اختلال اعتیاد
مشکلات سلامت روان چه تاثیری بر اقتصاد میگذارند؟
مشکلات سلامت روان مانند اضطراب، استرس، افسردگی و... یکی از رایجترین اختلالات روانی در جوامع امروزی است. شاید تلقی بیشتر افراد از مشکلات سلامت روان مانند افسردگی، یک نوع احساس ناراحتی یا غم یا اندوه باشد؛ اما واقعیت تلخ این است که افرادی که در گرداب افسردگی گرفتار میشوند، با مشکلاتی عمیقتر مواجه میشوند. در این حالت، افکار منفی، احساس ناامیدی و احساس پوچی در سایه نادیده گرفتن توانمندیهای شخصی به وجود میآید. با کاهش شدید علاقهها و لذتهای روزمره، فعالیتها و مسوولیتها بهتدریج کم میشود و برای افراد مبتلا به افسردگی، حتی انجام کارهای ساده نیز به چالش تبدیل میشود. آنها بهمرور منزوی میشوند و با ازکارافتادگی، کاهش تمرکز و مشکلات خوابوخوراک روبهرو میشوند. اگر چه این فرآیند به یکباره اتفاق نمیافتد؛ اما بهمرور زندگی فرد افسرده تحتالشعاع قرار میگیرد که بهسختی میتوان از آن جدا شد. تاثیر مشکلات سلامت روان و افسردگی بر جامعه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم قابل مشاهده است. تاثیرات مستقیم افسردگی بر اقتصاد به دلایل مختلف قابلتوجه است. در حال حاضر هزینههای درمان و مراقبت پزشکی برای درمان بیماریهای روانی و افسردگی بهصورت چشمگیری در حال افزایش است. علاوهبرآن، افرادی که با این بیماری روبهرو هستند، نسبت به سایر افراد و جوانان سالم، علاوه بر کاهش عملکرد شغلی، در فعالیتهای روزانه خود ناتوان هستند. در نتیجه بهرهوری و سطح کیفیتی کار پایینی دارند. افراد مبتلا به بیماریهای سلامت روان مانند افسردگی عموماً از فعالیتهای اجتماعی و رفاهی خود میکاهند و سریعتر از ادامه فعالیتهای اقتصادی انصراف میدهند. این موضوع خود باعث کاهش تولید و کاهش رشد اقتصادی میشود؛ بنابراین توجه بهسلامت روانی و روانشناختی افراد بهعنوان عامل مهم در توسعه اقتصادی ضروری است. اعتیاد نیز بلای دیگری است که نور زندگی را از چشمان جوانان میگیرد و آینده سپید را به سمت تیرگی هدایت میکند. آینده کشوری با نیروی انسانی افسرده و مبتلا به اعتیاد چه شکلی خواهد داشت؟ نیروی انسانی، چارچوب اساسی و بنیادین هر جامعهای است. اما وقتی این نیرو به دلایل مختلف افسرده و به بحران روانی مبتلا میشود، تاثیرات منفی آن بر اقتصاد نمود پیدا میکند. جوانان بهعنوان نخستین پایگاه تولید دانش و فکر و چابکسازی اقتصاد کشور، در صورت مواجهشدن با مشکلات سلامت روان و اعتیاد، تواناییهای خود را از دست میدهند و در نتیجه به پیشرفت اقتصاد کشور ضربه میزنند. متاسفانه در بسیاری از موارد هزینههای درمان و بازپسگیری سلامت نیروهای فعال بازار کار بسیار بالاست و چهبسا درمان کاملی وجود نداشته باشد. به باور روانپزشکها، اختلال روانی ترکیبی از آسیب ژنتیک، ضربههای کودکی و بزرگسالی و محیط و اجتماع است. بهعلاوه مشکلات سلامت روان مختص بزرگسالان نیست و کودکان نیز به آن مبتلا میشوند. مطالعات متعدد و جدیدی در مورد مشکلات سلامت روان کودکان بهخصوص پس از همهگیری کووید 19 یا تاثیر مشکلات سلامت روان والدین بر سلامت روان کودکان در کشورهای توسعهیافته صورت گرفته است و بر اهمیت توجه به سلامت روان کودکان تاکید کردهاند. در ایران نیز اخیراً آماری از سلامت روان تهرانیها و میزان شیوع اعتیاد در میان دانشآموزان منتشر شده است. بر اساس نتایج یک