کتابخانه و یخچال
آیا فقر کتابخوانی را کاهش میدهد؟
درحالیکه تامین نیازهای اساسی زندگی مانند خوراک، مسکن و بهداشت برای بسیاری از افراد جامعه دشوار است، معمولاً اولویتهای فردی و اجتماعی بر روی این نیازهای پایه متمرکز میشود. در چنین وضعیتی، پرداختن به دغدغههای فرهنگی و هنری که نیاز به زمان، انرژی و منابع مالی دارد، بهطور طبیعی در اولویت پایینتری قرار میگیرد. وقتی که افراد درگیر تامین مایحتاج اولیه زندگی هستند، فعالیتهای فرهنگی و آموزشی بهویژه مطالعه کتابها، بهعنوان یک نیاز ثانویه در نظر گرفته میشود.
در این شرایط، نمیتوان از مردم توقع داشت که دغدغههای فرهنگی پیچیدهتری داشته باشند. زیرا در اصل، آنها نمیتوانند به اندازه کافی از وقت و منابع خود برای فعالیتهای فرهنگی بهرهبرداری کنند. در این وضعیت، دغدغههای فرهنگی اغلب تحت تاثیر فشارهای اقتصادی و اجتماعی قرار میگیرند.
آمارهای رسمی نشان میدهند که سرانه مطالعه در ایران حدود ۳۰ دقیقه در روز است. این میزان شامل مطالعه کتابهای درسی، ادعیه مذهبی و قرآن میشود. اگر این موارد را از آمار حذف کنیم، سرانه مطالعه به حدود ۱۳ دقیقه در روز کاهش مییابد. این آمار، ایران را در مقایسه با کشورهای دیگر در رتبههای پایین قرار میدهد. برای مثال، در هند سرانه مطالعه به بیش از ۱۰ ساعت در هفته میرسد، درحالیکه در ایران این میزان بهطور متوسط حدود ۱ ساعت و ۵۴ دقیقه در هفته است.
اقتصاد و فرهنگ دو رکن اساسی در هر جامعه هستند که تاثیرات متقابل زیادی بر هم دارند. اگر یک جامعه از نظر اقتصادی دچار ضعف باشد، این مسئله میتواند تاثیرات منفی زیادی بر جنبههای فرهنگی آن جامعه بگذارد. برای مثال، در جوامعی که با فقر شدید روبهرو هستند، دسترسی به منابع فرهنگی مانند کتابها، مراکز آموزشی و هنری محدود میشود و این مسئله به کاهش انگیزه فرهنگی و رشد هنری در جامعه منجر خواهد شد.
بااینحال، تاریخ نشان داده است که حتی در جوامع فقیر، فرهنگ و هنر میتوانند با وجود چالشها به شکوفایی برسند. این موضوع بیشتر به روحیه و اراده افراد بستگی دارد که با وجود محدودیتهای اقتصادی، بهطور خلاقانه از منابع موجود بهرهبرداری کنند. بااینحال، این شکوفایی فرهنگی اغلب بهصورت استثنایی است و نمیتواند بهطور عمومی برای کل جامعه در نظر گرفته شود. به همین دلیل، برای اینکه یک جامعه بتواند از نظر فرهنگی بالنده بماند، نیاز به بهبود شرایط اقتصادی و فراهم کردن دسترسی به منابع فرهنگی وجود دارد.
اقتصاد و فرهنگ بهطور متقابل بر یکدیگر تاثیر دارند و نمیتوان آنها را بهطور کامل مستقل از هم در نظر گرفت. از یکسو، فرهنگ بهعنوان یک ابزار در رشد اقتصاد عمل میکند. برای مثال، ایجاد صنعتهای فرهنگی و هنری میتواند باعث رونق اقتصادی شود و به اشتغالزایی کمک کند. از سوی دیگر، اقتصادی که توانایی تامین نیازهای اساسی جامعه را ندارد، نمیتواند شرایط مناسب را برای رشد فرهنگ فراهم کند.
