شناسه خبر : 44964 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تلخی بی‌پایان

ترس از شکست چگونه ما را از تصمیم‌های درست دور می‌کند؟

 

سعید ابوالقاسمی / نویسنده نشریه 
حامد زرندی / نویسنده نشریه 

انسان‌هایی که روی زمین زندگی می‌کنند، در دو دسته جای می‌گیرند: آنهایی که ترسیده‌اند و ترس از اقدام سبب شده تا علایقشان را انکار کنند؛ و آنهایی که با ترس‌هایشان روبه‌رو شده‌اند، تصمیم گرفته‌اند، اقدام کرده‌اند و به آنچه خواسته‌اند، دست یافته‌اند. داستان‌های الهام‌بخش از زندگی افراد موفق که به شهرت و ثروت دست یافته‌اند، از انتخاب‌های دسته دوم نشأت می‌گیرد. نمونه این انسان‌های موفق، بیل گیتس و مارک زاکربرگ هستند که از نیمه راه، جایی که به این نتیجه رسیدند دانشگاه مسیر مطلوبی برایشان هموار نمی‌کند، پا پس کشیدند، از مسیر در حال عبور بازگشتند و انتخاب جدیدی را رقم زدند که اکنون آنها را به موفقیت، ثروت، شهرت و البته تخصص رهنمون کرده است. تصمیمی که بیل گیتس و زاکربرگ گرفته‌اند، از آن دست تصمیم‌هایی نیست که انسان‌های معمولی قادر به اتخاذ و انجام آن باشند. زمانی که عموم مردم، داستان موفقیت این دو فرد را می‌شنوند، با خود فکر می‌کنند «چه شده است که چنین تصمیمی گرفته‌اند؟» دلیل طرح این پرسش آن است که «همه می‌دانند» یک دانشگاه خوب، قابل رها کردن نیست و اگر فردی در حال تحصیل در یک دانشگاه خوب باشد و تصمیم بگیرد آن را رها کند، در گام دوم، با توصیه خانواده و دوستان روبه‌رو می‌شود که تاکید می‌کنند کار و درس را در کنار هم ادامه بدهد. مثال‌های بسیار دیگری در این ارتباط وجود دارد که ارتباط «ترس از تصمیم‌گیری»، «اجتناب از اقدام» و «بازگشت از نیمه راه فعالیت» را مشخص می‌کند. کارفرمایی که از ترس عواقب بعدی، با کارمندان و کارگرانی که عملکرد مطلوبی ندارند خداحافظی نمی‌کند؛ باقی ماندن افراد در یک شغل ملال‌آور و توجیه‌ناپذیر با این عنوان که اگر تصمیم جدیدی بگیرم و در آن تصمیم موفق نباشم، شغل ملال‌آور فعلی را هم از دست خواهم داد؛ ادامه تحصیل افراد در رشته‌ای که علاقه‌ای به آن ندارند و ترس از کنار گذاشتن آن و تحصیل در رشته مورد علاقه؛ و عدم توقف اجرای یک برنامه اجرایی از سوی یک سیاستگذار کلان اقتصادی و سیاسی به دلیل ترس از تبعات اتخاذ سیاست جدید، همه، مثال‌های مشخصی است از آنچه افراد «هراس از تصمیم‌گیری» را در فرآیند زندگی و کار خود دخالت می‌دهند. با همه این مثال‌ها، این سوال مطرح می‌شود که «چرا افراد زمانی که تصمیمی می‌گیرند، فعالیتی را آغاز می‌کنند، مراحل مقدماتی و میانی آن را می‌گذرانند، و متوجه می‌شوند این فعالیت نتیجه‌بخش نیست، آن را متوقف نمی‌کنند و تصمیمات جدید را اجرایی نمی‌کنند؟»؛ پاسخ این سوال، در یک جمله خلاصه می‌شود: «افراد از اینکه تصمیمی بگیرند و در آینده پشیمان شوند، متنفر هستند.» انسان‌ها از پشیمان شدن بیزارند و علاقه‌ای ندارند تصمیمی بگیرند که آنها را با مشکلات متعدد روبه‌رو کند. تجربه و علم نشان داده‌اند افراد تصمیم جدید نمی‌گیرند چرا که نمی‌خواهند پشیمان شوند و ترجیح می‌دهند روی تصمیم‌های قبلی پافشاری کنند چون از عواقب این تصمیمات آگاه هستند و قرار نیست وارد دنیای ناشناخته‌ای شوند. این موضوع در اقتصاد رفتاری هم صادق است. اقتصاد رفتاری تاکید می‌کند یکی از مهم‌ترین دلایلی که افراد علاقه‌ای به تصمیم‌گیری جدی ندارند این است که «انسان‌ها می‌هراسند با تصمیم جدید، دستاوردهای پیشین خود را از دست بدهند». دنیل کانمن، روانشناس و اقتصاددان رفتاری که در سال 2002 موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شد، دلیل چنین رویکردی را به صورت بسیار واضح و ملموس توضیح می‌دهد: «از دست دادن یک موقعیت یا دستاورد در مقایسه با به دست آوردن همان موقعیت، 5 /2 برابر تاثیر عمیق‌تری بر انسان‌ها می‌گذارد. بنابراین، زمانی که انسان‌ها چیزی را از دست بدهند، برایشان گران‌تر تمام می‌شود و به همین دلیل افراد علاقه‌ای به خطر کردن ندارند.» همین موضوع نشان می‌دهد که انسان‌ها به صورت عمومی در حالت پیش‌فرض فعلی باقی می‌مانند و تمایل دارند در شرایط فعلی به زندگی و کار خود ادامه دهند. و این موضوع از زندگی روزانه به موارد مختلفی مثل تحصیل، کار، سرمایه‌گذاری، سیاستگذاری و برنامه‌ریزی نیز تسری یافته است.