مطالعه جدید با عنوان «اپیدمیولوژی اختلالات سلامت روان در شهروندان تهرانی: گزارشی از مطالعه کوهورت تهران» که احمدعلی نوربالاتفتی، استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران و همکارانش انجام داده و در BMC Psychiatry منتشر شده است، حدود 1 /37 درصد از ساکنان تهران (45 درصد از زنان و 28 درصد از مردان) از مشکلات سلامت روان رنج میبرند. در مورد شیوع مصرف مواد مخدر طبق آمارهای منتشرشده ایران یکی از بالاترین آمارهای اعتیاد را دارد و در رتبه دوم بیشترین اعتیاد به مواد مخدر در جهان قرار گرفته است. آمار بهغایت ناراحتکننده دیگر که اخیراً اعلام شد، اعتیاد 21 دانشآموز ایرانی در میان هر هزار نفر است. طبق گفته معاون پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر این آمار مربوط به سال 95 و آخرین بررسیهای انجامشده در میان دانشآموزان است. به گفته معاون بهزیستی کشور «الگوی اعتیاد در دهه اخیر تغییر کرده و سن اعتیاد کاهش یافته و به 10 سال رسیده است». شناخت و تشخیص وضعیت سلامت روانی و رفتاری نیروی انسانی یک کشور بهخصوص کودکان و جوانان پیامدهای مهمی برای رفاه و آینده افراد آن کشور دارد. این میتواند بر سلامت و سایر پیامدهای مربوط به آموزش، رفتارهای پرخطر، جرم و جنایت و نتایج اقتصادی بلندمدت تاثیر بگذارد.
زهرا کریمی، دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه مازندران، از تاثیر منفی مشکلات سلامت روان مانند افسردگی بر بازار کار و اقتصاد میگوید: «در مورد تاثیر روانی جامعه بر کودکان و بعد تاثیرش روی بزرگسالی آنها، بیشتر باید روانشناسها و جامعهشناسان اظهارنظر کنند. ولی در مورد بازار کار، مساله انگیزه نیروی کار، تلاش نیروی کار و خلاقیت نیروی کار قطعاً روی عملکرد اقتصادی تاثیر میگذارد. جامعهای که افراد انگیزهای ندارند، باوری به آینده بهتر ندارند و خلاقیتی از خودشان نشان نمیدهند قطعاً میتواند آثار منفی به دنبال داشته باشد. در حال حاضر در بازار کار ایران، مشکل اصلی، مشکل فارغالتحصیلان دانشگاهی است که از تخصصهای خاصی برخوردار نیستند. فقط مدرک دانشگاهی دارند با یکسری توانمندیهای کاملاً متوسط که تعداد این افراد خیلی زیاد است و فرصت شغلی درستی هم برایشان نیست. این گروه خیلی بیانگیزه هستند. ما در دانشگاهها هم میبینیم، تلاشی نمیکنند برای اینکه چیزی یاد بگیرند؛ چراکه باور ندارند چیزی که میآموزند، در آینده به دردشان خواهد خورد. اگر نیروی کار ایران را در سه بخش در نظر بگیریم؛ گروه اول، نیروی کار ساده و غیرماهر هستند که غالباً افراد بیسواد و کمسوادند. این گروه عمدتاً خانوارهای بسیار فقیرند که فرزندانشان باید از سن پایین دنبال کار بروند وگرنه زندگیشان تامین نمیشود. آنها همچنان باید تلاش کنند و همان کارهای ساده را انجام دهند. گروه دوم نیروهای متخصص ممتازند که متاسفانه به نحو فزایندهای دارند از کشور خارج میشوند. البته تقاضای کار برای آنها خیلی بالاست. به هر حال هر بنگاهی که مقداری از تکنولوژیهای جدید استفاده میکند و فکرهای نو دارد، نیازمند نیروهای متخصص است که تعداد این بنگاهها هم روزبهروز در حال کم شدن هستند. پس این قشر هم بسیار محدود است. یعنی اگر یک منحنی نرمال در نظر بگیریم، نیروی کار ساده در دامنه سمت چپ و نیروهای ممتاز و متخصص در دامنه سمت راست قرار بگیرند، گروه سوم، افراد بیانگیزه دارای