شناسه خبر : 50271 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خرید سهام کارفرما

اقدامی متناقض با توصیه‌های مالی

فهمیدن اینکه چرا جیمی دیمون سهام زیادی در جی‌پی مورگان چیس دارد کار دشواری نیست. او مدیر بانک است و سهامدارانش می‌خواهند منافع او با منافع آنها همسو باشد. پرداخت حقوق او عمدتاً در قالب سهام -و نه پول نقد- چنین امری را تضمین می‌کند. مدیری که بخش قابل‌توجهی از پس‌اندازهایش را در سهام شرکتش سرمایه‌گذاری کرده آینده خود را به آینده شرکت گره زده است. این امر او را از انجام کارهایی باز می‌دارند که هرچند در کوتاه‌مدت جیب سهامداران را پر می‌کنند، اما در درازمدت به ضرر آنهاست. از آن میان می‌توان به گسترش سریع و ناپایدار شرکت اشاره کرد. انگیزه‌های مدیر زمانی قوی‌تر می‌شوند که -همانند آقای دیمون- به او گفته شود که بخشی از سهام را در آینده تحویل می‌گیرد.  نکته تعجب‌آور آن است که بسیاری از مدیران میانی بانک‌ها هم سهام زیادی از کارفرمایشان را دارند. احتمالاً بانک از اینکه به آنها سهام بدهد سود می‌برد. همانند وضعیت مدیرعامل، همسوسازی منافع کارکنان با سهامداران منطقی است، به‌ویژه هنگامی که کارکنان رده‌های نسبتاً پایین می‌توانند منابع مالی و شهرت شرکت را به خطر اندازند. اما خود بانکداران به مراجعانشان توصیه می‌کنند که متنوع‌سازی را در دستور کار خود قرار دهند. طبق این توصیه، گره زدن پس‌اندازهایتان به آینده کارفرما امری ناعاقلانه است، چراکه شما از قبل برای حقوق و دستمزد به آنها وابسته هستید. خطر این کار زمانی بیشتر می‌شود که شما در صنعتی باشید که به خاطر اخراج کارکنان در سال‌های کسادی شهرت دارد. شاغلان این صنعت بهتر از هر کسی می‌دانند که با پاداش‌ سهامی چه کار کنند. آنها سهام را می‌فروشند و درآمدش را در جاهای دیگر سرمایه‌گذاری می‌کنند تا به جای تمرکز ریسک آن را پخش کرده باشند.  در این مرحله، نویسنده این ستون که یک روزنامه‌نگار اقتصادی سطح میانی است و ادعا می‌کند اهمیت متنوع‌سازی را درک کرده است باید به نوعی همدلی با کارکنان بانک اذعان کند. دلیلش آن است که او سهام نشریه اکونومیست را در اختیار دارد، آن هم نه به‌عنوان بخشی از حقوق، بلکه به دلیل سرمایه‌گذاری شخصی فعالانه و از روی اختیار. در چنین حالتی شما می‌توانید بهترین توصیه‌‌های مالی را نادیده بگیرید و سهام کارفرمایتان را بخرید.  برای شروع، انجام چنین کاری ممکن است از نظر روانی مفید باشد (البته به شرطی که با ریسک‌های بی‌مورد فراوان، پس‌اندازهایتان را به خطر نیندازید). چپ‌گرایان اغلب طرفدار سهامدار شدن کارگران هستند، چون به عقیده آنها، در این صورت کارگران بخشی از سودهایی را دریافت می‌کنند که در غیر این صورت به سرمایه‌داران حریص می‌رسد. 

راست‌گرایان هم آن را می‌پسندند، چون کارگران را به نظام سرمایه‌داری می‌کشاند. کمتر کسی به این موضوع می‌پردازد که شما در همان طرف کارفرمایتان قرار می‌گیرید به جای آنکه در مقابل او باشید. آیا نگرانید که بیشتر از میزان حقوق دریافتی کار می‌کنید، یا سهم کوچکی از درآمدهای شرکت به پرداخت دستمزدها تعلق می‌گیرد؟ وقتی تمام منافع به سهامداران می‌رسد بهتر است که یکی از آنها باشید، حتی اگر سهام شما کوچک باشد و سود زیادی ندهد. احساس امنیت شما بیشتر روانی است تا مالی، اما از هیچ بهتر است.  مزایای جانبی دیگری هم وجود دارد. فرض کنید شما برای یک شرکت خصوصی کار می‌کنید که قرار است یک رقیب آن را تصاحب کند (محض اطلاع، این امر در مورد اکونومیست صدق نمی‌کند)، اگر شما هیچ سهمی نداشته باشید زمانی از خبر تصاحب شرکت مطلع می‌شوید که مدیران شرکت رقیب به دفتر شما هجوم می‌آورند و شروع به اخراج کارکنان می‌کنند. اما اگر سهامدار باشید از قبل هشداری دریافت می‌کنید. مهم نیست دارایی شما چقدر کوچک باشد احتمالاً در فرآیند خرید حق رای دارید. برای برخی افراد، سرمایه‌گذاری در سهام کارفرما فرصتی نادر است که بتوانند به دارایی‌هایی برسند که در غیر این صورت امکان دستیابی به آن را ندارند. هرکسی می‌تواند سهام جی‌پی مورگان چیس را بخرد، اما خرید سهام خصوصی برای پس‌اندازکنندگان خرد دشوارتر است، حتی در این زمان که برخی از موانع برداشته شده‌اند. دسترسی به خریدهای اهرمی با ریسک بالا که به‌طور بالقوه بازدهی زیادی دارند و در دهه 2010 باعث رشد چشمگیر بازارهای خصوصی شدند، هنوز عمدتاً به سرمایه‌گذاران بزرگ و نهادی محدود می‌شود.  استثنای رایج، کارکنان شرکت‌های خریداری‌شده‌ هستند که می‌‌توانند همانند سرمایه‌گذاران بزرگ سرمایه‌گذاری کنند. این کار برای طرفداران متنوع‌سازی خوشایند نیست، چون ریسک اضافی اهرمی را به شرکتی می‌آورد که حقوق آنها را پرداخت می‌کند. اما، این کارکنان در موقعیت خوبی برای قضاوت در مورد عقلانیت خرید سهام هستند. مثلاً آنها می‌دانند که آیا می‌توان هزینه‌های استقراض را تامین کرد یا اینکه رشد مورد نیاز برای توجیه ارزش‌گذاری واقع‌بینانه است یا خیر.

هیچ‌کدام از اینها بدان معنا نیست که همه مجبورند سهم بزرگی از پس‌اندازهایشان را در کارفرما سرمایه‌گذاری کنند، به‌ویژه اگر آنها برای یک بنگاه بورسی کار می‌کنند که سهام آن مزیت زیادی ایجاد نمی‌کند. با این حال، یک سهم کوچک ممکن است ارزش مخالفت با مشاوران مالی را داشته باشد.

 

دراین پرونده بخوانید ...