شناسه خبر : 43564 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

در جست‌وجوی امید

چه عاملی امید و معنا را از زندگی بشر می‌گیرد؟

 

نیما صبوری / نویسنده نشریه 

74بشر امروز غرق در سردرگمی است. تلاش او برای ارضای تمایلات بی‌حد، تنها بر این سردرگمی افزوده، کلاف گمراهی را پیچیده‌تر و هزارتوی زندگی را محصورتر کرده است. این واقعیت در بُعد فردی در احوالات نامطمئن و پریشان افراد، در بُعد اجتماعی در نرخ بالای جرائم و در بُعد ژئوپولیتیک در جنگ و تجاوز و استثمار ملت‌ها نمایان است. اما چه شد این انسان که قرار بود اشرف مخلوقات باشد از بیراهه‌ها سر درآورد؟ گمشده او در این دریای متلاطم زندگی دنیا چیست و با چه کشتی و ناخدایی می‌تواند به ساحل آرامش و ایمنی و امید برسد؟ هر چند پاسخ ساده است و آشکار اما دستیابی به آن و رسیدن به رهایی و رستگاری حقیقی نیازمند اندیشه و همتی بلند است، همان که آن عارف شاعر فرمود: «سعدیا گر بکند سیل فنا خانه دل /دل قوی‌دار که بنیاد بقا محکم از اوست».

بهانه این مقدمه، مقاله‌ای است که در مرور علمی-اقتصادی این هفته از نظر می‌گذرد. سه اقتصاددان به نام‌های تیلر گایلس از کالج وِلسلی، دانیل هانگرمن از دانشگاه نوتردام و تامار اوستروم از دانشگاه ایالتی اوهایو آمریکا در مقاله‌ای که به تازگی (ژانویه 2023) در تارنمای دفتر تحقیقات اقتصادی این کشور منتشر شده است به بررسی روند و علل تشدید ناامیدی و نرخ بالای آسیب‌های فردی و اجتماعی در جامعه آمریکا پرداخته‌اند. آنها مقاله خود را این‌گونه آغاز می‌کنند که در دو دهه اخیر نرخ مسمومیت سوءاستفاده از مواد در آمریکا سه برابر شده است. در این بازه، نرخ خودکشی 30 درصد افزایش یافته است. برای سفیدپوستان میانسال این کشور، افزایش مرگ‌ومیر ناشی از علل یادشده بسیار شدیدتر بوده است. به عقیده صاحب‌نظران، این افزایش چشمگیر در نرخ مرگ‌ومیر یکی از مهم‌ترین موضوعات اقتصادی و جمعیت‌شناختی حال حاضر جامعه آمریکاست.

در توضیح چرایی این روندها، نویسندگان این مقاله نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی را مورد توجه قرار داده‌اند. در این باره شواهدی تجربی از ارتباط میان مولفه‌های اجتماعی-فرهنگی با تغییرات روند نرخ مرگ‌ومیر اواخر قرن 20 جامعه آمریکا ارائه می‌شود. طبق آمارها، برای آمریکایی‌های سفیدپوست، مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی از آغاز دهه 1990 میلادی، روندی متفاوت و رو به افزایش در پیش گرفت. با این حال به‌رغم بزرگ بودن این واگرایی، اما تاکنون مطالعات معدودی پیرامون آن انجام گرفته است.

در جمع‌آوری اطلاعات مرگ‌ومیر، از آمارهای علل مرگ‌ومیر مرکز پیشگیری و کنترل بیماری‌های آمریکا استفاده شده است. تمرکز اصلی هم بر سه علت مرگ‌ومیر است: خودکشی غیر از سوء استفاده مواد، بیماری کبد ناشی از مصرف الکل و مسمومیت سوء استفاده از مواد. به منظور مطابقت با ادبیات این حوزه، از این سه علت تحت عنوان واحد «مرگ‌ومیر ناامیدی» استفاده می‌شود.

طبق آمارها، مرگ‌ومیر آمریکایی‌های سفیدپوست سنین 45 تا 64 سال طی دهه 1980 میلادی روندی رو به کاهش داشت. اما از آغاز دهه 1990 نرخ مرگ‌ومیر این گروه از آمریکایی‌ها هم از لحاظ تعداد کل و هم از لحاظ نسبت به روند قبلی افزایش یافت. تا سال 1996، زمان معرفی مُسکن مخدر اوکسی‌کانتین، نرخ مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی جامعه آمریکا به 5 /38 نفر در هر 100 هزار نفر رسید، حدود 17 درصد بالاتر از نرخی که روند پیشین پیش‌بینی می‌کرد. در حالی که افزایش مرگ‌ومیر پس از سال 1999 یکی از موضوعات مورد توجه مطالعات این حوزه بوده، اما کمتر به تشدید مرگ‌ومیر اوایل دهه 1990 جامعه آمریکا توجه شده است. بر این اساس در این مقاله شواهدی جدید از علل این واگرایی ارائه می‌شود.

