شناسه خبر : 49449 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مدل نوردیک

رفاه از نگاه سیاستمداران در ایران در گفت‌وگو با رحمت‌الله بیگدلی

مدل نوردیک

در حالی که تعدادی از دین‌مداران رفاه را در تضاد با معنویت می‌دانند، بسیاری هم با استناد به متون دینی و سیره اهل‌بیت، برداشت‌های سخت‌گیرانه را نادرست و برخاسته از تفسیر جزمی می‌دانند. رحمت‌الله بیگدلی، عضو شورای مرکزی حزب جمهوریت ایران اسلامی بر این باور است که نه‌تنها اسلام با رفاه مخالفتی ندارد، بلکه تامین رفاه عمومی از وظایف اصلی حاکمیت دینی است. به گفته این فعال اصلاح‌طلب، مواجهه دین با مفهوم رفاه، یکی از چالش‌برانگیزترین موضوع‌ها در میان متفکران دینی بوده است؛ برخی آن را دشمن زهد و معنویت و برخی دیگر نیز، تصوراتی از این دست را سوءبرداشت از متون دینی و سنت اسلامی می‌دانند. بیگدلی در گفت‌وگو با «تجارت فردا»، می‌گوید رفاه، نه‌تنها در تقابل با دین نیست، بلکه جزئی از رسالت حاکمیت دینی در راستای تحقق عدالت اجتماعی است. او با وام‌گیری از الگو‌های رایج فرهنگی در برخی از کشورهای جهان، بر نقش تامین اجتماعی فراگیر در تحقق جامعه توحیدی تاکید دارد. در ادامه مصاحبه این فعال سیاسی را می‌خوانید.

♦♦♦

‌ در میان علمای دین، دو گونه مواجهه با مقوله رفاه وجود دارد، عده‌ای از علما مخالف نظام رفاه و بعضی موافق آن‌اند. بدان معنا که برخی سخن از رفاه را به معنای دست‌یازی به مال دنیا و فراموشی آخرت می‌دانند و برخی هم چنین تعبیرهایی را ناکافی، ناروا و در نهایت سوءبرداشت به معنای نداشتن درک درست از دین می‌دانند. به باورتان این تفاوت دیدگاه از کجا ناشی شده است؟

یکی از مقولاتی که هر مکتبی اعم از دینی و غیردینی باید موضع دقیق خود را درباره آن مشخص کند، مقوله رفاه است. «رفاه»، واژه‌ای عربی و از ریشه رَفَهَ به معنای زندگی خوش و آسان است. مناقشه‌هایی که در میان اهل دین حول مقوله رفاه روی داده ناشی از نوع برداشت آنان از مقوله دین و رسالت آن است. برخی از اهل دین برآن‌اند که رفاه در تقابل با معنویت و زهدی است که تعالیم دین بر آنها تاکید دارد. از این‌رو بر این باورند که رفاه نباید جزو اولویت‌های اصلی حاکمیت دینی باشد؛ چون افزایش رفاه افراد باعث دنیاگرایی و دور شدن آنان از معنویت و زهد دینی می‌شود که گوهر دین محسوب می‌شود. حال اینکه نوع برداشت از معنویت و زهد دینی در تقابل حقیقت تعالیم دینی است. مولانای بزرگ در ابیاتی از مثنوی با بیانی زیبا از این خطای اساسی اصحاب این تفکر رونمایی می‌کند و می‌گوید: چیست دنیا از خدا غافل بُدَن  / نه قماش و نقده و میزان و زن  / مال را کز بهر دین باشی حَمُول  / نِعمَ مَالٌ صَالِح؛ خواندش رسول  / آب در کشتی هلاک کشتی است  / آب اندر زیر کشتی پشتی است

‌ با این مبنای تاریخی به نظر می‌رسد مواجهه دوگانه با رفاه در میان منظومه‌های فکری دین‌مداران همیشه مناقشه‌برانگیز بوده است. در این دوگانگی، شما بر این باورید که تعالیم دینی مخالف رفاه نیستند؟

