شناسه خبر : 44836 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سنگفرش طلا

مهاجران چه نقشی در ساختن آمریکا داشتند؟

 

ایما موسی‌زاده / نویسنده نشریه 

88تلاش‌های دولت فعلی ایالات‌متحده برای رفع محدودیت‌های وضع‌شده در زمان ترامپ برای مهاجرت به این کشور، بحث‌های جدیدی را درباره چرایی و ارزش مهاجرت ایجاد کرده است. این، فعلاً آخرین قسمت سریال طولانی مهاجرت و داستان‌های آن است که در ایالات‌متحده (و به شکل‌های متفاوت در اروپا) در جریان است. این داستان همیشه دو طرف داشته است، طرفداران محدودیت‌های بیشتر برای ورود به ایالات‌متحده اغلب درباره مشاغلی که مهاجران به جای افراد بومی آنها را در اختیار خواهند گرفت، فشار بر منابع عمومی کشور و ناتوانی خانواده‌های مهاجر در انطباق با جامعه میزبان اظهار نگرانی می‌کنند. به همین دلایل این عده طرفدار اعمال محدودیت به خصوص برای مهاجران فقیر هستند. طرفداران مهاجرت اما بر دو استدلال تکیه دارند؛ اول وظیفه اخلاقی در برابر فقرا و گروهی که می‌خواهند وضعیت خود را تغییر دهند اما نیاز به کمک دارند و دوم اینکه مهاجران در صورت جهت‌دهی درست، ظرفیتی بسیار برای تقویت اقتصاد دارند. واقعیت این است که بحث‌های مربوط به مهاجرت در هر دو طرف جریان، اغلب بر اساس احساسات و نه واقعیت‌ها استوار است. اغلب حتی در مورد حقایق اساسی نیز اختلاف نظر وجود دارد. چگونه مهاجران پس از ورود به ایالات‌متحده  یا سایر کشورهای مقصد، بر جامعه میزبان اثر می‌گذارند؟ حتی در مورد همین پرسش هم هیچ اتفاق نظری وجود ندارد و مشکل تا حد زیادی فقدان شواهد تجربی مستدل و محکم در این باره است.

ران آبرامیتزکی و لیا بوستان در کتاب جدید خود «خیابان‌هایی از طلا: داستان ناگفته آمریکا از موفقیت مهاجران» تلاش کرده‌اند این خلأ را پر کنند. آنها در مقدمه کتاب می‌نویسند: «به ازای هر داستان درباره مهاجران موفق چه در زمینه شخصی و چه اجتماعی، یک داستان شوم از یک مهاجر وجود دارد که فرهنگ آمریکایی را از درون تضعیف می‌کند. نظرات بسیاری از آمریکایی‌ها درباره مهاجرت بر اساس این داستان‌ها و احساساتی است که برمی‌انگیزد، و بر اساس حقایق و داده‌ها شکل نمی‌گیرد. جای تعجب نیست که مهاجرت یکی از آن مسائل تفرقه‌‌برانگیزی است که همه فکر می‌کنند آن را درک می‌کنند. در نهایت، افسانه‌های مهاجرت، نحوه تفکر رای‌دهندگان را در مورد مهاجرت شکل می‌دهد و بر سیاست مهاجرت تاثیر می‌گذارد.» آنها در ادامه کتاب تلاش می‌کنند  این افسانه‌ها را از میان ببرند و برای این هدف از انبوهی از داده‌های سرشماری تاریخی استفاده می‌کنند تا نشان دهند چگونه مهاجران در طول نسل‌ها به موفقیت رسیده‌اند و چگونه مهاجران امروزی بیش از آنچه بسیاری تصور می‌کنند با مهاجران دوران جزیره ایلیس مشترک هستند.

