شناسه خبر : 38887 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

عناد با علم

انکار حقایق علمی چه پیامدهایی دارد؟

 

مولود پاکروان / نویسنده نشریه

«پراید کیلویی چند می‌ارزد؟ ...»

شاید از خاطر برده باشید اما اینها اظهار نظرهای رئیس‌جمهور اسبق است. همان کسی که سلطان سخنوری‌های سطحی و غیرعلمی بود و تصور می‌کردیم با رفتنش قطار سیاست دوباره به ریل عقلانیت و علم باز می‌گردد؛ اما چنین نشد. همین چند سال قبل هنگام انتخابات، برخی نامزدها وعده می‌دادند که درآمد کشور را طی چهار سال دو و نیم برابر خواهند کرد؛ اقدامی که می‌توانست رکوردهای اقتصادی جهان را جابه‌جا کند و در گینس به ثبت برسد. برخی نظرها پا را از این هم فراتر می‌گذاشت آنقدر که ریشه معضلات اقتصادی کشور را به ساپورت‌پوشی زنان، یا کم‌آبی و کاهش بارندگی را به بدحجابی ربط می‌داد. حالا اما، آنهایی که می‌خواستند در یک سال صدها هزار شغل بیافرینند و یارانه مردم را سه برابر کنند، جای خود را به کسانی داده‌اند که می‌خواهند خط تولید لامبورگینی بزنند یا به توصیه مشاوران، نرخ ارز را به 10 هزار تومان برسانند!

داستان کج‌فهمی مفاهیم بنیادین و اظهار نظرهای غیر‌علمی اما، به اقتصاد محدود نمی‌شود. این روزها هر کسی تریبونی در اختیار دارد به نام پزشک و محقق و مدرس در رسانه ملی مشغول فضل‌پراکنی است. یکی از ناکارآمدی داروهای درمانی کرونا می‌گوید و دیگری واکسن را توطئه‌ای علیه طب سنتی و اسلامی معرفی می‌کند. سایه مقاومت در برابر علم بر سر دیگر مسائل کشور هم سنگینی می‌کند. در کشوری که با ابرچالش مشکلات زیست‌محیطی دست به گریبان است هنوز هم عده‌ای نمی‌خواهند باور کنند محیط زیست و اقلیم ایران رو به فناست. آنقدر که معصومه ابتکار در گفت‌وگویی با تجارت فردا می‌گوید: من نمی‌فهمیدم چرا در برابر پذیرفتن بحث تغییر اقلیم اینقدر مقاومت وجود دارد. شاید باعث دلگرمی باشد اگر بگوییم انکار علم تنها معضل سیاستمداران و متفکران کشور ما نیست. دولت ترامپ هم در عناد با علم ید طولایی داشت. او مقررات زیست‌محیطی را لغو کرد، از توافق‌نامه اقلیمی پاریس خارج شد، محدودیت‌های آلایندگی نیروگاه‌ها را برداشت، استانداردهای اقتصادی سوخت برای صنعت خودرو را تضعیف کرد و بخش‌های زیادی از اراضی حفاظت‌شده را به معدن و توسعه نفت و گاز اختصاص داد! برخی معتقد بودند این همه حاصل نفوذ یک لابی سوخت فسیلی قدرتمند در آمریکاست. هرچه بود این چشم‌پوشی از حقایق و انکار علم آنقدر ادامه پیدا کرد که مانع از پاسخ سریع این کشور به بحران کووید 19 شد.