مدرک لیسانس و حتی فوقلیسانس هستند که کمکم به دارندگان مدرک دکترا هم میرسد، که وسط منحنی قرار میگیرند. حال اگر وضعیت خراب اقتصادی ادامه پیدا کند و در خانوادهها هم بچهها گرفتار خانوادههایی باشند که به لحاظ روحی زیر فشار هستند، انگیزه و امیدشان کاهش پیدا کرده، خیلیهایشان میخواهند از ایران بروند؛ اما راهی ندارند، اینها ما را در سالهای آینده با افراد کثیری که در میانه این نمودار گیر افتادند، مواجه میکند. گروهی که شغل مناسبی برایشان نیست و آینده روبهرشدی را نمیتوانند متصور باشند. برایشان داشتن یک آپارتمان کوچک و یک خودرو معمولی به خوابوخیال تبدیل شده است. این مشکلات، انگیزه کار و تلاش را تضعیف میکند. این مسائل مستلزم این است که تحول واقعی در شرایط اجتماعی-اقتصادی در آینده هر چه سریعتر رخ دهد وگرنه تداوم این وضعیت هم از نظر اجتماعی، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی و امنیتی واقعاً نگرانکننده است. درست است که این افراد بیانگیزه و ناامیدند ولی این ناامیدی میتواند به خشم و نارضایتی شدیدی دامن بزند که عواقب نامطلوب اجتماعی و سیاسی هم میتواند داشته باشد.»
دکتر کریمی در مورد اینکه مشکلات سلامت روان در میان زنان بسیار رایجتر است و شیوع بیشتری نسبت به مردان دارد، میگوید، «قطعاً این اتفاق، تحت تاثیر فشارهایی است که به زنان در عرصه خانواده، جامعه و بازار کار تحمیل میشود. در بحثهای اجتماع، خانواده و مسائل حقوقی اگر اختلافی در خانواده باشد، قانون کجا ایستاده و زنان چه شرایطی دارند. اینها مسائلی هستند که از نظر رشتههای مختلف تخصصی مورد بحث قرار گرفتهاند و قطعاً این آمار که نشان میدهد میزان فشارها و بیماریهای روانی در میان زنان بسیار گستردهتر است، انعکاسی است از فشار بیشتری که زنان در عرصههای مختلف دارند متحمل میشوند. در مورد بازار کار، نرخ بیکاری زنان در ایران دو برابر مردان است. مزدی که زنان برای کار برابر میگیرند بسیار پایینتر از مردان است. برای مشاغل بلندمدت غالباً بنگاهها گرایشی ندارند تا زنان را استخدام کنند. بهخاطر اینکه فکر میکنند زنان جوان اگر مجرد هم باشند، در آینده ازدواج میکنند، بچهدار میشوند و غیبتهای طولانی خواهند داشت. بهعبارت دیگر بار داشتن فرزند با اینکه جامعه از آن بهرهمند میشود، عمدتاً بر دوش زنان است و این یک تاثیر منفی جدی روی وضعیت اشتغال زنان بر جای گذاشته است. بحثی که در مورد وضعیت نامناسب بازار کار برای افراد تحصیلکرده وجود دارد بهطور خیلی جدیتر زنان را تحت تاثیر قرار میدهد تا مردان را. الان ما میبینیم که در خیلی از پستهای دولتی ترجیح میدهند مردان را استخدام کنند. حتی اعلام میشود کارشناس مالیاتی در یکی از شهرستانها فقط مرد! درصورتیکه هیچ استدلالی پشت آن وجود ندارد که چرا زن نمیتواند کارشناس مالیاتی باشد؟ با توجه به اینکه شواهد نشان میدهد فساد در میان زنان کمتر رایج است تا در میان مردان شاغل. البته این به این معنی نیست که زنان به فساد آلوده نشدهاند؛ اما در میان مردان، رواج فساد و رشوه بیشتر بوده است. پس در مورد مشاغلی که بهطور مثال با موضوع مالیات درگیر هستند، زنها احتمالاً بهتر هم میتوانند کار کنند؛ ولی رسماً اعلام میشود که کارشناس مالیاتی مرد استخدام میشود. پس مجموعه این عوامل نشان میدهد که زنها تحت تاثیر واقعیت عینی فشار بیشتری را دارند تحمل میکنند و