شناسه خبر : 50523 لینک کوتاه

لبه تیز آینده

آیا شرق جایگزین مطمئنی برای ایران است؟

 

 هدا احمدی / نویسنده نشریه 

38در نگاه بسیاری از ناظران، ایران اگرچه از دوره‌ای دشوار عبور کرده است، اما نشانه‌ها حاکی از آن است که شاید دشوارترین آزمون‌ها هنوز در پیش باشد. کشور در آستانه دو سال حساس قرار دارد. دو سالی که احتمالاً در آن، تلاقی فشارهای داخلی و خارجی بیش از هر زمان دیگری بر مسیر سیاست و اقتصاد ایران اثر خواهد گذاشت. در عرصه بین‌المللی، جمهوری اسلامی با مجموعه‌ای از چالش‌های فزاینده روبه‌رو است. چشم‌انداز تشدید رویارویی نظامی با آمریکا و اسرائیل، استمرار و حتی بازگشت تحریم‌های سازمان ملل و اتحادیه اروپا و بن‌بست در مذاکرات هسته‌ای، فضای سیاست خارجی کشور را تیره کرده است. انزوای دیپلماتیک و کاهش تعامل سازنده با غرب، نه‌تنها بر جایگاه منطقه‌ای ایران تاثیر گذاشته، بلکه امکان جذب سرمایه‌گذاری و انتقال فناوری را نیز محدود کرده است.

در چنین شرایطی، تهران برای مقابله با فشارهای غرب، بیش از گذشته به همکاری با کشورهای شرق متکی شده است. این وابستگی، اگرچه در کوتاه‌مدت می‌تواند بخشی از نیازهای اقتصادی و امنیتی را تامین کند، اما در بلندمدت خطر محدود شدن استقلال تصمیم‌گیری و شکل‌گیری نوعی وابستگی جایگزین را به همراه دارد. توافق راهبردی با روسیه که از دهم مهرماه اجرایی شد، نمونه‌ای از این تغییر جهت است. این توافق به ظاهر می‌کوشد جای خالی روابط اقتصادی با غرب را پر کند. پرسش این است که آیا شرق واقعاً می‌تواند جایگزین مطمئنی برای شبکه گسترده اقتصادی جهان غرب باشد؟

دولت برای مقابله با این شرایط، به سیاست‌های ریاضتی و مداخلات گسترده‌تر در بازارها روی آورده است. اقداماتی نظیر کاهش هزینه‌های عمومی، کنترل شدید نرخ ارز و محدودسازی یارانه‌ها، اگرچه با هدف مهار تورم و کاهش اثر تحریم‌ها انجام می‌شود، اما می‌تواند پیامدهای اجتماعی سنگینی به همراه داشته باشد. تجربه سال‌های گذشته نشان داده است که هرگاه فشار اقتصادی بر طبقات پایین افزایش یافته، نارضایتی عمومی و شکاف اجتماعی نیز عمیق‌تر شده است. طبیعتاً در این میان، اقشار برخوردار که از شبکه‌های ارتباطی و منابع مالی قوی‌تری برخوردارند، آسیب کمتری خواهند دید. درحالی‌که بخش بزرگی از جامعه که دسترسی محدودی به این منابع دارد، بیشترین فشار را متحمل خواهد شد. افزایش هزینه‌های زندگی، کاهش سطح رفاه و چشم‌انداز نامطمئن آینده، حس ناامیدی را در لایه‌هایی از جامعه تقویت کرده است.

کارشناسان بر این باورند که برای جلوگیری از فرسایش سرمایه اجتماعی، حکومت باید اصلاحاتی واقعی و قابل‌لمس انجام دهد. اصلاحاتی که نه فقط در حوزه اقتصاد، بلکه در مدیریت رسانه، سیاست‌گذاری فرهنگی و تعامل با جامعه اثرگذار باشد. هماهنگ شدن نهادهای تصمیم‌گیر با خواست و واقعیت جامعه ایران، ضرورتی است که اگر نادیده گرفته شود، فاصله مردم و حاکمیت افزایش خواهد یافت. از سوی دیگر، فضای بین‌المللی هم به‌گونه‌ای پیش می‌رود که بی‌توجهی به مطالبات داخلی، می‌تواند موقعیت ایران را در تعاملات جهانی تضعیف کند. کشوری که در داخل دچار نارضایتی و بی‌ثباتی باشد، در عرصه سیاست خارجی نیز با دشواری بیشتری می‌تواند از مواضع خود دفاع کند.

