گوهر خاک
گفتوگو با محمد درویش درباره ارزش پنهان خاک

آب و خاک منابع حیاتی و اصلی زیستپذیری سرزمین هستند. از قضا ایران در طول تاریخ تمدنش با بحران آب روبهرو بوده اما توانسته بود این نقطه ضعف را به نقطه قوت خود تبدیل کند و شهرهای باشکوهی را در خشکترین منطقه دنیا بنا کند. اکنون در دهههای اخیر اما نهتنها بحران آب در ایران جدی شده، که فرسایش خاک کشور به یک خطر بزرگ تمدنی تبدیل شده است. سرعت فرسایش خاک در ایران، چندین برابر نرخ فرسایش جهانی است. از سویی برای تشکیل تنها یک سانتیمتر خاک، حدود 800 سال زمان لازم است؛ در حالی که سالانه دهها سانتیمتر از خاک ایران فرسوده شده و از بین میرود. بعد از تعطیلات نوروز تصاویر بسیاری از ضایع شدن خاک جزیره هرمز منتشر شد، تا با این بهانه به سراغ محمد درویش، عضو هیات علمی بازنشسته در موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور و فعال محیط زیست برویم و با او درباره ارزش پنهان خاک گفتوگو کنیم.
♦♦♦
آقای درویش، بارها گفته شده که ایران یکی از کشورهایی است که بالاترین نرخ فرسایش خاک را دارد. به نظر شما چرا این سرمایه مهم ملی در ایران به آسانی در حال تخریب است؟
این گفته صحیح است و میتوان چند دلیل برای افزایش محسوس نرخ فرسایش خاک در ایران ذکر کرد. اولین علتی که میتوان برشمرد، موقعیت خاص توپوگرافی ایران است؛ بخشهای بزرگی از ایران مرکزی، به دلیل خشک بودن، پتانسیل زیادی دارد که به چشمه تولید گرد و خاک تبدیل شود. همچنین، فرسایش بادی که یک مولفه شکنندگی و آسیبپذیری اکوسیستم است در ایران بسیار رخ میدهد. ایران همواره در معرض یکی از مشهورترین بادهای تقریباً پیوسته و دائم در آسیای جنوب غربی و خاورمیانه است. این بادها به بادهای 120روزه معروف هستند. حال تصور کنید که چنین بادهایی در منطقهای میوزند که معمولاً میزان بارندگی در آنها کمتر از 100 میلیمتر است. بنابراین، اگر نتوان در این مناطق پوشش گیاهی مناسب مستقر کرد، توالی آنچه توضیح دادم به نرخ بالای فرسایش خاک منجر خواهد شد که در منطقه خواف در خراسان رضوی شروع شده و وارد استان سیستان و بلوچستان میشود و پس از آن، زابل و بخش بزرگی از شرق کشور را درمینوردد. متاسفانه همه این مناطق به دلیل تغییر کاربری اراضی، فعالیتهای معدنی و در نهایت امتناع افغانستان از پرداخت حقآبهای که باید از سمت این کشور وارد ایران میشد، نرخ فرسایش بهشدت زیادی دارند.
از سوی دیگر، بسیاری از تالابهای کشور مانند تالاب گاوخونی به سبب سدسازیهای افراطی و بارگذاری در بالادست، خشک شده و به چشمههای تولید گرد و خاک تبدیل شدهاند. زایندهرود در اصفهان، جازموریان در پایاب هلیلرود، بختگان، طشک در پایاب کر، سیوند در استان فارس، تالاب پریشان در کنار کازرون، تالاب هورالعظیم، بخشهای بزرگی از تالاب شادگان و در نهایت دریاچه ارومیه از جمله مواردی هستند که به کانونهای بحرانی فرسایش بادی تبدیل شدهاند. در جنوب تهران نیز دشت وجود دارد؛ خسرو سلطان و دریاچه کویر نمک قم که روزگاری رودخانههای جاجرود و کرج و همچنین قمرود وارد آن میشدند، به دلیل سدسازیهای متعدد به پهنههای جدید فرسایش بادی خاک تبدیل شدهاند.