دسترسی محدود به کتابخانهها
بر اساس آخرین آمارها؛ در بسیاری از جوامع، بهویژه جوامعی که با فقر روبهرو هستند، فرهنگ معمولاً تحت تاثیر شرایط اقتصادی قرار میگیرد. در چنین جوامعی، دسترسی به منابع فرهنگی و هنری محدود است و این امر باعث میشود که انگیزههای فرهنگی و هنری کاهش یابند. دسترسی به کتابخانههای عمومی در ایران نیز با چالشهایی روبهرو است. طبق گزارشها، تنها ۲۰ درصد از مردم ایران به کتابخانههای عمومی دسترسی دارند. این آمار نشاندهنده کمبود زیرساختهای فرهنگی در بسیاری از مناطق کشور است.
علاوه بر این، شاخص میزان دسترسی به کتابخانههای عمومی در کل کشور بهازای هر ۱۰۰ هزار نفر تنها 27 /4 باب است. این رقم در استانهایی مانند خراسان جنوبی با 15 /10، سمنان با 04 /10 و کهگیلویهوبویراحمد با 66 /9 بالاترین میزان را دارد، درحالیکه استانهایی مانند تهران، البرز و سیستانوبلوچستان با ارقام 46 /2، 48 /2 و 5 /2 کمبرخوردارترین استانها از نظر میزان دسترسی به کتابخانههای عمومی شناخته شدهاند.
بنابراین، در شرایطی که اقتصاد ضعیف باشد، فرهنگ نیز تحتتاثیر قرار میگیرد و نمیتواند بهطور مستقل به مسیر خود ادامه دهد. برای شکوفایی فرهنگ، نیاز به بستر اقتصادی فراهم وجود دارد که افراد قادر به بهرهبرداری از فرصتهای فرهنگی و هنری باشند. فقر میتواند تاثیرات منفی زیادی بر میزان کتابخوانی در جامعه داشته باشد. در جوامع فقیر، افراد بهطور معمول توان مالی برای خرید کتابهای مختلف را ندارند و این موضوع باعث کاهش دسترسی به منابع آموزشی و فرهنگی میشود. علاوه بر این، در شرایط اقتصادی دشوار، مردم معمولاً به تامین نیازهای اولیه زندگی خود میپردازند و از آنجا که کتابخوانی نیاز به زمان و منابع دارد، در چنین شرایطی مطالعه بهعنوان یک اولویت پایینتر قرار میگیرد.
بااینحال، این نکته نیز قابل توجه است که در برخی از جوامع و در شرایط خاص، حتی افراد در فقر نیز ممکن است بهطور چشمگیری علاقهمند به مطالعه باشند، بهویژه اگر منابع فرهنگی بهطور رایگان یا در دسترس باشند. اما این افراد معمولاً در اقلیت قرار دارند و عموم مردم، بهویژه در شرایط فقر شدید، قادر به پیگیری چنین فعالیتهایی نیستند.
در نهایت، اقتصاد و فرهنگ دو بعد مهم زندگی اجتماعی هستند که بهشدت به یکدیگر وابستهاند. در شرایط فقر اقتصادی، دغدغههای فرهنگی بهطور طبیعی تحت تاثیر مشکلات معیشتی قرار میگیرند. فقر نهتنها دسترسی به منابع فرهنگی مانند کتاب را محدود میکند، بلکه انگیزه برای مطالعه و رشد فرهنگی را نیز کاهش میدهد. برای اینکه یک جامعه بتواند از نظر فرهنگی بالنده باشد، به بهبود شرایط اقتصادی و فراهم کردن فرصتهای برابر برای دسترسی به منابع فرهنگی نیاز دارد.