در حالی که از نظر روحی وضعیت مناسبی هم ندارند و بیماریهای روانی در میان زنان گستردهتر است تا مردان، اینها متاسفانه در بازار کار هم به نوبه خودش تاثیر منفی میگذارد. زنانی که از اعتمادبهنفس کمتری برخوردارند، به دنبال تخصصهای خاص نمیروند و در عرصههایی متمرکز هستند که عرضه بیش از تقاضاست و مشکلات مزد پایین و مشاغل نامناسب برای زنان تحصیلکرده وجود دارد و به اینها در سالهای آینده دامن زده خواهد شد. زنانی که تخصصهای خوبی به دست میآورند، همانطور که در مورد مردان هم به همین شکل است، سعی میکنند از کشور خارج شوند. شاید نگرانی از همین وضعیت نامطلوب در سالهای آینده است که خانوادهها را ترغیب کرده دختران جوان خود را حتی از سنین دبیرستان به خارج از کشور بفرستند تا از این چشمانداز نگرانکننده دورشان کنند. به هر طریق بحث مشکلات روانی بیشتر زنان در مقایسه با مردان از یکسو انعکاسی از فشارهای بیشتر برای زنان در عرصههای مختلف اقتصادی و اجتماعی است و از سوی دیگر به نوبه خود قطعاً بر جایگاه زنان در عرصههای اجتماعی و اقتصادی تاثیر منفی میگذارد. همانطور که ما در ماههای گذشته دیدیم، نارضایتی در میان زنان خیلی برجستهتر از مردان است و این نارضایتی میتواند به یک تهدید و مشکل بسیار جدی سیاسی و امنیتی هم تبدیل شود. یعنی این زنان وقتی در عرصه خانواده و جامعه چشماندازی ندارند از کل وضعیت بهشدت ناراضی میشوند و این نارضایتی در ناآرامیهای اجتماعی در شهرها و مناطق مختلف انعکاس پیدا کرده و حضور زنان بسیار پررنگ است. این فرآیند نامطلوب که از دهه 70 تاکنون بدتر و بدتر شده است باید تغییر اساسی پیدا کند و برای آینده چشمانداز امیدبخشی ترسیم شود تا افرادی که نسبت به آینده امید دارند کمتر گرفتار فشارهای روانی شوند. وگرنه ناامیدی و نداشتن چشمانداز خودش عامل اصلی فشارهای روانی است و به نوبه خود آینده افراد را تحت تاثیر قرار میدهد».
آمار نگرانکننده شیوع اعتیاد در میان دانشآموزان ایرانی نیز هشداردهنده است و کیفیت سرمایه انسانی و آینده اقتصاد کشور را تهدید میکند. کارشناسان قرار گرفتن در معرض والدین معتاد یا عدم تمرکز حواس والدین به فرزندان به دلیل مشکلات معیشتی را عامل این وضعیت میدانند. در رابطه با جنسیت فرد معتاد در ایران، همانطور که هومن نارنجیها، عضو هیاتعلمی دانشگاه علوم بهزیستی در شماره 120 تجارت فردا گفته است، اکثر معتادان ما در کشور مردان هستند. بهطوری که از هر 10 فرد معتاد، 9 نفر مرد و یک نفر زن است. زنان غالباً قربانی هستند. یعنی اینکه زن خودش نرفته مواد را کشف و مصرف کند؛ بلکه شوهرش مصرف میکرده و او هم بهتبع از شوهر و تحت فشار او استفاده کرده است. به همین دلیل آنها بیشتر قربانی همسران خود هستند. البته طبق آمار گزارششده جدید الگوی اعتیاد در ایران زنانهتر شده و به کودکان 10ساله نیز سرایت کرده است. یکی از مهمترین دلایل شیوع سوءمصرف مواد در سطح جامعه، فقر است. فقر و اعتیاد بهطور مستقل تاثیرات منفی بسیار زیادی روی جامعه دارند و در بسیاری از موارد با یکدیگر ترکیب میشوند و اثرات منفی تشدید میشود. فقر بهعنوان یک وضعیت ناپایدار اقتصادی که با کمبود منابع مالی، آموزش، خدمات بهداشت و سایر فرصتهای اجتماعی همراه است، باعث کاهش فرصتهای شغلی و تحصیلات، ناتوانی در دسترسی به خدمات بهداشت و درمان و کاهش رضایت زندگی مردم محروم میشود. همچنین