شناسه خبر : 45028 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جعبه سیاه

آموزش چگونه می‌تواند از وعده‌های هوش مصنوعی سود ببرد؟

 

آسیه اسدپور / نویسنده نشریه 

75جهان در آستانه فروپاشی است. سیاستمداران تروریست و اقتصادهای دیستوپیایی، انسان‌ها را به مرگ راضی و مرگ را دورترین به آنها کرده‌اند. در این جهان پرتوطئه، گروه‌های ویکتوریایی، منتظرند شهاب‌سنگِ «چلیابینسک» زودتر از موعد به زمین برسد تا آنها صاحب زمین شوند. اما شکارچیان چین، در حالی که بسیاری از کشورها در حال سقوط‌اند، «گلوله آتشین» را در فضا شکار کرده‌اند تا از جهان محتمل استیم‌پانکی به دنیای سایبرپانک برسند؛ ولی گلوله آتشین مسیرش را تغییر داده است. شهاب‌سنگ شکارشده، قبل از رفتن به مدار ماه، درست در سواحل شرقی چین، از آسمان ژجیانگ سقوط کرده و شانگهای، زیرورو شده است. بزرگ‌ترین مرکز اقتصادی دنیا، به یکباره تقسیم به گروه‌هایی شده که هیچ‌گاه وجود نداشتند. حالا زمین از آن چین شده و دنیا دیگر تنها دو گروه دارد. نیوآتلانتیس، پایتخت مستعمره‌های متحده، قوی‌ترین شاخه انسانی روی زمین که کنترل‌گر فناوری‌های نانو است و گروه‌های شورشی زیرزمینی که بومی و جایگزین نانوتکنولوژی‌اند و قرار هم نیست هیچ‌گاه با شاخه نئوویکتوریایی‌ها به صلح برسند، پس عصر الماس‌ها شروع می‌شود. بعد از گذشتِ چند دهه از آینده‌ای زودرس، یک نانوتکنولوژیست که قوانین اخلاقی سختگیرانه نئوویکتوریایی‌های قدرتمند را شکسته است، دستگاه تعاملی پیشرفته و هوشمندی به نام «پرایمر» را از یک دوک عجیب و غریب در قبیله‌اش، می‌دزدد و با کمک یک هکر چینی، کپی از آن را برای دخترش می‌سازد تا از او زنی مستقل، نوآور و باسواد بسازد. کاری که هدف دوک از ساخت «‌Illustrated Primer» بود. پرایمر که عملاً یک هوش مصنوعی تعاملی است، با کامپایلرهای چندفازی پیچیده، تبلت‌ها و رایانه‌های سخنگو، می‌تواند با کاربرهایش حرف بزند، به کمک مجموعه‌ای متون و تصاویر غیراستاتیک، به سوالات آنها، پاسخ‌های خلاقانه و تجزیه و تحلیل پیچیده انسان‌گونه بدهد، محتواهای مورد نیاز آنها را شخصی‌سازی کند و با موجی از نوآوری و ساخت یک صنعت هوشمندِ در خدمت آموزش، زنانی قوی و مستقل را برای ورود به عصر ابزارهای تعاملی و فوق هوشمند آماده کند. زنانی که بعد از کشته شدن نانوتکنولوژیست از طریق یکی از «تت‌ها»، یکی از فقرای اعضای بی‌قبیله‌ها، توانستند متخصص موضوعات پیچیده شوند. آموزش آکادمیک را تغییر دهند. از هاروارد جایزه بگیرند. با