ترامپ و مقامات دولت با آنچه کارشناسان بهداشت درباره ویروس می‌گفتند اختلاف نظر داشتند. ترامپ ادعا می‌کرد که مرگ‌و‌‌میر ویروس کرونا کمتر از 4 /3 درصد است و آمار سازمان بهداشت جهانی را زیر سوال می‌برد. هنگامی که مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌های ایالات‌متحده اعلام کرد که تعداد موارد کرونا در ایالات متحده «بسیار زیاد خواهد شد» وی گفت: «نه، اتفاقاً آمار نزولی است» و وقتی که ادعا کرد ظرف چند ماه واکسن کووید 19 آماده می‌شود، متخصصان پزشکی یقین داشتند که در واقعیت، توسعه واکسن می‌تواند یک سال یا بیشتر طول بکشد. بنیانگذار اخبار محیط زیست خبرگزاری واشنگتن می‌گوید: «اگر رئیس‌جمهور چیزی بگوید که خلاف نظر دانشمندان است، این یک مشکل جدی و خطرناک است. خطر واقعی آن است که مردم دیگر به اطلاعات دولتمردان اعتماد نخواهند کرد.»

سندروم انکار علم البته مختص سیاستمداران نیست. نفی و تکفیر علم در تاریخ پیشینه‌ای طولانی دارد و متاسفانه این روزها هم به طرز نگران‌کننده‌ای در میان مردم افزایش یافته است. از انکار آثار سیگار بر سلامتی گرفته تا عوارض جانبی آفت‌کش‌ها، از نفی رابطه اچ‌آی‌وی با ایدز تا خطرات زیست‌محیطی آلاینده‌ها و گرمایش زمین. انکار ارتباط بین HIV و ایدز به مرگ بیش از 330 هزار نفر در آفریقای جنوبی انجامید. انکار ارتباط بین سیگار کشیدن و سرطان هم باعث مرگ زودرس میلیون‌ها نفر شده است. و حالا هم علم‌هراسی راه به حوزه‌های جدی‌تری برده، از اقتصاد بگیرید تا آنهایی که معتقدند واکسن کووید 19 حاوی میکروچیپ است یا عامل ناباروری مردان! به نظر می‌رسد هر قدر مدارس و دانشگاه‌ها می‌کوشند با تدریس علم جامعه آگاه‌تری بیافرینند، جماعتی با نفی و انکار حقایق، کمر به تخریب آگاهی بسته‌اند.

البته فیلترینگ اطلاعات در طبیعت انسان جایگاهی محوری دارد و بدیهی است که هیچ‌کس نمی‌تواند در تمام افکار و اظهارنظرهای خود به تمامی منطقی و علمی باشد. اما انکار سیستماتیک و سازمان‌یافته علم، آن هم با استفاده از تمام ابزارهای استراتژیک اقناع و تریبون‌های مردم‌پسند برای انحراف افکار از واقعیت‌ها، موضوع دیگری است. در مواجهه با نفی علم توسط افراد عادی جامعه، دانشمندان یا صاحب‌نظران می‌توانند داده‌ها و مستندات را جمع‌آوری کرده و همراه با توضیحاتی ارائه دهند که بتواند قانع‌کننده باشد. اما چنین استراتژی‌هایی کارکرد خود را از دست خواهند داد وقتی سخنان غیر‌علمی از زبان کسانی بیرون می‌آید که خود لباس کارشناس بر تن کرده‌اند! در برخی موارد تضاد بین باورهای مذهبی و اطلاعات علمی انگیزه مهمی برای انکارهای سیاسی است اما در برخی موارد مانند انکار تاثیر واکسن یا داروها، انگیزه‌ها برای مردم کمتر آشکار است. و برای همین است که گاهی جامعه در تشخیص درست از نادرست درمی‌ماند.

 

تاکتیک‌های انکارگرایان

انکارگرایی (denialism) در واقع رد و نفی سیستماتیک شواهد تجربی، برای اجتناب از حقایق یا نتیجه‌گیری‌های نامطلوب است. محققان مختلف برخی استراتژی‌هایی را که منکران علم به کار می‌گیرند شناسایی کرده‌اند که در اصل، بر انکار گرمایش زمین متمرکز بوده است. برخی از این تاکتیک‌های انکارگرایانه را با هم مرور می‌کنیم:

 تئوری‌های توطئه: کسانی که توطئه‌های پیچیده و مخفیانه را برای مجموعه‌ای از شواهد و اجماع‌های علمی پیشنهاد می‌کنند از این تاکتیک بهره می‌برند. آنها کیفیت یا قصد علم را زیر سوال می‌برند و برای آن اهداف خبیث یا دشمنانه متصور می‌شوند.