فقر معمولاً با بیماریهای روانشناختی ناشی از استرس، اضطراب و افسردگی همراه است. همانطور که در مطالعه صورتگرفته درباره اختلالات روان شهروندان تهرانی، نتایج نشان میدهد، شیوع اختلالات روان در جنوب تهران به شکل معناداری از بقیه مناطق بیشتر بوده است. فقر میتواند عامل زمینهای برای اعتیاد به مواد مخدر و الکل باشد. افراد فقیر به دلیل کمبود منابع مالی و فرصتهای شغلی، ممکن است به جستوجوی راههای غیرقانونی برای کسب درآمد بپردازند. این شامل فروش و استفاده از مواد مخدر نیز میشود. همچنین استفاده از مواد مخدر و الکل نیز در بسیاری از موارد بهعنوان یک راه فرار از واقعیتهای تلخ زندگی در شرایط فقر استفاده میشود. با توجه به اینکه اعتیاد به مواد مخدر و الکل با خطرات جسمانی، روانشناختی و اجتماعی جدید روبهرو است، تاثیرات منفی آن بر فقیران بسیار شدیدتر خواهد بود. برهم خوردن تعادل روانی، عدم توجه به اصول و مقررات جامعه، ضعف اراده، ازبینرفتن احساس مسوولیت، ایجاد احساسات خصومتزا، بیقراری، عصیانگری، اضطراب دائم و احساس بیکفایتی و تنهایی، اختلال در خواب، بروز انواع بیماریها و اختلالات روانی، کاستی در عملکرد اجتماعی و شغلی و افزایش جرم و جنایت از جمله آسیبهای فردی و اجتماعی اعتیاد هستند که روانشناسان و جامعهشناسان به آن اذعان دارند.
اختلالات سلامت روان بهخصوص برای کودکان و نوجوانان، به عوامل دیگر نیز مرتبط است. مطابق با مطالعه عطاری و همکاران (2006)، اختلالات سلامت روان مانند استرس پس از سانحه میتواند پس از قرار گرفتن در معرض یک رویداد آسیبزا ظاهر شود. قرار گرفتن در معرض اشکال مختلفی از جمله قربانی شدن مستقیم یا قرار گرفتن در معرض غیرمستقیم از طریق مشاهده رویدادهای آسیبزا مانند تصادفات، خشونت خانگی، قتل، تروریسم و جنگ میتواند به افسردگی، ترس، اضطراب فراگیر و سوءمصرف مواد منجر شود. مطالعاتی که بر روی نوجوانان قربانی زلزله شدید در تایوان، همینطور کودکان فلسطینی که در منطقه بمباران زندگی میکردند انجام شده است، از جمله پژوهشهایی است که ارتباط خشم، افسردگی و اضطراب را با حوادث اتفاقافتاده مثبت و معنادار ارزیابی کردند. مطالعات زیادی درباره کودکانی که شاهد خشونت خانگی بودهاند نیز نشان میدهد که این کودکان علائم اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) داشتهاند. اثر افسردگی والدین بر سلامت روان کودکان نیز میتواند به شکل قابل توجهی باشد. برخی از پژوهشها نشان دادهاند والدینی که به افسردگی مبتلا هستند، ممکن است بهعنوان الگوی منفی برای رفتار و حالات روحی کودکان عمل کنند. این باعث میشود کودکان، ناامید و ناراحت باشند و اضطراب داشته باشند. والدین افسرده نمیتوانند بهطور مناسب به نیازها و درخواستهای کودکان خود پاسخ دهند. این ممکن است باعث بروز اختلاف و تضادهای خانوادگی، عصبانیت، فشار روحی و سایر مشکلات رابطه خانوادگی شود. بهطور کلی افسردگی والدین میتواند تاثیر منفی بر سلامت روان کودکان داشته باشد و این تاثیرات ممکن است به شکل ناخوشایندی بر روابط خانوادگی، رفتار و حالت روحی کودکان و همچنین سبک زندگی خانواده تاثیر بگذارد. نتایج مطالعهای که بر روی نروژ انجام شده نشان میدهد، وضعیت سلامت روانی والدین، سلامت روان کودکان را تحت تاثیر قرار میدهد و مداخلات سلامت در سنین پایین این ارتباط را تا حد زیادی میتواند کاهش دهد.
