فقر و رفاه
آیا حکومت نباید مسئول رفاه جامعه باشد؟
مفهوم رفاه در ذهن سیاستمداران ایرانی طیف متنوعی از تفاسیر را دربر میگیرد که عمدتاً ریشه در برداشتهای متفاوت از انقلاب، نقش دین و تجربههای تاریخی و اجتماعی دارد. بهطور مشخص، تعدادی از مراجع تقلید، رفاه را بهعنوان بخشی از سعادت انسانی و وظیفه نظام دینی میبینند، در حالی که تعدادی از روحانیون رفاه را در تقابل با معنویت و زُهد دینی تلقی میکنند. تعدادی بر این باورند که «رفاه»، نباید جزو اولویتهای ساختار سیاسی باشد، چرا که افزایش رفاه آحاد جامعه، باعث دور شدن آنها از «دین» میشود. برخی برخلاف این دیدگاه، بر این باورند که دین برای مردم دنیایی میخواهد که همه در آن با رفاه کامل زندگی کنند. روحانیون موافق رفاه، بر این باورند که دین اسلام برای تامین سعادت دنیوی و اخروی انسان آمده و رفاه مادی یکی از اجزای این سعادت است. آنها استدلال میکنند که دین بر رفع فقر، تامین نیازهای اولیه و رفاه جامعه تاکید دارد. بر مبنای این باور، رفاه نهتنها با دین تعارضی ندارد، بلکه نشانهای از کارآمدی نظام دینی در اداره جامعه است. اخیراً رضا کیانیان، بازیگر و هنرمند که سابقه فعالیت سیاسی در سالهای جوانی را دارد و پای ثابت سخنرانی مبارزان انقلابی بوده، در گفتوگو با روزنامه «شرق» خاطرهای از شهید بهشتی تعریف کرده که نشان میدهد جریان اصلی روحانیون انقلابی، مخالف حداکثر کردن رفاه جامعه نبودهاند. آقای کیانیان که ظاهراً در جوانی رادیکال بوده، از سیدمحمد بهشتی پرسیده؛ «تو چه آخوندی هستی که همسرت چادری نیست و مانتو و روسری میپوشد؟ چرا خودت بوی ادکلن میدهی و روی مبل مینشینی؟» به گفته رضا کیانیان، شهید بهشتی پاسخ داده: «وقتی ما مشق فقر کنیم و فردا به حکومت برسیم همه را فقیر میکنیم. اما وقتی مشق رفاه کنیم، وقتی به حکومت برسیم، سعی میکنیم همه به رفاه برسند. فقر تقسیم نمیکنیم.» خاطره نقلشده از شهید بهشتی از زبان رضا کیانیان این دیدگاه را تایید میکند که بهشتی رفاه را نهتنها برای خود جایز میدانست، بلکه آن را بهعنوان الگویی برای اداره جامعه و پرهیز از ترویج فقر مطرح میکرد. او استدلال میکرد، مشق رفاه در زندگی شخصی و حکومتی، به توزیع رفاه در سطح جامعه منجر میشود، نه به فقر و محرومیت.
در مقابل، روحانیون مخالف حداکثر کردن رفاه، بر این باورند که تاکید بیش از حد بر رفاه مادی میتواند به غفلت از معنویت، ترویج مادیگرایی و دوری از ارزشهای دینی منجر شود. آنها زهد و قناعت را بهعنوان ارزشهای محوری اسلام برجسته و استدلال میکنند، رفاه بیش از حد ممکن است به تجملگرایی، فساد اخلاقی و کاهش تقوای اجتماعی بینجامد. همچنین، آنها به تجربه تاریخی جوامع غربی اشاره میکنند که رفاه مادی با کاهش پایبندی دینی همراه بوده است. از نظر این گروه، نظام دینی باید بر تامین حداقل نیازها تمرکز کند، نه بر حداکثر کردن رفاه که ممکن است به انحراف ارزشی منجر شود.