چرا اجتناب می‌کنیم؟

اجتناب به خودداری از درگیر شدن در فعالیت‌ها یا موقعیت‌های خاص به دلیل ترس، اضطراب یا سایر احساسات منفی اشاره دارد. افراد ممکن است به دلیل ترس از شکست، از انجام فعالیت‌های مختلف اجتناب کنند زیرا شکست را تهدیدی برای عزت‌نفس و احساس هویت خود می‌دانند. شکست می‌تواند تجربه‌ای دردناک باشد که احساس شرم، خجالت و ناامیدی را در افراد برمی‌انگیزد. در نتیجه، افراد ممکن است از موقعیت‌هایی اجتناب کنند که از خود در برابر این احساسات منفی محافظت نمی‌کنند. ترس از شکست تاثیر قابل توجهی بر زندگی افراد خواهد داشت و فرصت‌های رشد و موفقیت انسان‌ها را محدود می‌کند. اجتناب می‌تواند به از دست رفتن فرصت‌ها، کاهش اعتمادبه‌نفس و کاهش انگیزه منجر شود. زمانی که افراد از موقعیت‌های چالش‌برانگیز اجتناب می‌کنند، ممکن است فرصت یادگیری مهارت‌های جدید، کسب تجربه ارزشمند و رسیدن به اهداف خود را از دست بدهند. ترس از شکست، در بسیاری از ابعاد خود، ریشه در کمال‌گرایی دارد. این باور که فرد برای موفقیت باید کامل یا بی‌عیب باشد، سرمنشأ موضوعی است که به آن کمال‌گرایی یا ایده‌آل‌طلبی می‌گوییم. کمال‌گرایی می‌تواند به انتظارات غیرواقعی و احساس فشار مداوم برای عملکرد در سطح بالا منجر شود. زمانی که افراد احساس می‌کنند باید کامل باشند، ممکن است بیش از حد از خود انتقاد کنند و از قرار گرفتن در موقعیت‌هایی که مرتکب اشتباه می‌شوند یا از انتظاراتشان کوتاه می‌آیند، اجتناب کنند. علاوه بر کمال‌گرایی، ترس از شکست نیز می‌تواند تحت تاثیر تجربیات گذشته‌ای که به شکست انجامیده یا بازخورد منفی دربر داشته است، به وجود آید. اگر فردی در گذشته شکست خورده یا انتقاد قابل ‌توجهی را تجربه کرده باشد، ممکن است از تکرار آن تجربیات در آینده هراس داشته باشد. این موضوع می‌تواند به اجتناب از موقعیت‌ها یا فعالیت‌های مشابه منجر شود. برای غلبه بر ترس از شکست و کاهش اجتناب، ایجاد ذهنیت رشد در افراد اهمیت بسیاری دارد. ذهنیت رشد شامل پذیرش چالش‌ها و دیدن شکست‌ها به عنوان فرصت‌هایی برای یادگیری و پیشرفت است. افراد دارای ذهنیت رشد معتقدند می‌توانند توانایی‌های خود را با تلاش و فداکاری به جای داشتن ویژگی‌های ثابت توسعه دهند. از سوی دیگر، قرار دادن شکست به عنوان بخشی طبیعی از فرآیند یادگیری، موضوع بسیار مهم، مفید و تاثیرگذاری به شمار می‌رود. شکست، بازتابی از ارزش یا هویت فرد نیست، بلکه یک ناکامی موقت است که می‌توان با پشتکار و تلاش، بر آن غلبه کرد. با پذیرش شکست به عنوان یک فرصت یادگیری، افراد می‌توانند ترس خود را از شکست کاهش دهند و تمایل بیشتری به ریسک کردن و امتحان کردن تصمیم‌ها و موقعیت‌های جدید پیدا کنند.

اقتصاد، هراس‌آور است!

