شناسه خبر : 42974 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سقوط رمزارزها

آیا پایان نزدیک است؟

 ترجمه: جواد طهماسبی- سقوط از اوج سخت و سریع بود. سه هفته پیش سام بانکمن فراید در آسمان پرواز می‌کرد. صرافی رمزارزهای او به نام FTX که در آن زمان سومین صرافی بزرگ رمزارزها به‌شمار می‌رفت 32 میلیارد دلار ارزش داشت و برآورد می‌شد که ثروت خود او 16 میلیارد دلار باشد. از دیدگاه سرمایه‌گذاران ماجراجوی سیلیکون‌ولی او یک نابغه مالی بود که توانست در هنگام بازی‌های ویدئویی سرمایه‌گذاران را شگفت‌زده کند و شاید مقرر بود که اولین تریلیونر دنیا شود. در واشنگتن او را به عنوان چهره برتر جهان رمزارزها پذیرفته بودند. کسی که با قانونگذاران نشست و برخاست داشت و از تلاش‌های مربوط به اثرگذاری بر مقررات نظارت بر رمزارزها حمایت می‌کرد. امروز از آن جلال و جبروت چیزی به‌جز یک میلیون بستانکار خشمگین، ده‌ها بنگاه‌ متزلزل رمزارز و مجموعه‌ای از پرونده‌های نظارتی و جنایی باقی‌ نمانده است. فروپاشی درونی سریع FTX ضربه‌ای فاجعه‌بار به صنعتی وارد کرد که تاریخچه‌ای از ناکامی‌ها و بحران‌ها دارد. جهان رمزارزها هیچ‌گاه تا این اندازه جنایی،‌ هدردهنده پول و بی‌فایده نبوده است.  هرچه اطلاعات بیشتری درباره سقوط FTX آشکار می‌شود داستان آن تکان‌دهنده‌تر می‌شود. در دستور کار صرافی ذکر شده بود که این بنگاه دارایی‌های مشتریان را در اختیار بازوی تجاری خود نمی‌گذارد. با وجود این گزارش می‌شود که از 14 میلیارد دارایی‌هایی از این دست هشت میلیارد دلار به بنگاه پژوهشی آلامدا (Alameda) وام داده شده که یک بنگاه تجاری متعلق به آقای بانکمن فراید است. در مقابل نیز توکن‌های دیجیتال بنگاه که هیچ پشتوانه‌ای نداشتند به عنوان وثیقه پذیرفته شدند. هجوم مرگباری که برای بازپس‌گیری دارایی‌ها بر صرافی انجام گرفت شکاف بزرگ موجود در ترازنامه آن را آشکار کرد. پس از اعلام ورشکستگی FTX در آمریکا و برای سرپوش گذاشتن بر این افتضاح صدها میلیون دلار به طرز مرموزی از حساب‌ها خارج شد. درگیری شخصیت‌های بزرگ، وام‌های خانوادگی و فروپاشی یک‌شبه از ویژگی‌های بحران‌های مالی کلاسیک هستند که می‌توان آنها را در بحران تب گل لاله هلند در قرن 17 تا حباب دریای جنوب بریتانیا در قرن 18 و بحران بانکی آمریکا در اوایل دهه 1900 مشاهده کرد. ارزش بازاری تمام رمزارزها در زمان اوج خود در سال گذشته به حدود سه تریلیون دلار رسید در حالی که در آغاز سال 2021 فقط 800 میلیارد دلار بود. اکنون این ارزش به رقم 830 میلیارد دلار بازگشته است. همانند پایان تمام فرآیندهای جنون‌آمیز، اکنون این پرسش مطرح می‌شود که آیا رمزارزها می‌تواند غیر از شیادی و سفته‌بازی فایده‌ای داشته باشد؟ در ابتدا وعده یک فناوری داده می‌شد که می‌تواند واسطه‌گری مالی را سرعت بخشد و آن را ارزان‌تر و کارآمدتر کند. اکنون با بروز هر بحران این احتمال بالاتر می‌رود که ذهن‌های خلاق نگران‌تر شوند و این صنعت به خاک بیفتد. اما هنوز یک شانس باقی است: اینکه روزی نوآوری‌های پایدارتری پدیدار شوند. در حالی که رمزارزها در حال سقوط هستند باید این شانس را زنده نگه داشت. با وجود بحران‌های هفته‌های گذشته لازم است که از توانایی بالقوه زیربنایی این فناوری یاد کنیم. بانکداری متعارف به زیرساختاری گسترده نیاز دارد تا بتواند بین غریبه‌ها اعتماد برقرار کند. این فرآیند پرهزینه است و اغلب تحت سیطره خودی‌هایی قرار می‌گیرد که سهمی از آن برمی‌دارند. در مقابل، بلاک‌چین عمومی بر شبکه‌ای از کامپیوترها ساخته می‌شود که