حل بحران استطاعتپذیری
روشی کاملاً رسمی برای ارقام سنگین
آمریکاییها استعداد زیادی در تبدیل قیمت غذا به یک نمایش ملی دارند. زنان خانهدار در سال 1916 دلالان تخممرغ را تحریم کردند، چون بهای هر شانه 12عددی را تا 5 /36 سنت بالا برده بودند. سه دهه بعد، رئیسجمهور هری ترومن از مردم خواست تا سهشنبههای بدون گوشت و پنجشنبههای بدون تخممرغ را رعایت کنند. آن درخواست با واکنش منفی روبهرو شد، چون حتی خود کاخ سفید مجبور شد در روز شکرگزاری از تهیه کیک کدو تنبل صرفنظر کند. در اوایل دهه 70 قیمت هر دوجین تخممرغ به 80 سنت و هر پوند (واحد وزن) گوشت گاو به بیش از یک دلار رسید. مادران حومههای شهرها با شعارهایی از قبیل «سلامت روان خود را حفظ کنید» و «تحریم تمامی گوشتها» به راهپیمایی پرداختند. یکی از اهالی یوتا قسم خورد که به شکار مار روی آورد و فردی از نیویورک تصمیم گرفت فقط «خورش تن ماهی» مصرف کند. در آن زمان رئیسجمهور ریچارد نیکسون تلاش کرد با تثبیت بهای گوشت گاو، خوک و گوسفند این اعتراضات را آرام کند. قفسههای فروشگاهها بهسرعت خالی شدند و درنهایت تورم بالا رفت.
ویدئوهای این روزهای تیکتاک که همبرگرهای 13دلاری، بوریتوهای 12دلاری و تخممرغهای بستهای پنج دلار را به نمایش گذاشتهاند، نمادی از همان سنت دیرینهاند. سیاستمداران هم بهنوبه خود به این موضوع واکنش نشان میدهند. دونالد ترامپ پیشنهاد داد از محل درآمد حاصل از تعرفهها چکهایی با ارزش دو هزار دلار توزیع شود. این روش مقابله با تورم در واقع همان عامل اولیه ایجاد آن بود. آقای ترامپ همچنین پیشنهاد وام مسکن 50ساله را مطرح کرد تا کسانی که در دوران همهگیری خانه خریده بودند بتوانند آن را تا زمان بازنشستگی حفظ کنند. دموکراتها دیدگاه متفاوتی دارند. استطاعتپذیری (affordability = توانایی خرید) به شعار همهجانبه آنها تبدیل شده است و آنها درخواستهایی را برای توقف افزایش اجارهبها، اصلاح فروشگاههای عمومی مواد غذایی و سایر مسائل مطرح میکنند که با هدف آرام کردن خریداران خشمگین طراحی شدهاند.
این هیاهو واقعیت ناخوشایند زیر را تقویت میکند: اینکه اعداد و ارقام به آن اندازه که سیاستبازان میگویند ترسناک نیستند. درست است که قیمت گوشت گاو و تخممرغ اندکی بالاست، اما رشد کلی قیمتها در آمریکا در مقایسه با استانداردهای تاریخی قابلتوجه نیست. تورم سالانه مواد غذایی 5 /2 و تورم اجارهبها زیر 5 /3 درصد و پایینتر از هنجارهای بلندمدت است. اوجگیری تورم در سالهای 2022-2021 دردناک بود، اما باید توجه داشت که از سال 2019 دستمزد ساعتی کارگران آزاد سریعتر از بهای غذا، اجاره و تورم کلی رشد کرده است. این پدیده شکلی معکوس از روند دهه 2010 است که در آن اجارهبها مرتب از درآمدها پیشی میگرفت. اگر اجارهبها و حتی قیمت مواد غذایی را با قدرت خرید فیش حقوقی کارگران مقایسه کنیم، متوجه میشویم که دستمزدها در مقایسه با دوران قبل از همهگیری استطاعتپذیرتر هستند. پس چرا مردم هنوز خشمگین هستند؟ احساسات مصرفکننده به پایینترین سطح تاریخی خود رسیده و تنها با زمان اوجگیری تورم در سال 2022 قابل مقایسه است. بهترین توضیح برای چنین پدیدهای آن است که مردم واقعاً در مبنای واقعی درست فکر نمیکنند. ایروینگ فیشر یکی از تاثیرگذارترین اقتصاددانان اوایل قرن 20 آمریکا این پدیده را «توهم پولی» نامید که به معنای تمایل به واکنش به عدد روی برچسب قیمتی یا فیش حقوقی است، بهجای آنکه فکر کنند با پول چه میتوانند بخرند. دلار حتی با وجود تغییر ارزشش ثابت به نظر میرسد، بنابراین وقتی قیمتهای اسمی تغییر میکنند مردم احساس فقیر شدن یا ثروتمند شدن خواهند داشت.