 کارشناسان جعلی: دیدگاه‌های ناسازگار با دانش اثبات‌شده، که اغلب با تحقیر و زیر سوال بردن اعتبار، صداقت و انگیزه‌های صاحب‌نظران برجسته همراه است تکنیک دیگری است. پرچمداران آن هم کارشناسان دروغینی هستند که ادعا می‌کنند همه چیز را بهتر از بقیه می‌دانند و به حقایقی دست پیدا کرده‌اند که از دید سایرین پنهان است.

 داده‌های دستچین‌شده: از مقالات پراکنده و جداافتاده‌ای استفاده می‌شود که دیدگاه مورد اجماع را به چالش می‌کشد و مجموعه وسیع‌تری از تحقیقات را  که توسط صدها پژوهش علمی پشتیبانی و اثبات‌ شده، نادیده می‌گیرد. مثلاً یک مقاله که ارتباط بین اوتیسم و واکسیناسیون را نشان می‌داد نمونه بارزی است که سبب شد سرخک در ایالات متحده رشد چشمگیری پیدا کند.

 انتظارات ناممکن برای پژوهش: در این تکنیک، برای داده‌ها استانداردهای غیرواقعی تعیین می‌کنند که سبب می‌شود کل پژوهش ابطال شود. از آنجا که علم تجربی به طور کلی با احتمالات کار می‌کند، انکارگران درباره نااطمینانی و شکاف داده‌ها اغراق می‌کنند. صنعت دخانیات و جنبش ضد‌تکامل همواره از این تکنیک بهره فراوان برده‌اند.

تدلیس (بازنمایی غیر‌واقعی) دیدگاه‌های مخالف: از مغالطه‌های منطقی از جمله توسل به آزادی شخصی یا سایر ارزش‌های اصلی استفاده می‌کنند. یک تاکتیک رایج این است که دیدگاه‌های مخالف را با نمادهای استبداد یا ظلم مرتبط می‌سازند. در غرب ربط دادن اندیشه‌ها به سیاست‌های نازی یا ویژگی‌های مشترک هیتلر یا استالین مرسوم است. رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران هم در انتشار این پیام‌های انکارگرایانه نقش مهمی ایفا می‌کنند. به‌رغم گسترش شبکه‌های اجتماعی روزنامه‌نگاران حرفه‌ای هنوز توانایی تقویت و انتشار پیام دارند و سنت‌های قدمت‌دار گزارش‌نویسی تحقیقی می‌تواند هم در خدمت و هم در خیانت نشر علم و حقیقت به کار رود. آیا شواهد نشان داده که خوداتکایی سبب رشد اقتصادی می‌شود؟ آیا کشورهایی که واکسن تولید کرده‌اند قصد دستکاری ژنوم انسانی را دارند؟ آیا سد‌سازی سبب رونق کشاورزی است یا مسبب بروز خشکسالی و کم‌آبی؟ کاملاً مشخص است که نظرات کارشناسان در مورد چنین موضوعاتی در رسانه‌های سیاسی -که شواهدشان هم جناحی و سیاسی است- در معرض دستکاری و انکار است. منکران به خوبی با اکوسیستم رسانه‌ها و قواعد اقناع آشنا هستند و می‌توانند به بحث‌ها ظاهری منطقی و مشروع ببخشند آن هم در جایی که پیامشان هیچ‌کدام از این دو ویژگی را ندارد.

در این میانه، شهروندان معمولاً قربانیان تاکتیک‌های انکارگرایان می‌شوند. آنها نه از اهداف پس‌پرده باخبرند، نه تاکتیک‌ها را می‌شناسند و نه الزاماً به منابع بازگوکننده حقیقت دسترسی دارند. دشوار نیست که دریابیم با این ترفندهای پیچیده، چه بر سر آگاهی و اعتماد جامعه می‌آید.

