نقطه گسست
مردم در برابر بحرانهای پیشرو، چقدر تاب و توان دارند؟
وقتی یک قطعه فلزی بهصورت ناگهانی و بدون نشانههای قبلی میشکند، مهندسان متالورژی این پدیده را «خستگی فلزات» مینامند. خطر اصلی در شکست ناشی از خستگی، آن است که بدون هشدار و کاملاً ناگهانی رخ میدهد. برخی ناظران بر این باورند که جامعه ایران نیز به وضعیتی مشابه دچار شده و در اثر فشارهای سنگین سیاسی و اقتصادی، نوعی خستگی مضاعف را تجربه میکند. خستگی عجیبی که این نگرانی را ایجاد کرده است که مبادا جامعه بیصدا و ناگهانی دچار گسست شود. به نظر میرسد حفظ وضعیت فعلی یعنی نه جنگ و نه صلح، برای برخی بخشهای تصمیمگیر نوعی «تعادل کمهزینه» فراهم کرده است؛ تعادلی که در حقیقت به معنای تعویق تصمیمگیریهای اساسی است و هزینههای سنگین آن بر دوش مردم گذاشته میشود. با توجه به اینکه بار مالی و معیشتی این رویکرد از جیب شهروندان پرداخت میشود، پرسش اساسی این است: جامعه تا چه زمانی میتواند این وضعیت را تحمل کند؟
دکتر غنینژاد در اینباره میگوید: «همه فشارها بر مردم وارد میشود، اما معتقدم تابآوری جامعه قابل محاسبه نیست و همین، کار را خطرناک میکند.»
نمادسازی مهندسی از فلز تا جامعه
در این گزارش با راهنمایی و مشورت محمد عطریانفر، تحلیلگر سیاسی و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، به این موضوع پرداختهایم که چرا بار همه تصمیمها روی دوش مردم گذاشته شده است؟ عطریانفر در سخنان خود با آوردن مثالی از علم متالورژی تلاش میکند مفهوم «تابآوری» را برای فهم بهتر ظرفیتهای جامعه و حدود تحمل مردم در برابر فشارها روشن کند. بهگفته او، وقتی بر جسمی فلزی فشاری بیش از توانش وارد میشود، نخست واکنش الاستیک نشان میدهد؛ یعنی پس از برداشتن بار، به حالت اول بازمیگردد. اما اگر فشار مستمر باشد یا از نقطهای فراتر رود، آن نقطه «گسست» یا «شکست» را تجربه میکند و بازگشتپذیری از میان میرود. عطریانفر این تصویر را بهمثابه مدلی برای فهم تابآوری اجتماعی بهکار میگیرد: جامعه تا زمانی که فشارها در حد «الاستیسیته» باقی بمانند، میتواند خود را بازیابی کند، ولی وقتی فشارها مستمر یا بیش از ظرفیت باشند، نقطه گسست رخ میدهد.
او توضیح میدهد که در منطق مهندسی و ریاضی هرچه پیوندها و ساختارها مستحکمتر و دقیقتر باشند، نقطه گسست دورتر خواهد بود. به همین ترتیب، جامعهای که حول محورهای مشترک اجتماعی و سیاسی شکل گرفته و دولت را بهعنوان نماینده مردم انتخاب یا دعوت میکند، وقتی دولت در حد وظایف خود عمل کند، تابآوری بیشتری خواهد داشت. عطریانفر بر این نکته تاکید میکند که دولت، هویت ذاتی و مستقل از ملت ندارد. دولت هویت تبعی و نمایندگی دارد و ملت اصالت دارد. بنابراین، دولتها بهعنوان نمایندگان آحاد مردم موظفاند از منابع ملی به نفع همه شهروندان استفاده کنند و این منابع را بهمثابه امانت آیندگان مدیریت کنند.
به گفته عطریانفر، ظرفیتهای ملی مثل نفت و معادن متعلق به آحاد مردم هستند و دولت تنها نماینده ملت در تصدی این منابع است. او هشدار میدهد که اگر دولتها این منابع را بهنفع گروهی خاص مصادره کرده یا رفتارهای تبعیضآمیز در برنامهریزی و تخصیص منابع اعمال کنند، تحمل و تابآوری مردم بهسرعت کاهش خواهد یافت. از دید او، هنگامی که شهروندان احساس کنند منابعِ متعلق به همه مردم، بهنفع عدهای محدود و با توجیهات غیرقابلاقناع به کار گرفته میشود، واکنش و گسست اجتماعی محتمل خواهد شد.