اجتناب و ترس از شکست می‌تواند تاثیر بسزایی بر فعالیت‌های مالی و اقتصادی افراد داشته باشد. افراد ممکن است از سرمایه‌گذاری، راه‌اندازی یک کسب‌وکار یا دنبال کردن یک شغل جدید اجتناب کنند زیرا از شکست و ضررهای مالی احتمالی ناشی از آن می‌ترسند. ترس از شکست می‌تواند به عدم اعتماد به توانایی‌های فرد برای تصمیم‌گیری صحیح مالی بینجامد. مردم ممکن است تحت تاثیر پیچیدگی بازارهای مالی و خطرات احتمالی سرمایه‌گذاری احساس ترس کنند. در نتیجه، آنها ممکن است به‌طور کلی از سرمایه‌گذاری اجتناب کنند و فرصت‌های رشد ثروت و تضمین آینده مالی خود را نیز از دست بدهند. در رویکردی دیگر، ترس از شکست می‌تواند افراد را از شروع یک کسب‌وکار یا دنبال کردن یک حرفه جدید بازدارد. شروع یک کسب‌وکار شامل ریسک کردن و تصمیم‌گیری‌های دشوار است که می‌تواند تاثیر قابل‌ توجهی بر رفاه مالی فرد داشته باشد. اگر افراد از شکست خوردن می‌ترسند، ممکن است درباره انجام اقدامات لازم برای شروع یک کسب‌وکار یا دنبال کردن یک مسیر شغلی جدید تردید داشته باشند. این رویکرد افراد، پتانسیل درآمد آنها را محدود می‌کند و آنها را از دستیابی به اهداف مالی خود بازمی‌دارد. ترس از شکست علاوه بر اجتناب از فعالیت‌های مالی و اقتصادی، می‌تواند به ریسک‌گریزی بیش از حد نیز منجر شود. مردم ممکن است به اندازه‌ای از نابود کردن پول بترسند که به صورت کلی از ریسک کردن اجتناب کنند؛ این موضوع حتی اگر احتمال وجود پاداش‌های بالقوه بیشتر از خطرات باشد نیز صادق است. بر همین اساس، می‌توان نتیجه گرفت که چنین رویکردی می‌تواند به از دست رفتن فرصت‌های رشد و موفقیت مالی منجر شود. انسان‌ها باید برای غلبه بر ترس از شکست و کاهش اجتناب در فعالیت‌های مالی و اقتصادی، نوعی ذهنیت رشد ایجاد کنند و شکست را به عنوان فرصتی برای یادگیری دوباره در نظر بگیرند. مردم باید خود را در مورد بازارهای مالی آموزش دهند و از متخصصان مورد اعتماد مشاوره بگیرند تا به آنها در تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری آگاهانه کمک کنند. آنها همچنین باید مایل به ریسک‌های حساب‌شده و درس گرفتن از اشتباهات خود باشند. علاوه بر این، افراد باید به جای سود یا زیان کوتاه‌مدت، روی اهداف مالی بلندمدت خود تمرکز کنند. با تعیین اهداف مالی روشن و تدوین برنامه‌ای برای دستیابی به آنها، افراد می‌توانند انگیزه داشته باشند و بر موفقیت مالی خود متمرکز شوند. همچنین، مهم است که افراد انتظارات خود را مدیریت کنند و بپذیرند که در این مسیر شکست‌هایی وجود خواهد داشت. بازارهای مالی غیرقابل پیش‌بینی هستند و حتی باتجربه‌ترین سرمایه‌گذاران نیز می‌توانند ضرر کنند. با پذیرفتن اینکه شکست، بخشی طبیعی از فرآیند یادگیری است، افراد می‌توانند ترس خود را از شکست کاهش دهند و تمایل بیشتری به ریسک کردن و پیگیری اهداف مالی خود پیدا کنند.