آری، در اندیشه اصیل دینی آنچه در تقابل با معنویت و زهد دینی است از خدا غافل بودن است، نه داشتن رفاه و حتی ثروت و مال. نه‌تنها مال و ثروت داشتن در اسلام مذموم نیست و موجب دوری افراد از خدا نمی‌شود، بلکه خدای متعال به استفاده از زینت‌ها نیز توصیه و مخالفان استفاده از زینت را سرزنش می‌کند و بر مبنای آیه 32 سوره مبارکه اعراف می‌فرماید: «بگو: چه کسی زینت‌هایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و (همچنین) رزق‌های پاکیزه و دلپسند را بر خود حرام کرده است؟ بگو: این (نعمت‌ها) در زندگی دنیا برای مومنان است، (اگرچه کافران هم بهره‌مندند،) در حالی که روز قیامت مخصوص (مومنان) است. ما این‌گونه آیات خود را برای گروهی که می‌دانند به تفصیل بیان می‌کنیم.»

‌ در میان الگوی رفتاری پیشوایان دین آیا می‌توان مصادیقی را ذکر کرد که نشان دهد مسئله رفاه جدی گرفته شده، یا به زبان ساده، آیا در سیره پیشوایان دین نمونه‌هایی از تحسین رفاه وجود دارد؟

بله، در روایات و سنت و سیره پیشوایان دین نمونه‌های زیادی در تحسین رفاه وجود دارد. امام صادق (ع) یکی از عوامل آسایش انسان در دنیا را برخورداری از خانه وسیع بیان فرموده است. رسول خدا(ص) نیز از خانه وسیع به‌عنوان نعمت دنیا یاد کرده است. وقتی از امام کاظم(ع) پرسیدند: لذت زندگی دنیا در چیست؟ یکی از اموری را که در پاسخ مطرح فرمود، «خانه وسیع» بود. درون مسجدالحرام حلقه‌ای از بنی‌هاشم تشکیل شده بود. امام کاظم (ع) نیز در جمع آنان حضور داشت که بحث خوشبختی و سعادت مطرح شد. هریک چیزی گفتند. وقتی نظر امام کاظم (ع) را پرسیدند، ایشان از وسعت منزل به‌عنوان یکی از عوامل خوشبختی و سعادت یاد کردند. رسول خدا هم فرمود: از خوشبختی انسان مسلمان این است که خانه‌ای وسیع داشته باشد. رسول خدا از چهار چیز به‌عنوان سعادت و خوشبختی فرد یاد کرده و فرموده است: «همسر، فرزند، خانه و مرکبِ خوب از سعادت فرد است.»

‌ با این وصف ما شاهد هستیم که همچنان طیف معناداری از دین‌مداران و روحانیون نسبت به مقوله رفاه جهت‌گیری و زاویه دارند. چرا تعدادی از دین‌مداران رفاه را در تضاد با معنویت می‌دانند؟ از نظر روحانیون حامی رفاه، دین چه نقشی در سعادت دنیوی مردم دارد؟

آنچه باعث پیدایش اندیشه انحرافی مخالف رفاه شده، برداشت نادرست از توصیه‌های پیشوایان دینی است که ناظر به زمان و مکان و افراد خاص است. در هیچ‌کجای تعالیم اسلام نیامده است که جامعه را دعوت به زهد و اِعراض از دنیا کرده باشد، دعوت به زهد همواره متوجه افراد (آن هم افراد خاص) است، نه جامعه. اتفاقاً در تعالیم اسلام همواره دعوت شده است که جامعه اسلامی باید به دنبال ثروت و قدرت بیشتر باشد. مرحوم دکتر علی شریعتی در کتاب جبهه‌گیری طبقاتی اسلامی به‌خوبی از عهده تبیین این حقیقت برآمده که دعوت به زهد متوجه افراد، آن هم در شرایط خاص بوده است. شریعتی در تبیین این معنا می‌گوید: «جبهه‌گیری حضرت امیر در اِعراض از دنیا و مبارزه با دنیاگرایی و نیز مبارزه با تجمل، اشرافیت، پول‌پرستی، کنز و... که ابوذر آن همه بر آن تکیه می‌کند، مربوط به زمان عثمان است؛ یعنی زمانی که اصحاب تبدیل شده‌اند به طبقه جدید -همان چیزی که ما امروز خیلی خوب می‌فهمیم-، طبقه جدیدی که از پول‌های بارآورده و بادآورده که به‌نام جهاد و زکات و فیء و انفال و...، زیر دست و پای دولت و دولتی‌ها ریخته و از پست‌های گردن‌کلفتی که بر اصحاب عرضه شده، برخوردار شده است؛ کسی که در مدینه خیمه‌ای داشته، اکنون حاکم ری، طوس و قاهره شده است و معلوم است که در همان کاخ‌ها و دم و دستگاه‌ها زندگی می‌کند و همان آشپزی که در فسطاط (نخستین پایتخت مصر در دوره حکمرانی مسلمانان) غذا درست می‌کرده، اکنون مثلاً برای عمرو عاص کار می‌کند؛ عمرو عاصی که در مدینه در زمان پیغمبر آش جو می‌خورده، امروز در سفره غذای دیگری می‌خورد!