اسلام، رفاه و مبارزه
عبدالرضا داوری، فعال سیاسی در اینباره به نکته بسیار مهمی اشاره میکند: ما قرائت واحد از اسلام نداریم، بلکه با تعدد خوانشها از اسلام مواجهیم؛ به تعداد صاحبنظران و مراجع دینی، قرائتهای مختلف از دین وجود دارد. داوری به خوانشهای چپگرایانه از اسلام میپردازد که از منظر او، در تقابل با مفهوم رفاه در جامعه قرار دارد. خوانش چپ اسلامی، که در برهههایی از سوی افرادی همانند علی شریعتی یا گروههایی همانند فرقان و شاخههایی از سازمان مجاهدین خلق تبلیغ میشد، اسلام را اساساً با مبارزه تعریف میکرد. این خوانش با تکیه بر برخی روایات مبارزه را جوهره دین میدانست. نمونه عینی این رویکرد را داوری در جریان زیدیه و مصداق امروزین آن را در حوثیهای یمن میبیند؛ جریانی که معتقد است هیچ پدیدهای اسلامی نیست، مگر آنکه مبارزاتی باشد. در چنین نگاهی، رفاهطلبی نهتنها امری منفی، بلکه شاخص ضدیت با دین محسوب میشود. در این چهارچوب، مبارزه نیازمند سادهزیستی و حتی ریاضت کشیدن است؛ همانگونه که داوری به وضعیت معیشتی حوثیها اشاره میکند، کسانی که «لنگ میبندند و نان خشک میخورند».
اما داوری با صراحت این خوانش را «انحرافی» میخواند و آن را ناسازگار با مبانی نظری شیعه میداند. او با اشاره به سبک زندگی ائمه شیعه، تاکید میکند که بسیاری از ایشان در رفاه نسبی زندگی میکردند و از ثروتمندترین افراد زمان خود بودند. بهعنوان نمونه، حضرت علی (ع) تنها در دوران حکومت خود سادهزیست بود وگرنه پیش از آن، از ثروتمندان زمان خود محسوب میشد. همچنین حضرت زهرا (ع) نیز از زنان مرفه عصر خود بهشمار میآمد. داوری حتی از انتقادهای معاصران امام رضا (ع) نسبت به پوشیدن لباسهای گرانقیمت توسط ایشان سخن میگوید. از این منظر، نهتنها رفاه با دین در تعارض نیست، بلکه براساس سنت اهل بیت، میتواند بخشی از زندگی دیندارانه باشد.
نقد اصلی داوری این است که مخالفت با رفاه ناشی از تاثیرپذیری از اندیشههای چپگرایانه و سنتهای زیدیمسلک است، نه متن و روح واقعی اسلام شیعی. به باور او، این گرایشهای مبارزهمحور نهتنها در تئوری، بلکه در عمل نیز جامعه را از اهداف والاتری همچون توسعه معنوی و فکری بازمیدارند. برای رشد یک جامعه دینی، نیاز است مردم از دغدغههای معیشتی رهایی یابند تا بتوانند به مراتب بالاتر نیازهای انسانی از جمله تفکر، خلاقیت و معنویت برسند. داوری حتی به روایتهایی اشاره میکند که در آنها فقر مساوی با زوال ایمان تلقی میشود: «اگر نان نباشد، ایمان هم نیست.» داوری به استدلال معروف دینگریزی در رفاه میپردازد. از نگاه برخی، رفاه موجب سستی ایمان مردم میشود، اما داوری این دیدگاه را نیز متاثر از همان خوانش چپگرایانه میداند. در این نوع نگاه، جامعه هرچه مرفهتر شود، از خوانش مبارزهمحور دین فاصله میگیرد. اما داوری نهتنها از این فاصله گرفتن استقبال میکند، بلکه آن را «پدیدهای خوب» میداند. بهزعم او، اگر دین تنها به مبارزه محدود شود، چنین دینی با رفاه ناسازگار خواهد بود. اما اگر قرائتی از دین ارائه شود که رشد، عدالت، آسایش و معنویت را توامان ببیند، آنگاه رفاه نهتنها ضد دین نیست، بلکه بستری برای تقویت ایمان و اخلاق خواهد بود. در پاسخ به این پرسش که آیا حکومت باید متولی رفاه جامعه باشد یا نه، داوری نخست به تجربه تاریخی دولتهای رفاه اشاره میکند. به باور او، این تجربهها اگرچه در ابتدا ممکن است به نظر برسد که به اقشار جامعه کمک کردهاند، اما در بلندمدت آسیبزا بودهاند. نخستین آسیب، بزرگ شدن دولت است. وقتی وظایف دولت افزایش یابد و بخش زیادی از تامین رفاه و خدمات عمومی به آن محول شود، ساختار دولت بزرگ میشود. دولت بزرگ، آسیبهای جدی برای جامعه به همراه دارد. اگرچه ممکن است در نگاه نخست به کمک اقشار آسیبپذیر بیاید، اما به اقتصاد لطمه میزند. مهمتر از آن، با بزرگ شدن دولت، مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی شهروندان محدود شده و در نتیجه، حوزه عمومی کوچک میشود. رشد اجتماعی و سیاسی انسانها نیازمند فضای باز و مشارکتی و بزرگ شدن دولت مانعی در این مسیر است. داوری معتقد است وقتی حکومت را متولی رفاه بدانیم و نهادهایی همچون خانواده یا فرد را از این مسئولیت دور کنیم، جامعه دچار آسیبهای جدی میشود. در این وضع، دولت بزرگتر شده، خانوادهها ضعیف میشود و مسئولیتپذیری افراد کاهش مییابد. این فرآیند به همان نسبت باعث کوچک شدن حوزه عمومی جامعه نیز میشود.