 

انکار ناشی از جهل نیست

به نظر می‌رسد تقابل میان علم‌دوستان و منکران آن دارد جهان را به دوقطبی بزرگی تبدیل می‌کند. برخی کشورها به طور فزاینده‌ای به جوامع ایدئولوژیک قطبی‌شده و منزوی اطلاعاتی، که هر کدام در «جهان دلخواه خود» زندگی می‌کنند، تقسیم شده‌اند. در فضای سیاسی، برای مثال محافظه‌کاران ایالات متحده معتقدند گرمایش زمین یا حقه است یا آنقدر نامشخص، که شایسته توجه نیست. در سایر جوامع جغرافیایی یا آنلاین، واکسن‌ها آب مقطرند و غذاهای اصلاح‌شده ژنتیکی خطرناک. رسانه‌های راستگرا هم معتقدند رئیس‌جمهور محبوبشان ترامپ، قربانی توطئه شده است. و البته هیچ‌کدام از اینها درست نیست. گرمایش جهانیِ ناشی از دستکاری‌های انسان در طبیعت، اثبات شده است. ارتباطی بین اوتیسم و واکسن در تاریخ اپیدمیولوژی به اثبات نرسیده و به راحتی می‌توان شواهدی را که به شکست ترامپ منجر شد، مشاهده کرد! با این حال حتی در میان افراد تحصیل‌کرده هم کسانی پیدا می‌شوند که با دل و جان به انکار این شواهد علمی مشغول‌اند.

از لحاظ تئوری حل اختلاف آسان به نظر می‌رسد. فقط کافی است شواهدی از اجماع قوی کارشناسان ارائه دهید. این رویکرد در بیشتر مواقع موفق است. اما وقتی اجماع علمی تصویری ارائه می‌دهد که جهان‌بینی فرد را تهدید می‌کند داستان به همین سادگی نخواهد بود. در عمل، هویت سیاسی مذهبی یا قومی افراد سبب می‌شود تنها دیدگاه خاص خود را در یک موضوع سیاسی‌شده بپذیرند.

دانشمندان علوم اجتماعی «استدلال باانگیزه» (motivated reasoning)  را به فرآیند تصمیم‌گیری برای اینکه ترجیح می‌دهیم کدام شواهد را بپذیریم، اطلاق می‌کنند. این گرایش انسانی به انکار حقیقت در مورد تمامی حقایق مربوط به جهان فیزیکی، تاریخ اقتصاد و رویدادهای جاری صدق می‌کند.

مطالعه بین‌رشته‌ای پدیده انکار علم تنها در یک دهه اخیر گسترش یافته است. اما همه این مطالعات بر یک یافته اتفاق نظر دارند: عدم تصدیق حقیقت توسط گروه‌های مختلف با فقدان اطلاعات در مورد اجماع علمی در آن زمینه، تبیین نمی‌شود. در عوض آنچه به شدت می‌تواند نفی موضوعات چالش‌برانگیز را پیش‌بینی کند صرفاً اقناع سیاسی (political persuasion) یک فرد است. ساده‌تر بگوییم آنهایی که در برابر مسائل علمی اثبات‌شده مواضع غیرعلمی می‌گیرند احتمالاً با یک تفکر سیاسی اقناع شده‌اند!

در سال 2015 یک مطالعه در ایالات متحده نشان داد که قطب‌بندی ایدئولوژیک بر سر مسائل آب‌و‌هوایی در واقع با افزایش آگاهی پاسخ‌دهندگان از سیاست، علم یا سیاست‌های حوزه انرژی افزایش می‌یابد. برای مثال احتمال آنکه یک محافظه‌کارِ مخالف با تغییرات آب‌و‌‌هوایی تحصیلات دانشگاهی داشته باشد بسیار بیشتر است. محافظه‌کارانی که بالاترین نمره را در آزمون‌های شناختی یا مهارت استدلال کسب می‌کنند، بیشتر مستعد انکار حقایق آب‌و‌هوایی هستند و این سوگیری مختص یک جناح نیست. داده‌ها نشان می‌داد لیبرال‌ها هم به احتمال زیاد اجماع کارشناسان درباره ذخیره ایمن پسماندهای هسته‌ای یا تاثیر قوانین حمل اسلحه را نمی‌پذیرند.