در این رابطه یکی از متغیرهای مورد توجه، میزان دینداری و پایبندی مردم به امور مذهبی است. در واقع باید دید که آیا تغییر در روند مرگ‌ومیر جامعه آمریکا با تغییر در دینداری مردم این کشور در ارتباط است. طبق مطالعات، دینداری مردم آمریکا از اواخر قرن 20 رو به افول رفت. بر این اساس در این مقاله در ارزیابی دینداری مردم از نظرسنجی «جی‌اس‌اس» استفاده می‌شود. در این نظرسنجی که هر دو سال یک‌بار انجام می‌گیرد از یک نمونه حدود 1500نفره از مردم آمریکا پیرامون اعمال مذهبی آنها پرسش می‌شود. پاسخ‌های جمع‌آوری‌شده از میزان حضور در مناسک مذهبی در مقیاس صفر تا هشت کدگذاری می‌شوند: صفر «هرگز» و هشت «بیشتر از هر هفته». همچنین به عنوان یک معیار جایگزین از مشارکت‌کنندگان در نظرسنجی به‌طور جداگانه پیرامون میزان دینداری آنها از نگاه خودشان پرسش می‌شود.

طبق نتایج به‌دست‌آمده از نظرسنجی‌ها، از نیمه دوم دهه 1980 میلادی سهم افراد با دینداری ضعیف افزایش یافت. بر این اساس درصد مشارکت‌کنندگانی که سالی یک‌بار و کمتر در مراسم مذهبی حضور می‌یافتند تا اواخر دهه 1990 رشد 30درصدی را تجربه کرد. این روند برای گروه جمعیتی سفیدپوستان میانسال کمتر تحصیل‌کرده حتی شدیدتر بود. در سر دیگر طیفِ دینداری نیز وضع به همین منوال است. در آغاز دوره مورد بررسی، سفیدپوستان آمریکایی کمتر تحصیل‌کرده نسبت به سایرین با سه درصد احتمال بیشتر در مراسم مذهبی حضور هفتگی می‌یافتند. در حالی که این وضعیت (حضور هفتگی در مراسم دینی) برای تمام گروه‌های جمعیتی در اواخر دهه 1980 و دهه 1990 افول کرد، اما برای سفیدپوستان میانسال کمتر تحصیل‌کرده این افول هم زودتر و هم شدیدتر بود. تا اواخر دهه 1990 مناسک مذهبی هفتگی این گروه نسبت به سایرین هیچ تفاوتی نمی‌کرد، جایی که این معیار با کاهش 32درصدی مواجه شد. در مجموع بررسی آمارها نشان می‌دهد افزایش نرخ مرگ‌ومیر در جامعه آمریکا پس از آن بود که دینداری مردم دچار افول شد.

جالب توجه است که یافته‌های بالا در مورد تنوع نژادی، جنسیتی و جغرافیایی نیز سازگار است. به عنوان مثال همان‌طور که اشاره شد سفیدپوستان میانسال آمریکا طی دوره مورد بررسی حضورشان در مناسک‌های دینی به‌طور قابل‌توجهی کاهش یافت که به تبع آن نرخ مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی بالایی برایشان رقم خورد. این روند برای رنگین‌پوستان آمریکا هم مشاهده می‌شود، هر چند با اندکی تفاوت. در دوره مورد بررسی حضور غیر سفیدپوستان آمریکا در مراسم دینی نسبت به سفیدپوستان کاهش کمتری را تجربه کرد. در مقابل نرخ مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی آنها افزایش ملایم‌تری داشت. بر این اساس همواره این پرسش پیرامون افزایش نرخ مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی جامعه آمریکا مطرح بوده است که چرا سفیدپوستان اصلی‌ترین قربانیان این اتفاق بوده‌اند، در حالی که غیرسفیدپوستان در شرایط به مراتب نامساعدتری قرار داشته‌اند. شواهدی که در بالا ارائه شد، یک توضیح مستدل در چرایی ابهام مذکور است.