همانطور که میدانید، کشور ما علاوه بر فرسایش بادی، درگیر فرسایش آبی هم هست. ممکن است این امر سرعت فرسایش خاک در کشور را افزایش دهد؟
همینطور است اما صرف عوامل طبیعی، دلیل سرعت فرسایش خاک کشور نیست؛ ایران در منطقهای قرار گرفته که ویژگی بارز آن، بارندگیهای شدید و کوتاه است و با توجه به تیپولوژی کوهستانهای البرز و زاگرس -که نسبتاً جوان هستند و شیب زیادی دارند- نرخ فرسایش خاک، افزایش مییابد. اما دلایل انسانی دیگری مانند چرای بیرویه دامها را نباید از یاد ببریم چراکه این عوامل، سبب میشوند پوششهای طبیعی جنگل هامون در زاگرس و هیرکانی بهشدت آسیب ببینند و همین مسئله، نرخ فرسایش خاک را زیادتر میکند. همچنین تجاوزهایی که به بهانه توسعه کشاورزی و ویلاسازی انجام میشود یا تغییر کاربریهایی که اتفاق افتاده، باعث تشدید میزان فرسایش و از بین رفتن خاک میشوند.
شما به درستی عوامل انسانی را در به یغما رفتن خاک کشور دخیل دیدید و اگر اجازه دهید من هم اتفاقی را که در تعطیلات عید نوروز در جزیره هرمز رخ داد یادآوری کنم. اوایل فروردینماه بود که تصاویری از جزیره هرمز با این توضیح که گردشگران خاک هرمز را با خود بردهاند، در شبکههای اجتماعی منتشر شد و پس از آن یک کارگردان تئاتر اشارهای به قاچاق خاک رنگی و زیبای هرمز به کشورهای همسایه کرد. چرا چنین خاک باارزشی به این سادگی در حال نابودی و غارت است؟
در همهجای دنیا، مناطق هاتزون -مناطقی که از منظر اکولوژیستی ارزشمند هستند- مشمول مقررات سختگیرانه حفاظتی هستند و جزیره هرمز نیز یکی از این مناطق است و طبق قانون جامع خاک، هر نوع قاچاق و انتقال خاک آن غیرقانونی است. دولت موظف است زمانی که فرد بهعنوان گردشگر وارد هرمز میشود، به اطلاعرسانی موثر بپردازد تا افراد متوجه باشند ارزش خاک آن منطقه تا چه اندازه زیاد است. بروشورها و کیوآرکدهایی که در تلفن همراه باز میشوند از جمله ابزاری هستند که دولت میتواند استفاده کند تا به گردشگران اطلاعرسانی کند که این منطقه تا چه اندازه ارزشمند است و چه رفتارهایی موجب تخریب زیستبوم هرمز میشود. همچنین باید به شکل جدی اطلاعرسانی شود که چنانچه رفتاری باعث تخریب خاک هرمز شد، جریمههای سنگین شامل مسئولان تخریب میشود. با وجود این مطلقاً چنین اقداماتی صورت نگرفت و گردشگران بدون هیچگونه آگاهی وارد خاک هرمز میشوند و بعد از آنکه چنین فاجعهای رخ داد، انگشتهای اتهام به سمت مردم اشاره میرود. در مناطق حفاظتشده دنیا، اگر گردشگران از مسیرهای مشخصشده خارج شوند، مشمول جریمه میشوند. این قوانین بسیار جدی هستند و حتی کسی حق ندارد چوبی از جنگلهای حفاظتشده خارج کند؛ چه برسد به آنکه با استفاده از چوبها، آتش روشن کند.