ارتباط میان افسردگی و اعتیاد مسالهای پیچیده است و هیچ قاعدهای برای تمام افراد صدق نمیکند. برخی افراد نسبت به افسردگی آسیبپذیرتر هستند و از اعتیاد به مواد مخدر برای تسکین علائم خود استفاده میکنند. در این حالت، اعتیاد اغلب بهعنوان راهی برای فرار از احساسات ناراحتی، افسردگی و اضطراب استفاده میشود. از سوی دیگر مصرف مواد مخدر و اعتیاد به آن ممکن است به علائم افسردگی و اضطراب منجر شود. مواد مخدر میتوانند تاثیرات مخرب زیادی بر روی سیستم عصبی مرکزی داشته باشند که میتواند موجب تغییر در میزان نوروترانسمیترها (مواد شیمیایی موجود در مغز و سیستم عصبی) شود و نتیجتاً علائم افسردگی را تشدید کند. کنجکاوی و کسب لذت مهمترین دلیل مصرف مواد مخدر و روانگردانهایی مانند شیشه عنوان شده است. 95 درصد مصرفکنندگان مخدر شیشه و روانگردانها مردان هستند. مصرفکنندههای مواد مخدر و روانگردانها عمدتاً به دلیل افزایش دوپامین در مغز که باعث احساس لذت و انگیزه میشود و احساس سرخوشی ناشی از آن به مصرف آن رو میآورند؛ اما اتفاقی که در ادامه میافتد این است که باگذشت زمان سلولهای دوپامین مغز از بین میرود و اثرات جبرانناپذیری بر جسم و روان فرد وارد میشود که ترک آن را بسیار دشوار میکند. آنچه مسلم است، مواد اعتیادآور پایههای زیستی فرد را دچار آسیب کرده و عملکرد طبیعی بخشهای مختلف زیست انسان را دچار اختلال میکند (سایت نوروکمپ). اگر فردی به هر دلیلی در دام اعتیاد بیفتد، آسیبهای بسیاری خواهد دید و در مرحله بعد، خود شخص معتاد نیز میتواند آسیبرسان باشد. فرد معتاد قدرت تحلیل و تفکر درباره پیامدهای رفتارهایش را از دست میدهد و ممکن است دست به کارها و رفتارهای خطرناکی بزند. یکی از آسیبهایی که اعتیاد به دنبال دارد، بیکاری است و هیچکس نمیتواند به یک فرد معتاد اعتماد کند و کاری را از او بخواهد که نیاز به تمرکز و تفکر دارد. زیرا اعتیاد تمرکز و خلاقیت فرد را از او میگیرد. فرد معتادی که شغل خود را از دست داده، ممکن است برای تامین هزینههای زندگی دست به جرائم دیگری مثل دزدی بزند. با این روند فردی که میتوانست مفید باشد در سراشیبی سقوط کرده و حتی دیگر نمیتواند از پس هزینههای اولیه زندگی خود و خانوادهاش برآید و دچار فقر میشود. فروپاشی خانواده، طلاق، بیکاری، طرد شدن از اجتماع از جمله پیامدهای اعتیاد است که فرد معتاد را بیشتر به سمت تباهی سوق میدهد و همه این عوامل میتواند در فرد احساس پوچی و افسردگی ایجاد کند. احساس افسردگی شدید در بسیاری از افراد میتواند دلیل خودکشی باشد. این آسیبها تنها متوجه خود فرد نیست؛ بلکه خانواده، نزدیکان و جامعهای که فرد معتاد در آن زندگی میکند، دچار مشکلات جدی میشوند. وقتی جمعیت جوان جامعه درگیر اعتیاد باشد، این فرصت را که بتواند از استعدادها و خلاقیتهای فردی و اجتماعی استفاده کند، از دست میدهد و بهجای اینکه این افراد باعث پیشرفت و ترقی خود و جامعه شوند به معضل و بحران کشور تبدیل خواهند شد (آسیبهای اجتماعی مصرف مواد مخدر برای انسان و جامعه و تاثیر آن در زندگی فرد، مجله اینترنتی کوکا).