مطالعات بعدی در زمینه اقتصاد رفتاری، فراگیر بودن این سوگیری را ثابت کرد. دنیل کانمن و ریچارد تالر -که بعدها برنده جایزه نوبل شدند- در سال 1986 دریافتند که کارگران کاهش هشتدرصدی دستمزد در حالت بدون تورم را ناعادلانهتر از زمانی میدانند که دستمزد و تورم به ترتیب 5 و 12 درصد افزایش یابند، حتی اگر هر دو وضعیت به یک اندازه کارگر را در شرایط بدی قرار دهند. یک دهه بعد الدار شفیر از دانشگاه پرینستون، پیتر دایموند از موسسه فناوری ماساچوست و آموس تورسکی که در آن زمان در استنفورد بود، انحرافات مشابهی را در تصمیمات خرید و فروش مردم پیدا کردند. در نظرسنجی آنها، پاسخدهندگان فروش خانه پس از تورم 25درصدی با سود اسمی 23درصدی را به فروش پس از تورم منفی 25درصدی با ضرر اسمی 23درصدی ترجیح دادند، حتی اگر این کار فروشنده را در وضعیت بدتری قرار دهد (در این سناریو بدهی وام مسکن وجود نداشت). مردم به قیمتهای اسمی قدیمی توجه میکنند، چون برجستهاند و بهسادگی به خاطر سپرده میشوند. اما در دورههای تورم بالا، این توجهات بهشدت گمراهکننده میشوند.
اکنون راهحلهای زیادی رواج یافتهاند. دستور کار «فراوانی» که عمدتاً دموکراتهای میانهرو از آن حمایت میکنند با هدف ارزانتر کردن خدمات مراقبت از کودکان، انرژی و مسکن از طریق افزایش عرضه طراحی شده است. آقای ترامپ بهنوبه خود قصد دارد بهطور گزینشی برخی از تعرفههای مواد غذایی (که خود وضع کرده بود) را بردارد. اما حتی اگر چنین تلاشهایی موفقیتآمیز باشند این واقعیت را تغییر نخواهند داد که قیمتهای اسمی بالا خواهند ماند. سطح مطلق قیمتها بدون مهندسی رکود و کاهش تورم آشکار تقریباً هیچگاه پایین نمیآید. به نظر میرسد سیاستمداران به قیمتهای ثابتی چسبیدهاند که رایدهندگان هماکنون میبینند و از آنها متنفرند.
نشریه اکونومیست راهحل دیگری پیشنهاد میدهد: صرفاً تغییر اعداد. فرانسه این کار را در سال 1960 با «فرانک سنگین» انجام داد و دو صفر را در طی فرآیندی حذف کرد که مقامات آن را «بازنشانی روانی» نامیدند. مکزیک در سال 1993 پزوی جدید را با ارزش هزار پزوی قدیمی معرفی کرد و قیمتها را منطقی جلوه داد. اصلاحات لهستان در سال 1995 از این هم فراتر رفت و 10 هزار زلوتی قدیم با یک واحد جدید جایگزین شد. تثبیت واقعی در لهستان محصول انضباط مالی بود، اما ساختار جدید پولی به تثبیت انتظارات تورمی کمک کرد. حتی پذیرش یورو در سال 1999 از سوی اروپا نشان داد که مردم تا چه اندازه به خود اعداد واکنش نشان میدهند. در آن زمان تورم تغییری نکرد، اما خریداران آلمانی قانع شده بودند که افزایش قیمتها به خاطر تغییر ارقام بوده است. اصلاح ارزش پول هیچ چیز واقعی را تغییر نمیدهد، اما تفاوت بزرگی ایجاد میکند.
اگر دیگر کشورها میتوانند برچسب قیمتهای خود را اصلاح کنند چرا آمریکا نتواند؟ یک دلار جدید زندگی را ارزانتر نمیکند، اما باعث میشود قیمتها کمتر نگرانکننده به نظر برسند. نسل تحریمکننده تخممرغ، معترضان به قیمت گوشت و کارزارکنندگان تیکتاک از چنین موضوعی استقبال خواهند کرد. اما حتی با تورم پایین هم قیمتها بهزودی به پوچی میرسند. این موضوع بهوضوح در بخش مسکن مشاهده میشود. اجاره یک آپارتمان یکخوابه در محله ویلیام بورگ بروکلین که اکنون به محلهای اصلی تبدیل شده است حدود چهار هزار دلار در ماه است. این مبلغ در طول نسلهای بعدی به راحتی به 8، 16 و 32 هزار دلار خواهد رسید. تصور کنید در این صورت چه خشم عمومی بزرگی برپا میشود.
آمریکاییها هرگز با افزایش ناگهانی اعداد موافق نبودهاند. راهحل آشکار برای سیاستمداران آن است که یک صفر را از دلار حذف کنند و درنهایت به رایدهندگان قیمتهای ارزانی را بدهند که در آرزوی آناند.