دورنمای دو سال آینده

با نگاهی به روندهای جاری، به نظر می‌رسد دو سال آینده برای ایران دوره‌ای سرنوشت‌ساز خواهد بود. در عرصه بیرونی، فشار تحریم‌ها و رقابت‌های ژئوپولیتیک ادامه خواهد داشت و در عرصه داخلی، کنترل بحران اقتصادی به آزمونی جدی برای دولت بدل می‌شود. موفقیت یا ناکامی در این دو جبهه، تعیین‌کننده مسیر کشور در دهه آینده خواهد بود.

در این میان، رویکردی که دولت و حاکمیت در پیش می‌گیرند، نقش اصلی را دارد. اگر تصمیم‌گیران به‌جای تمرکز صرف بر سیاست‌های انقباضی و محدودسازی، به اصلاحات ساختاری و گفت‌وگو با جامعه روی آورند، می‌توان امید داشت که شکاف میان مردم و حکومت کاهش یابد. همچنین گشودن مسیرهای تازه در دیپلماسی و کاهش تنش با قدرت‌های جهانی، می‌تواند بخشی از فشارهای اقتصادی را تخفیف دهد و فضا را برای بهبود شرایط داخلی فراهم کند. اما اگر روند فعلی بدون تغییر ادامه یابد، یعنی تکیه یک‌سویه بر شرق، اعمال سیاست‌های ریاضتی و بی‌توجهی به نارضایتی اجتماعی، آنگاه خطر فرسایش ثبات سیاسی و اقتصادی کشور جدی‌تر از همیشه خواهد شد.

در همین راستا حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران، در تحلیل این روند تاکید می‌کند که هماهنگی، همراهی و همسویی در شرایط کنونی ایران امری اجتناب‌ناپذیر است و باید  واقع‌بینانه به مجموعه فرصت‌ها و تهدیدها نگاه کرد. مرعشی با ارزیابی وضعیت بین‌المللی و فشارهای خارجی بر ایران، به‌خصوص تحریم‌ها و تهدیدات نظامی، پیشنهاد می‌کند که نزدیک شدن به شرق -به‌ویژه به چین و روسیه- باید به‌عنوان یک تاکتیک مورد استفاده قرار گیرد، نه یک استراتژی بلندمدت جایگزین. بر این اساس، مرعشی معتقد است که ایران باید از این برگ به‌صورت حساب‌شده بهره بگیرد تا غرب را به اشتباهات تاریخی خود آگاه کند و نشان دهد که فشارها و تهدیدها به تسلیم ایران منجر نخواهد شد.

در نگاه مرعشی، هدف از نشان دادن نزدیکی به شرق این است که غرب متوجه شود استحکام روابط ایران با کشورهای شرقی، به‌ویژه چین و روسیه، موضوعی سطحی و ‌برگشت‌پذیر نیست. اگر این همکاری‌ها طولانی شوند، بازگشت‌پذیری آنها سخت خواهد بود. بنابراین بازی کردن با برگ شرق می‌تواند یک ابزار فشار متقابل باشد. نه برای قطع رابطه با غرب، بلکه برای متقاعد کردن قدرت‌های غربی به بازنگری در مواضع نادرست و عقب‌نشینی از رفتارهایی که به مصالح ملی ایران آسیب می‌رساند. مرعشی این موقعیت را به مثابه یک فرصت می‌داند تا نشان داده شود که ایران با تدبیر نهایت تلاش خود را برای جلوگیری از بازگشت مکانیسم‌هایی مثل اسنپ‌بک انجام داده و غرب در مواجهه با کنش‌های ایران، واکنش‌هایی کند داشته است.