عطریانفر در ادامه تحلیل خود، بر اهمیت «زبان اقناع» و شفافیت در مدیریت منابع تاکید میکند. او میگوید اگر دولت در برابر مردم با زبان اقناع و توضیح روشن، درباره دلایل و اولویتهای هزینهکرد منابع سخن بگوید و نشان دهد که این منابع برای تسهیل زندگی نسل حاضر و آینده بهکار میروند، تابآوری اجتماعی حفظ خواهد شد و نقطه گسست رخ نخواهد داد. اما اگر دولت ناتوان یا ناکارآمد باشد و منابع را هدر دهد یا بهدلیل سیاستهای یکجانبهگرایانه بخشی از مردم را محروم کند، این همان فشاری است که میتواند جامعه را از حالت الاستیک به وضعیت شکست برساند.
تابآوری مردم و مسئولیت دولت در عبور از بحران
برای روشنتر شدن بحث، عطریانفر مثالی سادهتر میآورد: تصور کنید پدری محور اقتصادی یک خانواده است و خانوادهای با چند فرزند دارد. اگر بهدلیل اتفاقاتی خارج از اراده پدر، درآمدهای روتین خانواده کاهش یابد، اما پدر با زبان اقناع و تدبیر اعضای خانواده را توجیه کند، خانواده میتواند با همراهی، صرفهجویی، اولویتبندی هزینهها و تعدیل توقعات با این مسائل مقابله و از فروپاشی جلوگیری کند. این سازوکار، همان تابآوری است که در سطح خرد عمل میکند؛ یعنی وقتی محور تصمیمگیری خانواده اقدام عاقلانه و قناعتجویانه باشد، اعضا همراهی میکنند و خانواده از بحران عبور میکند.
اما او هشدار میدهد که اگر محور اقتصادی خانواده، خود به علل درونی مانند اعتیاد یا تصمیمات اقتصادی غلط منابع را هدر دهد، خانواده دیگر توان مقاومت نخواهد داشت و اعضا، علیه محور خانواده واکنش نشان میدهند. او این الگو را به سطح کلان تعمیم میدهد: اگر دولتها بهعنوان محور مدیریت منابع رفتارهای غلط و تبعیضآمیز داشته باشند یا مدیریتشان نابخردانه و ناکارآمد باشد، تابآوری اجتماعی کاهش مییابد و جامعه در معرض گسست قرار میگیرد.
از منظر عطریانفر، چند نکته محوری برای حفظ تابآوری جامعه ضروری است. نخست اینکه منابع موجود متعلق به مردم هستند و دولت تنها نماینده آنان است. دوم اینکه دولت باید تدبیر را بهصورت آگاهانه، عاقلانه و عادلانه اعمال کند. سوم اینکه دولت نباید اجازه دهد از امکانات و منابع برای پیشبرد سیاستهای یکجانبه یا محروم کردن بخشی از مردم سوءاستفاده شود و چهارم اینکه توضیح و اقناع مردم درباره اقدامات و برنامهها، شرط بقای تابآوری است. اگر این چهار شرط رعایت شوند، جامعه ظرفیت عبور از شوکها و فشارهای بلندمدت را حفظ خواهد کرد.
عطریانفر همچنین درباره نحوه مواجهه دولت با بحرانهای غیرارادی توضیح میدهد. او میگوید، دولت باید با برنامهای دقیق و زمانبندی میانمدت و با زبان اقناع، مردم را متقاعد کند که بحران موقتی است و برای رفع آن سیاستهایی در پیش گرفته شده است. اگر دولت در این بخش کوتاهی کند یا بحران را بهعنوان وضع دائمی معرفی کند، ناامیدی و انفعال در میان مردم گسترش مییابد و آنگاه خانوادهها و جوامع محلی دیگر از تابآوری لازم برخوردار نخواهند بود.
نکته دیگری که او مطرح میکند، ریشه در مفهوم عدالت توزیعی دارد. او بر این باور است که دولت باید فرآیند تخصیص منابع را بهگونهای مدیریت کند که عدالت در آن محسوس باشد، زیرا احساس بیعدالتی یکی از عوامل اصلی کاهش تابآوری است. وقتی گروهی از مردم مشاهده میکنند منابع ملی به شکل نامتناسب و خارج از قواعد شفاف به اقلیتی اختصاص یافته است، بیاعتمادی و خشم اجتماعی افزایش مییابد و شناخت از این نوع سوءمدیریت بهسرعت به نقطه گسست نزدیک میکند.