اقتصاد رفتاری و توجیه ترس از شکست

ترس از شکست پدیده‌ای رایج است که به شکل‌های مختلف بر فرآیندهای تصمیم‌گیری افراد تاثیر می‌گذارد. در اقتصاد رفتاری، ترس از شکست به بیزاری از ریسک کردن یا تصمیم‌گیری که ممکن است به نتایج منفی منجر شود اشاره دارد. این بیزاری می‌تواند به رفتار اجتنابی منتهی شود، جایی که افراد به‌طور کلی از تصمیم‌گیری اجتناب می‌کنند یا گزینه‌هایی را انتخاب می‌کنند که خطر کمتری دارند اما ممکن است سودمندترین نباشند. اقتصاد رفتاری اجتناب را به عنوان نوعی رفتار تصمیم‌گیری تعریف می‌کند که شامل اجتناب از نتایج منفی به جای جست‌وجوی نتایج مثبت است. رفتار اجتنابی اغلب از ترس از شکست ناشی می‌شود و می‌تواند تصمیم‌گیری نامطلوب را نتیجه دهد. برای مثال، یک فرد ممکن است از سرمایه‌گذاری در سهام پرریسک اجتناب کند، زیرا می‌ترسد پول خود را از دست بدهد، حتی اگر بازده بالقوه سرمایه‌گذاری بسیار بیشتر از یک گزینه کم‌ریسک باشد. رفتار اجتنابی همچنین می‌تواند به «فلج تصمیم‌گیری» منجر شود؛ جایی که افراد به دلیل ترس از شکست قادر به تصمیم‌گیری نیستند. این موضوع به ویژه در موقعیت‌هایی که زمان مهم است، مانند شرایط اضطراری یا هنگام تصمیم‌گیری‌های تجاری حساس به زمان، مشکل‌ساز خواهد بود. اقتصاد رفتاری نشان می‌دهد که رفتار اجتنابی تحت تاثیر سوگیری‌های شناختی متعددی از جمله بیزاری از از دست دادن، سوگیری وضعیت موجود و سوگیری تایید است. بیزاری از از دست دادن به تمایل افراد برای قرار دادن وزن بیشتر بر ضررهای احتمالی نسبت به سود بالقوه اشاره دارد. این سوگیری می‌تواند به رفتار اجتنابی منجر شود زیرا افراد ممکن است بیشتر نگران اجتناب از ضرر باشند تا به دنبال منافع بالقوه. سوگیری وضعیت موجود به تمایل افراد به ترجیح وضعیت فعلی امور بر تغییر اشاره دارد. این سوگیری همچنین می‌تواند موجب رفتار اجتنابی شود، زیرا افراد ممکن است با حفظ وضعیت موجود راحت‌تر باشند تا ریسک‌هایی که ممکن است به پیامدهای منفی منجر شود. سوگیری تایید به تمایل افراد به جست‌وجوی اطلاعاتی اشاره دارد که باورها یا سوگیری‌های موجود آنها را تایید می‌کند. این سوگیری می‌تواند باعث رفتار اجتنابی شود، زیرا افراد ممکن است از تصمیماتی که باورها یا سوگیری‌های موجود آنها را به چالش می‌کشد اجتناب کنند. اقتصاد رفتاری برای غلبه بر رفتار اجتنابی و ترس از شکست در تصمیم‌گیری، چندین استراتژی را پیشنهاد می‌کند. یک استراتژی این است که فرآیند تصمیم‌گیری را به‌گونه‌ای تنظیم کنیم که به جای زیان‌های بالقوه، بر دستاوردهای بالقوه تمرکز کند. این استراتژی را می‌توان با تاکید بر مزایای بالقوه یک تصمیم، به جای خطرات بالقوه به انجام رساند. استراتژی دوم، ارائه اطلاعات و بازخورد بیشتر در مورد نتایج بالقوه یک تصمیم به افراد است. این استراتژی هم می‌تواند به کاهش عدم اطمینان و افزایش اعتمادبه‌نفس در تصمیم‌گیری کمک کند که در نهایت رفتار اجتنابی را کاهش می‌دهد. علاوه بر این، اقتصاد رفتاری نشان می‌دهد که افراد می‌توانند با تمرین تصمیم‌گیری در یک محیط امن، بر رفتار اجتنابی غلبه کنند. این استراتژی را هم می‌توان با درگیر شدن در تمرین‌های شبیه‌سازی‌شده یا سناریوهای ایفای نقش به کار برد که به افراد اجازه می‌دهد بدون ترس از نتایج منفی، تصمیم‌گیری را تمرین کنند.

پژوهش‌های علمی چه می‌گویند؟

43ترس از شکست و تاثیر آن بر اجتناب از تصمیم‌های تازه به‌طور گسترده به‌وسیله دانشگاه‌ها و مراکز علمی معتبر در سراسر جهان مورد مطالعه قرار گرفته است. این پژوهش‌ها، علل و پیامدهای ترس از شکست و همچنین مداخلاتی را که می‌توان برای کاهش تاثیر آن به کار برد، روشن کرده‌اند. یکی از نمونه‌های پژوهش‌های علمی در مورد ترس از شکست، مطالعه‌ای است که از سوی پژوهشگران دانشگاه استنفورد انجام شده است. این مطالعه «تاثیر ترس از شکست را بر پیشرفت تحصیلی در میان دانشجویان» بررسی کرد. پژوهشگران پس از انجام این مطالعه، دریافتند دانشجویانی که سطح بالایی از ترس از شکست را داشتند، به احتمال زیاد از انجام کارهای چالش‌برانگیز اجتناب می‌کردند و در مواجهه با موانع به راحتی تسلیم می‌شدند. این رویکرد دانشجویان، در سطح خود به پیشرفت تحصیلی پایین‌تر و عملکرد ضعیف‌تر در دانشگاه و فعالیت‌های علمی دانشجویی می‌انجامید. نمونه دیگری از پژوهش‌های علمی در مورد ترس از شکست، مطالعه‌ای است که از سوی پژوهشگران دانشگاه میشیگان انجام شده است. این مطالعه «رابطه میان ترس از شکست و اضطراب را در دانشجویان» بررسی کرد و پژوهشگران طی آن دریافتند ترس از شکست به شدت با اضطراب مرتبط است، زیرا دانشجویان ممکن است نگران عواقب شکست یا اشتباه باشند. ایجاد چرخه اجتناب و به تعویق انداختن فعالیت‌ها، نتیجه‌ای است که این ترس از شکست و ارتباط آن با اضطراب برای دانشجویان ایجاد می‌کند و در نهایت، عوامل و احساسات منفی را در میان آنان دوچندان می‌کند. سومین نمونه از تحقیقات علمی در مورد ترس از شکست، پژوهشی است که از سوی پژوهشگران دانشگاه هاروارد انجام شده است. این مطالعه «تاثیر ترس از شکست را بر تصمیم‌گیری در میان مدیران کسب‌وکار» بررسی کرده است. پس از انجام این پژوهش، پژوهشگران دریافته‌اند که ترس از شکست می‌تواند افراد را به سوی تصمیم‌گیری محافظه‌کارانه‌تر سوق دهد، زیرا ممکن است از ریسک کردن یا امتحان موقعیت‌ها و تصمیم‌های جدید اجتناب کنند. این رویکرد مدیران کسب‌وکارها، پتانسیل آنها را برای رشد و نوآوری محدود می‌کند و در نهایت موجب از دست رفتن فرصت‌ها می‌شود که کسب‌وکارها را با زیان روبه‌رو خواهد کرد. نمونه دیگری از پژوهش‌های علمی انجام‌شده در مورد ترس از شکست، مطالعه‌ای است که از سوی پژوهشگران دانشگاه پنسیلوانیا انجام شده است. این مطالعه «نقش ترس از شکست را در به تعویق انداختن کار در میان دانشجویان» بررسی کرد. پژوهشگران با انجام این پژوهش دریافتند که ترس از شکست می‌تواند به اهمال‌کاری کمک کند، زیرا دانشجویان ممکن است شروع یک کار یا پروژه را به دلیل ترس از انجام ندادن کامل آن به تاخیر بیندازند. این رویکرد هم می‌تواند به ایجاد چرخه‌ای از استرس و اضطراب منجر شود که ترس از شکست و اجتناب را تشدید می‌کند. و در نهایت، پنجمین نمونه از تحقیقات علمی در مورد ترس از شکست، مطالعه‌ای است که از سوی پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا-لس‌آنجلس انجام شده است. این مطالعه «اثربخشی مداخلات را برای کاهش ترس از شکست و بهبود عملکرد در محیط‌های تحصیلی و حرفه‌ای» مورد بررسی قرار داده است. پژوهشگران بر اساس نتایج این پژوهش دریافتند که درمان شناختی-رفتاری و آموزش ذهن‌آگاهی، مولفه‌های مداخلاتی موثری برای کاهش ترس از شکست و بهبود عملکرد هستند.