مرعشی همچنین هشدار می‌دهد که این تاکتیک باید مدیریت‌شده و هوشمندانه باشد. اگر نزدیک شدن به شرق به‌عنوان استراتژی جایگزین تعریف شود، ایران ممکن است از منافع واقعی خود فاصله بگیرد. برای او، سیاست خارجی مطلوب در درازمدت ترکیبی از همکاری همزمان با شرق و غرب بر پایه منافع ملی است، نه پیوند خالص با یک بلوک واحد. به بیان دیگر، نزدیکی به شرق ابزاری است برای ایجاد توازن و تقویت اهرم‌های چانه‌زنی در برابر غرب، نه پایان‌نامه‌ای برای قطع مناسبات گسترده‌تر.

نوع همکاری‌ها و پیامدهای داخلی و خارجی

از منظر مرعشی، نوع همکاری با شرق می‌تواند دو محور اصلی داشته باشد: همکاری‌های اقتصادی برای پر کردن خلأهای اقتصادی ایران و همکاری‌های نظامی برای جبران نقاط ضعف دفاعی. وی می‌گوید، هر دو محور اقتصادی و نظامی درنهایت به نفع مردم و کشور خواهد بود. در بعد نظامی، تقویت پدافند و توان آفندی که بتواند هرگونه تجاوز احتمالی را دفع کند، از نظر مرعشی امری ضروری است؛ اگر همکاری با روسیه و چین در جهت تقویت توان دفاعی کشور باشد،  به نفع امنیت ملی و حفظ تمامیت ارضی خواهد بود. در بعد اقتصادی، مرعشی به نقش همکاری با چین اشاره می‌کند و یادآور می‌شود که تعامل اقتصادی با شرق می‌تواند به خروج اقتصاد ایران از رکود تورمی شدید کمک کند. او بر این نکته تاکید می‌کند که اگر این همکاری‌ها به‌گونه‌ای تنظیم شوند که امکان تقویت تولید داخلی، ایجاد اشتغال و کاهش فشارهای معیشتی بر مردم فراهم آید، آنگاه فایده مستقیم برای جامعه خواهد داشت. به همین دلیل، نزدیکی تاکتیکی به شرق می‌تواند به‌عنوان پلی موثر برای کاهش فشارهای اقتصادی حاصل از تحریم‌ها عمل کند- البته به شرطی که این روابط تنها یکسویه نباشد و منافع ملی ایران به‌دقت از آن استخراج شود.

مرعشی درعین‌حال واقع‌بین است و نقاط ضعف احتمالی را نیز مطرح می‌کند. به باور او، روسیه در زمینه اقتصادی کمک چندانی نمی‌تواند ارائه دهد و چین تاکنون به همکاری تمام‌عیار با ایران جدیتی نشان نداده است. بااین‌حال، مرعشی به تغییر شرایط بین‌المللی اشاره می‌کند که می‌تواند به تغییر محاسبات بازیگران خارجی منجر شود. او وضعیت جنگ اوکراین و پیامدهای آن را برای اروپای میانه و روابط میان روسیه و غرب مایه تحول ارزیابی می‌کند و تصریح می‌کند که این تحولات، انسجام و تقویت رابطه میان چین و روسیه را به دنبال داشته است. در این فضای جدید، مرعشی می‌بیند که روسیه ایران را بیش از پیش   یک شریک راهبردی تلقی می‌کند.

بر پایه این تحلیل، بازی تاکتیکی برگ شرق برای مرعشی باید دو هدف همزمان را دنبال کند: اول، تقویت بنیه دفاعی و اقتصادی کشور به‌نحوی که توان بازدارندگی و توان مقابله فراهم شود؛ دوم، ارسال سیگنال به غرب مبنی بر اینکه ادامه فشارها و تهدیدها بی‌نتیجه و هزینه‌زا خواهد بود. مرعشی معتقد است که اگر این دو هدف محقق شوند، غرب ممکن است از مواضع غیراصولی خود عقب‌نشینی کند و به تعاملی معقول‌تر روی آورد. به بیان ساده‌تر، نزدیکی به شرق باید ابزار متقاعدسازی غرب برای بازگشت به میز تعامل بر اساس منافع ملی ایران باشد، نه انگیزه‌ای برای قطع امید از ارتباط با غرب.