همان‌طور که اشاره شد رابطه معکوسی میان مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی و دینداری افراد وجود دارد. این یافته در مورد ایالت‌های آمریکا نیز انعکاس مشابهی دارد. بر این اساس مذهبی‌ترین ایالات این کشور، کمترین نرخ مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی را تجربه کرده‌اند. در مقابل ایالت‌هایی که تعهدات به دینداری در آنها کاهش شدید یافت، با نرخ بالای مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی مواجه شدند.

در این باره این پرسش مطرح می‌شود که چرا دینداری در آمریکا کاهش یافت؟ تاکنون مطالعات مختلفی درصدد پاسخ به این پرسش برآمده‌اند، که نتایج به‌دست‌آمده نیز طیف گوناگونی از عوامل را به صف می‌کنند، از تغییر در ساختار جمعیتی گرفته تا رابطه دین و سیاست و قانونگذاری‌های این حوزه و... . بر این اساس یکی از مورد توجه‌ترین موضوعات مربوط به قوانین آبی است. در این مقاله از تحولات مقرراتی که پیرامون ممنوعیت لغو قوانین آبی در آمریکا رخ داد استفاده می‌شود تا ارتباط میان دینداری و مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی بهتر تبیین شود.

قوانین آبی

طبق قوانین آبی در جوامع غربی انجام برخی امور در روزهای به‌خصوصی از هفته که معمولاً یکشنبه‌ها باشد، ممنوع است. البته نسبت به دهه‌های گذشته این قوانین فراگیری کمتری دارند، جایی که در اواسط قرن بیستم عمده ایالت‌های آمریکا با محدودیت‌های گسترده قوانین آبی مواجه بودند در حالی که امروز نیستند. امروزه قوانین آبی بیشتر در برخی فعالیت‌های تجاری نظیر فروش مشروبات الکلی متمرکز است. در گذشته اما این قوانین محدودیت‌های گسترده‌تری را دربر داشتند، همچون ممنوعیت فعالیت تمام نیروی کار در روزهای یکشنبه.

در سال 1962، دادگاه عالی آمریکا برخی تصمیمات را در مورد مشروطیت قوانین آبی منتشر کرد. قابل‌توجه‌ترین این تصمیمات مک‌گوآن وی. مریلند بود. طبق این تصمیم، قوانین آبی که با دوری از اهداف اولیه انگیزه‌های غیرمذهبی یافته بودند و تنها به آسیب‌های اقتصادی منجر می‌شدند مشروعیت خود را از دست می‌دادند. بر این مبنا، بعدها مشروعیت بسیاری از قوانین آبی که دامنه محدودیت آنها بسیار گسترده و خلاف عقل و شرع شده بود به چالش کشیده شد. بعد از لغو این قوانین بود که هزینه-فرصت حضور در مراسم مذهبی افزایش یافت. البته چالش‌هایی که برای قوانین آبی ایجاد شده بود و پیامدهای ناشی از آنها، ایالت به ایالت متفاوت بود. در برخی موارد چالش‌ها به دعوای حقوقی طولانی‌مدت بدل شده و در برخی دیگر تنها به تلاش‌های فردی محدود می‌شدند. در این میان کسب‌وکارها نیز اغلب منافع قوانین آبی را انکار می‌کردند.

مطالعاتی که در این رابطه انجام گرفته است نشان می‌دهد پس از لغو قوانین آبی سطح مشارکت مردم در مراسم دینی کاهش یافت. بر این اساس به نظر می‌رسد اثرگذاری ممنوعیت قوانین آبی از طریق کاهش در فعالیت‌های دینی اتفاق افتاده باشد. پرسشی که در این زمینه مطرح می‌شود این است که آیا افرادی که به لغو قوانین آبی واکنش نشان دادند همان‌هایی هستند که در روند افزایشی مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی نقش داشتند؟ در بسیاری از ایالت‌ها، کاهش در حضور در مراسم مذهبی پس از لغو قوانین آبی اتفاق افتاد. یافته‌های این مقاله نیز نشان می‌دهد که لغو قوانین آبی به کاهش دینداری مردم منجر شد. با این حال به نظر می‌رسد کاهش در دینداری بسیار بزرگ‌تر از آن باشد که تنها به واسطه لغو قوانین آبی توضیح داده شود و احتمالاً عوامل دیگری در آن نقش داشته‌اند.

