شناسه خبر : 43445 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اقتصاد لاغری

توجیه‌پذیری لاغر شدن برای زنان بلندپرواز

اقتصاد لاغری

مریل گولیانو یک بانوی خوش‌اندام و موفق است. او در فرانسه متولد شد و در پاریس درس خواند و سپس به عنوان مترجم برای سازمان ملل کار کرد. در سال 1984 او به شرکت کلیکو (Clicquot) پیوست که در آن زمان یک شرکت معمولی بود. خانم گولیانو به سرعت از پله‌های ترقی بالا رفت و به ریاست شعبه آمریکایی شرکت رسید. او در آپارتمانش به مهمانان یک لیوان آب تعارف می‌کند و می‌گوید «شما می‌دانید که من عاشق آب هستم». حق با اوست. نوشیدن آب فراوان یک قاعده کلیدی در کتاب پرفروش او به نام «زنان فرانسوی چاق نمی‌شوند» است. او در کتابش می‌گوید که چگونه به سبک فرانسوی‌ها وزن کم کنید و لاغر بمانید.

او در کتابش توضیح می‌دهد که در نوجوانی یک تابستان را در‌ آمریکا گذراند و اضافه‌وزن پیدا کرد. ناراحتی او زمانی شدت گرفت که در بازگشت به فرانسه پدرش به جای آنکه با خوشحالی او را در آغوش بگیرد گفت که «شبیه‌ گونی سیب‌زمینی شده‌ای». خانم گولیانو برنامه رژیم غذایی را آغاز می‌کند و به عادات فرانسوی‌اش یعنی آب فراوان، مقدار معین غذا و جنب‌وجوش منظم بازمی‌گردد. او موفق شد وزنش را کم کند. خانم گولیانو یکی از نادر زنانی است که حاضرند در جمع درباره ظاهر و وزن خود صحبت کنند. او می‌گوید، «واضح است که مردم دوست ندارند در این‌باره صحبت کنند. آنها ترجیح می‌دهند وانمود کنند که همه چیز به‌طور طبیعی اتفاق افتاده است». 

اما او تنها زنی نیست که تحت تاثیر اظهارنظر دیگران درباره ظاهرش قرار گرفت. یک پزشک به خانم آبری گوردون در 10سالگی گفته بود که خیلی چاق است. رکسانا گای، نویسنده آمریکایی قیافه والدینش را توصیف می‌کند که وقتی او پس از پایان ترم اول مدرسه شبانه‌روزی با 14 کیلو اضافه‌وزن به خانه برگشته بود شوکه شده بودند. این تجربیات کاملاً شخصی هستند اما در سراسر جهان یا حداقل در جهان ثروتمند فراوان‌اند. آنها بازتابی از فشار بر زنان هستند تا ظاهری «مطلوب» داشته باشند. تعریف «مطلوب» با گذشت زمان تغییر کرده است. در عصر رنسانس مردم به چین‌های بدنشان می‌نازیدند اما در دهه‌های اخیر مطلوب به معنای لاغری تعبیر می‌شود.

در نهایت، تمامی زنان اهمیتی را که دیگران برای ظاهر آنها قائل‌اند درک می‌کنند. این جمله که ارزش زنان در بازار کار با توجه به هوش یا تحصیلاتشان سنجیده می‌شود نه اندامشان با شواهد موجود تایید نمی‌شود. شواهد حاکی از آن‌اند که وزن زنان با دستمزد یا درآمد آنها ارتباط دارد. این ارتباط در جهان ثروتمند نمود بیشتری دارد. 

در کشورهایی مانند آمریکا، بریتانیا، آلمان و کشورهای ثروتمند آسیایی مانند کره جنوبی ثروتمندان از فقرا لاغرترند. این رابطه بین وزن و ثروت هم با شاخص‌های وزنی مانند شاخص توده بدنی یا درصد افراد چاق در جمعیت کشور و هم با شاخص‌های ثروت مثل درآمد یا درصد افرادی که زیر خطر فقر هستند تایید می‌شود. 

یکی از استدلال‌های مربوط به اضافه‌وزن افراد فقیر آن است که در جهان ثروتمند چاقی یکی از ویژگی‌های فقر محسوب می‌شود چون فقرا پول خرید غذای سالم را ندارند و به غذاهای فرآوری‌شده روی می‌آورند. یا وقت غذا پختن ندارند و به سراغ فست‌فودها می‌روند. یا اینکه مشاغل با دستمزد پایین اغلب زمان طولانی‌تری لازم دارند و وقتی برای ورزش باقی نمی‌ماند. همچنین از آنجا که درآمد پایین اغلب تابعی از تحصیلات پایین است شاید این افراد بلد نیستند که چگونه مراقب سلامت و وزن خود باشند. 

مشکل تمامی این استدلال‌ها آن است که رابطه همبستگی میان درآمد و وزن در کشورهای ثروتمند تقریباً به‌طور کامل به زنان مربوط می‌شود. در آمریکا و ایتالیا رابطه میان چاقی و درآمد در مردان خط صاف و در زنان با شیب روبه پایین است. در کره جنوبی این رابطه برای مردان مثبت است اما رابطه به شدت منفی برای زنان تاثیر آن را خنثی می‌کند. در فرانسه این رابطه برای مردان شیب ملایم و برای زنان شیبی تند دارد. این الگوها در اکثر کشورهای ثروتمند و با روش‌های مختلف اندازه‌گیری وزن یا چاقی صادق هستند. به عبارت دیگر، زنان ثروتمند از زنان فقیر لاغرتر هستند ولی مردان ثروتمند و فقیر تقریباً به یک اندازه چاق می‌شوند.

بنابراین نمی‌توان گفت که فقر عامل چاقی یا اضافه‌وزن به‌شمار می‌رود یا اینکه ثروتمندی به افراد کمک می‌کند وزن خود را پایین نگه دارند. پس ممکن است از خود بپرسید چرا این تغییرات در مورد زنان اتفاق می‌افتد. شاید مشاغلی که زنان انجام می‌دهند عامل لاغری باشد. مردان بیشتر کارهای فیزیکی کم‌دستمزد مثل ساخت‌وساز انجام می‌دهند. در مقابل بسیاری از زنان ثروتمند از جمله هنرپیشه‌ها آشکارا مجبورند لاغر باشند تا بتوانند نقش‌های خاصی را بازی کنند.  اما بازهم نمی‌توان تفاوت‌ها را به این عامل نسبت داد. داده‌های دفتر آمار اشتغال آمریکا نشان می‌دهند فقط 5 /3 درصد از کارکنان دولت کارهای فیزیکی شدید انجام می‌دهند و برخی از این مشاغل از جمله مربی ورزش یا رقص بیشتر از سوی زنان اشتغال شده‌اند. فقط 1 /0 درصد از نیروی کار به مشاغلی مانند هنرپیشگی پرداخته‌اند. بنابراین شکاف جنسیتی در رابطه بین درآمد و وزن را نمی‌توان به راحتی دیگر اختلاف‌های میان زنان و مردان توضیح داد. ممکن است پای عامل دیگری در میان باشد: شاید لاغر بودن به زنان کمک می‌کند تا ثروتمند شوند.

مطالعات فراوانی هستند که نشان می‌دهند زنان بیش از حد چاق یا دارای اضافه‌وزن دستمزدی کمتر از همتایان لاغرشان می‌گیرند، در حالی که بین دستمزد مردان چاق و مردانی که از نظر پزشکی معمولی شناخته می‌شوند تفاوتی دیده نمی‌شود. پژوهش‌ها در آمریکا، کانادا، بریتانیا و دانمارک حاکی از آن‌اند که حقوق زنان دارای اضافه‌وزن پایین‌تر است. جریمه چاقی برای زنان سنگین است و به حدود 10 درصد از درآمد آنها می‌رسد. این رقم ممکن است کم‌ برآورد شده باشد چون برخی از زنان به خاطر چاق بودن اصلاً کار پیدا نمی‌کنند. تفاوت دستمزدی برای یک زن لاغر آنقدر معنادار است که کاهش وزن می‌تواند به اندازه کسب یک مدرک تحصیلی ارزشمند باشد. تفاوت دستمزدی مدرک کارشناسی ارشد 18 درصد و فقط 8 /1 برابر تفاوت دستمزدی است که یک زن با کاهش 65 پوند (حدود 30 کیلوگرم) وزن به‌دست می‌آورد. این ارقام به ویژه برای زنان سفیدپوست مصداق دارند.

حتی با وجود افزایش تعداد زنان چاق تبعیض علیه آنها کمتر نشده است. دیوید لمپرت، اقتصاددان در یک مقاله کاری برای دفتر آمار اشتغال آمریکا می‌نویسد، ما انتظار داریم به خاطر افزایش تعداد افراد دارای اضافه‌وزن و عادی شدن بیشتر این موضوع در جامعه میزان تبعیض علیه آنها کاهش یابد. اما برعکس همزمان با افزایش تعداد آنها احساسات منفی بیشتر و بین سال‌های 1980 و 2000 تقریباً دو برابر شد. او می‌گوید شاید دلیل این امر کمیاب شدن بیشتر افراد لاغر باشد که ارج و ارزش آنها را بالاتر می‌برد.

بخش نتیجه‌گیری مقاله جملات ناراحت‌کننده‌ای دارد. هرچه زنان چاق مسن‌تر می‌شوند اثرات تجمیعی سال‌ها تبعیض دستمزدی شدت می‌گیرند. اگر دیگر عوامل را کنترل کنیم دستمزد زمان آغاز کار آنها پایین‌تر است و آنها در طول زندگی حرفه‌ای خود افزایش حقوق و ارتقای شغلی کمتری دریافت می‌کنند. مقاله نشان می‌دهد که جریمه دستمزدی اضافه‌وزن برای یک زن 43ساله در سال 2004 از دستمزد او در 20سالگی در سال 1981 فراتر می‌رود. همچنین جریمه دستمزدی یک زن 20ساله در زمان حال از جریمه دستمزدی یک زن 20ساله در سال 1981 بسیار سنگین‌تر است. شاید این امر به خاطر هزینه‌های بیشتری باشد که یک کارمند چاق بر کارفرمایان به ویژه در آمریکا تحمیل می‌کنند. در آمریکا این کارفرمایان هستند که باید حق بیمه کارمند را بپردازند و کارمندانی که بیش از حد چاق باشند باید حق بیمه بالاتری پرداخت کنند چون احتمال بیمار شدن آنها با بالا رفتن سن افزایش می‌یابد. با وجود این نمی‌‌توان توجیه کرد که چرا چنین هزینه‌ای فقط متوجه زنان می‌شود. علاوه بر این، در کانادا و اروپا که دولت هزینه‌های سلامت را می‌پردازد هم رویه‌های مشابهی دیده می‌شود.

این نظریه که جریمه چاق بودن به جای کاهش در حال افزایش است با داده‌های آزمون «تورش پنهان» دانشگاه‌ هاروارد هم تایید می‌شود. این آزمون از شرکت‌کنندگان می‌خواهد تا افرادی با نژاد، جنسیت، گرایش جنسی و وزن را با کلماتی مانند خوب یا بد توصیف کنند. در مجموع یافته‌ها در مسیر مثبتی قرار دارند و تبعیض بر مبنای نژاد و جنسیت در دهه گذشته کمتر شده است. دیدگاه‌های منفی نسبت به همجنس‌گرایان تا یک‌سوم کاهش یافته است. وزن تنها مورد استثناست. دیدگاه‌ها نسبت به افراد چاق به میزان قابل توجهی منفی‌تر شده‌اند. 

در چنین فضایی است که می‌توان توضیح داد چرا زنان و دختران احساس می‌کنند باید لاغر شوند و در صورت عدم موفقیت اعتمادبه‌نفس خود را از دست می‌دهند. شاید احساس بد زنان نسبت به خودشان به این دلیل باشد که آنها خود را با غزال‌های زیبای روی جلد مجلات مقایسه و فکر می‌کنند آن عکس‌ها ویرایش نشده‌اند و چنین چهره‌ای قابل دستیابی است. شاید وقتی کوچک بودند والدین یا پزشک آنها درباره وزنشان اظهارنظر کرده باشد. اما علاوه بر این فشارها انگیزه بازاری قدرت زیادی دارد: زنان به درستی درک می‌کنند که ناکامی در کاهش وزن یا لاغر بودن برایشان هزینه‌آفرین خواهد بود. از نظر اقتصادی کاملاً منطقی است که افراد زمانی را به تحصیل اختصاص دهند چون بازدهی آشکار آن را در بازار کار و دستمزدهای آینده خود می‌بینند. به همین ترتیب، به نظر می‌رسد که تلاش زنان برای لاغر شدن از نظر اقتصادی توجیه‌پذیر باشد. دقت زیاد به نوع و مقدار غذا و پرداخت شهریه کلاس‌های ورزشی نوعی سرمایه‌گذاری با بازدهی آشکار قلمداد می‌شود. چنین چیزی در مورد مردان صحیح نیست. زنان تا حدی این موضوع را می‌دانند. یک نسل قبل چنین چیزی برایشان بدیهی بود. هلن گربی‌براون نویسنده کتاب «داشتن همه چیز» و سردبیر مجله کازموپولیتن (Cosmopolitan) در دهه‌های 1980 و 1990 می‌نویسد، «اساسی‌ترین چیزی که در طول اشتغال و پس از آن باید به آن توجه داشته باشید قیافه و احساس شماست. نمی‌توان تصور کرد که زنی که همه چیز می‌خواهد چاق یا حتی تپل باشد». 

چنین دیدگاهی چهار دهه قبل قابل قبول بود اما واقعیت‌های اقتصادی نشان می‌دهند که از آن زمان چیز زیادی تغییر نکرده است. تنها چیزی که تغییر کرد نوع گفتمان است که رژیم غذایی را کنار گذاشت و در عوض غذاها را بدون گلوتن، گیاهی و کم‌شکر کرد. این کار تحت پوشش بهداشت یا تناسب اندام یا بهبود سلامت گوارشی و افزایش سطح انرژی صورت می‌گیرد. افراد پول زیادی را برای دوچرخه‌سواری ثابت خرج می‌کنند تا قوی و متناسب باشند، نه اینکه کالری بسوزانند. فمینیسم دیدگاه ظالمانه زن «مطلوب» را از بین نبرد، بلکه آن را ریشه‌دارتر و فریبنده‌تر کرد. اکثر افراد تاثیر کم غذا خوردن و تحرک بیشتر را بر جسم خود تجربه کرده و فکر می‌کنند که وزن و چاقی اموری تغییرپذیر هستند. افراد لاغر تلاش می‌کنند آنها را تغییر دهند و افراد چاق در این تلاش شکست می‌خورند. اگر چنین حرفی درست باشد باید زنان بتوانند برای فرار از تبعیض مبتنی بر وزن بدنشان را آن‌گونه که جامعه می‌پسندد شکل دهند. اما کنترل وزن کاملاً در اختیار فرد نیست. افراد در زمان مصرف داروهای ضدافسردگی یا زنان در شرایط هورمونی خاص چاق می‌شوند. همچنین این پرسش بدون پاسخ می‌ماند که چرا در دهه 1980 بخش زیادی از انسان‌ها کنترل عادات غذایی خود را از دست دادند و نرخ چاقی مفرط در کشورهای توسعه‌یافته اوج گرفت. دانشمندان پاسخ این پرسش را نمی‌دانند (برخی به پیدایش غذاهای فرآوری‌شده اشاره می‌کنند) اما قبول دارند که کاهش وزن و حفظ لاغری تقریباً غیرممکن است. تعداد افرادی که به چنین هدفی می‌رسند بسیار کمتر از کسانی است که تمام عمرشان تلاش می‌کنند، ناکام می‌مانند و سپس خودشان را سرزنش می‌کنند. شاید شرمندگی اندکی نقش داشته باشد. حداقل برای خانم گولیانو این‌گونه بود. وقتی از او پرسیدند چرا در واکنش به سخن طعنه‌آمیز پدرش عصبانی نشد و تصمیم گرفت وزنش را کم کند چند لحظه مکث کرد و گفت، «به هر حال حق با او بود». 

طبق برخی نظرسنجی‌ها حتی دختران شش‌ساله درک می‌کنند که دیگران از آنها انتظار دارند که لاغر باشند. بزرگسالانی که تحت فشار شدید «زیبا بودن» قرار می‌گیرند بیماری‌های روانی انورکسیا و بولیمیا (حساسیت بیش از حد به وزن و ظاهر) را همانند ویروس به یکدیگر انتقال می‌دهند. نکته غم‌بار آن است که هیچ راه گریزی نیست. اکثر زنان تلاش می‌کنند خود را با انتظارات هم‌شکل کنند. برخی چنین تلاشی را انجام نمی‌دهند و بسیاری هم در آن شکست می‌خورند. اما هر راهی که انتخاب کنند هزینه آن زیاد خواهد بود. 

دراین پرونده بخوانید ...