همین مطالعات نشان می‌دهد انکار امری طبیعی است. اجداد ما هم در گروه‌های کوچکی تکامل یافتند که پذیرش اجتماعی و همکاری، مستلزم داشتن باورهایی یکسان درباره جهان بود. برای جذب در یک قبیله باید سیستم اعتقادی و ایدئولوژیک مشابه دیگر اعضا داشتید. تعصب غریزی به نفع گروه، در روانشناسی انسانی امری پذیرفته‌شده است.

بنابراین شگفت‌آور نیست که مردم به طور خودکار و به صورت دفاعی نسبت به اطلاعاتی که جهان‌بینی آنها را تهدید می‌کند واکنش نشان دهند. این افراد با استدلال و توجیه انتخابی به مسائل پاسخ می‌دهند؛ یعنی درگیر «سوگیری تایید» می‌شوند. به شهادت متخصصانی که دوست دارند اعتبار می‌بخشند و دلایلی برای رد بقیه پیدا می‌کنند. دو دانشمند علوم سیاسی، چارلز تابر و میلتون لج به طور تجربی این پاسخ خودکار را تایید کرده‌اند. آنها دریافتند که موضوعات مختلف - هنگامی که همراه با عکس سیاستمداران ارائه می‌شود- یک واکنش احساسی مانند «دوست داشتن / دوست نداشتن» ایجاد می‌کند که قبل از هر نوع ارزیابی آگاهانه و واقعی، درباره اینکه چه کسی در تصویر است، ایجاد می‌شود.

در واقع، در شرایطی که وزن ایدئولوژیک موضوعات زیاد است «تعصبات فردی» بر «باورهای واقعی» فرد تاثیر می‌گذارد. اگر باور ایدئولوژیک فرد این است که چیزهای غیر‌طبیعی ناسالم هستند اطلاعات علمی درباره واکسن یا ایمنی مواد غذایی یک حمله شخصی به شمار می‌رود. روند انکار علم البته از جنبه دیگری هم تهدید به شمار می‌رود. روانشناسان نظریه‌پرداز «توجیه سیستم» (system justification) نشان داده‌اند موقعیت‌هایی که تهدیدی برای سیستم‌های تثبیت‌شده محسوب می‌شوند، تفکر انعطاف‌ناپذیر و تمایل به بسته بودن را ایجاد می‌کنند!

 

علم‌گریزی پرهزینه

پدیده انکارگرایی بسیار گسترده و متنوع به نظر می‌رسد اما، داستان پشت آن بسیار ساده است. «شناخت انسان» از «واکنش‌های احساسیِ ناخودآگاه» او جدا نیست. وقتی منافع گروهی، اعتقادات یا تعصبات از سوی اطلاعات علمی تهدید می‌شوند، تفکر مغرضانه به انکار گرایش پیدا می‌کند. و متاسفانه این ویژگی طبیعی انسان را می‌توان برای اهداف سیاسی دستکاری کرد. این تصویر سیاه و نگران‌کننده است زیرا نشان می‌دهد حقایق به تنهایی، قدرت محدودی برای حل مسائل مختلف مانند مشکلات اقتصادی یا زیست‌محیطی دارند. اما درک صحیح پدیده انکار مطمئناً اولین گام اساسی برای مقابله با آن است.

در زمانه عجیبی زندگی می‌کنیم. چیزهایی را می‌دانیم که علم آنها را ثابت کرده است. ثمره این علم (داروها، فناوری و روش‌ها) زندگی همه ما را از نسل‌های قبل متفاوت کرده. در عین حال پیامدهای ناخواسته علم سبب شده طبیعت آسیب‌هایی ببیند و چالش‌های دلهره‌آوری برای تمدن کنونی‌مان ایجاد شود. اما دلهره‌آورتر آن است که در پاسخ به مشکلات و بحران‌هایی که ایجاد می‌شوند به گونه‌ای رفتار کنیم که گویا اساساً علمی وجود ندارد.