کتاب با روایت یک دیوارنوشته از شخصی ناشناس که روی دیوار موزه جزیره ایلیس وجود دارد، آغاز می‌شود. این دیوارنوشته به نقل از یک مهاجر ناشناس می‌گوید: «من به آمریکا آمدم چون شنیدم خیابان‌ها با طلا سنگفرش شده‌اند. وقتی به اینجا رسیدم، متوجه سه چیز شدم: اول، خیابان‌ها با طلا سنگفرش نشده بودند. دوم اینکه اصلاً سنگفرش نشده بودند. و سوم، از من انتظار می‌رفت که آنها را سنگفرش کنم.» آبرامیتزکی، استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد و لیا بوستان، استاد دانشگاه پرینستون، در ادامه روایت‌هایی بسیار واقعی از مهاجران نقل می‌کنند. روایت‌هایی که در کنار کلان‌داده‌های ارائه‌شده در کتاب دو هدف اساسی را دنبال می‌کند: اول ارائه گزارشی مبتنی بر داده‌های تجربی درباره تاریخچه مهاجرت در آمریکا، دوم ارائه پژوهش‌هایی مستدل که به افراد مسوول برای تعیین سیاست‌های مهاجرتی درست کمک کند.

آبرامیتزکی و بوستان، «خیابان‌هایی از طلا: داستان ناگفته آمریکا از موفقیت مهاجران» را که در ماه می سال 2022  انتشارات پابلیک‌افیر منتشر کرده، به بازار کتاب معرفی کردند. کتاب در 250 صفحه و هشت فصل تنظیم شده و در ماه‌های پس از انتشار با اقبال گسترده و تحسین بسیار از سوی اقتصاددانان شناخته‌شده مواجه شده است.

در فصل اول برخی از باورهای قدیمی و ماندگار درباره مهاجرت که به نوعی وارد باورهای تثبیت‌شده مردم شده است، به چالش کشیده می‌شود. همچنین به طور خلاصه یافته‌های اصلی کتاب در همین فصل ارائه می‌شود. فصل دوم به طور عمده به معرفی منابع داده و روش‌شناسی پژوهش می‌پردازد. در فصل سوم، سیر مهاجرت به ایالات‌متحده با نثری جذاب و قابل درک برای عموم ترسیم می‌شود که با داستان‌هایی مربوط به اشخاص واقعی جذاب‌تر و خواندنی‌تر هم می‌شود. همچنین نشان داده می‌شود که چگونه تغییر سیاست‌های مهاجرت بر نوع افرادی که می‌توانند به ایالات‌متحده دسترسی داشته باشند و در نتیجه بر روی جامعه مهاجران تاثیر گذاشته است. در حالی که مهاجران اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بیشتر متعلق به بخش‌های پایین‌تر جامعه مبدأ بودند، گروه‌های پس از سال 1965 نسبت به متوسط جوامعی که از آنها منشأ گرفته‌اند باسوادتر و تحصیل‌کرده‌تر هستند. فصل چهارم نشان می‌دهد که رویای رسیدن از فقر به ثروت در کوتاه‌مدت، اگر هم وجود داشته است استثنا و مربوط به بخش بسیار اندکی از مهاجران بوده است؛ بیشتر مهاجران، چه گروه‌های اولیه مهاجر و چه مهاجران کنونی، پیشرفتی آهسته و پیوسته‌ داشتند و دارند. این موضوع به یک نگرانی روش‌شناختی برجسته می‌پردازد؛ اینکه آیا بازگشت مهاجران به سرزمین اصلی خود، این توهم رسیدن از فقر به ثروت را در میان کسانی که مهاجرت نکرده‌اند، ایجاد و تقویت می‌کند؟ با تمرکز بر نمونه نروژی‌ها، نویسندگان نشان می‌دهند که بازگشت‌کنندگان به سرزمین اصلی «به‌طور قابل ملاحظه‌ای خوب عمل کردند» و اغلب از درآمدهایی که در ایالات‌متحده به دست آورده بودند برای خرید زمین و تبدیل شدن از کارگر مزرعه به مالک استفاده کردند که می‌تواند به طور گسترده‌ای به افسانه از فقیر بودن به ثروتمند شدن  بال‌وپر دهد.

فصل پنجم به نسل بعدی مهاجران می‌پردازد و در عین حال مهم‌ترین و قابل‌توجه‌ترین یافته نویسندگان را مطرح می‌کند: «کودکان مهاجران نسبت به کودکان متولدشده در ایالات‌متحده از نظر درآمد، روند رو به رشد بهتری دارند.» این موضوع هم برای گروه‌های مهاجر اروپایی که از سال‌های 1880 تا 1910 و از سال‌های 1910 تا 1940 مهاجرت کرده و در این بررسی ردیابی شده‌اند و هم برای گروه‌های اخیر که از کشورهای مختلف جهان مهاجرت کرده و تا سال 2015 دنبال شده‌اند، صدق می‌کند. در همه موارد کودکانی که والدینشان در 25 درصد پایین توزیع درآمد بودند، با کودکان سفیدپوست بومی که پدرانشان در همین سطح درآمدی قرار داشته‌اند، مقایسه شده‌اند. در مورد گروه‌های مهاجران اولیه این بررسی فقط در مورد فرزندان پسر انجام شده است (به دلیل امکان ردیابی بهتر آنها) اما در مورد مهاجران اخیر، دخترها نیز در بررسی لحاظ شده‌اند و نتیجه همچنان ثابت بوده است و فرزندان خانواده‌های مهاجر فقیر، اوضاع مالی بهتری نسبت به فرزندان خانواده‌های سفیدپوست بومی با همان سطح درآمد خواهند داشت. بهترین عملکرد را همان‌طور که انتظار می‌رود فرزندان مهاجران از آسیای جنوب شرقی دارند، اما این روند درباره مهاجران از همه کشورها (به جز برخی گروه‌های پسر سیاهپوست) صادق است. نویسندگان دو دلیل اصلی برای این بهبود وضعیت نسبی مالی نسل دوم را شناسایی می‌کنند: مهاجران تمایل دارند در مکان‌هایی با اقتصاد پویا قرار بگیرند که این برای فرزندان آنها امتیازی مثبت خواهد بود. درحالی‌که سفیدپوستان ساکن ریشه در محل زندگی (شهر یا ایالت) خانوادگی دارند. دلیل دوم اینکه والدین کودکان مهاجر «اغلب از نظر سطح مالی و حتی اجتماعی آنچه  توانایی‌های واقعی‌شان اجازه می‌دهد را به دست نمی‌آورند، اما با وجود این می‌توانند آموزش و مهارت‌های خود را به فرزندانشان منتقل کنند». به عبارتی به رغم اینکه خانواده‌های مورد بررسی از نظر مالی در یک سطح قرار داشتند اما از نظر مهارت و آموزش و حتی هوش احتمالاً خانواده‌های مهاجر با وجود فقر، وضعیت بهتری داشته‌اند.

89فصل ششم، «آمریکایی شدن»، وارد قلمروی می‌شود که بیشتر جامعه‌شناسی است تا اقتصادی، و جنبه‌های سازگاری مهاجران را تحلیل می‌کند. فصل هفتم درباره یک ادعای رایج در مورد موضوع‌های امروزی بحث می‌کند: آیا موفقیت مهاجران به ایالات‌متحده آسیب می‌زند؟ پاسخ نویسندگان به صورت خلاصه و در یک کلام، نه است. آزمایش طبیعی قایق ماریل، که حدود 125 هزار پناهنده کوبایی را طی چند ماه به میامی آورد و به افزایش کمتری در بیکاری، حتی برای سیاهپوستان، نسبت به سایر شهرهای مشابه در منطقه منجر شد یکی از شواهد نویسندگان است. این‌طور استدلال می‌شود که این گروه از مهاجران در مشاغلی وارد شدند که در صورت نبودن آنها به ماشین سپرده می‌شد، در واقع آمار نشان می‌دهد شرکت‌ها در مناطق پرمهاجر که کارگر بیشتری در دسترس است، تمایل کمتری به استفاده از خودکارسازی دارند. حتی با مهاجران بسیار ماهر، آسیب ناشی از رقابت اندک است. با توجه به جرم و جنایت، مهاجران فعلی بهتر از مهاجران قبلی که میزان زندانی شدن آنها مشابه مهاجران بومی متولدشده با سن و جنس مشابه بود، عمل می‌کنند. اکنون، شاید به دلیل ترس از اخراج، در تگزاس «تعداد مهاجران غیرقانونی که به دلیل جرائم خشونت‌آمیز دستگیر می‌شوند، نصف آمریکایی‌های دستگیرشده بود» و حتی احتمال اینکه مهاجران غیرقانونی در جرائم مربوط به دارایی و تخلفات مواد مخدر شرکت کنند، از این هم کمتر است. همین امر در مورد مهاجران قانونی هم صدق می‌کند، اما تفاوت آنها با سفیدپوستان آمریکایی کمتر از مهاجران غیرقانونی است. فصل پایانی اشاره می‌کند که 75 درصد آمریکایی‌ها در سال 2021 مهاجرت را «یک موضوع مثبت» می‌دانستند و حتی موافق سیاست‌های حمایتی سنگین برای حمایت از مهاجران هستند، اگرچه قبول دارند که «ممکن است بسیار خوش‌بین به نظر برسند». اما همچنان موضوع زادوولد در ایالات‌متحده (همانند اروپا) یک بحث بسیار جدی است. با پایین بودن نرخ زادوولد، نیروی کار کمتری جایگزین نیروی کار مسنی که به سن بازنشستگی رسیده‌اند می‌شود. افزایش مهاجرت یکی از روش‌های اجتناب از بحران است. سیاست مهاجرت در این میان می‌تواند میزان اتکای اقتصاد به ماشین‌آلات به جای انسان و همه تبعات واقعی و فانتزی ناشی از آن را جهت دهد.

در این کتاب جذاب، آبرامیتزکی و بوستان به طرزی هوشمندانه‌ از ابزارهای علم داده برای ارائه اولین گزارش مشتمل بر «کلان‌داده‌ها» از مهاجرت در آمریکا استفاده می‌کنند. آنها با ترکیب تحلیل‌های آماری دقیق با روایت‌های هوشمندانه، داستان قانع‌کننده‌ای در مورد چگونگی دستیابی میلیون‌ها خانواده مهاجر به رویای آمریکایی در طول یک قرن و نیم گذشته روایت می‌کنند. نتیجه مجموعه‌ای از اطلاعات و روایت‌های به‌موقع و ملموس است که به تغییر شکل روایت در مورد مهاجرت و فرصت‌ها در ایالات‌متحده کمک می‌کند. صرف‌نظر از ساختار و نثر جذاب کتاب که بیش از همه شبیه به یک رمان پرکشش نوشته شده، خواندن این کتاب می‌تواند در زمانی که آمریکا و جهان درباره مهاجرت قطبی شده است، برای همگان مفید باشد. «خیابان‌هایی از طلا»، نمونه‌ای موفق از به کار بردن کلان‌داده برای اثبات تجربی نیز هست. دسترسی به این حجم از داده‌ها به جز در دهه اخیر و به کمک انواع شبکه‌های اجتماعی و قدرت بالای پردازش ماشینی، ممکن نبود. «خیابان‌هایی از طلا» گواهی عالی بر قدرت داده‌های بزرگ برای روشن کردن گذشته ما و معنای آن برای آینده است. آبرامیتزکی و بوستان با موفقیت ثابت می‌کنند اگرچه مهاجران از آمدن به ایالات‌متحده سود می‌برند، اما این کشور هم از تنوع، مهارت‌ها و انرژی‌ که آنها به همراه می‌آورند منتفع می‌شود. نویسندگان کتاب را با این جملات به پایان می‌برند: «ما معتقدیم  سیاستمدارانی که این پیام را جدی بگیرند موفق خواهند شد: مهاجران از طریق علم، نوآوری و خدمات حیاتی به اقتصاد ما یاری می‌رسانند. اینکه فرزندان مهاجران تقریباً از هر کشور فقیری در نسل بعدی به سطح متوسط درآمدی می‌روند نشانی از آن است که اکنون نیز مانند گذشته مهاجران مشتاق آمریکایی شدن هستند و اینکه آمریکا کشوری است که این تنوع را پذیرفته و ایده‌هایی جدید را در خود جای داده است. در واقع، تصور گردهمایی میهن‌پرستانه‌تر از مراسم دریافت تابعیت برای استقبال از آمریکایی‌های جدید از سراسر جهان دشوار است. دیدگاه مردم به صورت کلی درباره مهاجرت مثبت است و اگر سیاستمداران با افتخار از آن استقبال کنند، به جای اینکه از ترس از واکنش متقابل از آن فرار کنند، ممکن است برنده سیاسی باشند. ما می‌توانیم میراث و چشم‌انداز مستمر رفاه را که در وعده اولیه خیابان‌هایی از طلا در ایالات‌متحده تبلور پیدا کرده بود، به نوعی پس بگیریم. مهاجرت امروزه در همه جهان به مساله‌ای چه در سطح سیاستگذاری کشوری و چه در سطح فردی تبدیل شده است، از این رو خواندن «خیابان‌هایی از طلا» می‌تواند برای همه افراد و دولتمردان مفید باشد. 

دراین پرونده بخوانید ...