برآورد الگوهای مقاله نشان می‌دهد لغو قوانین آبی در جامعه آمریکا از یک طرف بی‌دینی را تشدید و از طرفی دیگر دینداری را کاهش داد. طبق برآوردها به دنبال لغو قوانین آبی هر یک از معیارهای دینداری با کاهش شش تا هشت نقطه‌درصدی مواجه شدند. برای هر یک از خروجی‌ها، اثرگذاری روی گروه جمعیتی میانسالی نسبت به سایرین بیشتر است. پس از لغو قوانین آبی، سهم افرادی از گروه سنی 45 تا 64 سال که سالی یک‌بار یا کمتر در مراسم مذهبی حضور می‌یافتند، هفت درصد افزایش یافت. همچنین به دنبال این اتفاق، احتمال اینکه افراد دینداری ضعیف یا بی‌دینی را گزارش کنند 19 درصد بیشتر شد. در سطوح بالای دینداری نیز نتایج مشابهی مشاهده می‌شود، جایی که گروه سنی میانسال پس از لغو قوانین آبی با 9 درصد احتمال کمتر حضور هفتگی در مراسم را گزارش می‌کردند. پرسشی که در این رابطه مطرح می‌شود این است که آیا این کاهش در دینداری به افزایش مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی منجر شد؟

بخش عمده لغو قوانین آبی در سال 1985 اتفاق افتاد، زمانی که سه ایالت مینه‌سوتا، کارولینای جنوبی و تگزاس قوانین آبی خود را ملغی کردند. بر این اساس این سه ایالت به عنوان گروه آزمایش تعیین شده و نمودار نرخ مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی آنها در کنار سایر ایالت‌ها برای پیش و پس از سال 1985 میلادی ترسیم می‌شود. طبق شواهد، سه ایالت گروه آزمایش در مقایسه با سایر ایالات (گروه کنترل) پیش از لغو قوانین آبی نرخ مرگ‌ومیر کمتری داشتند و تفاوت آنها به‌طور ثابت ادامه داشت. اما از سال 1985 (سال لغو قوانین آبی) به بعد روند واگرایی نرخ مرگ‌ومیر دو گروه آغاز شد، جایی که مزیت نرخ مرگ‌ومیر کمتر سه ایالت گروه آزمایش نسبت به سایر ایالت‌ها به تدریج کاهش یافت. بنابراین طبق یافته‌های مقاله، شوک‌های منفی علیه دینداری (نظیر لغو قوانین آبی) با افزایش در نرخ مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی در ارتباط است. اما این ارتباط از کجا نشات می‌گیرد؟ این پرسش خود انگیزه‌ای برای کارهای تحقیقاتی بیشتر در این حوزه است.

75

کلام پایانی

در این مقاله از نقش برجسته دین در روند اخیر نرخ مرگ‌ومیر جامعه آمریکا و به‌طور جزئی‌تر نقش نهادهای مذهبی در رضایت از زندگی مردم پرده برداشته شد. بر این اساس نشان داده شد که افزایش نرخ مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی جامعه آمریکا پس از آن اتفاق افتاد که میزان دینداری در این کشور (که بر مبنای مشارکت در مراسم مذهبی اندازه گرفته شد) رو به افول رفت. گرچه این واقعیت برای تمام گروه‌های جمعیت‌شناختی صدق می‌کند، اما برای جمعیت سفیدپوستان میانسال کمتر تحصیل‌کرده منطبق‌تر است. همچنین نشان داده شد که این یافته برای تمام ایالت‌های آمریکا صادق است: ایالت‌هایی که دینداری در آنها بیشتر بوده، مرگ‌ومیر ناشی از خودکشی و مسمومیت سوء استفاده مواد و الکل (به‌طور خلاصه مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی) کمتری داشته‌اند. در زمینه روند تغییرات معیارها نیز مشاهده می‌شود در ایالت‌هایی که دینداری مردم آنها با کاهش شدید مواجه شد، با نرخ مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی قابل ‌توجه مواجه شدند.

با بررسی پیامدهای لغو قوانین آبی در آمریکا (قوانینی که انجام برخی فعالیت‌ها را در روز یکشنبه که در ابتدا ناشی از انگیزه‌های دینی بود ممنوع می‌کرد)، نشان داده شد که محدود شدن فعالیت‌های مذهبی آثار قابل ‌توجهی در زمینه مرگ‌ومیر ناشی از ناامیدی اواخر قرن بیست جامعه آمریکا به همراه داشت. البته این اثرگذاری بیشتر در رابطه با فعالیت‌های دینی رسمی دسته‌جمعی مشاهده شده است. به عقیده نویسندگان مقاله، این یافته‌ها از نقش مهم و بی‌بدیل نهادهای فرهنگی (به‌خصوص نهادهای مذهبی) در ارتقای رضایت و کیفیت زندگی مردم پرده برمی‌دارد. 

دراین پرونده بخوانید ...