جنبش‌هایی مانند نه به واکسن یا انکار تغییرات آب‌و‌هوایی بر این فرض استوار است که هر فرد، اگر با نتایج علمی اثبات‌شده مخالف است به راحتی می‌تواند آن را نادیده بگیرد یا انکار کند. برخی علم را دروغ می‌دانند یا معتقدند دانشمندان سوگیری سیاسی دارند. اما بیایید تصور کنیم با انکار هزاران مطالعه پژوهش و تحقیق علمی در حوزه‌های مختلف چه چیزی حاصل می‌شود. آیا می‌توانید طبیعت را فریب دهید؟ می‌توانیم با قوانین ریاضی که بر اقتصاد حکم می‌راند دربیفتیم؟ می‌توانیم ویروس را به چالش بکشیم؟

بیماری‌های عفونی با الگوهای ریاضی اثبات‌شده گسترش پیدا می‌کنند. سیارات بر مبنای قوانین فیزیک و ریاضی به تغییرات جوی واکنش نشان می‌دهند. اقتصاد داینامیک اثبات‌شده خود را داراست. تمام این اتفاقات به‌رغم اینکه ما به چه کسانی رای داده‌ایم یا کدام کشورها با ما دشمنی دارند رخ می‌دهند. علم، فراتر از اعتقادات سیاسی یا اجتماعی ما در مورد درست و غلط و بد و خوب، به کار خودش ادامه می‌دهد.

به عبارت ساده‌تر جهان هستی راه‌های خاص خودش را دارد. انکار نمی‌تواند این مسیرها را عوض کند. اما آنچه تجربه اتفاقاتی نظیر جنبش‌های ضدواکسن نشان می‌دهد آن است که انکار علم عواقبی دارد. معضل اصلی اینجاست. شک به علم اقتصاد، شک به پزشکی مدرن، شک به اصول علم سیاست چهار دهه است که با ماست؛ و حالا داریم نتیجه آن را می‌بینیم. تا به حال همه چیز در تئوری باقی مانده بود، اما حالا عواقب واقعی آن دامنمان را گرفته. شیوع یک بیماری همه‌گیر و انکار آن، توهم توطئه در درمانش و تعلل در پناه بردن به علم در کنترلش، مصیبتی بزرگ برای جامعه رقم زده است. از آنهایی که روغن بنفشه را برای درمان کووید توصیه کردند تا کسانی که به ایمنی گله‌ای معتقد بودند یا با نشر محتوای غیرعلمی مردم را از واکسن و داروی درمان کرونا ترساندند همه در رقم زدن این فاجعه مقصر و شریک جرم‌اند.

اجازه بدهید از پزشکی فراتر برویم و یادی از اقتصاد کنیم. داروهایی که این روزها برای حال بد اقتصاد تجویز می‌شود کمی از علم‌ستیزی در حوزه پزشکی ندارد. بی‌تردید، جایی که اظهار نظرهای غیرعلمی می‌تواند میلیون‌ها دلار را جابه‌جا کند یا شبه‌علم و تعبیر دستکاری‌شده از اقتصاد قادر است فرصت و فضای بیشتری برای گروه‌های ذی‌نفع فراهم کند، انگیزه‌های بسیار قدرتمندی برای انکار علم وجود خواهد داشت. می‌توانیم ده‌ها سال علم و تجربه جهان در رسیدن به اصول رشد و شکوفایی اقتصاد را انکار کنیم و به نسخه‌های کهنه منسوخ‌شده روی بیاوریم. اما خاطرمان باشد انکار علم، پیامدهای واقعی در دنیای واقعی دارد. دنیایی که بشر برای حفظ آن علم را اختراع کرده است!