رودخانههای مرده
کدام رودخانههای بزرگ جهان در معرض خاموشی قرار دارند؟
در عصر کمبود منابع و تغییرات اقلیمی، شماری از عظیمترین رودخانههای جهان در سکوتی نگرانکننده رو به فروپاشیاند. از آمریکای شمالی تا آسیا، سامانههای آبی بزرگی که روزگاری جریانهای پرقدرتشان به دریاها میپیوست و زیستبومها و کشاورزی را زنده نگه میداشت، اکنون برای فصلها و حتی سالها از بخشیدن آب خود دریغ میکنند. تازهترین گزارش سازمان جهانی هواشناسی حاکی از آن است که سال ۲۰۲۳ خشکترین سال سه دهه گذشته برای رودخانههای جهان بوده و حجم جریان ورودی به مخازن و آبراههای طبیعی زمین به پایینترین سطح تاریخی خود رسیده است. اما «مرگ رودخانه» دقیقاً به چه معناست؟ این فقط یک تعبیر شاعرانه نیست. مرگ رودخانه یعنی جریان آن دیگر به دریا نمیرسد، تالابها خشک میشوند، پیوند حیاتی میان سطح آب و سفرههای زیرزمینی از هم میگسلد و نقش رودخانه در تامین غذا، پشتیبانی از جوامع و حفظ تنوع زیستی از میان میرود. پژوهشها نشان میدهد که حدود یکسوم از ۹۲۵ رودخانه اصلی جهان در چند دهه اخیر با کاهش محسوس جریان مواجه بودهاند. در همین حال، دادهها حاکی از آن است که ۱۸ حوزه آبریز مهم -که معادل تریلیونها دلار تولید اقتصادی در جهاناند- در معرض فشار آبی بسیار شدید قرار دارند؛ بهطوریکه بیش از ۸۰ درصد منابع تجدیدپذیر سالانه آنها برداشت میشود.
این پدیده، مسئلهای حاشیهای نیست. رودخانهها منبع آب شیرین بیش از دو میلیارد انسان به شمار میآیند، زمینهای کشاورزی را آبیاری میکنند، نیروی برقآبی تولید میکنند، مسیر حملونقل را هموار میکنند و معیشت جوامع ماهیگیر را تداوم میبخشند. کارشناسان هشدار میدهند که بسیاری از رودخانههای بزرگ در آستانه «مرگ» قرار دارند؛ وضعیتی که امنیت غذایی، اشتغال و سلامت انسان را تهدید میکند. برای نمونه، رودخانه کلرادو در ایالاتمتحده و مکزیک که روزگاری آزادانه به خلیج کالیفرنیا میریخت، اکنون در پاییندست اغلب به دریا نمیرسد که نتیجه دههها انحراف مسیر آب برای مصارف شهری و کشاورزی است. یا رود زرد در چین، زادگاه تمدن این کشور، که در دهه ۱۹۹۰ برای مدت طولانی از رسیدن به مصب خود بازماند نشانهای آشکار از فشار انسانی بر طبیعت است. خشکسالی جهانی، رشد تقاضا و پروژههای عظیم مهندسی دست به دست هم دادهاند تا بسیاری از رودخانهها از مرحله بحران فراتر روند و به مرز فروپاشی نظاممند برسند.
پیامدهای این روند بسیار عمیق است. اگر رودخانهها از کار باز ایستند، توان آنها برای تامین غذا، انرژی و تابآوری جوامعی که هماکنون نیز با تغییرات اقلیمی دست به گریباناند، از میان میرود.
مرگ رودخانه
رودخانه زمانی «مرده» محسوب میشود که نهتنها جریان آب کاهش مییابد یا ناپدید میشود، بلکه عملکردهای آن -چه زیستمحیطی، چه هیدرولوژیک و چه اجتماعی- فرو میریزند. از نظر هیدرو-اکولوژیک، رودخانه مرده آن است که دیگر جریان طبیعی خود را حفظ نمیکند، بهطور مطمئن آب را به مصب نمیرساند، زیستبومهای آبزی در آن کاهش یافته یا از میان رفتهاند و خدمات حیاتی اکوسیستم مانند انتقال رسوب، تغذیه تالابها و تغذیه سفرههای زیرزمینی را ارائه نمیدهد. در بسیاری از موارد، بستر رودخانه هنوز وجود دارد، اما رفتارهای پویا و حیاتی آن که روزگاری انسانها و طبیعت را حمایت میکردند، عملاً متوقف شده است. دادههای جهانی نشان میدهد که علائم هشداردهنده بسیار گستردهاند. پژوهشی ۳۵ساله نشان داد که ۴۴ درصد از بزرگترین رودخانههای پاییندست جهان کاهش معنادار جریان سالانه را تجربه کردهاند که نشانهای بارز از استرس سیستماتیک است. تنها کمتر از ۶۰ درصد از رودخانهها جریان دائمی دارند و در برخی از بخشها، آب برای بخشی از سال متوقف میشود. در سال ۲۰۲۳، گزارش سازمان جهانی هواشناسی اعلام کرد که این خشکترین سال بیش از سه دهه برای رودخانههای جهان بوده و بیش از نیمی از حوزههای آبریز اصلی کاهش غیرعادی جریان را تجربه کردهاند. این نشانهها شامل کاهش جریان، قطع پیوندها و افت سطح آب، پیشدرآمد مرگ رودخانه هستند.
علائم کلیدی رودخانهای که بهسوی فروپاشی میرود عبارتاند از:
کاهش چشمگیر دبی آب: آب کمتری به پاییندست میرسد، مناطق کمتری تامین میشوند و خروجی به دریا کاهش مییابد.
از دست رفتن اتصال و تکهتکه شدن: سدها، برداشت بیرویه و تغییر مسیر آب، ارتباط میان بالا و پاییندست و زیستگاهها را قطع میکنند.
خشک شدن فصلی یا دائمی بستر: رودخانههایی که روزگاری دائمی بودند، اکنون در برخی بخشها فصلی شده یا برای مدت زمانی طولانی خشک میشوند.
فروپاشی اکوسیستمهای آبزی: مرگ ماهیان، کاهش تنوع زیستی، انباشت رسوب و غالب شدن تبخیر پس از توقف جریان فعال نمایان میشود.
از دست رفتن خدمات اکوسیستم: رودخانه دیگر سفرههای زیرزمینی را تغذیه نمیکند، تغذیه و انتقال مواد مغذی را انجام نمیدهد، سیلابها را تعدیل نمیکند و منبع آب عمومی نیست.
فشارهای انسانی استرس طبیعی را تشدید میکنند. رودخانههایی که در حوزههای کشاورزی بیشازحد استفاده شده یا آنهایی که تحت کنترل سدهای بزرگ هستند، بیشترین کاهش جریان آب را تجربه میکنند. تغییرات اقلیمی این روند را تشدید میکند؛ افزایش دما درصد تبخیر را بالا برده و الگوهای بارش را تغییر میدهد، درحالیکه رودخانههای تغذیهشده از یخچالها با کاهش آب حاصل از ذوب یخها بیشازپیش آسیب میبینند. به بیان ساده، «رودخانه مرده» صرفاً یک کانال خشکشده نیست، بلکه سامانهای کاملاً فروپاشیده است. هنگامی که رودخانه دیگر همانند طراحی طبیعت عمل نمیکند، اثرات آن در همه زمینهها از جمله کشاورزی، تامین شهری، اکولوژی و اقتصاد منعکس میشود. تشخیص این علائم، نخستین گام برای ارزیابی بحران و پاسخدهی است و مبنای بررسی رودخانههای در معرض خطر و راهحلهای ممکن را فراهم میآورد.

رودخانههای بزرگ در خطر
وقتی رودخانههای مهم به مرز فروپاشی نزدیک میشوند، پیامدها فراتر از کرانهها احساس میشود. از جمله رودخانههای بزرگ در خطر میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
رودخانه کلرادو (ایالاتمتحده و مکزیک): این رودخانه حدود ۴۰ میلیون نفر را در هفت ایالت و بخشهایی از مکزیک تامین میکند. بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱، بیش از ۱۰ تریلیون گالن (حدود ۳۸ میلیارد مترمکعب) آب از حوزه کلرادو کاهش یافته است که معادل حجم دریاچه مید، بزرگترین مخزن ایالاتمتحده، است. کاهش روانآب سالانه حدود ۱۰ درصد ناشی از تضعیف ذخیره برف تغذیهکننده سامانه رودخانهای است. نتیجه این شرایط خشکسالی، کاهش حجم مخازن، رقابت میان مصرفکنندگان و ضرورت بازنگری فوری در مدیریت این رودخانه حیاتی است.