حسین مرعشی بر حفظ توازن و عقلانیت در سیاست خارجی تاکید می‌کند: استفاده از روابط شرق به‌عنوان تاکتیک، نه استراتژی و همزمان تلاش برای پرورش روابط با شرق و غرب بر اساس منافع ملی. او این رویکرد را راهی برای کاهش فشارهای خارجی و داخلی، تقویت توان دفاعی و اقتصادی کشور و درنهایت بهبود وضعیت معیشتی مردم می‌داند؛ هدفی که به گفته مرعشی باید اصل راهنمای تصمیم‌گیران باشد تا منافع ملی ایران در عرصه بین‌المللی تامین شود.

ضرورت ترمیم رابطه حاکمیت و مردم در شرایط حساس کنونی

حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران، در تحلیلی از وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور تاکید می‌کند که یکی از فرصت‌های مهم برای بازسازی اعتماد ملی در جریان جنگ 12روزه به‌وجود آمد، اما این فرصت به‌درستی درک و استفاده نشد. به باور مرعشی، در آن روزها بخشی از شکاف میان مردم و حاکمیت‌ ترمیم شد، لحظاتی از همبستگی ملی شکل گرفت، اما متاسفانه حکومت قدر آن لحظات شیرین را ندانست و گام‌های تکمیلی لازم برای استمرار این همدلی را برنداشت. او اکنون زمان را برای برداشتن این گام‌های تکمیلی مناسب می‌داند و بر این باور است که برای حفظ سرمایه اجتماعی کشور، باید رفتارها و سیاست‌هایی که موجب رنجش مردم می‌شود، به‌سرعت اصلاح شود.

او با اشاره به نارضایتی عمومی از برخی عملکردها، به‌ویژه در حوزه رسانه ملی، تصریح می‌کند که صداوسیما با تندروی‌ها و جهت‌گیری‌های یکسویه خود، از متوسط دیدگاه جامعه فاصله گرفته است. وی تاکید می‌کند که اگر قرار است این شکاف ترمیم شود، ضروری است صداوسیما در رویکرد و محتوا تغییر اساسی دهد و با فضای واقعی جامعه ایران هماهنگ شود. از نگاه او، بازتاب دادن تنوع فکری و اجتماعی جامعه در رسانه رسمی کشور می‌تواند نقش مهمی در بازگرداندن احساس تعلق و اعتماد عمومی ایفا کند.

مرعشی همچنین از اقدامات برخی مسئولان از جمله دکتر مسعود پزشکیان یاد می‌کند و آنها را نمونه‌هایی از گام‌های مثبت و اعتمادساز می‌داند؛ اقداماتی که می‌تواند الگویی برای رفتار کلی حاکمیت باشد. او تاکید دارد که حکومت باید نشان دهد شنونده صدای مردم است و می‌خواهد رضایت عمومی را با اصلاحات واقعی و ملموس جلب کند.

به باور مرعشی، اکنون زمان آن رسیده است که حاکمیت از سیاست‌ها و گفتارهایی که موجب ناامیدی، بی‌اعتمادی یا خشم مردم می‌شود، فاصله بگیرد و با جامعه ایران همنوا شود. مرعشی می‌گوید، جامعه ما جامعه‌ای آگاه، مطالبه‌گر و حساس است و نمی‌توان با روش‌های گذشته، انسجام ملی را حفظ کرد. از این‌رو، برداشتن گام‌های اصلاحی در سیاست داخلی، فرهنگی و اقتصادی، ضرورت است، نه انتخاب.

در ادامه، مرعشی به مسئله رابطه میان مردم و حکومت در دو سال آینده می‌پردازد و با احتیاط می‌گوید، که پیش‌بینی دقیق وضعیت آینده دشوار است، اما تاکید می‌کند که تداوم روند فعلی بدون اصلاح، می‌تواند خطرناک باشد. او هشدار می‌دهد که اگر اقتصاد مردم از وضع کنونی وخیم‌تر شود، احتمال از‌دست‌رفتن ثبات سیاسی، اقتصادی و حتی امنیت ملی کشور وجود دارد. از نگاه او، اقتصاد در شرایط امروز، پاشنه‌آشیل سیاست و اجتماع ایران است؛ یعنی هرگونه بحران در این عرصه می‌تواند آثاری مخرب در ثبات کلی کشور بر ‌جا بگذارد.