تراکنش‌ها را شفاف و از دیدگاه نظری قابل اعتماد می‌کنند. وظایفی با قابلیت عملکرد درونی را می‌توان به آنها داد. از جمله قراردادهای هوشمند خود-اجرایی که مطمئناً به همان شکلی که نوشته شده‌اند اجرا می‌شوند. مجموعه‌ای از توکن‌ها و قواعد حاکم بر آنها راهی هوشمند را باز می‌کنند که انگیزه مشارکت را ایجاد می‌کند. اقداماتی که در جهان واقعی غیرعملی یا پرهزینه هستند امکان‌پذیر می‌شوند. به عنوان مثال، هنرمندان می‌توانند از منافع فروش مجدد آثار دیجیتالی خود سهم ببرند. نکته مایوس‌کننده آن است که با گذشت 14 سال از اختراع بلاک‌چین بیت‌کوین این وعده‌ها هنوز محقق نشده‌اند. جنون رمزارزها استعدادهای درخشان فارغ‌التحصیلان دانشگاه و حرفه‌ای‌های وال‌استریت و همچنین سرمایه‌های بنگاه‌های خطرپذیر، صندوق‌های حکومتی و صندوق‌های بازنشستگی را به سمت خود کشید. انبوهی از پول، زمان، استعداد و انرژی برای ساخت آن چیزی صرف شد که در نهایت بیشتر از یک کازینوی مجازی نبود. نمونه‌های کارآمد و غیرمتمرکزی از عملکردهای مالی اصلی از جمله تبادل ارزها و عملیات وام‌دهی دیده می‌شوند اما بسیاری از مشتریان از ترس از دست دادن پولشان به آنها اعتماد ندارند. در عوض، آنها به سفته‌بازی با توکن‌های بی‌ثبات عادت کرده‌اند. در این میان پولشویان، دورزنندگان تحریم‌ها و متقلبان فراوان شده‌اند.  شاید افراد بدبین در این شرایط بگویند که باید با اعمال مقررات این صنعت را از صحنه خارج کرد. اما یک جامعه سرمایه‌داری باید به سرمایه‌گذاران اجازه دهد تا خطر کنند با این دانش که ممکن است این شرط‌بندی به ضررشان تمام شود. علاوه بر این، بدبینان باید بپذیرند که هیچ‌کس نمی‌داند کدام فناوری‌ها مثمرثمر هستند و کدام خیر. افراد باید آزاد باشند تا پول خود را به نیروی شکافت هسته‌ای، کشتی‌های فضایی، یا متاورس و مجموعه‌ای از دیگر فناوری‌هایی اختصاص دهند که ممکن است به هیچ جایی نرسند. رمزارزها نیز متفاوت نیستند. چه کسی می‌داند؟ شاید با توسعه اقتصاد مجازی کاربردهای سودمند غیرمتمرکز دیگری پدیدار شوند. فناوری زیربنایی همچنان روند بهبود را طی می‌کند. به عنوان مثال، ارتقای بلاک‌چین اتریوم در ماه سپتامبر مصرف انرژی آن را به میزان زیادی کاهش داد و راه را برای اجرای موثر حجم بزرگی از تراکنش‌ها باز کرد. مقررات‌گذاران به جای نظارت بیش از حد یا سرکوب‌ کردن رمزارزها باید به دو اصل توجه کنند. اول اینکه مطمئن شوند دزدی و تقلب به حداقل می‌رسد. دیگر آنکه جریان اصلی نظام مالی را در برابر تکانه‌های رمزارزها مصون کنند. اگرچه بلاک‌چین‌ها در اصل برای فرار از مقررات طراحی شده‌اند این اصول نظارت بر موسساتی را که دروازه‌های فضای رمزارزها هستند توجیه می‌کند. الزام صرافی‌ها به ایجاد پشتوانه‌ای از دارایی‌های نقدشونده برای سپرده‌های مشتریان یک گام اصلی است. گام دوم آن است که مقررات افشا اعطای وام‌های بزرگ و با وثیقه مشکوک به بازوهای تجاری بنگاه را برملا کنند. اگر قرار است استیبل‌کوین‌ها ابزار پرداخت در بانک‌ها باشند باید تحت نظارت و مقررات قرار گیرند و ارزش خود را در جهان واقعی ارزها حفظ کنند. اینکه رمزارزها باقی می‌مانند یا فقط به یک کنجکاوی مالی تبدیل می‌شوند به مقررات وابسته نیست. هرچه تعداد بحران‌ها بیشتر شود کل صنعت و بلندپروازی‌های آن بیشتر بی‌اعتبار می‌شود. اگر سرمایه‌گذاران و کاربران نگران از دست دادن پولشان باشند انگیزه‌ها برای نوآوری کاهش می‌یابد. رمزارزها باید یک کاربرد واقعی فراتر از شیادی‌ها داشته باشند تا بتوانند دوباره قد علم کنند. 

دراین پرونده بخوانید ...