اوج فعالیت‌های علمی انجام‌شده درباره بررسی دلایل ترس از شکست و تاثیر آن بر تصمیم‌گیری در افراد، مطالعاتی است که دنیل کانمن، روانشناس و اقتصاددان رفتاری و برنده جایزه نوبل 2002 انجام داده است. او که سهم قابل توجهی در توسعه علمی نظریات مرتبط با تصمیم‌گیری و اقتصاد رفتاری داشته، معتقد است ترس از شکست می‌تواند تاثیر عمیقی بر فرآیندهای تصمیم‌گیری افراد داشته باشد و اغلب انسان‌ها را به سمت انتخاب‌های غیربهینه سوق دهد. به گفته کانمن، مغز ما برای جلوگیری از ضرر و زیان تنظیم شده و اهمیت کمتری به انگیزه‌های به دست آوردن می‌دهد. در واقع، ما برای جلوگیری از از دست دادن شرایط و موقعیتی که در حال حاضر داریم، بیشتر از ریسک کردن برای به دست آوردن موقعیت جدید، ریسک می‌کنیم. این تمایل که به عنوان «بیزاری از از دست دادن» شناخته می‌شود، می‌تواند ما را به تصمیم‌گیری بر اساس ترس و نه بر اساس منطق یا دلیل سوق دهد. کانمن همچنین استدلال می‌کند که ترس از شکست می‌تواند باعث موضوعی شود که او آن را «فلج تصمیم‌گیری» می‌نامد. هنگامی که با یک تصمیم دشوار روبه‌رو می‌شویم، ممکن است به اندازه‌ای از انتخاب اشتباه هراس داشته باشیم که به صورت کلی از تصمیم‌گیری اجتناب کنیم. کانمن در کتاب خود با عنوان «تفکر، سریع و آهسته» دو حالت مختلف تفکر را توصیف می‌کند: تفکر حالت اول، سریع، شهودی و خودکار است و تفکر حالت دوم، آهسته، عمدی و پرتلاش. وقتی با تصمیمی روبه‌رو می‌شویم که ترس ما از شکست را تحریک می‌کند، ممکن است به‌طور پیش‌فرض به تفکر حالت اول بپردازیم که ما را به انتخاب‌های تکانشی، انقلابی، هیجانی یا غیرمنطقی سوق می‌دهد. کانمن همچنین تاکید می‌کند که وضعیت عاطفی افراد تاثیر قابل توجهی بر فرآیندهای تصمیم‌گیری دارد. برای مثال، زمانی که افراد احساس اضطراب یا استرس می‌کنند، ممکن است بیشتر بر اساس ترس تصمیم‌گیری کنند و منطق را نادیده بگیرند. این تفکر ما را به سوی دست‌کم گرفتن احتمال پیامدهای منفی و نادیده انگاشتن مزایای احتمالی ریسک‌ها هدایت می‌کند. این روانشناس دارنده نوبل اقتصاد هم برای غلبه بر ترس از شکست و تصمیم‌گیری بهتر، استراتژی‌های مختلفی پیشنهاد می‌کند. یکی از این استراتژی‌ها این است که تشخیص دهیم چه زمانی احساسات بر فرآیند تصمیم‌گیری تاثیر می‌گذارد و قبل از هر انتخابی اقداماتی را برای آرام کردن خود انجام دهیم. چند نفس عمیق، پیاده‌روی یا انجام فعالیت آرامش‌بخش از جمله فعالیت‌هایی هستند که این شرایط را بهبود می‌بخشند. استراتژی دیگر این است که افراد هنگام تصمیم‌گیری‌های مهم، به تفکر حالت دوم اتکا کنند. در این فرآیند تصمیم‌گیری که آهسته انجام می‌شود، جمع‌آوری اطلاعات، بررسی و سنجش جوانب مثبت و منفی گزینه‌های مختلف و در نظر گرفتن نتایج بالقوه هر انتخاب مورد توجه جدی قرار می‌گیرد. همین عامل سبب می‌شود افراد با اتخاذ رویکردی آگاهانه‌تر، تاثیر احساسات خود را در زمان تصمیم‌گیری کاهش دهند و انتخاب‌هایی منطقی‌تر داشته باشند. او همچنین پیشنهاد می‌کند که می‌توانیم با اصلاح ذهنیت خود، بر ترس از شکست غلبه کنیم: «به جای اینکه شکست را یک نتیجه منفی بدانیم، می‌توانیم آن را فرصتی برای یادگیری و رشد در نظر بگیریم؛ با پذیرش ذهنیت رشد، می‌توانیم در برابر شکست‌ها انعطاف‌پذیرتر شویم و برای دستیابی به اهدافمان تمایل بیشتری به ریسک‌پذیری داشته باشیم.»