فقر همه چیز را کاهش میدهد
در این گزارش با مشورت لیلی گلستان و محمود صدری، متخصص حوزه نشر به چند پرسخ مشخص پاسخ میدهیم که در شرایطی که معیشت مردم به سادگی تامین نمیشود، آیا میتوان توقع داشت آنها دغدغههای فرهنگی متفاوتی داشته باشند؟ جامعهای که از نظر اقتصادی دچار ضعف شده، آیا از نظر فرهنگی میتواند بالنده بماند؟ رابطه اقتصاد و فرهنگ چگونه رابطهای است؟ آیا این دو میتوانند مستقل از هم به مسیر خود ادامه دهند؟
لیلی گلستان معتقد است که فقر همه چیز را کاهش میدهد. پیش از هر چیز، اخلاق و معیارهای اخلاقی را کاهش میدهد. مهربانی و عطوفت را کاهش میدهد. عدالتمداری را کاهش میدهد و بسیاری از صفات والای دیگر را نیز از بین میبرد. به دلیل اقتصاد خراب، هم مردم فقیرتر شدهاند و هم کاغذ، رنگ، چاپ و صحافی گرانتر شدهاند.
هرچند مردم ما همیشه خیلی اهل خواندن نبودهاند و نیستند و بیشتر اهل دیدن و تماشا کردن هستند، اما حتی روزنامه هم نمیخوانند. تلویزیون مبتذل همیشه در خانهها روشن است و فرصت تفکر کردن را از مردم گرفته است. این وضعیت نهتنها چیزی به شعور و فرهنگ مردم اضافه نمیکند بلکه بیشتر و بیشتر آنها را از فرهنگ و هنر دور میکند. بله، کتابها گران شدهاند و شاید این روزها آخرین چیزی که کسی به فکر خریدن آن بیفتد، کتاب باشد.
به اعتقاد این نویسنده؛ آنهایی که همیشه علاقهمند به خواندن کتاب یا دیدن فیلم و تئاتر بودند، اکنون دسترسی به علایق فرهنگی هنری خودشان کمتر شده است. بنابراین باید بگویم که دغدغههای آنها سر جای خود است، اما امکان دسترسی به این دغدغهها کم شده است. اقتصاد و فرهنگ حتماً رابطهای تنگاتنگ دارند. اگر پول نداشته باشی، نمیتوانی فیلم بسازی، تئاتر برگزار کنی، یا کتاب چاپ کنی. تیراژ کتاب من در چاپ نوزدهم (که نشاندهنده محبوبیت کتاب است) به دلیل گرانی کاغذ، تنها 200 جلد بود. این واقعاً مسخره و تحقیرکننده است. در هیچکجای دنیا تیراژ یک کتاب محبوب از 10 هزار جلد کمتر نیست. اقتصاد و فرهنگ همانطور که گفتم، رابطهای تنگاتنگ دارند و فرهنگ نمیتواند بهطور مستقل و بدون پشتوانه اقتصادی کار خود را انجام دهد. هرچند اگر مجریان اقتصاد به فرهنگ نگاه عمیقتری داشتند، به این وضعیت دچار نمیشدیم.
نه لزوماً!
اما محمود صدری میگوید، لزوماً شرایط اقتصادی با کتاب خواندن رابطه مستقیم ندارد، به اضافه اینکه آگاهی فرهنگی این روزها صرفاً از طریق کتاب منتقل نخواهد شد. او توضیح میدهد: از آنجا که ما در اینجا بیشتر به اقتصاد توجه داریم، باید از چهارچوب اصول و مبانی اقتصادی صحبت کنیم. در علم اقتصاد تعریفی از اینکه چرا یک فرد کالایی را خریداری میکند یا نمیکند نداریم، اما بهطور کلی میتوان گفت که علت ترجیح یک کالا، مانند کتاب، میتواند به فقر مربوط باشد. بنابراین، ممکن است ترجیح فرد در خرید کالاهای ضروری مثل هزینههای معیشتی، بهداشتی و آموزشی قرار گیرد و کتاب در نهایت بهعنوان کالایی غیرضروری یا تفننی از سبد خرید او حذف شود. این میتواند ناشی از اولویتهای معیشتی باشد.