در ادامه، عطریانفر بر مسئولیتپذیری دولت و نقش اقناع عمومی تاکید میکند. او یادآور میشود که دولت باید بداند که منابع متعلق به همه مردم است و مدیریت آن باید در راستای تامین زندگی بهتر برای حال و آینده شهروندان باشد. او هشدار میدهد که فقدان شفافیت، ناکارآمدی مدیریتی و تبعیض در بهرهبرداری از منابع، ظرفیت تابآوری را تضعیف میکند و جامعه را در معرض تنش و شکاف قرار میدهد. از نظر او، تنها راه عبور از این وضعیت، مدیریت عاقلانه، عادلانه و شفاف همراه با زبان اقناع است تا مردم باور کنند که دولت بهدنبال حل مشکلات و عبور از بحرانهاست، نه استمرار آنها.
همچنین، عطریانفر با استفاده از تمثیل مهندسی و مثالهای معیشتی خانوادگی، چهارچوبی برای فهم تابآوری اجتماعی ارائه میدهد؛ تابآوری تابعی از کیفیت مدیریت، عدالت در توزیع منابع، شفافیت و توانایی دولت در اقناع مردم است. هرگاه این عناصر در سطح قابل قبولی قرار گیرند، جامعه میتواند فشارها را تحمل کند و از بحرانها عبور کند ولی هرگاه مدیریت ناکارآمد یا تبعیضآمیز و بیتوضیح باشد، احتمال وقوع «نقطه گسست» بالا میرود و تابآوری فرو میریزد.
ضرورت برنامهریزی برای عبور سریع از بحرانها
محمد عطریانفر، تحلیلگر سیاسی و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، در تحلیل خود تاکید میکند که دولتها درست مانند یک خانواده، هنگامی که با بحران مواجه میشوند، بهویژه بحرانهایی خارج از اراده، موظفاند با برنامهریزی دقیق، در کوتاهترین زمان ممکن از تنگناهای اقتصادی و محدودیتهای درآمدی عبور کنند. بهگفته او، بحرانهایی که معیشت و زندگی مردم را بهسختی میکشانند، نباید بهعنوان وضعیتی ادامهدار و عادی تلقی شوند. دولتها باید تصور و هدفشان این باشد که خروج از بحران، اصلیترین وظیفه و ماموریت روزانهشان است.
این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران میگوید که جامعه ایران از نظر تاریخی و اجتماعی دارای «توان تابآوری» بالایی است. او میگوید مردم ایران قدرتمند هستند و اگر رابطهای اعتمادآمیز و بلندمدت میان دولت و ملت شکل بگیرد، این تابآوری حفظ خواهد شد. به باور او، حفظ این رابطه اعتمادآمیز هنگامی محقق میشود که دولت بهطور منظم گزارش عملکرد خود را ارائه دهد، سیاستهایی در پیش گیرد که موجب احساس فساد، تبعیض و ناکارآمدی نشود و نشان دهد که با تمام توان در تلاش است تا به ملت خویش خدمات مناسب ارائه دهد.
عطریانفر توضیح میدهد که اگر مردم باور کنند مشکلاتی مانند تورم یا فشارهای اقتصادی از بیرون به کشور تحمیل شده و دولت بهصورت واقعی مشغول رفع آنهاست، آنگاه حس همراهی و همبستگی مردم افزایش مییابد و در نتیجه تابآوریشان نیز تقویت میشود. او معتقد است وقتی ملت احساس کند دولت در کنارشان ایستاده و برای بهبود شرایط میکوشد، حتی در سختترین دورانها نیز مردم تحمل و شکیبایی به خرج میدهند.
این تحلیلگر یادآوری میکند که امروز جامعه ایران در نقطهای حساس قرار گرفته است؛ حادثهای بزرگ و طولانی که بیش از دو دهه بر کشور سایه انداخته و آن تحریمهای ناشی از مسائل هستهای است. او تاکید میکند که نزدیک به 20 سال است این تحریمها پیامدهای خود را بر دوش ملت گذاشته و دولتها و سیاستمداران نیز در برابر آنها مقاومت کردهاند. به باور او، این مقاومت در برخی مقاطع «قابل توجیه» بوده اما در برخی دورهها، مردم نه قانع شدهاند و نه توانستهاند سیاستهای تقابلی دولت با نظام بینالملل را بپذیرند. همین نقطه به گفته عطریانفر، آغاز فرسایش اعتماد بوده است.
او توضیح میدهد، حیرتآور نیست اگر اعتماد مردم در مواجهه با یک بحران طولانیمدت آسیب ببیند. بهویژه زمانی که دولتها نتوانند «کفایت لازم» برای حل آن بحران را به اثبات برسانند یا در برنامهریزی و مدیریت دچار کوتاهی و کمکاری باشند. در این شرایط، چهار عامل خطرناک بهصورت همافزا فعال میشوند:
1- بحران طولانیمدت تحمیلشده از بیرون
2- ناتوانی دولت در رفع بحران
3- گسترش فساد بهدلیل طولانی شدن وضعیت بحرانی
4- ایجاد و تشدید تبعیض در جامعه
به باور عطریانفر، همین فضای بحرانی و مدیریت ضعیف باعث میشود شبکههای اختاپوسی و گروههای ذینفع فعال شوند و همان اندک امکاناتی را که باید پشتوانه معیشت مردم قرار گیرد، در فرآیندی فسادآلود مصادره کنند. او هشدار میدهد اگر چنین گروههایی بتوانند منابع عمومی را به منافع گروهی و فردی تبدیل کنند، در واقع اعتماد باقیمانده مردم نیز از بین میرود.
عطریانفر با اشاره به اینکه مردم با مشاهده تبعیض در سیاستهای اجرایی و فسادپذیری کارگزاران، احساس میکنند «دولت بر حق آنها ایستادگی نمیکند»، توضیح میدهد: در چنین شرایطی طبیعی است که جامعه تجربهای تلخ را در حافظه خود ثبت کند و تصور عمومی این شود که حاکمیت در انجام وظایف خود کوتاهی کرده یا حتی «خیانت» ورزیده است.
لحظهای که تابآوری به پایان میرسد
او ادامه میدهد که مردم ایران تابآوری بسیار بالا و ظرفیت تحمل همزمان با امید دارند، اما این ظرفیت تا زمانی دوام میآورد که حس کنند دولت در کنار آنهاست و برای کاهش فشارها تلاش میکند. اما اگر مردم به این نتیجه برسند که دولت نهتنها در برابر تبعیض نایستاده، بلکه خود زمینهساز فساد شده و به وظایفش در حل بحران عمل نمیکند، آنگاه تابآوری آنان به پایان میرسد.
عطریانفر این وضعیت را «نقطه شکست» تابآوری جامعه مینامد. یعنی همان نقطهای که جامعه دیگر آمادگی یا تمایل برای بازگشت به وضعیت قبلی را ندارد. در چنین شرایطی، اگر دولت برای مواجهه با بحران جدیدی از ملت درخواست همراهی کند، ملت دیگر همراهی نخواهد کرد زیرا باور مردم نسبت به کارآمدی حاکمیت از بین رفته و اعتمادشان فروپاشیده است.
وی این وضعیت را بسیار خطرناک میداند و معتقد است ادامه بروز چنین وضعیتی نهتنها سرمایه اجتماعی دولت را از دسترس خارج میکند، بلکه همبستگی ملی را نیز فرسایش میدهد.
عطریانفر تاکید میکند که دولتها باید پیش از رسیدن به این نقطه، اقدامات موثر را آغاز کنند:
1- شفافسازی عملکرد
2- مبارزه واقعی با فساد
3- مقابله با تبعیض در تخصیص منابع
4- گفتوگوی صادقانه و اقناعگر با مردم و برنامهریزی جدی برای عبور از بحرانهای طولانیمدت.
در ادامه، عطریانفر بار دیگر بر این نکته تاکید میکند که تابآوری جامعه ایران نه نامحدود است و نه ازلی. این تابآوری مشروط به رفتار دولت است. دولت باید وفاداری خود را به ملت نشان دهد تا ملت نیز وفادار بماند. مرز باریک میان اعتماد و بیاعتمادی همان نقطهای است که سرنوشت یک ملت و دولت مشخص میشود؛ یا در مسیر تقویت همبستگی ملی گام برداشته میشود، یا در سراشیبی فروپاشی رابطه ملت و دولت.
این تحلیلگر سیاسی در پایان هشدار میدهد که اگر حاکمیت به شرایطی برسد که مردم آن را «شکستخورده» بدانند، آن روزی خواهد بود که دولت دیگر نمیتواند انتظار همراهی از ملت داشته باشد؛ حتی اگر بحرانی مهم و حیاتی در راه باشد.