اختلال سلامت روان بخش قابل توجهی از بار بیماریهای جهانی را شامل میشود؛ بنابراین شیوع آن منحصر به کشورهای درحالتوسعه مانند ایران یا کشورهای در معرض بحرانهای اجتماعی و جنگی نمیشود؛ بنابراین اختلال سلامت روان و اعتیاد در سراسر جهان وجود دارد با این حال در کشورهای توسعهیافته اقدامات پیشگیرانه و درمانی بهطور جدی دنبال میشود. در مقاله «انتقال بیننسلی سلامت روان» ذکر شده است که در سال 2013، اختلالات سلامت روان در ایالات متحده و نروژ در صدر فهرست پرهزینهترین بیماریها قرار گرفته است و تقاضا برای مراقبت از سلامت روان به دلیل همهگیری کووید 19 و استرس و اضطراب ناشی از آن تشدید شده است. اما آمار بیماریهای سلامت روان و مصرف مواد اعتیادآور در ایران به طرز نگرانکنندهای هشداردهنده است. هرچند همواره پیشگیری بهتر از درمان است، بااینحال مهم است که فردی که با افسردگی یا اعتیاد دستوپنجه نرم کرده است، بهصورت حرفهای توسط متخصصان بهداشت روانی و اعتیاد درمان شود تا بتواند به بهبود کیفیت زندگی خود بپردازد. نگاهی به سیاستهای اجرایی در کشورهای توسعهیافته دراین زمینه میتواند به راهکارهایی که در ایران مورد غفلت قرار گرفته کمک کند. ابتدا ذکر این نکته ضروری است که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، سطح فقر بهطورکلی پایین است. هنگامی که شخص دسترسی به منابع و فرصتهای بهبود شغلی و آموزشی داشته باشد، احتمال استفاده از مواد مخدر کاهش مییابد. آگاهسازی و آموزشهای جامع و قوی از خطرات استفاده از مواد مخدر و الکل وجود دارد؛ سیاستهای حمایتی برای کودکان و نوجوانان که شامل برنامههای بهبود آموزش، بهبود سلامت روان و فرصتهای تفریحی و فرهنگی است. همچنین قوانین سختگیرانه مصرف در بسیاری از کشورهای توسعهیافته وجود دارد. این قوانین شامل رعایت حداقل سن برای خوردن الکل و جریمه و مجازات برای فروش الکل به افراد زیر سن قانونی است. در کشورهای توسعهیافته، آموزشهای پیشگیری از مصرف مواد مخدر و الکل برای کودکان بهصورت جامع و سازماندهیشده ارائه میشود. در ادامه، چند روش و راهکار مورد استفاده در این کشورها برای آموزش پیشگیری از مصرف مواد مخدر و الکل به کودکان آورده شده است:
1- برنامههای آموزشی در مدارس: در کشورهای توسعهیافته، برنامههای آموزشی جامع در قالب درسها و فعالیتهای خارج از کلاس در مدارس اجرا میشود. این برنامهها شامل آموزش درباره عواقب ناگوار استفاده از مواد مخدر و الکل، راههای پیشگیری، تقویت خودکنترلی و تصمیمگیری صحیح است.
2- آموزش به والدین: این آموزشها شامل تقویت مهارتهای والدین در ارتباط برقرار کردن با کودکان، شناخت علائم احتمالی مصرف مواد مخدر و الکل توسط کودکان و راههای پیشگیری است.
3- آموزش به جامعه: این برنامهها شامل تبلیغات عمومی، سخنرانیها، نمایشگاهها و فعالیتهای دستگاههای اجتماعی (مانند پلیس) و نهادهای غیرانتفاعی و دولتی است.