روایت‌هایی از شکست‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی

44اجتناب از تصمیم‌گیری به دلیل ترس از شکست، همیشه هم با زندگی روزمره و شغل روتین افراد مرتبط نیست. گاهی، ترس از شکست به بالاترین لایه‌های تصمیم‌سازی کشورها و دولت‌ها هم تسری می‌یابد و تصمیم‌سازان و سیاستگذاران را با مشکل روبه‌رو می‌کند. یکی از مصادیق اجتناب از تغییر به دلیل ترس از شکست در عرصه اقتصادی، عدم تمایل دولت‌ها به اجرای سیاست‌های اقتصادی جدید است که به‌طور بالقوه می‌تواند به اقتصاد آسیب برساند. به عنوان مثال، بسیاری از دولت‌ها به دلیل ترس از نارضایتی عمومی و آسیب رساندن به جایگاه سیاسی دولت، در افزایش مالیات یا کاهش یارانه‌ها تردید می‌کنند. این ترس از شکست می‌تواند به عدم اقدام منتهی شود که در نهایت به رکود یا افول اقتصادی می‌انجامد. همچنین، عدم تمایل کسب‌وکارها به سرمایه‌گذاری در فناوری‌ها یا سرمایه‌گذاری‌های جدید در همین دسته جای می‌گیرد. بسیاری از کسب‌وکارها از شکست می‌ترسند که می‌تواند خودداری از نوآوری و رکود در بازار را به دنبال داشته باشد. این ترس همچنین می‌تواند به عدم سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه منجر شود که در نهایت رشد کسب‌وکارها را با محدودیت روبه‌رو می‌کند. در حوزه اجتماعی، یکی از مصادیق اجتناب از تغییر به دلیل ترس از شکست، عدم تمایل دولت‌ها در پرداختن به مسائل اجتماعی مانند فقر، نابرابری و تبعیض است. بسیاری از سیاستمداران بیم آن دارند که اتخاذ موضعی قوی در مورد این مسائل، نتیجه‌ای جز واکنش شدید گروه‌های ذی‌نفع یا موسسات به دنبال نخواهد داشت و در نهایت، تبعات آن به جایگاه سیاسی دولت آسیب می‌رساند. در نتیجه، دولت‌ها از ایجاد تغییرات معناداری که می‌تواند به نفع جامعه باشد اجتناب می‌کنند. عدم تمایل افراد به صحبت علیه بی‌عدالتی‌های اجتماعی از ترس طرد شدن یا مواجهه با واکنش‌های منفی، نمونه دیگری است که عدم اقدام و در نتیجه تداوم مسائل سیستماتیک مانند نژادپرستی را نتیجه می‌دهد. هراس از شکست و اجتناب از تصمیم‌گیری در حوزه سیاسی با شدت بیشتری وجود دارد. در این حوزه، یکی از مصادیق اجتناب از تغییر به دلیل ترس از شکست، در عدم تمایل دولت‌ها به اجرای اصلاحات انتخاباتی و تغییرات قانون اساسی خود را نشان می‌دهد. بسیاری از سیاستمداران بیم دارند که تغییر سیستم انتخاباتی می‌تواند به جایگاه سیاسی آنها آسیب برساند یا باعث ایجاد عواقب ناخواسته شود. در نتیجه، آنها از ایجاد تغییراتی که می‌تواند روند دموکراتیک را بهبود ببخشد و نمایندگی عادلانه را برای همه شهروندان تضمین کند، اجتناب می‌کنند. مثال دیگر، عدم تمایل سیاستمداران به موضوعات بحث‌برانگیز مانند تغییرات آب‌وهوا یا مهاجرت است. بسیاری از سیاستمداران بیم دارند که اتخاذ یک موضع قوی در مورد این موضوعات، موضع‌گیری منفی رسانه‌ها یا واکنش شدید گروه‌های ذی‌نفع یا موسسات را به دنبال داشته باشد. این ترس می‌تواند به عدم اقدام منتهی شود که در نهایت آسیب زیست‌محیطی و ناآرامی‌های اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. بنابراین، با بررسی این مثال‌ها، می‌توان به این نتیجه رسید که ترس از شکست مانع مهمی برای تغییر در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به‌شمار می‌رود. غلبه بر این ترس نیازمند شجاعت، عزم راسخ و تمایل به ریسک‌های حساب‌شده است و سیاستمداران و سیاستگذاران با تمرکز بر اهداف بلندمدت جامعه می‌توانند تغییرات معناداری ایجاد کنند که نفع همه اعضای جامعه در آن دیده شده باشد.