امپریالیسم غربی مقابله کنند. بعد از قیام گروه‌های ملی‌گرا، جامعه چین را دوباره بسازند. بدون نیاز به معلمان و استادان واقعی، به روابط، هوش و ارتباطات بین‌فردی مدرن با یکدیگر وفادار بمانند و البته ارتشی از انسان‌هایِ هوشمندِ مجهز به شبکه‌های اطلاعاتی گسترده و بعضاً دارای برنامه‌ها و پروتکل‌های خرابکارانه را برای پیشبرد نظم جهانی، رمزگشایی آینده بشریت، برنامه‌ریزی مجدد آن یا حتی نابودی‌اش آموزش بدهند. ارتشی که باورش به‌خصوص در یک رمان علمی-تخیلی آن هم در سال ۱۹۹2 سخت است؛ همان‌طور که پذیرش رایج بودن مفهوم آواتار و ایده متاورس در 30 سال قبل سخت‌تر است؛ به‌خصوص آنکه زاکربرگ نه سه دهه پیش که دو سال قبل شرط‌بندی بزرگ خود روی متاورس واقعیت مجازی را برد و به‌رغم ضرر ۴۰ میلیارددلاری با تغییر نام فیس‌بوک به متا به اوج رسید. در واقع، عملاً نشان داد که عصر الماس، متعلق به حال است. لحظه کنونی که در آن، هوش مصنوعی مولد و الگو‌های زبانی بزرگ (‌LLM‌) مانند شبکه عصبی«GPT-4»‌، به تمام معنا ‌«فناوری آموزش» را دگرگون کرده و باعث شده‌اند آموزش خودگردان از طریق سیستم‌های آموزشی هوشمند ‌(‌ITS‌) بر طبقه اجتماعی،‌ والدین، دانش‌آموزان، دانشجویان، معلمان، استادان و مدیران آموزش عالی در مدارس و کالج‌ها اثر بگذارد. اثری که ساندار پیچای، مدیرعامل گوگل، آن را «عمیق‌تر از اثر آتش» می‌داند و رید هافمن، بنیانگذار لینکدین به آن نامِ ‌«ابرقدرت تغییرات مثبت در جهانِ همواره در حال دگرگونی» داده است؛ اما خودِ نیل استیونسن 63ساله، نویسنده «عصر الماس» که در حال راه‌اندازی پروژه بلاک‌چین ‌LAMINA1 به عنوان یک لایه پایه برای اوپن‌متاورس‌ است، آن را لذت ترسناک بهشت (EdTech‌) می‌داند. او در 190 صفحه فصل دوازهم کتاب «سقوط؛ جاخالی دادن در جهنم» نشان می‌دهد وعده‌های هوش مصنوعی برای صنعت آموزش گرچه فریبنده و کاربردی است اما گاه مانند وعده‌های پیامبران اینترنت است که به ما با فضای مجازی وعده رهایی از محدودیت‌های فیزیکی را دادند ولی هیچ‌وقت نگفتند که هوش مصنوعی حداقل در آموزش، نویددهنده دنیایی بی‌نقص نیست و حتی می‌تواند به اندازه آرمان‌های بدخواهان علم و انسان‌گرایی در دنیایی دیستوپیایی خطرناک باشد یا بدتر از آن، مانند «توربوکاپیتالیسم» ادوارد لوتواک، با «فناوری آموزش»، جهان را به نابرابری اجتماعی، افزایش ناامنی، تشدید مقررات، تکینگی تکنولوژیک و ایجاد دنیای توتالیتری آموزشی بکشاند که دست‌کمی از نابودی زیربناهای صنعت آموزش ندارد.