رودخانه نیل (مصر و سودان): این رودخانه که شریان حیاتی زندگی در مصر و سودان است، در اثر تغییرات اقلیمی با نوسانهای شدید سالانه مواجه شده است و برخی الگوها پیشبینی میکنند که تا نیمه قرن، این نوسانات تا ۵۰ درصد افزایش یابد. کاهش جریان نیل از حد قابل تحمل سالانه مصر (۵ تا ۱۵ درصد) فراتر رفته و خطر فروپاشی سیستمهای کشاورزی و غذایی را افزایش داده است. سدسازیهای بالادست و فشار جمعیت، این ریسک را تشدید کرده و پیامدهایی چون ناامنی غذایی، شوک اقتصادی و بیثباتی منطقهای به همراه دارد.
رودخانه مکونگ (جنوب شرق آسیا): جریان این رودخانه از چین، لائوس، تایلند، کامبوج و ویتنام عبور میکند و ماهیان و زمینهای کشاورزی را تغذیه میکند. ساخت سد در بالادست باعث تغییر دینامیک رسوب و مواد مغذی و کاهش جریان در فصل خشک شده است. تحلیلهای سنجش از دور، فرسایش شدید کرانهها و تغییر الگوهای سیلاب و خشکی را در کامبوج نشان میدهند که با زیرساختها و تغییرات هیدرولوژیک مرتبط است. هشدار جوامع محلی روشن است: «اگر روند کنونی ادامه یابد، رودخانه بهزودی میمیرد.» این سه نمونه الگوی مشترکی را نشان میدهند: بهرهبرداری بیشازحد، فشار زیرساختها و کاهش جریان ناشی از تغییرات اقلیمی، رودخانههای مهم جهان را در معرض آسیب جدی قرار داده است. این مطالعات موردی نشان میدهد که پایش، اصلاح مدیریت و سرمایهگذاری در تابآوری دیگر اختیاری نیست، بلکه ضروری است.
هزینههای اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی
وقتی یک رودخانه بزرگ دچار بحران میشود، پیامدها فراتر از کرانههای آن احساس میشود و سیستمهای غذایی، اشتغال، تنوع زیستی و تابآوری جوامع را تحت تاثیر قرار میدهد. بر اساس گزارشهای برجسته، ارزش اقتصادی سالانه اکوسیستمهای آب شیرین جهان -شامل رودخانهها، دریاچهها، تالابها و سفرههای زیرزمینی- حدود ۵۸ تریلیون دلار برآورد شده است که تقریباً معادل ۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی جهانی است. بخش عمدهای از این ارزش به ظرفیت رودخانهها در آبیاری محصولات، حمایت از شیلات، تغذیه سفرههای زیرزمینی و جذب سیلابها وابسته است.
از نظر تامین غذا و معیشت، رودخانهها همچنان جایگزینناپذیر هستند. آنها تقریباً یکسوم تولید جهانی غذا را از طریق کشاورزی آبیاریشده، شیلات آب شیرین و سیستمهای دلتا تامین میکنند. با کاهش یا خشکی رودخانهها، کشاورزان با آبیاری نامطمئن مواجه میشوند، ماهیگیران دسترسی به آبهای غنی را از دست میدهند و معیشت روستاییان به خطر میافتد.
اثر زیستمحیطی حتی شدیدتر است. کاهش تنوع زیستی آب شیرین از کاهش گونهها در خشکی یا دریا بسیار فراتر رفته است؛ بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۲۱، تنوع زیستی آب شیرین حدود ۸۴ درصد کاهش یافته است. وقتی رودخانهها جریان خود را از دست میدهند، تالابها کوچک میشوند، دشتهای سیلابی فرسوده میشوند و زیستگاهها تکهتکه میشوند؛ پایههای زندگی بسیاری از گونهها از میان میرود. از دست رفتن این تابآوری طبیعی همچنین به معنای کاهش مقاومت در برابر خشکسالی، سیلابها و شوکهای اقلیمی است.