‌ شما با رویکردی تاریخی به مواجهه فکری دین‌داران با مقوله رفاه پرداختید و به نظر هم می‌رسد این دو نگاه که برگرفته از دو قرائت است، سبقه‌ای چندصدساله دارد. اکنون با مروری بر مواجهه فکری دین‌مداران با مقوله رفاه، در کشورمان چه تفاوت‌هایی در برداشت از مقوله رفاه وجود دارد؟

در ایران هم همان‌طور است. در سفره‌های ساسانی غذا می‌خورند! چنین گرایشی است که فریادهای علی را تنها و دعوت‌های حسین را نیز بی‌پاسخ گذاشت، برای اینکه روی «بخور، بزن و بچاپ»، چهاراسبه می‌تاختند، آن‌ هم با توجیه دینی: «جهاد کردیم، غنیمت به دست آوردیم و خداوند به ما برکت داد!» زهدی که حضرت امیر بر آن تکیه می‌کند، زهد صوفیانه و راهبانه نیست، بلکه به‌همان معنای زهد امروزی است که روشنفکر مسئول آگاه انقلابی در جامعه بر آن تکیه می‌کند؛ یعنی نه به‌عنوان اینکه مثلاً از غذای خوب بدم می‌آید و گناه دارد، بلکه به این خاطر که سبک‌بار و سبک‌سیرتر و آزادتر و بی‌وابستگی‌تر باشم و بمانم تا وجودم بیشتر در خدمت آرمانم باشد، و اگر چنین مسئولیتی نداشته باشم، هرچه بیشتر غذا بخورم، بهتر است! هر کسی می‌فهمد که لباس خز بهتر از لباس کرباس است، این دیگر استدلال نمی‌خواهد! ولی حضرت امیر که روی ریاضت و قناعت و اعراض از دنیا، در راه مبارزه با کنز تکیه می‌کرده، پایگاه طبقاتی داشته است. این چیزی نیست که ما تازه از مارکسیست‌ها یاد گرفته باشیم.

‌ اگر بخواهیم با روایت‌های امروز به مواجهه خودمان با مقوله رفاه بپردازیم، به نظرتان دین اسلام با کدام یک از مکاتب فکری بیشتر همخوان و کدام‌یک از الگو‌های اقتصادی رایج در دنیا به تعالیم اسلام نزدیک است؟

به نظر من از میان الگوهای اقتصادی رایج در دنیا در عصر جدید، مدل اقتصادی موسوم به نوردیک و دولت رفاه به تعالیم اسلام نزدیک است. مدل نوردیک شامل سیاست‌های اجتماعی و سیاسی و شیوه‌های رایج فرهنگی در کشورهای موسوم به اسکاندیناوی (دانمارک، سوئد، فنلاند، نروژ، ایسلند) است. این سیاست شامل دولت رفاهی جامع و همراه با چانه‌زنی جمعی بر پایه اقتصاد شراکتی و تعهد به مالکیت خصوصی مبتنی بر بازار است.

ویژگی‌های مشترک اقتصادی و سیاسی در کشورهای حوزه نوردیک، شبکه امنیت اجتماعی دقیق همراه با خدمات عمومی رایگان همانند آموزش، بهداشت عمومی و طرح‌های حقوق بازنشستگی عمومی است. در جایی خواندم که بیش از ۶۲ درصد جوانان آمریکایی هم خواهان دولت رفاه به معنایی هستند که در کشورهای اسکاندیناوی وجود دارد.