تنبل‌های گمشده در ابرها

76اما آیا واقعاً وعده‌های هوش مصنوعی برای صنعت آموزش و یادگیری، یک کالوینیستی یا توتالیتری آموزشی است؟ و رشد 6 /45درصدی AI بازار آموزش تا پنج سال آینده و رشد 30 میلیارددلاری این صنعت تا یک دهه آینده، یک خطای بینشی و محاسباتی یا بازارسازی سرمایه‌داری است؟ بندیکت دوبولای، استاد بازنشسته هوش مصنوعی دانشکده مهندسی و انفورماتیک دانشگاه ساسکس، در کتاب «راهنمای هوش مصنوعی در آموزش و پرورش»‌ که سه ماه پیش منتشر شد، با تکیه بر نظریه‌های فراشناخت و تئوری‌های بنیادی سیستم‌های آموزشی هوشمند (‌AIED‌)‌، پاسخ به این سوالات را مستلزم شناخت مفهوم، کاربرد و تبعات هوش مصنوعی در مباحث تربیتی می‌داند. او باور دارد هوش مصنوعی به عنوان یک صنعت 5 /6 تریلیون‌دلاری، فقط با انسان‌های توتالیتر می‌تواند صنعت آموزش را زمین‌گیر کند. دوبولای با این استدلال که در چشم‌انداز تحولات آموزشی، هوش مصنوعی می‌تواند یک کاتالیزور سطحی-بطنی برای انقلاب‌های بعدیِ صنعت آموزش باشد، تاکید دارد که همزمان با توسعه ادغامی فناوری با سیستم‌ها و برنامه‌های یادگیری و آموزشی، بایستی نقش‌ها و مسوولیت‌های مربیان-یادگیرندگان با فناوری‌های آموزشی متعادل شود؛ بدین معنا که فراتر از تعاملات یادگیرنده-فناوری یا گروه-فناوری، با ارکستراسیون بتوان به پرسپکتیوی از فناوری‌های یادگیری رسید و پتانسیل‌های سرمایه‌گذاری در آن را مشخص کرد. پتانسیل‌هایی که عمیقاً برای توسعه‌دهندگان ابزارهای هوش مصنوعی ارزشمند هستند؛ کمااینکه طبق گزارش پلت‌فرم تحقیقاتی و تحلیلی تاثیرات اقتصاد در جهان (‌HolonIQ)‌، سرمایه‌گذاری جهانی فناوری آموزش و کلاس‌های درس هوشمند از 24 /140 میلیارد دلار در سال 2022 با نرخ رشد مرکب سالانه 2 /16 درصد به 89 /162 میلیارد دلار در سال جاری رسیده و انتظار می‌رود تا سال 2026، اندازه این بازار با رشدی فزاینده به 2 /410 میلیارد دلار و هزینه جهانی آن تا سال 2025 به 404 میلیارد دلار برسد که این به معنای تمایل کسب‌وکارها، دولت‌ها و کاربران به سرمایه‌گذاری در یادگیری و ارتقای مهارت با استفاده از آخرین فناوری‌هاست، که به تقاضای بالا برای محصولات EdTech باکیفیت منجر می‌شود و فرصت‌های جدیدی را برای شرکت‌های دولتی و خصوصی تخصصی این حوزه ایجاد می‌کند. مضاف بر اینکه، تک‌شاخ‌های فناوری آموزشی جهان یعنی «ByJu’s» هند و «Yuanfudao, and Zuoyebang‌» چین که سرمایه مشترک آنها به 46 میلیارد دلار می‌رسد، اعلام کرده‌اند که برای افزایش سرمایه ارزشی 85 /26 میلیارددلاری هفت پیشران دیگر  EdTechدر سال جاری حاضرند کانال‌های مالی جدیدی را باز کنند و با اجماعی جهانی، سرعت پذیرش واقعیت مجازی و افزوده را افزایش داده و ارزش بازار جهانی AR در آموزش را از 5 /1 میلیارد دلارِ سال 2020 به 3 /5 میلیارد دلار تا پایان سال 2023، برسانند. تا پنج سال دیگر، ارزش بازار آموزش الکترونیکی بخش بزرگسالان را در کنار سایر فناوری‌های VR و AR با هدف کمک به سازمان‌ها در پیاده‌کردن واقعیت ترکیبی در برنامه‌های آموزشی دو برابر کرده و تا 6 /44 میلیارد دلار افزایش دهند. با اعتماد به گزارش «پذیرش جهانی هوش مصنوعی مربیان» مایکروسافت به 4 /99 درصد مربیان و موسسه‌های آنها مزیت رقابتی بدهند و برای 15 درصدی که در پی تغییر بازی رقابتی با فناوری آموزشی جدید هستند، بسترسازی کنند. نقش مهمی در شکل‌دهی به بازار یادگیری موبایلی داشته باشند. تا سال 2025، هزینه‌های جهانی EdTech در روباتیک، بلاک‌چین و استارت‌آپ‌های آموزشی را پشتیبانی کرده و حامی شرکت‌های مایل به سرمایه‌گذاری 1 /6 میلیارددلاری برای پذیرش راهکارهای آموزش مبتنی بر هوش مصنوعی باشند و در کل همان‌گونه که نظرسنجی مک‌کینزی تایید می‌کند، بدون سوگیری‌های متعصبانه، برای توسعه صنعت آموزش مبتنی بر نرم‌افزارهای هوشمند و فضای ابری تلاش کرده و کمبودهای این حوزه به‌خصوص در شکاف طبقاتی دیجیتالی را جبران کنند؛ برای نمونه اجازه ندهند نسبت پذیرش دانشجو در کالج‌های برتر دنیا روی همان یک درصد منتخب از گروه درآمدی بالا نسبت به 60 درصد متقاضی از دهک‌های پایین جوامع بماند. 

محدودیت‌های طالبان مانع از آموزش دختران افغانستان شود یا 250 هزار دخترِ یتیم‌خانه‌های چین، حق آموزش و خدمات EdTech را از دست بدهند. کاری که اعضای شورای جهانی معلمان و مربیان فوربس طی تک‌نگاری آن را «استقبال از انقلاب آموزش مدرن با تک‌شاخ‌های هوش مصنوعی» نامیده‌اند و در مقابل، سید فیاض احمد و همکارانش به آن نام «خوشامدگویی به تنبل‌های گمشده در ابرها» را داده‌اند و نگرانی خود را برای حریم شخصی گمشده اعلام کرده‌اند.