سیاستمداران از چه می‌ترسند؟

سیاستمداران در بسیاری مواقع به دلیل ترس از شکست در ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی مردد هستند. دلایل متعددی وجود دارد که سبب می‌شود سیاستمداران به عنوان سیاستگذار اصلی تحولات اجتماعی و سیاسی، از شکست هراس داشته باشند. بخش زیادی از این هراس، به دلیل آن است که سیاستمداران به دنبال آن هستند که جایگاه سیاسی خود را در اولویت قرار دهند. این در شرایطی است که اگر سیاستمداران به دنبال ایجاد تغییرات معنادار به نفع جامعه باشند، نیازمند شجاعت، عزم و اراده برای خطر کردن هستند. آنها با غلبه بر ترس از شکست، می‌توانند تاثیر مثبتی بر جوامع خود بگذارند و میراثی ماندگار از پیشرفت و تغییر به جا بگذارند. اما سوال اصلی این است که سیاستمداران از چه می‌ترسند که از تصمیم‌گیری اجتناب می‌کنند؟ در نخستین گزینه فهرست هراس‌های سیاستمداران، به افکار عمومی برمی‌خوریم. سیاستمداران همواره تحت نظارت شدید رسانه‌ها، مردم و افکار عمومی قرار دارند. افکار عمومی می‌تواند هر اشتباه یا شکستی را بزرگ‌نمایی کند و علیه سیاستمداران مورد استفاده قرار دهد. چنین رویکردی در نهایت به شهرت سیاستمداران آسیب می‌زند. در نتیجه، بسیاری از سیاستمداران برای ریسک کردن یا ایجاد تغییرات جسورانه که ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد و به جایگاه سیاسی آنها آسیب برساند، تردید خواهند کرد. از سوی دیگر، سیاستمداران ممکن است به دلیل واکنش احتمالی گروه‌های ذی‌نفع یا موسسات، تمایلی به ایجاد تغییرات نداشته باشند. ایجاد تغییر در سیاست‌ها یا قوانین می‌تواند گروه‌های خاصی را که ممکن است نفوذ و قدرت قابل توجهی داشته باشند ناراضی کند. چنین موضوعی به عقب‌نشینی، اعتراض و حتی تهدید برای کمپین انتخاب مجدد یک سیاستمدار می‌انجامد. بنابراین، سیاستمداران ممکن است از ایجاد تغییرات برای جلوگیری از این نوع توجه منفی اجتناب کنند. همچنین، سیاستمداران ممکن است به دلیل پیچیدگی سیستم‌ها و فرآیندهای سیاسی، در ایجاد تغییرات دچار تردید شوند. ایجاد تغییرات در سیاست‌ها یا قوانین می‌تواند شامل فرآیندی طولانی و پیچیده باشد که به حمایت سایر سیاستمداران، ذی‌نفعان و تشکل‌های دولتی نیاز دارد. چنین رویکردی می‌تواند برای بسیاری از سیاستمداران سخت باشد، زیرا ممکن است مهارت یا تجربه لازم برای هدایت موثر این سیستم‌های پیچیده را نداشته باشند. و در نهایت، سیاستمداران ممکن است به دلیل اعتقادات و ارزش‌های شخصی یا جمعی خود در ایجاد تغییرات تردید کنند. بسیاری از سیاستمداران دارای باورها و ارزش‌هایی هستند که دیدگاه‌ها و تصمیمات سیاسی آنها را شکل می‌دهد. ایجاد تغییراتی که برخلاف این باورها باشد می‌تواند دشوار باشد و ممکن است برای برخی از سیاستمداران اختلافات داخلی ایجاد کند. برای غلبه بر ترس از شکست، سیاستمداران باید بر اهداف بلندمدت خود و نفع اجتماعی تمرکز کنند. آنها باید خود را در مورد مسائل مورد نظر آموزش دهند و از کارشناسان و ذی‌نفعان مشورت بگیرند. مهم است که سیاستمداران به انجام ریسک‌های حساب‌شده و درس گرفتن از اشتباهات خود تمایل داشته باشند. علاوه بر این، سیاستمداران باید برنامه‌ها و مقاصد خود را با شفافیت و صراحت به اطلاع عموم برسانند. سیاستمداران با انتخاب شفافیت در مورد فرآیندهای تصمیم‌گیری خود، می‌توانند اعتماد و حمایت مردم را به سوی خود جلب کنند؛ حتی اگر تغییرات آنها محبوبیت جهانی نداشته باشد.