از نظر اقتصادی، کشورها و مناطق با هزینههای مستقیم و پنهان مواجه میشوند. کاهش جریان رودخانه باعث افزایش هزینههای کشاورزی، کاهش تولید برقآبی و آسیبپذیری تامین آب شرب میشود. همچنین خدمات اکوسیستم رودخانهها -از جمله تصفیه آب، سلامت خاک، ذخیره کربن و کاهش سیلاب- جایگزینی مصنوعی آنها را به هزینههای کلان میکشاند. بخش عمده ارزش ۵۸ تریلیوندلاری اکوسیستمهای آب شیرین مربوط به همین خدمات غیرمستقیم است. در عمل، فروپاشی یک سیستم رودخانهای دولتها را مجبور به ساخت تصفیهخانههای پرهزینه، حفر چاههای عمیقتر یا واردات غذا میکند؛ هزینههایی که میتوانستند در وهله اول وجود نداشته باشد. بار انسانی نیز بهویژه در مناطق آسیبپذیر احساس میشود. کشاورزان فقیر، جوامع بومی، ساکنان دلتا و ماهیگیران بیشترین فشار را متحمل میشوند. از دست رفتن رودخانه نهتنها معیشت، بلکه فرهنگ و هویت اجتماعی آنها را تهدید میکند و میتواند به مهاجرت، تعارض و افزایش نابرابری بینجامد. در یک کلام، مرگ رودخانه صرفاً یک تراژدی محیطزیستی نیست؛ فروپاشی اجتماعی و اقتصادی بهآرامی در حال وقوع است. وقتی شریان حیاتی کشاورزی، شیلات و زیستگاهها کمجان میشود، تابآوری انسان نیز کاهش مییابد. شناخت این هزینهها، نخستین گام برای طراحی سیاستهایی است که نهتنها رودخانهها، بلکه رفاه انسانی را نیز حفظ کنند.
از فروپاشی تا بازگشت
اگر حاکمیت، علم و جامعه همسو حرکت کنند، حتی رودخانههای بهشدت آسیبدیده نیز میتوانند بازسازی شوند. گذار از رودخانههای «در حال مرگ» به رودخانههای «در حال احیا» نیازمند بازگرداندن جریانهای طبیعی، اصلاح مدیریت آب، سرمایهگذاری در راهکارهای مبتنی بر طبیعت و بهرهگیری از تجربیات موفق کشورهای بازگرداننده است.
1- بازگرداندن جریانهای محیطی: رودخانههای سالم به جریان پویا وابستهاند؛ نهتنها به مقدار آب، بلکه به ریتم سیلابها و خشکسالیهایی که زندگی را در بر میگیرند. حفظ حداقل ۲۰ تا ۳۰ درصد جریان طبیعی میتواند به بازسازی تنوع زیستی، تغذیه سفرههای زیرزمینی و احیای شیلات کمک کند. کشورهایی مانند استرالیا و آفریقای جنوبی اکنون قانون جریانهای محیطی را تضمین میکنند تا نیازهای انسانی و اکولوژیک تعادل یابد.
2- اصلاح حاکمیت و همکاری فرامرزی: بسیاری از رودخانههای در حال مرگ، از جمله مکونگ، سند و نیل، مرزهای ملی را میگذرانند. مدیریت پراکنده موجب برداشت بیشازحد و تنش سیاسی میشود. بنابراین، نهادهای قدرتمند و هماهنگیهای بینکشوری ضروریاند. نمونههایی چون کمیسیون رودخانه مکونگ و پیمان آب سند نشان میدهند که همکاری فنی و دیپلماتیک میتواند مدیریت پایدار را حتی در شرایط سیاسی دشوار ممکن کند.
3- راهکارهای مبتنی بر طبیعت: بهجای مهندسی سختافزاری مطلق، استفاده از تالابها، دشتهای سیلابی و مانگروها بهعنوان «زیرساخت زنده» در حال رواج است. بازسازی تالابها در دلتای میسیسیپی و بازگرداندن طبیعت به کرانههای دانوب، هم خطر سیلاب را کاهش داده و هم جمعیت ماهیان و ذخیره کربن را احیا کرده است. این پروژهها ارزانتر و با مزایای گستردهتری نسبت به سدسازی و سازههای بتنی عمل میکنند.
۴- نمونههای موفق بازگشت: برخی رودخانههای مرده در حال احیا هستند. رودخانه تیمز در لندن، که در سال ۱۹۵۷ بهعنوان زیستی مرده شناخته میشد، اکنون بیش از ۱۲۵ گونه ماهی را در خود جای داده است. رودخانه راین در اروپا نیز پس از دههها آلودگی صنعتی با اجرای طرحهای بازسازی، شاهد بازگشت سالمون برای اولینبار طی نیمقرن گذشته بود.
نجات رودخانههای جهان نیازمند یکپارچگی هیدرولوژی و عدالت اجتماعی است؛ تعادل میان نیازهای بالا و پاییندست، اعطای حق قانونی به رودخانهها و ادغام حقوق اکولوژیک در برنامهریزی توسعه. وقتی کشورها به حفظ جریان آب برای اکوسیستم و اقتصاد متعهد باشند، رودخانهها دوباره میتوانند هم طبیعت و هم انسانها را حمایت کنند. نقشه راه موجود است؛ تنها چیزی که کم است، اراده سیاسی برای اجرای آن است.