‌ استدلال شما در این‌باره که باور دارید مدل نوردیک (به‌عنوان شیوه رایج فرهنگی در کشورهای اسکاندیناوی) نزدیک به تعالیم اسلام و سیره پیشوایان دین است، چیست؟ با توجه به روایت‌های در اختیار چگونه می‌توان این گزاره را پشتیبانی و حمایت کرد؟

امام علی (ع) وقتی می‌خواهد بیلان کار به جامعه بدهد، هرگز به راه‌اندازی گشت ارشاد و جلسات اعتکاف و..‌. افتخار نمی‌کند، بلکه رفاه در جامعه را به‌عنوان افتخار اعلام می‌کند و می‌گوید: من جامعه‌ای ساخته‌ام که همگان در آن رفاه نسبی دارند. حضرت امیر در روایتی می‌فرماید: «در کوفه همه زندگی مناسب دارند: صاحبان پایین‌ترین شغل‌ها هم نان گندم می‌خورند، خانه و سرپناه دارند و از آب گوارا می‌نوشند» (بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷). امام علی (ع) رفاه و بالا بردن سطح زندگی مردم را از موفقیت‌های دوران حکومت خود برمی‌شمارد و می‌گوید: در منطقه تحت حکومت من، کسی بی‌سرپناه و بی‌خانه نیست. کسی دغدغه مسکن ندارد، حتی پایین‌ترین آنان هم زندگی نسبتاً مرفه دارند، یعنی در حکومت دینی علوی همه مردم باید در رفاه نسبی باشند و نباید کسی بی‌خانمان، فقیر و گرسنه باشد.

جالب اینکه همه مردمی که در کوفه زندگی می‌کردند، مسلمان نبودند و این رفاه معیشتی که امام علی (ع) بر آن تاکید دارد برای همه کسانی است، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، که تحت حکومت او بودند، نه فقط مسلمانان. به‌عنوان مثال از امام علی (ع) روایت شده است: پیرمرد فرتوت و نابینایی در حال گدایی بر امیرمومنان (ع) گذشت. امام (ع) فرمود: «این مرد کیست و چرا گدایی می‌کند؟» گفتند: «نصرانی است.» امام (ع) فرمود: «تا آن زمان که قدرت کار کردن داشت از او کار کشیدید و اینک که پیر شده و قدرت کار کردن ندارد، از تامین روزی وی دریغ می‌ورزید؟ از بیت‌المال زندگی او را تامین کنید» (وسائل‌الشیعه، ج ۱۵، ص ۶۶). این سطح از رفاه و تامین اجتماعی در شرایط زندگی آن روز کاملاً قابل قبول بوده است. در حکومت علوی مردم از چنان رفاهی بهره‌مند بودند که امروز با وجود این همه پیشرفت در سطح زندگی، همه مردم دنیا دارای آن سطح از زندگی نیستند. با یک مراجعه اجمالی به آمارهای تغذیه، مسکن، آب آشامیدنی و نوع زندگی در کشورهای مختلف دنیا می‌توان این واقعیت را دریافت. در حالی که میلیاردها نفر از مردم دنیا در قرن ۲۱ از فقدان آب سالم، غذا و مسکن مناسب و نیازهای ضروری خود رنج می‌برند، حکومت عدل‌گسترِ علوی در دوران زمامداری کوتاه و نمونه خود، جامعه را به چنان سطحی از رفاه نسبی رساند (دست‌کم در کوفه) که واقعاً حیرت‌انگیز است. براساس آنچه عرض شد، حاکمیت اسلامی مکلف است رفاه عمومی را براساس میزان عدل تامین کند. شهید بهشتی تعبیر جالبی در این زمینه دارد. او در باب ضرورت تامین رفاه نسبی برای همه آحاد جامعه می‌گوید: «بالا بروید یا پایین بیایید، اصلاً قرآن را بر سر جامعه‌ای پهن کنید، مادامی که در آن جامعه در یک‌سو، گرسنه بیچاره از سرما لرزان وجود دارد و از سوی دیگر، متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است. تمام چهره‌اش را هم که با قرآن بپوشانید باز لجن است.» 

دراین پرونده بخوانید ...