به گفته او؛ اما نکته مهم این است که نمیتوان رابطه قطعی و مستقیم میان فقر و کاهش کتابخوانی را به راحتی ثابت کرد. حداقل از نظر من، این رابطه قطعی نیست. آنچه در مورد کتابخوانی در ایران مشاهده میشود، غالباً با بدبینی و بدگمانی همراه است. ما آمارهایی داریم که نشان میدهد ایران سالانه به میزان 90-80 هزار عنوان کتاب چاپ میکند و اکنون این رقم به 100 هزار عنوان کتاب رسیده که معادل کشورهای بزرگی مانند ژاپن و اسپانیاست. در ردهبندی جهانی، ایران گاهی در رتبه هشتم یا نهم قرار دارد. این نشاندهنده آن است که در کشور ما، همچنان تقاضا برای کتاب وجود دارد.
حال، حتی اگر بخش زیادی از این کتابها، کتابهای تکلیفی یا درسی باشند، هنوز حدود 40 هزار عنوان کتاب در زمینههای علوم اجتماعی، ادبیات و دیگر حوزههای علمی وجود دارد که در حال فروش هستند. این فروش نشاندهنده آن است که در جامعه ایران هنوز متقاضی کتاب وجود دارد. اگر این کتابها فروش نمیرفت، سال بعد منتشر نمیشدند. بنابراین، بهرغم مشکلات اقتصادی و چالشهای معیشتی، هنوز در جامعه ما تقاضا برای کتاب و مطالعه وجود دارد.
فاجعه نیست!
به باور مدیر انتشارات دنیای اقتصاد؛ اگر کسی بخواهد دقیقاً بررسی کند که کدام قشر از مردم کتاب میخرند و میزان فقرا چقدر است، این موضوع میتواند یک پژوهش جداگانه باشد. اما بهطور کلی، آنچه ما از وضعیت کتابخوانی در ایران میفهمیم این است که فاجعهای در این حوزه وجود ندارد. ایران با داشتن ۱۴ هزار ناشر، نشان میدهد که صنعت نشر در کشور فعال است و این به هیچ عنوان نمیتواند نشانه کمبود کتابخوانی باشد. در واقع، وقتی که این تعداد ناشر در کشور فعال هستند، نمیتوان گفت که مردم کتاب نمیخرند یا علاقهای به کتاب ندارند.
بله، درست است که ما در ارزیابی میزان مطالعه باید توجه کنیم که مطالعه به معنای فقط خواندن کتاب نیست. در دنیای امروز، مردم اطلاعات و دانش خود را از طرق مختلف به دست میآورند. فضای مجازی و اینترنت به یکی از منابع اصلی دسترسی به اطلاعات تبدیل شده است. بسیاری از افراد به جای کتاب، مقالات علمی، منابع آنلاین و حتی کتابهای دیجیتال را مطالعه میکنند. در واقع، فضای مجازی به جایگاه مهمی در گسترش دانش در جامعه ایران تبدیل شده است.
اما در مورد آمارها، باید بگوییم که محاسبه دقیق میزان مطالعه مردم یک کشور، بهویژه میزان مطالعه کتاب، بهسادگی امکانپذیر نیست. بهطور کلی، مطالعه کتاب چاپی در مقایسه با گذشته کاهش یافته، اما این لزوماً به معنای کاهش کلی مطالعه یا ضعف فرهنگی نیست. درست است که برآوردهایی درباره کاهش چاپ کتابها در سالهای آینده وجود دارد، اما هنوز برخی ناشران با روال معمول خود به چاپ کتاب ادامه میدهند و این به معنای وجود تقاضای جدی برای کتابهاست.
اقتصاد و کتابخوانی لزوماً بهطور مستقیم با یکدیگر ارتباط ندارند. برخلاف آنچه تصور میشود، حتی در شرایط اقتصادی سخت نیز افرادی که به مطالعه علاقه دارند، راههایی برای دسترسی به منابع دارند. در واقع، همانطور که خانم لیلی گلستان اشاره کردهاند، مردم در هر وضعیتی که باشند، اگر تمایل به مطالعه داشته باشند، به دنبال منابع خواهند رفت.