ریشههای فکری
داوری به ریشههای فکری این نگاه در ایران میپردازد. به باور او، فضای سیاست در ایران در ۱۰۰ سال گذشته بهشدت تحت تاثیر فضای روشنفکری بوده است. فضای روشنفکری ایران نیز از آغاز، به دو آسیب گرفتار آمده: نخست، نفوذ تفکرات چپگرایانه، بهویژه از طریق حزب توده؛ دوم، جریان نفت که نگرشی دولتی به اقتصاد را در میان روشنفکران رواج داد.
هر دو جریان، روشنفکری ایران را به این دیدگاه معتاد کردند که دولت باید تامینکننده رفاه و فقرزدا باشد. این نگاه چپگرایانه و نفتمحور اکنون بر بخش مهمی از سیاست ایران سایه انداخته است. به همین سبب، مخالفت با این دیدگاه نوعی حرف بیربط تلقی میشود. اما داوری با صراحت میگوید: شاید دقیقترین حرف این است که دولت وظیفهای در قبال رفاه ندارد. او بر این باور است که رفاه باید از مسیر بازتولید منافع در بازار آزاد شکل بگیرد؛ جامعه باید از طریق مبادلات و تلاشهای خود به رفاه برسد. به جای آنکه دولت ثروت را توزیع کند، باید اقتصاد را بزرگ کند تا رفاه از درون آن تولید شود. این نگاه، در میان جریانهای سیاسی ایران غالب نیست و یکی از مشکلهای کشور نیز به همین دلیل است: غلبه نگاه چپگرایانه نفتی. از نگاه داوری، بازگشت به مبانی دینی میتواند راهی برای فهم بهتر نسبت دین و اقتصاد آزاد باشد. در دین اسلام، تاکید زیادی بر اخلاق، مالکیت فردی و آزادی اقتصادی وجود دارد. برخی روایتها بیانگر این نگاه است که مردم بر اموال و جان خود اختیار دارند. این دیدگاه، دامنه حاکمیت دولت را محدود میکند.
این فعال سیاسی تاکید میکند اگر مبانی دینی جدی گرفته شود، میتوان نتیجه گرفت فقه شیعی نهتنها مخالف اقتصاد آزاد نیست، بلکه با آن همراستاست. او حتی به این نکته اشاره میکند که برخی درآمدهای دولتی همانند گمرک و مالیاتهای بیقاعده در نگاه فقها مشروعیت ندارند. در قرآن نیز آمده است که نباید مال دیگران را به ناحق تصرف کرد. این نشان میدهد سازوکار بازار آزاد را میتوان در چهارچوب دین تبیین و از آن حمایت کرد.
رفاه و اخلاق
یکی دیگر از نکات کلیدی داوری، ارتباط میان رفاه و اخلاق است. برخلاف دیدگاهی که فقر را عامل تقرب به خداوند میداند، داوری معتقد است جامعه مرفه، جامعهای اخلاقیتر است. تجربه تاریخی نشان داده هرچه جامعه مرفهتر باشد، از جرم، فساد و جنایت دورتر است. او میگوید: «جامعه مرفه نسبت به جامعه فقیر جامعهای اخلاقیتر است.» اگر بپذیریم هدف دین، تحقق اخلاق در جامعه است -همانگونه که پیامبر فرمود: «من برای اتمام مکارم اخلاق مبعوث شدهام»- پس باید پذیرفت رفاه مسیر رسیدن به اخلاق است. فقر، مانعی برای اخلاقی شدن جامعه است و هرچه جامعه به سمت رفاه برود، دینیتر و اخلاقیتر میشود.