نوشیدن جام زهر

45

ایجاد شرایطی برای اتخاذ تصمیمات اقتصادی و سیاسی بدون ترس از شکست، نیازمند رویکردی چندوجهی است. این رویکرد، فرهنگی را شامل می‌شود که برای آزمایش و نوآوری ارزش قائل باشد. همچنین به محیطی نیاز دارد که از ریسک‌پذیری حمایت کند، فضایی که به تشویق یادگیری از اشتباهات بپردازد، شرایطی که همکاری و کار گروهی را تقویت کند، و محیطی که به تغییر پاسخ دهد. با اجرای این استراتژی‌ها، سیاستمداران و برنامه‌ریزان می‌توانند محیطی ایجاد کنند که نوآوری، ریسک‌پذیری و درس گرفتن از اشتباهات را تقویت می‌کند و در نهایت به نتایج اقتصادی و سیاسی بهتری می‌انجامد. با وجود این، ایجاد شرایط لازم برای اتخاذ تصمیمات اقتصادی و سیاسی بدون ترس از شکست، موضوع پیچیده‌ای است که به رویکردی چندوجهی نیاز دارد. در درجه نخست، سیاستمداران و برنامه‌ریزان باید فرهنگی ایجاد کنند که برای آزمایش و نوآوری ارزش قائل شود. این فرهنگ را می‌توان با ترویج نوعی طرز فکر رشد به دست آورد. در این طرز تفکر، افراد تشویق می‌شوند شکست را به عنوان فرصتی برای یادگیری و بهبود ببینند. چنین فرهنگی را می‌توان با ارائه برنامه‌های آموزشی که به افراد یاد می‌دهد چگونه شکست را بپذیرند و از آن درس بگیرند، و همچنین با شناسایی و پاداش دادن به افرادی که خطرپذیری دارند و نوآوری می‌کنند، مستقر کرد. در درجه دوم، سیاستمداران و برنامه‌ریزان باید محیطی ایجاد کنند که از ریسک‌پذیری حمایت کند. این محیط را می‌توان با فراهم کردن منابع و پشتیبانی برای افرادی که مایل به ریسک کردن و امتحان کردن شرایط و تجربه‌های جدید هستند به دست آورد. به عنوان مثال، دولت‌ها می‌توانند برای پروژه‌های تحقیق و توسعه و همچنین مشوق‌های مالیاتی برای مشاغلی که در فناوری‌ها یا محصولات جدید سرمایه‌گذاری می‌کنند، بودجه ارائه دهند. علاوه بر این، دولت‌ها می‌توانند برای افرادی که ریسک می‌کنند، حمایت‌های قانونی ارائه کنند، مانند قوانین با مسوولیت محدود که از کارآفرینان در برابر ورشکستگی شخصی در صورت شکست کسب‌وکارشان محافظت می‌کند. در سومین گام، سیاستمداران باید محیطی ایجاد کنند که یادگیری از اشتباهات را تشویق کند. این محیط را نیز می‌توان با ترویج فرهنگ شفافیت که در آن افراد تشویق می‌شوند شکست‌ها و موفقیت‌های خود را با دیگران به اشتراک بگذارند، به دست آورد. برنامه‌ریزان همچنین باید محیطی ایجاد کنند که همکاری و کار گروهی را تقویت کند. ایجاد تیم‌های متقابل که افراد با مهارت‌ها و دیدگاه‌های مختلف را گرد هم جمع می‌کند، در فراهم آوردن چنین شرایطی بسیار موثر است. ایجاد فرصت‌هایی برای افراد به منظور کار روی پروژه‌های مشترک نیز در استقرار این فرهنگ تاثیر دارد. علاوه بر این، دولت‌ها می‌توانند برای پروژه‌های تحقیقاتی یا سرمایه‌گذاری‌های مشترک میان کسب‌وکارها بودجه تامین کنند که به تقویت نوآوری و ریسک‌پذیری کمک بسیاری خواهد کرد. و در نهایت، سیاستمداران باید محیطی ایجاد کنند که پاسخگوی تغییر باشد. این محیط را می‌توان با ترویج فرهنگ چابکی و سازگاری به دست آورد؛ جایی که افراد تشویق می‌شوند به سرعت به شرایط در حال تغییر واکنش نشان دهند و استراتژی‌های خود را بر اساس آن تنظیم کنند. 

دراین پرونده بخوانید ...