متاسفانه همیشه دولتها زمانی که از وظایف خود شانه خالی میکنند، انگشت اتهام را به سوی مردم میگیرند و این امر در مورد محیط زیست به کرات دیده میشود. گاهی حتی خود فعالان محیط زیستی هم میگویند مردم فرهنگ محافظت از محیط زیست را ندارند. چه مقدار از فاجعه رخداده تقصیر مردم است و مسبب چه مقدار از آن «دولت» است؟
در سال 2017 که ترامپ و کنگره با هم به مشکل خوردند، پارک گردشگری یوسیمیتی کالیفرنیا، به مدت یک ماه ناظری بر اعمال گردشگران نداشت و پس از آن، رئیس این پارک اعلام کرد که ممکن است خسارت واردشده در این یک ماه به پارک در هزار سال آینده جبران نشود چراکه بطریهای شکسته، آتشسوزی، مدفوع انسانی و شکار غیرقانونی بهشدت خسارت وارد کردهاند. این را تعریف کردم تا بگویم اینکه بگوییم مردم کشورهای دیگر فرهنگ محافظت از محیط زیست را دارند و مردم ایران نه، چقدر غلط است. اگر سایه قانون و مقررات بازدارنده را حذف کنیم، در همه جای دنیا فجایعی نظیر آنچه در ایران میبینیم رخ میدهد. دولت موظف است از قدرت خود برای حفاظت از محیط زیست بهره بگیرد و همچنین تمهیدات تشویقی برای افرادی که حافظان محیط زیست هستند، در نظر داشته باشد. نظیر همین مسئله در مورد آب هم صدق میکند؛ وقتی کنتوری برای ارزیابی میزان آب مصرفی یک خانه وجود ندارد و میزان آب مصرفشده تقسیم بر تعداد افراد ساکن یک آپارتمان میشود، مشخصاً هیچ انگیزهای برای صرفهجویی نیست. دولت باید بسترهای لازم را فراهم کند و آب شرب را از آب شستوشو جدا کند و قیمت آب ارزشمند را نازل حساب نکند. در جزیره هرمز نیز اصل مسئله همین است و متهم شماره یک دولت است که اطلاعرسانی دقیق نکرده و مقررات بازدارنده وضع نکرده است. اگر چنین اقداماتی از سوی دولت رخ دهد، دیگر شاهد چنین فجایعی نخواهیم بود.
اجازه دهید به آن گمانهزنی قاچاق خاک هم گریزی بزنیم. به نظر شما نقش قاچاق در فاجعهای که درباره آن صحبت میکنیم، چیست؟
این سوال جدی مطرح میشود که چرا دستگاههای امنیتی و نظارتی، حراست سازمان محیط زیست و حراست منابع طبیعی به این موضوع ورود نمیکنند؟ چرا وزارت جهاد کشاورزی که خودش قانون مربوطه را تصویب کرده، هیچ واکنش و عکسالعملی نشان نمیدهد؟ وقتی مردم میبینند همین خاک کامیونکامیون با کشتی از جزیره خارج میشود، معلوم است که به اشتباه تصور میکنند یک قوطی یا بطری خاک، ضرری به محیط زیست نمیرساند. این تناقضها، باعث میشود که سرمایه اجتماعی و اعتماد مردم به حاکمیت کاهش پیدا کند.
مردم تا چه اندازه مسبب خالی شدن مناطق دیدنی هرمز از خاک باارزش و کهنسالش هستند؟ چون در تصاویر بهنظر میرسید تقریباً دیگر خاک باارزشی در آن منطقه نمانده است.
اصلاً نه. فاجعهای در چنین ابعاد و حجم، نمیتواند با ورود چند گردشگر رخ دهد.
مدیرکل محیط زیست استان هرمزگان چند روز پیش اعلام کرد که بیش از ۱۰۰ نفر خاکهای بردهشده را پس فرستادند. شما این اقدام را نمایشی میدانید یا اینکه مثمرثمر است؟
ببینید هر فرد این خاک را به یک جای کشور برده است که اقلیم، محیط زیست، حشره، نیکوریز، قارچ و باکتریهای متفاوتی دارد و معلوم نیست این خاک چند روز و در کجا نگهداری شده است. بنابراین این خاک دیگر مشخصاً خاک هرمز نیست و نباید به این جزیره بازگردانده شود. ممکن است برگرداندن این خاک به شیوع آفتهایی منجر شود که در هرمز دشمن طبیعی ندارند و این آفتها در آن منطقه شیوع یابند. لازم نیست دولت چرخ را از اول اختراع کند؛ بلکه باید با استفاده از روشهای مطمئن و مقررات سختگیرانه مانع از، از بین رفتن خاک شود.
خاک چقدر ارزش اقتصادی دارد و کسانی که خاک را ضایع یا قاچاق میکنند، در حال تحمیل چه میزان زیان به جامعه هستند؟
یک مطالعه که در سکانس سرویس آمریکا انجام شده توضیح میدهد که هر تن خاک از منظر کانیهای معدنی، 28 دلار ارزش دارد؛ یعنی بدون توجه به ویژگیهای مواد آلی خاک و همچنین ارزشهای معنوی خاک، در کمینه این ماجراها، بیش از 200 میلیارد دلار از دست دادیم. آماری درباره میزان فرسایش خاک در کشور منتشر شده بود که با استناد به آن میتوان گفت ایران سالانه دو میلیارد تن خاک به شیوههای مختلف از دست میدهد و این بالاترین نرخ فرسایش خاک در جهان است. در واقع، دو میلیارد تن آمار رسمی وزارت جهاد کشاورزی، 56 میلیارد دلار بها دارد.