توجه جدی سیاستگذاران و دولتمردان به بحث فقرزدایی، بالا بردن آگاهی جامعه، فراهم کردن بستری برای تفریحات سالم و ترویج ورزش از جمله اقداماتی است که میتوان با کمک آن آمار اعتیاد در جامعه را کاهش داد. همچنین قدرت «نه» گفتن را در کودکی باید آموزش داد تا تحت فشار همسالان خود هر چیزی را قبول نکنند و این مسالهای نیست که پس از وارد شدن به اجتماع و گسترده شدن روابط اجتماعی آن را آموخت. بااینحال، بهرهگیری از خدمات درمانی برای سلامت روان از اهمیت ویژهای برخوردار است. عدم توجه به مشکلات سلامت روان معضلات بزرگتری به همراه دارد. با تشخیص صحیح و درمان مناسب، حمایت اجتماعی و درمانهای روانشناختی و دارویی، افراد مبتلا به این بیماری میتوانند کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند. به هر حال هر کسی حتی بهطور موقت نیز ممکن است دچار افسردگی شود. با این حال اگر سریعتر بپذیرد که برای درمان آن اقدام کند گام بزرگی در جهت سلامت و رفاه خود و جامعه برداشته است. در این راستا WHO در سال 2020 پلتفرمی را برای حمایت از سلامت روان و روان اجتماعی راهاندازی کرده است که پرسشنامهای برای گزارش خود درباره مشکلات سلامت روان و طیف گستردهای از مطالب آموزشی مرتبط با سلامت روان است. با این حال مطابق با گزارشی که در سایت WHO منتشر شده، مانع اصلی برای درمان اختلالات روانی، انگ است. برای پرداختن به انگ و سهلانگاری، باید بسترهایی از طریق آموزش رسانهای فراهم شود تا بهعنوان ابزار قدرتمندی در ایجاد انگیزه در افراد برای اقدام و صحبت درباره مسائل مربوط به سلامت روان باشد.
جمعبندی
سلامت سرمایه انسانی عامل مهمی در بهرهوری و عامل کلیدی برای توسعه و رشد پایدار است. افراد سالم با داشتن مهارتها و دانش لازم، قادر به اجرای وظایف خود هستند و میتوانند با ارتقای مهارتهای خود، باعث توسعه و بهبود شرایط فردی و اجتماعی شوند. سرمایه انسانی باکیفیت توانایی نوآوری و طرح ایدههای جدید را دارد که به رشد و توسعه اقتصادی کمک میکند. فشارهایی که افراد در زندگی اقتصادی، اجتماعی خود متحمل میشوند آنها را در معرض بیماریهای سلامت روان قرار میدهد که اثرات نامطلوب بر زندگی فرد و بهطورکلی جامعه میگذارد. هزینهها و تبعات این بیماریها تنها متوجه فرد نیست. افسردگی و اعتیاد باعث کاهش تمرکز و توجه، کاهش حافظه و تصمیمگیری نامناسب میشود. این موارد به کاهش بهرهوری و عملکرد ضعیف در انجام وظایف روزمره منجر خواهد شد؛ بنابراین علاوه بر هزینههای درمان که خود فرد متحمل میشود، خانواده و جامعه نیز متحمل ضرر و زیان خواهند شد. بیماریها و اختلالات سلامت روان و سوءمصرف مواد، هر یک بهنوعی زنان و مردان جامعه را تهدید میکند و کودکان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. در کشورهای توسعهیافته اقدامات پیشگیرانه و درمانی بهطور جدی در این زمینه صورت میگیرد و با وجود آمارهای بهروز، مطالعات و پژوهشهای جدیدی برای شناخت و ارائه راهکارهای مناسب انجام میشود. در ایران آمارهای دردسترس بسیار محدود است و حتی طبق گفته معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت 60 درصد مردم ایران از اختلالات روانی خود بیاطلاع هستند و 25 درصد ایرانیها از اختلال روانی رنج میبرند. متخصصان میگویند از زمان شیوع کرونا میزان شیوع افسردگی، اضطراب و استرس 16 درصد افزایش پیدا کرده است. با این حال آمارهای منتشرشده و دردسترس نشان از شیوع بسیار بالا و گسترده بیماریهای سلامت روان و همینطور اعتیاد در بین زنان و مردان دارد. این موضوع با وخیم شدن شرایط اقتصادی و افزایش فقر، کیفیت سرمایه انسانی را تهدید میکند. اثر سوء فقر نهتنها از طریق کاهش درآمد مردم و کاهش دسترسی به مواد غذایی ضروری بر سلامت جسمانی و فیزیکی افراد و کودکان است؛ بلکه فشارهای روانی ناشی از گذراندن سخت زندگی آینده آنها را نیز تهدید میکند. عدم توجه بهموقع و فوری با توجه به اینکه زنگ خطر سلامت نیروی انسانی در ایران به صدا درآمده است، میتواند آسیبهای جبرانناپذیری به اقتصاد و آینده کشور وارد کند؛ چرا که افرادی که تحت شرایط محیطی نامناسب سلامتی خود را از دست بدهند، امکان فعالیتهای مولد نیز نخواهند داشت و این مساله هزینههای گزافی را به فرد، خانواده و جامعه تحمیل میکند.