نقض حریم خصوصی

سیدفیاض احمد و شش همکارش در پژوهشی گسترده که نتیجه یافته‌ها و چگونگی بررسی آن در 40 صفحه با عنوان «وعده‌های هوش مصنوعی در آموزش» منتشر شده است، افزایش سرمایه‌گذاری صنعت آموزش و پرورش در هوش مصنوعی با ارزش 82 /253 میلیون دلار تا دو سال آینده را نگران‌کننده و به مثابه احضار شیاطین می‌دانند، در حالی که پژوهشگران و موسسه‌های آموزشی در سراسر جهان در حال ستایش نقش مثبت EdTech هستند. آنها با بحث درباره تاثیر سیستم‌های هوش مصنوعی در شیوه‌های آموزشی در چین و پاکستان و طی یک مطالعه کیفی مبتنی بر روش SmartPLS اثبات می‌کنند که هوش مصنوعی به‌طور قابل توجهی بر از دست دادن قدرت تصمیم‌گیری انسان‌ها تاثیر می‌گذارد. انسان‌ها را تنبل می‌کند. امنیت و حریم خصوصی‌شان را از بین می‌برد و به‌طور مطلق، 9 /68 درصدِ تنبلی انسان‌ها، 6 /68 درصد ناامنی در حریم شخصی و مسائل امنیتی و 7 /27 درصدِ از دست دادن قدرت تصمیم‌گیری در پاکستان و چین تقصیر هوش مصنوعی و نرم‌افزارهای وابسته به آن است و تنبلی بیشترین و بدترین آسیب را به کاربران فناوری آموزشی وارد می‌کند. به‌زعم این پژوهشگران، استفاده از آموزش هوشمند در حالی بدون ملاحظات اخلاقی در حال افزایش است که اگرچه اهداف پنهان آن ممکن است مثبت باشد ولی باز هم نیاز شدیدی به درک معنای «اخلاقی بودن» و فهمِ عمیقِ نگرانی‌های حاصل از کاربرد آن مانند هزینه‌های بالا، سوءاستفاده از داده‌های شخصی، استفاده مجرمانه و مخرب، از دست دادن آزادی و استقلال، بیکاری، سوگیری‌های متعصابه و نابودی قدرت تصمیم‌گیری انسانی دارد اما اغلب در ارزیابی‌های مخفیانه در سه سطح «فناوری، عامل توسعه‌دهنده و کاربر (معلم و دانش‌آموز)» نادیده گرفته می‌شود و مهم‌تر از آن، بیش از 400 سند خط‌مشی تبیینی برای آن را در تجاری‌سازی‌های آموزشی زیر سوال می‌برد. به عنوان مثال، چندی است، محققان موسسه تعاملی انسان و رایانه دانشگاه کارنگی ملون (HCII)، راه‌های جدیدی را برای استفاده از هوش مصنوعی ایجاد کرده‌اند. روش آنها به دانش‌آموزان و معلمان اجازه می‌دهد تا با طرح مسائل و دسترسی سریع به شیوه حل آنها به کمک سیستم آموزشی هوشمند (ITS) که هدف آن ارائه آموزش یا بازخورد فوری و سفارشی به فراگیران است، عملاً یک معلم خصوصی داشته باشند؛ ویژگی که ساخت سیستم آموزشی شخصی‌سازی‌شده را سریع‌تر می‌کند تا دانش‌آموزان یا دانشجویان دیگر نیازی به پایبندی / ایجاد قوانین نداشته باشند و حتی معلم‌ها و استادان یک درس 30دقیقه‌ای را با نرم‌افزارهای رایگان طی 10 دقیقه تدریس کنند بی‌آنکه در روند آموزشی، هوش انسانی و تفکر انتقادی‌شان به صورت مستقیم نقش داشته باشد که این یکی از همان روش‌های مخفی تنبل‌سازی، سوگیری آموزشی و حذف قدرت و قابلیت تصمیم‌گیری تحصیلی است.