از سوی دیگر بهطور متوسط و بنا بر فرآیند خاکسازی در جهان، برای شکلگیری یک سانتیمتر خاک، 400 سال زمان لازم است اما در ایران این رقم به 800 سال میرسد. هر چقدر که اقلیم یک منطقه خشکتر باشد، فرآیند خاکسازی در منطقه هم طولانیتر است. فرآیند خاکسازی در استانهایی مانند گیلان و مازندران به مراتب بیشتر از ایران مرکزی یا جزیره هرمز و مناطق جنوبی که خشک و گرم هستند، است. به همین دلیل مردم و حاکمیت باید دو برابر بیشتر از کشورهای دیگر در حفظ خاک کشور بکوشند؛ چراکه فرآیند خاکسازی در کشور دستکم، دو برابر بیشتر از متوسط جهانی است. متاسفانه این اتفاق رخ نمیدهد و تازه، میزان فرسایش هشت برابر متوسط جهانی است. اگر قرار باشد آن دو برابر بیشتر قبلی را هم حساب کنیم، وخامت وضعیت خاک در ایران، 16 برابر بغرنجتر از متوسط جهانی در این زمینه است.
آمارهای رسمی درباره میزان فرسایش خاک تا چه میزان قابل اتکاست؟
در یک دهه گذشته میزان ریزگردها بسیار بیشتر شده اما آمار رسمی ثابت ماندهاند. شما به خاطر نمیآورید که در یک دهه پیش به دلیل شدت ریزگردها، چراغهای تهران را در ظهرها هم روشن گذاشته باشند و همه اینها نشان میدهد خاک ارزشمند کشور بهسرعت فرسایش مییابد. این اتفاق تا پیش از این، تنها در صحرای عربستان و گاهی در استان یزد رخ میداد. آقای دکتر حسن احمدی، استاد دانشگاه تهران، آماری را در کتاب ژئومورفولوژی منتشر کرده که نشان میدهد حجم فرسایش خاک در ایران، 4 /4 میلیارد تن است. ایران یک درصد خشکیهای جهان را در اختیار دارد اما یکدوازدهم از فرسایش جهانی خاک متعلق به ایران است، بنابراین به نسبت مساحت کشور، میزان فرسایش بسیار زیاد است.
در چنین شرایطی که وضعیت خاک و آب چنین بحرانی است و 90 درصد تالابهای کشور در معرض خطر انقراض هستند، اولویت چیست؟
ببینید، کمترین نگرانی ما از آب است زیرا کشور در پهنه آبی بزرگی در شمال و جنوب قرار گرفته است؛ بنابراین ایرانیها با هر سیستم حکمرانی ناکارآمدی هم در کابوس تشنگی فرو نمیروند. در جنوب خلیج فارس کشورهای همسایه، روزانه میلیونها لیتر آب تصفیه میکنند تا برای آب شرب کشورهای عربی استفاده شود. از آنجا که دریاها به اقیانوس هند متصل میشود، به راحتی میتوان منابع آب شیرین لازم خود را با تکنولوژیهای بهروز تامین کرد و مسئله بسیار نگرانکننده، خاک است.
سیاستگذار چگونه میتواند مانع تخریب خاک با این سرعت شود؟
ببینید، کل سازمان متولی خاک ایران، بودجهای کمتر از 500 میلیون دلار در سال دارد. در صورتی که فقط ارزش خاکی که از دست میدهیم به 56 میلیارد دلار در سال میرسد. متاسفانه تمهیدات حفاظتی و حراستی که میتوانند کمک کنند تا میزان این خسارت کاهش یابد، هیچ تناسبی با دستگاه ندارند. این دستگاه با چنین شرایطی، بضاعت حفاظت از خاک را ندارد و به همین دلیل هم هست که میگویم این شرایط ناگوار، پیوسته ادامه پیدا خواهد کرد. این دستگاه حتی نمیتواند سند ملی امنیت غذایی را اجرا کند که دو سال از ابلاغ آن گذشته و باید سالانه شش تا هفت میلیارد مترمکعب مصرف آب در بخش کشاورزی را کم میکرد و ناخرسندم که بگویم این دستگاه، فاقد اهرمهای اجرایی است و اصلاً سیستم باور ندارد که لازم است خیلی سریع، به سمت اجرای سند ملی امنیت غذایی گام بردارد.