نکته جالب دیگر این است که کتابهایی که مردم در کشورهای دیگر میخوانند، معمولاً رمانهای عاشقانه، پلیسی و داستانی هستند، اما در ایران بهدلیل محدودیتها و شرایط خاص سیاسی، عمده کتابهای چاپشده در حوزههای علوم اجتماعی و ادبیات هستند و اغلب بهطور نخبهگرا و با تیراژ پایین منتشر میشوند. به همین دلیل، مردم ممکن است به دنبال کتابهای ژانرهای محبوبتر و با تیراژ بالا در کشورهای دیگر باشند، اما در ایران اینگونه کتابها کمتر چاپ میشود.
در نهایت، میتوان گفت که بهرغم مشکلات اقتصادی و محدودیتها، هنوز تقاضا برای کتاب و مطالعه در ایران وجود دارد. آنچه در حال حاضر مهم است، توجه به شرایط فرهنگی و اقتصادی است که میتواند تاثیر مستقیم بر نوع کتابهای چاپشده و دسترسی به منابع مطالعه داشته باشد.
به گزارش تجارت فردا؛ در شرایط اقتصادی دشوار که بسیاری از مردم به تامین نیازهای اولیه خود مشغول هستند، دغدغههای فرهنگی و مطالعه کتاب در اولویت پایینتری قرار میگیرد. فقر، نهتنها بر توان مالی افراد تاثیر میگذارد، بلکه بهطور مستقیم بر انگیزه و فرصت آنها برای بهرهبرداری از منابع فرهنگی و هنری نیز اثر میگذارد. در این میان، بهرغم چالشها، همچنان تقاضا برای کتاب و مطالعه در ایران وجود دارد. آمارهایی که نشان میدهد ایران در تولید کتاب با برخی کشورهای توسعهیافته رقابت میکند، بیانگر آن است که علاقه به کتابخوانی در ایران همچنان زنده است، هرچند این فرآیند تحت تاثیر محدودیتهای اقتصادی و فرهنگی قرار دارد.
رابطه مستقیم و پیچیدهای میان اقتصاد و فرهنگ وجود دارد که نمیتوان آنها را بهطور مستقل از هم در نظر گرفت. این رابطه تاثیرات متقابل زیادی دارد: از یکسو، فرهنگ میتواند به رشد اقتصاد کمک کند و از سوی دیگر، اقتصاد ضعیف میتواند مانع از شکوفایی فرهنگ شود. در ایران، با وجود مشکلات اقتصادی، فرهنگ و هنر همچنان میتوانند نقش موثری ایفا کنند، مشروط به اینکه شرایط اقتصادی و دسترسی به منابع فرهنگی تسهیل شود.
در نهایت، برای آنکه جامعهای از نظر فرهنگی بالنده باشد و شکوفایی فرهنگی در آن مشاهده شود، نیازمند همکاری جدی و همافزایی میان سیاستگذاران، دانشگاهیان، نهادهای فرهنگی و رسانهها هستیم. باید تلاش کنیم که در کنار توجه به بهبود شرایط اقتصادی، زیرساختهای فرهنگی نیز بهطور همزمان تقویت شوند. فقط در این صورت است که میتوانیم امیدوار باشیم که در آیندهای نهچندان دور، شاهد رشد فرهنگی پایدار و شکوفایی بیشتر در جامعهمان باشیم. برای رسیدن به این هدف، نیاز به برنامهریزی دقیق و اتخاذ سیاستهایی داریم که امکان دسترسی به منابع فرهنگی را برای عموم مردم فراهم کند و آنها را به فعالیتهای فرهنگی بیشتر ترغیب کند. این امر نهتنها باعث ارتقای سطح آگاهی و فرهنگ عمومی میشود، بلکه در بلندمدت به توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور نیز کمک خواهد کرد.