خالی از عاطفه و خشم

علاوه بر آن، یافته‌های این مطالعات نشان می‌دهد که اینک، بسیاری از نهادهای آموزشی مانند یوداسیتی یا کورسِرا، برای دوره‌های آزاد آنلاین، از شرکت‌های «تست و آزمون» مبتنی بر کامپیوتر (CBT)، مانند پیرسون (Pearson VUE) که قابلیت برگزاری آزمون، پردازش زبان برای نمره‌دهی و ارائه گواهی را دارد، استفاده می‌کنند و این در حالی است که این قابلیت نسبتاً ارزان، مشمول بسیاری از کشورها به ویژه در بخش ارائه و دریافت سرتیفیکیت نمی‌شود و این خود نوعی از نابرابری و شکاف دیجیتالی آموزشی است. یا در نمونه‌ای دیگر، پروفسور هفرنان که برنامه تحصیلات تکمیلی علوم و فناوری‌های یادگیری را هدایت می‌کند با «‌ASSISTments» یک وب سرویس میزبانی‌شده در «WPI‌»، کمک کرده است تا معلمان تکالیف شبانه یا کارهای کلاسی روزانه شاگردهایشان را بررسی کنند، دانش‌آموزان در یک چت تصویری زنده، بازخوردی فوری از عملکردشان داشته باشند و توأمان با این توانمندی، رایانه‌ها به سطحی از درک توانایی‌های دانش‌آموزان برسند که سوالات، هم‌تراز و همخوان با علایق دانش‌آموزان طرح شود. مثلاً برای دانش‌آموزی که عاشق بیسبال و در حال یادگیری مفهوم 5 به علاوه 3 است، این‌گونه سوال طرح شود «باتر به پنج درایو خط و سه هوم ران (Home Run) برخورد کرد، آنها مجموعاً چند ضربه داشتند؟»، تلاشی که برخوردار از مزایای کاهش هزینه‌های ارزیابی و شبیه به ارزیابی تکوینی قدرتمند دستیار بازبین‌ها و پلت‌فرم‌های بهبود متن چون Revision Assistant‌، Grammarly یا MIWrite است اما سطح قابل توجهی از تعامل بین معلم-دانش‌آموز را در یک محیط واقعی که شخصیت و پایه‌های مدنی دانش‌آموزی را توسعه می‌دهد، از بین می‌برد و به جای آنکه، دانش‌آموزان بتوانند از یکدیگر بیاموزند، از معلم‌ها سوال بپرسند، محیط آموزشی را احساس کنند، همراه با برنامه‌های درسی، به سطح قابل‌ قبولی از درک روابط بین‌فردی تحصیلی برسند، یا حتی همان جدال‌های کودکانه را در ساعات تفریح داشته باشند، قدرت شناختی خود را برای انتخاب گزینه‌های از پیش آماده‌شده، به‌کار می‌گیرند و آن را به پایین‌ترین سطح تقلیل می‌دهند. در واقع با برنامه‌هایی مانند چت‌بات‌ها، واقعیت مجازی، سیستم‌های یادگیری شخصی و روبات‌های اجتماعی، ظرفیت یادگیری انسانی خود را از شهود، خلاقیت و تفکر انتقادی خالی می‌کنند که این ضربه بزرگی است چون قدرت تصمیم‌گیری عاقلانه، جزئی از مهارت ذهنی را که آنها را به گرفتن تصمیمات و انجام امور عاقلانه وا می‌دارد و شامل ارزش‌هایی مانند تعقیب حقیقت، عدل و انصاف، خودمختاری و انتقاد شخصی است از دست می‌دهند و نمی‌توانند بپذیرند که 1- نتایج ضعیف مانند نمرات پایین ممکن است ناشی از فرصت‌های کمتر برای یادگیری باشد تا تفاوت در توانایی. 2- عملکرد ضعیف گذشته عملکرد ضعیف آینده را پیش‌بینی می‌کند و اگر در گذشته عملکرد ضعیفی باشد، آن را تکرار خواهند کرد. 3- از آنجا که داده‌های دریافتی می‌توانند سوگیری داشته باشند، نتایج نیز ممکن جهت‌دار شوند؛ و 4- استفاده از هوش مصنوعی می‌تواند به نابرابری‌های گذشته دامن بزند، شکاف در دسترسی به فرصت‌ها برای دستیابی به سطوح بالا را ادامه‌دار کند و تعصبات را سریع‌تر و کارآمدتر از انسان‌ها به رفتار تحصیلی تبدیل کند. اتفاقی که به گفته استوارت راسل، استاد علوم کامپیوتر دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و نویسنده کتاب «هوش مصنوعی: رویکردی مدرن»، نشانگر سمت تاریک هوش مصنوعی ادغام‌شده با آموزش است. طبق نظر جیمز مانیکا، رئیس مشترک موسسه جهانی مک‌کینزی، نیازمند توجه به ترجیحات قابل تغییر انسانی است و به گمان، میشا سرا، رهبر آزمایشگاه ادغام انسان و هوش مصنوعی در واحد علوم کامپیوتر دانشکده پژوهشی UCSB‌، بر ضرورت داشتن قطب‌نمای اخلاقی انسانی تاکید کرده و کمک می‌کند بفهمیم با الگوریتم‌ها و الگو‌های جدید و چشمگیر فناوری آموزشی، چگونه می‌شود شکاف جهانی آموزش در فقیرترین کشورهای جهان را پر کرد و با اثرات مثبت EdTech و جبران 100 سال عقب‌ماندگی آموزشی کشورهای در حال توسعه، به یک اجماع در حال ظهور برای نگرانی‌های مرتبط با مسخ شخصیتی هوش مصنوعی در فرآیند یادگیری رسید.

گول زدن پولدارها

میشا سرا، پژوهشگر سلامت بنیاد رابرت وود جانسون، که سیزدهم آوریل امسال سخنران اجلاس سالانه هوش ذهن و ماشین (‌Mellichamp) با محوریت «تصمیم‌گیری و هوش مصنوعی» نیز بود، معتقد است، جنبه خصمانه فناوری آموزشی، می‌تواند با اصول اخلاقی و انطباقی انسانی، بینش ذهنی گسترده و فرآیندهای شناختی تقویت‌شده که مدنظر دنی اوپنهایمر، استاد و پژوهشگر علم تصمیم‌گیری، استدلال و قضاوت هم هست و در پژوهش «چگونه دانش آموزان را فریب دهیم تا برایمان بستنی بخرند؟» به آن پرداخته، از بین برود و شکاف آموزشی کشورهای فقیر را که با نرخ فعلی پیشرفت تحصیلی 6 /1 میلیارد نفر بیش از 85 سال طول می‌کشد تا به سطح آموزشی فعلی کشورهای توسعه‌یافته برسند کمتر کند؛ چرا که پیشرفت تحصیلی فقط جلوه‌ای از آنچه در کلاس‌ها اتفاق می‌افتد نیست. پیشرفت در آموزش و یادگیری، باعث ریشه‌کن کردن گرسنگی کودکان، تامین آب سالم و گسترش دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی در سرتاسر جهان نیز می‌شود و کمک می‌کند کشورهای توسعه‌یافته به چنین چالش‌هایی به خاطر اثرگذاری قوی بر اقتصاد جهانی، اهمیت بیشتری بدهند. بر همین مبنا، فناوری‌هایی چون ‌Thinkster Math، Jill Watson، Brainly، Nuance، ‌Cognii، KidSense، Palitt،Cram 101 و JustTheFacts101‌، اگرچه به عنوان برنامه‌های تدریس خصوصی، دستیار آموزشی، رسانه اجتماعی سوالات درسی، نرم‌افزار تشخیص گفتار، دستیار یادگیری مجازی، ابزار صوتی قابل تبدیل به متن خردسالان، نرم‌افزار ساخت برنامه درسی معلمان، راهنمای مطالعه هوشمند خلاصه کتاب‌های درسی و هایلایتر آموزشی، در ظاهر دامنه اثربخشی تصمیمات و مداخلات آموزشی را به جناس‌های وحشتناک و سوگیری‌های احتمالی منفی می‌کشانند، اما روی مثبتی هم دارند که قابل انکار نیست. این ابزارهای هوشمند در فرآیند یادگیری، به دانش‌آموزان مبتلا به اوتیسم، نارساخوان، افراد نابینا یا ناشنوا و مبتلایان به اختلال کم‌توجهی یا بیش‌فعالی، کمک می‌کنند تا تجربه‌ای روان‌تر و تعاملی‌تری از آموزش داشته باشند. همچنین مورد قضاوت قرار نگیرند. در چگونگی شکل‌گیری ادراکات، استنباط از احساسات و افکار یکدیگر و آنچه هوش هیجانی را تشکیل می‌دهد، پیشرفت کنند. گفتار، حرکات و نشانه‌های پیچیده کلامی و غیرکلامی را متناسب با توانایی‌های یادگیری‌شان تفسیر کنند و از آنها بازخورد بگیرند. در رفتارهای اجتماعی، مانند برقراری تماس چشمی و به اشتراک گذاشتن توجه، عملکرد بهتری داشته باشند و در دورانی مانند پاندمی‌ها که مدارس تعطیل است و دسترسی به درمانگران امکان‌پذیر نیست، به جای پسرفت در مسیر پیشرفت خود باقی بمانند که این قابلیت‌ها به نوبه خود قابل تامل‌اند و حتی در کنار چهار روشی که معلمان بر اساس قوانین با آنها می‌توانند روند زندگی‌شان را آسان‌تر کرده و تجارب یادگیری دانش‌آموزان را افزایش دهند، بعضاً تحسین‌برانگیز هم می‌شود.

جعبه سیاه معلم‌ها

به استدلال پروفسور رز لاکین، طراح و ارزیاب فناوری آموزشی متمرکز بر نظریه‌های علوم یادگیری و تکنیک‌های AI، یادگیری «جعبه سیاهی» است که شناخت آن به معلمان و دانش‌آموزان، جزئیات پیشرفت فکری، عاطفی و اجتماعی را نشان می‌دهد و کمک می‌کند استادان و مربیان در توسعه EdTech در عین همکاری‌های مشترک جمعی، از کلاس‌های درس، «انقلاب صنعتی چهارم آموزش» را رهبری کنند و آن را به سطح مشاغل، بازار کار و حرفه‌های برتر بکشانند. در واقع، با یک بازنگری رادیکال‌تر، در مورد آنچه و چگونه با تکنولوژی می‌توان آموزش داد، دامنه «آموزش لیبرال» کلاسیک را -که کودکان را با «بهترین‌هایی که در علم و فرهنگ تصور و گفته شده است» آشنا می‌کند- به سایبرنتیک برسانند و جامعه جوان جهانیِ در حال تحصیل را منطبق با یک «رژیم درسی مطلوب» در سطوح پایه، متوسطه، تکمیلی و عالی، آماده رقابت و سبقت با روبات‌ها کنند و چه‌بسا خودشان نیز این راه را بیاموزند. او با بیان اینکه، فقط باید به میزان خارق‌العاده سرمایه‌گذاری در هوش مصنوعی و آموزش در کشورهایی مانند چین و سنگاپور نگاه کرد تا متوجه شد که یادگیری ماشینی چگونه و با چه به سرعتی در حال توسعه و تغییر آموزش و نسل جوان است، تاکید می‌کند: یادگیری ماشین مدرن قطعاً هوشمند است، اما نمی‌تواند همه چیز را یاد بگیرد و یاد بدهد. بنابراین معلم‌ها باید اطمینان حاصل کنند که به یادگیرندگان انسانی، مجموعه‌ای غنی از رفتارهای هوشمندانه و تفکر پیشرفته را آموزش می‌دهند. به بیانی دیگر، اگر استادان و معلم‌ها، توانایی آموزشی‌شان را در ساخت سیستم‌های هوش مصنوعی که می‌توانند یاد بگیرند و آن را با داده‌های بزرگ و قدرت محاسباتی مدرن ترکیب کنند، به‌کار بگیرند «طوفان بزرگی» را می‌سازند که اکنون دنیا در حیطه آموزش و توسعه به انتظار آن نشسته است. البته، باید به این موضوع نیز توجه داشت که چیزهایی که برای ما به عنوان انسان بدیهی است برای هوش انسانی ما در دنیای تقویت‌شده هوش مصنوعی اساسی هستند و در واقع خودکارسازی آنها بسیار سخت‌تر است؛ کمااینکه در چنین دنیایی، تصوری که یک روبات یا ماشین از جهان و مغز انسان دارد کاملاً برای ما ناشناخته است و لزوماً نباید در سیستم‌های آموزشی فقط روی چیزهایی تمرکز کنیم که می‌توان از طریق هوش مصنوعی آنها را صرفاً خودکار کرد.

 از این جهت، فکر کردن به سه مسیر برای تاثیرگذاری هوش مصنوعی بر آموزش آکادمیک می‌تواند مفید باشد: «استفاده از هوش مصنوعی در آموزش برای مقابله با برخی از چالش‌های بزرگ آموزشی، آموزش فراگیر آن به‌طوری که بتوانند به‌طور ایمن و موثر از هوش مصنوعی و برنامه‌های آن استفاده کنند و تغییر آموزش به گونه‌ای که بر هوش انسانی متمرکز شده و نسل جوان را برای دنیای هوش مصنوعی آماده کنیم.» البته با این توضیح که این مسیرها متقابل نیستند اما به شدت در یادگیری فردی-اجتماعی به هم مرتبط‌اند، یعنی اگر ما از هوش مصنوعی به‌طور موثر در آموزش استفاده کنیم، به نسل جوان کمک خواهیم کرد تا هوش مصنوعی را بیشتر درک کند و در مقابل با درک بیشتر، این نسلِ مشتاق به یادگیری مدرن متوجه خواهد شد که چرا همه چیز باید تغییر کند؛ آن هم تغییری که با علوم یادگیری (روانشناسی شناختی، علوم اعصاب، آموزش، جامعه‌شناسی و یادگیری زبان ماشینی) پیوند خورده است و وابستگی شدید به درک اخلاقیات و آموزش هوش مصنوعی اخلاقی دارد؛ که اگر اخلاقیات حتی در نحوه پردازش داده‌ها وجود نداشته باشد، دانش‌آموزان، دانشجویان و چه‌بسا خودِ معلمان و استادان با دریایی از محتواهای آموزشی «عمیقاً جعلی» مواجه خواهند شد که نه‌تنها آموزش کلاسیک را نابود می‌کند، بلکه تناقض در موجودیت علمی را نیز شدت می‌بخشد؛ تا جایی که ممکن است ما در تعاملات اجتماعی از خودمان بپرسیم آیا واقعاً این من هستم؟ آیا من شبیه او هستم؟ آیا از مقررات بی‌مرز گذشته‌ام؟ یا آیا نیاز بود که دامنه آموزشی وسیع و بالاتری داشته باشم تا منعطف‌تر و مجهزتر در برابر تغییرات و «توسعه مِه‌گونه فناوری‌های آموزشی» فکر و عمل کرده و کمتر آسیب ببینم؟ اصلاً معادل انسانی آن ماشینی که من در مِه اطلاعاتی و تکنولوژیک بدان نیاز دارم چیست؟ آیا بقای انسانی من در دنیای روبات‌های آموزش‌دیده چندبعدی، نیازمند ترکیبی از عناصر مختلف هوش پیچیده انسانی یا همان متاهوش است؟ همان چیزی که هوش مصنوعی آن را ندارد و به همین خاطر نمی‌تواند خودش را هم بفهمد. اما ما انسان‌ها می‌توانیم با آن، همیشه خودمان را خیلی دقیق‌تر درک کنیم، دقیق‌تر یاد بگیریم و در ورای هوش فرادانش، فراشناختی، فراذهنی، فرازمینه‌ای و خودکارآمدی درک‌شده، قدرت بیشتری برای مقابله با تخریب‌گری هوش مصنوعی توسعه‌یافته در یادگیری، داشته باشیم؟ یعنی وقتی دیگران نمی‌دانند دانش چیست، از کجا می‌آید، یا چه چیزی باعث شواهد خوب می‌شود، ما بر رابطه خود با دانش متمرکز شده باشیم؛ یا وقتی حواس‌مان پرت می‌شود، وقتی تمرکز می‌کنیم، بدانیم چه چیزهایی را دقیق می‌دانیم و چه چیزهایی را نمی‌دانیم؟ فراتر از آن، از نحوه رشد و ارتباط آن با افراد دیگر و رشد هوش هیجانی‌شان آگاه باشیم؛ از ناتوانی هوش مصنوعی در درک زمینه یا محیط به نفع خودمان استفاده کنیم؛ در درک اینکه چه اهدافی باید برای خودمان تعیین کنیم، چقدر احتمال دارد بتوانیم به آنها دست یابیم، چقدر انگیزه داریم، چه کسی می‌تواند به ما کمک کند و چگونه می‌توانیم در دنیا موثر باشیم؟ خودکارآمدتر رفتار کنیم و هنگام تجزیه و تحلیل داده‌ها، چیزهایی که یاد می‌گیریم و اطلاعاتی که معلمان، مربیان و استادان به ما آموزش می‌دهند، مثلثی را با انبوهی از دال‌های مجهول تصور و ابتدا به خودمان کمک کنیم تا هوش مصنوعی را از طریق کار با توسعه‌دهندگان درک کنیم و بعد از آن همراهِ معلمان و مربیان شویم تا با بر عهده گرفتن وظایف اداری ساختارمند، پردازش ابزارهای هوش مصنوعی، پیگیری پیشرفت دانش‌آموزان با ابزارهای یادگیری ماشینی، شخصی‌سازی یادگیری با پلت‌فرم‌های دیجیتالی و دسترسی بیشتر به آموزش با ابزارهای AI، بر چالش‌های سیستمی، مبتنی بر فرآیند و متمرکز بر آموزش هوش مصنوعی، در کلاس، مدرسه یا کالج بهتر و متمرکزتر روبه‌رو شوند و توأمان در قالب یک چارچوب هفت‌دستوری آمادگی هوش مصنوعی (EthICAL‌) مشتمل بر «هوش مصنوعی را آموزش دهید. چالش‌های خود را ارتقا بخشید. داده‌هایتان را شناسایی کنید. اطلاعات بیشتری جمع‌آوری کنید، هوش مصنوعی را در امور روزمره و اجتماعی به کار بگیرید. از هوش مصنوعی بیاموزید. آمادگی درک و تکرار هوش مصنوعی اخلاقی را برای دموکراتیک کردن فرصت‌های یادگیری داشته باشید»، به ما یاد دهند که هوش مصنوعی در چه چیزی خوب است، تخصص انسان در کجا هنوز بسیار بهتر عمل می‌کند و ما چگونه باید رفتار کنیم تا با یک بستنی فریبمان ندهند. 

دراین پرونده بخوانید ...