وی بر این باور است که اقتصاد ایران از دو مسیر آسیب دیده است: بخشی به‌دلیل فشارهای سیاسی و بین‌المللی، و بخشی دیگر به‌علت ضعف تصمیم‌گیری‌ها و ناکارآمدی در داخل. از این‌رو، او راه برون‌رفت از بحران را در ترکیب دو دسته اصلاح می‌بیند: اصلاحات داخلی و تحرک در سیاست خارجی. به گفته مرعشی، کشور نیازمند خبرهای مثبت در عرصه روابط خارجی است؛ خبرهایی که بتواند امید اجتماعی را بازگرداند، مسیر سرمایه‌گذاری و تعامل اقتصادی را هموار کند و فشار روانی را بر جامعه کاهش دهد.

در حوزه داخلی نیز مرعشی بر ثبات در تصمیم‌گیری‌ها و افزایش نقش مردم تاکید می‌کند و می‌گوید: دولت باید نشان دهد که به مردم اعتماد دارد، نظرات آنان را می‌شنود و تصمیمات کلان را به‌گونه‌ای می‌گیرد که اثر مستقیم و مثبت بر زندگی شهروندان داشته باشد. یکی از محورهای کلیدی در نگاه مرعشی، آزادسازی اقتصاد است؛ اما تاکید می‌کند که این آزادسازی نباید به زیان اقشار ضعیف تمام شود، بلکه باید همراه با نظامی منسجم از حمایت اجتماعی باشد تا عدالت اقتصادی قربانی نشود.

به باور مرعشی، یکی از راهکارهای عملی برای حمایت از طبقات ضعیف، توزیع هدفمند یارانه‌ها و کمک‌های معیشتی در قالب ابزارهای نوین مانند کارت‌های الکترونیکی است. چنین رویکردی می‌تواند هم از اتلاف منابع جلوگیری کند و هم عزت‌نفس شهروندان را حفظ کند. درعین‌حال، اگر این اقدامات با اصلاح سیاست‌های مالی، کاهش هزینه‌های غیرضروری دولت و افزایش شفافیت همراه شود، زمینه پایداری اقتصادی و اجتماعی فراهم خواهد شد. اقتصاد ایران برای نجات از وضعیت کنونی به اعتمادسازی داخلی و آرامش در سیاست خارجی نیاز دارد. او این دو را مکمل یکدیگر می‌داند و می‌گوید، بدون اعتماد در داخل، هیچ سیاست خارجی موفقی شکل نخواهد گرفت و بدون بهبود روابط خارجی، اصلاحات داخلی نیز بی‌اثر خواهد ماند. بنابراین، دولت باید همزمان در این دو جبهه حرکت کند.

حسین مرعشی سیاست فعلی را نیازمند بازنگری عمیق می‌داند و هشدار می‌دهد که اگر دولت و حاکمیت نسبت به مطالبات مردم بی‌تفاوت بمانند، فاصله میان جامعه و حکومت افزایش خواهد یافت. فاصله‌ای که ‌ترمیم آن دشوار و پرهزینه است. به باور وی، آینده ایران وابسته به تصمیم امروز مسئولان است: اینکه آیا می‌خواهند با اصلاح رفتارها، بازسازی اعتماد عمومی و تقویت پایه‌های اقتصادی کشور، راهی نو آغاز کنند یا همچنان با بی‌توجهی به نشانه‌های نارضایتی اجتماعی، فرصت‌های باقی‌مانده را از دست بدهند. مسیر آینده ایران از کانال همبستگی ملی و ترمیم رابطه حاکمیت و مردم می‌گذرد. راهی که نه‌تنها برای عبور از بحران‌های کنونی، بلکه برای تضمین امنیت و توسعه پایدار کشور ضروری است. 

دراین پرونده بخوانید ...