فقه شیعی
داوری تحلیل خود را با نقد مدل دولت بزرگ آغاز میکند؛ مدلی که نهتنها با هزینههای گسترده عمومی همراه است، بلکه در پی بلندپروازیهای منطقهای و بینالمللی نیز هست. از نگاه او، چنین دولتی آسیبزننده به رفاه عمومی است و بهجای توسعه، فقر را گسترش میدهد. او تاکید میکند تنها راه رسیدن به تعادل و رفاه در جامعه، کاهش مداخلههای دولت است: «ما برای اینکه رفاه را در جامعه داشته باشیم، باید دولت حداقلی داشته باشیم.» از نظر داوری، دولت باید صرفاً امنیت را حفظ کرده، نقش داور را ایفا کند و در عرصههای اقتصادی و اجتماعی کمترین مداخله را داشته باشد. او به تفکیک دقیق میان «دولت» به معنای state و قوه مجریه نیز اشاره میکند و بر حضور حداقلی حاکمیت در زندگی مردم تاکید دارد.
در این چهارچوب، جامعه نقش تعیینکننده در تعادل ایفا میکند؛ جامعهای که آزاد گذاشته شده، از طریق سازوکارهای خودتنظیم، نهادهای خیریه و رشد اقتصاد، نیازهای خود را برطرف میکند. داوری صراحتاً با ایده برابری مخالفت میکند و آن را «غیرانسانی و شکستخورده» میداند. در دیدگاه او، آزادی مقدم بر هر چیز است و رفاه تنها در سایه دولت کوچک، غیرمداخلهگر و بیبلندپروازی قابل تحقق است. داوری به ارتباط میان سبک زندگی فردی مسئولان و نگاه آنها به رفاه عمومی میپردازد. او نتیجه میگیرد آشنایی با رفاه، نگاه سیاستگذار را متحول میکند. به بیان ساده، فردی که در زندگی شخصیاش رفاه را تجربه کرده، در مقام مسئول نیز رفاه را هنجار میداند و برای فراهم کردن آن برای جامعه تلاش میکند. او میگوید: اگر قوت غالب من کباب باشد، سعی میکنم طوری برنامهریزی کنم که جامعه هم به این رفاه برسد.
داوری به نقد خوانشهای دینی چپگرایانه و جهادی میپردازد؛ خوانشهایی که با اصل رفاه در تضادند. او بر این باور است که منتقدان رفاه، دین را اساساً مبارزهمحور میبینند و از این منظر، رفاه را مانعی در برابر بسیج نیروها میدانند. بهویژه با رشد طبقه متوسط، محاسبات مردم تغییر میکند و دیگر بهسادگی وارد جنبشهای رادیکال نمیشوند. در نتیجه، گروههایی همانند حوثیها، القاعده، داعش و فرقان که بر فقر و محرومیت تکیه دارند، با کاهش بدنه اجتماعی مواجه میشوند.
داوری این نوع نگاه به دین را «خوانش انحرافی» میداند که از دین، فقط ابزار مبارزه را استخراج میکند. در این تحلیل، رفاه با ساختارهای اجتماعی این نوع خوانش در تضاد است. او به وضوح میگوید: «در این چهارچوب و خوانش، رفاه نمیتواند جایگاهی داشته باشد.» به باور او، خوانشهای جهادی از اسلام (چه در میان گروههای شیعی، چه در میان اهل تسنن) با عدالت و رفاه ناسازگارند. این خوانشها، با تاکید بر جهاد و تضاد، امکانپذیری رفاه اجتماعی را منتفی میداند. در مقابل، داوری بر اهمیت خوانشهای اخلاقی از دین تاکید دارد؛ خوانشهایی که بر پایه اخلاق عمومی و نه ستیز، به دنبال ایجاد تعادل اجتماعیاند.
بازگشت به جامعه
مخلص کلام اینکه سخنان داوری، نگاهی منتقدانه و عمیق به دولت رفاه و تاثیرات آن بر جامعه دارد. از نظر او، دولت نباید مسئول مستقیم رفاه باشد؛ بلکه این مسئولیت باید بر دوش جامعه، خانواده و فرد باشد. بزرگ شدن دولت نهتنها به اقتصاد ضربه میزند، بلکه حوزه عمومی را محدود و رشد اجتماعی را متوقف میکند. ریشه این نگاه دولتی نیز در روشنفکری چپزده و نفتی ایران است. او بر نقش بازار آزاد، فقه شیعی و اخلاق در ساختار اقتصادی تاکید دارد و بر این باور است که رفاه و معنویت نهتنها متضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند.