شناسه خبر : 49593 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پاسداران لیبرالیسم در اقیانوس پوپولیسم

شهرداران اروپایی و سیاست‌هایی با ناکارآمدی فزاینده

انتخابات این روزهای اروپا، صحنه نبردی نفس‌گیر میان سیاستمداری میانه‌رو با نقشه‌هایی عقلانی، و پوپولیستی پرهیاهوست که با رجزخوانی‌های خشمگین علیه مهاجران، دگرباشان و اتحادیه اروپا، دل رای‌دهندگان را می‌رباید. میانه‌روها معمولاً جام پیروزی را به دست می‌آورند، اما این پیروزی هر روز شکننده‌تر می‌شود و سوالی بزرگ ذهن‌ها را می‌خراشد: آیا اروپا محکوم است که گام‌به‌گام به سوی پسرفت و آشوب سقوط کند؟ نه، این سرنوشت محتوم نیست! حتی تندروترین ملی‌گرایانی که به قله‌های قدرت می‌رسند، در حقیقت فقط «لایه گوشت» یک ساندویچ لیبرال‌اند: در بالا، دیوان‌سالاران بروکسل با چشمان تیزبین بر کسری بودجه و حاکمیت قانون نظارت دارند، و در پایین، مدیران عمل‌گرای شهری، بی‌هیاهو چرخ‌های روزمره حکومت را می‌چرخانند و خیابان‌ها را از چاله‌ها پاک نگه می‌دارند. شهرداران، به‌ویژه در کلان‌شهرهای پرجنب‌وجوش، بی‌صدا به ستون‌های استوار اعتدال در سیاست اروپا بدل شده‌اند؛ بی‌اعتنا به شعارهای پرطمطراق میهن‌پرستانه، تمام هم‌وغمشان این است که اتوبوس‌ها سر وقت برسند. این لایه آرام و کارآمد تکنوکراسی شهری، به‌تازگی جهش‌هایی خیره‌کننده در نردبان قدرت داشته است. در ۱۸ می، نیکوشور دان، شهردار میانه‌رو و عمل‌گرای بخارست، در رقابتی که شکاف عمیق دو دیدگاه حکومتی را عیان کرد، رقیب راست ‌افراطی‌اش، جورجه سیمیون را مغلوب کرد. سیمیون، که خود را «تقریباً کاملاً همراستا با جنبش مگا» می‌خواند و بخشی از هفته پایانی را در بروکسل سپری کرد، در برابر دانی که ترافیک پایتخت را دغدغه اصلی خود می‌دانست، کم آورد و این شهردار به مقام ریاست‌جمهوری رومانی رسید. در لهستان هم رافائل چَسکوفسکی، شهردار میانه‌رو ورشو که در دور اول تنها با دو درصد اختلاف از نامزد حزب قانون و عدالت پیشی گرفت، در یکم ژوئن این شانس را دارد که کلید کاخ ریاست‌جمهوری را به دست آورد. این صعودهای دراماتیک تازگی ندارند. بارت دِ وِوِر، پس از 12 سال مدیریت آنتورپ، حالا تاج نخست‌وزیری بلژیک را بر سر دارد. جورجا ملونی، پیش از آنکه بر کرسی نخست‌وزیری ایتالیا تکیه بزند، روزگاری برای شهرداری رم خیز برداشته بود. اولا کریسترشون، نخست‌وزیر سوئد، زمانی معاون شهردار استکهلم بود، و آنتونیو کوشتا، که پیش از نخست‌وزیری پرتغال هشت سال لیسبون را اداره کرد، حالا نشست‌های سران اتحادیه اروپا را هدایت می‌کند. برای این چهره‌ها، گردهمایی‌های بروکسل شبیه گپ‌وگفت درباره خطوط دوچرخه یا سیستم‌های تصفیه فاضلاب است، نه صحنه‌ای برای سخنرانی‌های پرزرق‌وبرق. شهرداران انگار از سیاره‌ای دیگر به دنیای سیاست آمده‌اند، متفاوت با طبقه سیاسی ملی. جناح چپ، حتی در روزگار افول فراگیر، در شهرها می‌درخشد؛ شاید چون شهرها قلب تپنده کیهان‌وطنان‌اند. راست افراطی، که توان سازماندهی برای پر کردن پست‌های خاکستری و روزمره شهری را ندارد، معمولاً در این میدان غایب است؛ به همین خاطر گفتمان شهری نرم‌تر و انسانی‌تر است- البته تا وقتی بحث خط دوچرخه به میان نیاید! در آمستردام، فِمکه هالسِما، که از سوی دولت مرکزی منصوب می‌شود، پرچم پیشرو بودن را در سیاستی که مردان مخالف پیشرفت بر آن چیره‌اند، بالا نگه داشته است. سوسیالیست‌ها در فرانسه، هرچند در سطح ملی زمین‌خورده‌اند، هنوز پاریس، مارسی و بیشتر شهرهای بزرگ را در دست دارند. ملونی و یاران راست‌گرایش سیاست ملی ایتالیا را قبضه کرده‌اند، اما رم و میلان همچنان در چنگ جناح چپ خسته اما مقاوم باقی مانده‌اند (این الگو در آمریکا هم خودنمایی می‌کند؛ جایی که دموکرات‌ها کلان‌شهرها را در سلطه خود دارند). در اروپای مرکزی، که پوپولیسم در آن ریشه دوانده، مناصب محلی چون سنگرهایی آزاداندیش در برابر رژیم‌های اکثریت‌گرا می‌درخشند. در سال ۲۰۱۹، شهرداران پراگ، براتیسلاوا، ورشو و بوداپست، که از انگ‌های ویکتور اوربان به ستوه آمده بودند، «پیمان شهرهای آزاد» را بنیان گذاشتند تا نشان دهند راه دیگری هم هست. این چهارگانه بعدها در سفری جمعی به کی‌یف، در روزگاری که برخی رهبران ملی دست‌دست می‌کردند، حمایت قاطع خود را از اوکراین اعلام کردند. حالا این پیمان ۳۲ شهر را در آغوش گرفته و بر «دفاع از دموکراسی و جامعه باز» متمرکز است؛ در کنارش، شهردارانش درباره مسائل پیش‌پاافتاده اما حیاتی، مثل قوانین سخت‌گیرانه تقسیم‌بندی اراضی شهری، دانش و تجربه ردوبدل می‌کنند. استانبول هم می‌توانست در این جمع باشد، اما اکرم امام‌اوغلو، شهردارش، چنان سایه سنگینی بر رجب طیب اردوغان انداخت که به زندانش افکندند. تالارهای شهر، معدن سیاستمدارانی کاربلدند؛ دموکراسی‌ها با وعده‌ها پیش می‌روند، اما شهرداران با کارنامه‌های ملموس ماندگار می‌شوند، هرچند همه‌شان در صحنه ملی نمی‌درخشند. شاید اولاف شولتس را پیش از سه سال صدراعظمی، برای هفت سال مدیریت هامبورگ به یاد بیاورند، یا آن ایدالگو، شهردار پاریس، که در انتخابات سال ۲۰۲۲ تنها 8 /1 درصد رای آورد، نمونه‌ای دیگر باشد. البته اداره شهری ثروتمند با پایه مالیاتی قوی، آسان‌تر از کشورداری است، اما ناکارآمدی‌ها هم در شهر فوراً به چشم می‌آیند: ناتوانی در سطح ملی ممکن است سال‌ها در سایه بماند، اما چاله‌های پرنشده خیابان یا اتوبوس‌های دیررسیده همان روز زیر ذره‌بین‌اند. سیاستمدارانی که با شعارهای پرطنین «بازپس‌گیری کنترل» دل رای‌دهندگان را می‌ربایند، پیش از تکیه بر مسند قدرت باید نشان دهند در جمع‌آوری زباله و آسفالت‌کاری کارشان را بلدند. رای‌دهندگان هم بهتر است به جای غرق شدن در شعارها، نگاهی به سطل‌های زباله‌شان بیندازند تا ببینند چه کسی واقعاً از پس نگهداری کشور برمی‌آید.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها