتصادی آنها می‌شود.

علاوه بر این، فناوری می‌تواند به یافتن نظریه‌های جدید کمک کند. تحقیقات تاکنون صرفاً به استفاده از هوش مصنوعی در کمک به انسان‌ها برای انجام وظایف عادی مانند کار با داده‌ها اشاره می‌کنند، اما برخی عقیده دارند که هوش مصنوعی می‌تواند بسیار بیشتر از اینها کار کند. چارلز جونز و نیک بلوم، اقتصاددانان دانشگاه استنفورد در سال 2020 با اسناد و شواهد نشان دادند که پژوهشگران نسبت به گذشته کشفیات کمتری انجام می‌دهند. آنها دریافتند که سرعت نوآوری در حال کند شدن است. اکنون، آقای جونز بر این باور است که هوش مصنوعی می‌تواند به پژوهش در مرزهای نظریه‌ها کمک کند. برخی بنگاه‌های هوش مصنوعی هم با خوش‌بینی همیشگی پیش‌بینی می‌کنند که مدل‌ها تا سال 2028 بر توسعه خود نظارت خواهند کرد. چنین پیشرفت‌هایی امکاناتی وسوسه‌برانگیز برای اقتصاد جهان در 75 سال آینده فراهم می‌کنند. در مقابل آن، این موضوع که تعداد اندکی از دانشگاهیان به آرامی در حال تولید تحقیقات هستند کم‌اهمیت جلوه می‌کند. شاید ثابت شود که آقای جونز اشتباه می‌کرد، اما به نظر می‌رسد که احتمالاً این هوش مصنوعی خواهد بود که تعیین می‌کند آیا جهان در دهه‌های آینده به اندازه کافی نظریه تولید می‌کند یا خیر.

تهدید سالخوردگی

جمعیت جهان به اندازه‌ای سریع کاهش نمی‌یابد که نوآوری را از بین ببرد یا دولت‌ها را ورشکسته کند. آقای ماسک به همراه دیگر همفکران نگرانش بر این باورند که تنها راه جلوگیری از فاجعه آن است که روند جمعیتی با تشویق میلیاردها زادوولد معکوس شود. اما حتی اگر سیاست‌هایی برای رونق زادوولد وجود داشته باشند هنوز دولت‌ها آنها را پیدا نکرده‌اند. علاوه‌ بر این، چنین سیاست‌هایی جمعیتی سرشار از جوانان پدید می‌آورد که دردسرهای مالی آن از جامعه‌ای که مرتب به سوی پیری پیش می‌رود کمتر نخواهد بود. 

دولت‌ها برای آمادگی برای کاهش بزرگ‌ جمعیتی چه کاری باید انجام دهند؟ کارهای زیادی خود به خود انجام می‌شوند. با پیر شدن جوامع در سال‌های آینده بازنشستگان بیشتری به پای صندوق‌های رای خواهند رفت و مصرف را هم افزایش خواهند داد. در قرون 19 و 20 و زمانی که انقلاب صنعتی استانداردهای زندگی در غرب را بالا برد، نرخ باروری کاهش یافت. به‌دنبال آن، نیاز به تامین زندگی سالمندان به نوآوری‌هایی مانند حقوق بازنشستگی دولتی و خانه‌های بدون سالمندان منجر شد. همین نیروها باید دولت‌ها و کارآفرینان را وادار کنند تا به‌دنبال راه‌حل‌هایی برای جوامع رو به پیری باشند. 

اما وقتی مدارس تعطیل شوند شهرها مکان‌های نامناسب‌تری برای جوانان خواهند بود، سیاستمداران بر سالمندان متمرکز و از جوانان غافل می‌شوند. خطر واقعی فاجعه اقتصادی نیست، بلکه این است که فرآیند پیری جهان را به مکان بدتری برای بچه‌دار شدن تبدیل می‌کند. طبق گزارش سازمان ملل، تعداد افرادی که فرزندان بیشتر دارند با کسانی که فرزندان کمتری دارند در سال 2024 برابر شد. اما بدون وجود والدین مشابه و حمایت دولتی، زوج‌های کمتری تصمیم به فرزندآوری خواهند گرفت و چرخه‌ای از کاهش باروری و آرزوهای برآورده‌نشده فرزندآوری پدیدار می‌شود. دولت‌ها به‌جای نگرانی در مورد یک فاجعه اقتصادی که لزوماً اتفاق می‌افتد، یا به‌جای تلاش بیهوده برای افزایش نرخ زادوولد باید خود را برای جوامع کهنسال و زندگی‌های جدیدی که در آنها متولد می‌شوند آماده کنند. 

 

دراین پرونده بخوانید ...